با توضیحی که در باب نیازهای بشر داده شد، علت جاودانگی احکام دین اسلام روشن میشود. اسلام تاکید فراوان بر قوانین ثابت که همآهنگ نیازهای ثابت است دارد. اگر اسلام قانون کلی و ثابت برای نیازهای متغییر وضع میکرد و افراد جامعه را ملزم میکرد که فقط از این راه به نیازهای ثابت دست بازند، آنگاه بین اسلام و جوامع مدرن تناقض پیش میآمد؛ اما تاکید اسلام روی قوانین ثابت بر نیازهای ثابت است نه نیازهای متغییر. شهید مطهری (ره) در این باره میفرمایند: «تناقض میان قانون و احتیاجات نو به نو آنگاه پیدا میشود که قانون به جای اینکه خط سیر را مشخص کند به تثبیت شکل و ظاهر زندگی بپردازد مثلاً وسائل و ابزارهای خاصی را که وابستگی تام و تمام به درجه فرهنگ و تمدن دارد بخواهد برای همیشه تثبیت نماید اگر قانونی بگوید الزاماً باید در نوشتن از دست و در سوار شدن از اسب و الاغ و در روشنایی از چراغ نفتی و در پوشیدن از منسوجات دستی و … استفاده کرد چنین قانونی به مبارزه با توسعه علم و تمدن و احتیاجات ناشی از آن برخاسته است و بدیهی است که جبر تاریخ آن را عوض میکند. قانون هر اندازه جزئی و مادی باشد یعنی خود را به مواد مخصوص در رنگ و شکلهای مخصوص بسته باشد شانس بقاء و دوام کمتری دارد و هر اندازه کلی و معنوی باشد و توجه خود را نه به شکلهای ظاهری اشیاء بلکه به روابط اشیاء، یا میان اشخاص معطوف کرده باشد شانس بقاء و دوام بیشتری دارد.»[4] پس یکی از رازهای جاودانگی احکام دین اسلام را میتوان متناقض نبودن با جنبههای متغیر نیازهای بشر دانست. اما از این نکته نباید غفلت ورزید که؛ وقتی میگوییم دین با نیازهای متغییر انسان تناقض ندارد، این بدان معنی نیست که انسان هرگونه که بخواهد میتواند برای نیازهای متغییر خویش برنامهریزی کند و دین هم بر آن برنامهها صحه میگذارد. متاسفانه این مغالطه در کتاب «هرمنوتیک کتاب و سنت» صورت گرفته است.[5] و به صورت ناروا به مرحوم طباطبایی و مطهری (ره) نسبت داده شده است. و نیز همین خلط در کتاب نقد قرائت رسمی از دین صورت گرفته[6] و با تفکیک ذاتی و عرضی دین، القاء میکند که حیات اجتماعی، ذاتی دین نیست و در هر عصری دین هماهنگ حیات اجتماعی عصر خویش میشود. به عبارت دیگر حرفهایی که دین در باب حیات اجتماعی (احتیاجات جوامع) دارد قابل استحاله به حرفهای نو و جدید است. به نظر میرسد این طرز تفکر کاملاً اشتباه است، چرا که دین برای نیازهای متغییر نیز برنامه دارد و حالت خنثی ندارد. دین حرفهایش را در اعصار مختلف با اجتهاد فقهاء و متخصصین امور دینی میزند . در هر عصری اسلام راههای ارائه شده برای تامین نیازهای ثابت را بررسی میکند و آن راهی که با دین و اصول کلی دین منافات داشته باشد را پس میزند و آن راهی را که با اسلام هیچ منافاتی ندارد را میپذیرد.
پس راز جاودانگی احکام دین این است که اسلام برای نیازهای متغییر از اول یک راه و یک شیوه را برای اعصار مختلف پی ریزی نکرده است اما در زمانهای مختلف مجتهدینی هستند آگاه به زمان و مکان و آگاه به نیازهای متغیر که دست به وارسی این نیازها میزنند و به صورت اجتهادی آنهایی که با اصول کلی اسلام منافات ندارد را میپذیرند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1374، صص 202ـ153.
2ـ عبدالله نصری، انتشار بشر از دین، تهران، دانش و اندیشه معاصر، 1378.
3ـ مجله فقه اهلبیت، ش 1، مقاله روند آینده اجتهاد.
📚پی نوشت ها:
[1] . مجتهد شبستری، محمد، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران، طرح نو، چاپ اول، 1379، ص12 و 19 و 18 و 67.
[2] . در اینجا طبیعت اعم از فطرت است.
[3] . ر. ک. مطهری، مرتضی، ختم نبوت، چاپ دوازدهم، ص49ـ52.
[4] . همان، ص51ـ52.
[5] . مجتهد شبستری، محمد، هرمنوتیک کتاب و سنت، چاپ چهارم، ص53ـ54.
[6] . مجتهد شبستری، محمد، نقد بر قرائت رسمی از دین، ص106.
🔰 @p_eteghadi 🔰
شکی نیست که اسلام دین کامل و آخرینِ آنهاست و بر اساس تعالیم قرآنی و اسلامی، سراسر دنیا را به رهبری امام مهدی ـ علیه السّلام ـ و ـ عجل الله تعالی فرجه الشّریف ـ فرا خواهد گرفت. امروزه اسلام در سطح جهان بر غلطک گسترش و توسعه افتاده است که البته این امر عوامل متعددی دارد از قبیل ناتوانی و ناکارآمدی مکاتب دیگر (الهی یا بشری) در تأمین توأمان سعادت دنیا و آخرت برای بشر، بحرانهای اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی در سطح جهان و البته انقلاب اسلامی ایران که تأثیر بسزایی در پیشرفت اسلام داشته است.
پس از انقلاب ایران، جهان در حوزههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و دینی، حرکت و گرایشی روزافزون به اسلام یافته است و تفکّرات غیر اسلامی و الحادی رو به افول و شکست نهادهاند، و این همه توطئهها و دشمنیهای استکبار با اسلام و مسلمین که در سراسر دنیا شاهد آن هستیم خود گواه رشد روزافزون اسلام است. دانشمندان اسلامی و غربی نیز بعد از اعتراف به رشد اسلام خواهی، این نکته را نیز ذکر کردهاند که انقلاب اسلامی ایران، در این میان نقش عمده و فعّالی داشته و یکی از عوامل بارز گسترش اسلام خواهی در جهان، به شمار میرود.
اکنون به طور اجمال و به صورت مصداقی و کاربردی، موارد و نمونههایی را از پیشرفت اسلام در سطح جهان ارائه میدهیم تا خواننده محترم به طور ملموس و از نزدیک با قضیه آشناتر شود.
1. بیداری اسلامی: امروز مسلمین سراسر دنیا بر علیه بیعدالتیها و قدرتهای شیطانی و چپاولها برآشفتهاند. رهبر معظم انقلاب در این باره میفرماید: ببینید امروز در فلسطین و یا شمال آفریقا چه خبر است؟ ببیند که چگونه اسلام حقّ خود را بازمییابد و بدست میآورد. در جاهایی که امروز میلیونها مسلمان توانستهاند سهم و حقّی در حکومتها به دست آورند تا قبل از انقلاب کسی جرأت نمیکرد دم از اسلام بزند و در ملأ عام بگوید من مسلمانم یا اعمال اسلامی را بجا بیاورد، امّا امروز صدای تکبیرشان فضای آن کشورها را انباشته است.[1]
2. تهدید و شکست دشمنان: همان طور که قبلاً هم اشاره کردیم دشمنیها و توطئههای استکبار با اسلام خود شاهدی است بر رشد روزافزون اسلام خواهی در جهان. در این باره به کلامی از رهبر معظم انقلاب توجّه کنید:
در سطح جهان، مراکز استکباری به این نتیجه قطعی رسیدهاند که اگر نتوانند این انقلاب را در مرحله کنونیاش شکست بدهند، به احتمال زیاد سررشته کار را از دست داده و دیگر نخواهند توانست موج فزاینده بیداری اسلامی را مهار کنند و این موج تهدیدی جدّی علیه استکبار و مشخصاً علیه فرهنگ غربی خواهد بود.[2]
آری بیجهت نیست که امروز بیست هزار سایت اینترنتی در زمینههای مختلف بر علیه اسلام و انقلاب و امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ فعالیت دارند،[3] چرا که دشمن به خوبی رشد اسلام را در جهان حس کرده و به خاطر اسلام برای خودش هم کاملاً واقف است.
3. حیات تفکّر دینی و گسترش روزافزون اسلام خواهی و اسلام شناسی: جهانی که در سیطره اندیشههای غیر دینی بود و دین را به گوشه خانهها و مساجد عقب رانده بود. امروزه شاهد مطرح شدن اسلام در حوزههای نظری و عملی است. این ادّعا در حوزه رسانههای عمومی (مطبوعات رادیو و تلویزیون) مجامع علمی و دانشگاهی، همایشها و کنفرانسها، مجامع دینی و کلیسایی، مجامع عمومی و تودههای مردمی، و حتّی در تجارت و معاملات بازرگانی، قابل پیگیری است. ما تنها چند نمونه را ارائه میدهیم:
ـ روژه گارودی فیلسوف فرانسوی: تمدن غرب از بیم حاکم شدن مفاهیم اسلامی اعتماد به نفس خود را از دست داده است.[4]
ـ ژیل کپل جامعهشناس معروف فرانسوی: اکنون دیگر افراد غیر مذهبی تحصیل کرده، معتقدند که فرهنگ غیر مذهبی آنها را در بنبست قرار داده است… آنها دیگر تضادّ سنتی بین علم و دین را نمیپذیرند.[5]
ـ مایکل دینس برداین استاد دانشگاههای امریکا: به عقیده من مدنیت و تمدن غربی به زودی به بنبست خواهد رسید و به جایش تمدّن اسلامی خواهد نشست… اگر بتوان دورهای را با جاهلیّت پیش از اسلام مقایسه کرد، همین دوره
و عصر ماست … این تنها دین اسلام است که میتواند کشور من و جهان را از قیدها برهاند و از نادرستی آزاد کند.[6]
ـ تحلیلگر هفتهنامه سوئیسی دلت وخه: اسلام در میان ادیان بزرگ دنیا، عقلانیترین دین است.[7]
ـ هربرت هیل رینگ هاوس نویسنده غربی: قرآن کتاب دستورالعملهای فردی و فقط برای آخرت نیست، قرآن زندگی جمعیِ انسانها را در این جهان و نیز بر اساس دستورالعملهای خدایی سر و سامان میدهد.[8]
ـ پروفسور خوزه مارتینز رئیس دانشکده تاریخ، آکادمی تاریخ رئال مادرید: اگر چه من اروپایی هستم امّا بیطرف صحبت میکنم، اسلام دینی است کامل و جامع، با تمام قوانین صحیح زندگی، من شخصاً قرآن را پنج بار مطالعه کردهام در سطر سطر آن قانون و ثبات دیده میشود، از آن گذشته به نظر من اسلام دینی بسیار آسان و قابل فهم است.[9]
ـ هم اکنون ایستگاههای رادیویی در امریکا: ـ که برنامههای مذهبی پخش میکنند ـ میلیونها شنونده را به خود جذب کردهاند.[10]
ـ حجم معاملات تجاری و بازرگانی کالاهای معنوی تنها در جامعه آمریکا از صد میلیون دلار قبل از انقلاب به سه میلیارد دلار ارتقاء پیدا کرده است.[11]
ـ آیت الله مصباح یزدی: بعد از انقلاب به حدود چهل کشور سفر کردهام و از نزدیک با مراکز علمی و دانشگاهی و مذهبی آن جاها تماس داشتهام و سخنرانیهایم به وسیله کانالهای تلویزیونی پخش شده است. این سفرها نشان داد مردم کشورهای دنیا، تشنه شناختن اسلام هستند. امروز در تمام کتابفروشیهای آمریکا نسخههای کتابهایی که مربوط به اسلام است در فاصله کوتاهی به فروش میرود.[12] گاهی در یک نصف روز چهار یا پنج مصاحبه و سخنرانی برای من میگذاشتند. استاد دانشگاهی آمده بود جلوی من زانو میزد تقاضای قرآن با ترجمه اسپانیولی داشت، او به قدری از اسلام و ایران تعریف میکرد که شگفتآور بود.[13]
ـ عبدالعزیز ساشادینا استاد دانشگاه ویرجینای امریکا: در بیست سال گذشته اسلام شناسی در آمریکا فقط در بعضی از دانشگاههای بزرگ تدریس میشد ولی در حال حاضر تمام دانشگاههای کوچک و بزرگ، درس اسلام شناسی دارند (و این نشان دهنده تأثیر انقلاب اسلامی ایران است)[14]
ـ پروفسور محمّد حسین هدی: در اروپا قبل از سال 1979 (حدوداً 26 سال قبل) تشکیلات وسیع اسلامی وجود نداشت امّا امروز هیچ کشوری در اروپا نیست که در یک شهر آن، چند تشکیلات اسلامی نباشد.[15]
ـ تعداد مساجد در فرانسه از 23 مورد در اول انقلاب اسلامی به بیش از 1200 مورد رسیده است.[16]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ مجله یک گام تا ظهور، ناشر: انتشارات مؤسسه امام خمینی(ره).
2ـ عصر امام خمینی(ره)، میر احمد رضا حاجتی.
3ـ ویژگیهای انقلاب اسلامی در آینه نگاه رهبری، ناشر: مؤسسه فرهنگی قدر ولایت.
📚پی نوشت ها:
[1] . حدیث ولایت، مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری، ج5، ص10ـ11.
[2] . یک گام تا ظهور، ص34.
[3] . همان، ص35.
[4] . همان، ص25.
[5] . ماهنامه سروش، ش551.
[6] . روزنامه کیهان، 24/7/1380.
[7] . همان، 27/4/1381.
[8] . روزنامه اطلاعات، 5/4/1373.
[9] . یک گام تا ظهور، ص39.
[10] . روزنامه جمهوری اسلامی، 8/3/1376.
[11] . روزنامه کیهان، 23/5/1375.
[12] . هفتهنامه پرتو، ش176.
[13] . عصر امام خمینی(ره)، ص369.
[14] . یک گام تا ظهور، ص51.
[15] . همان، ص53.
[16] . روزنامه کیهان، 22/3/1375.
🔰 @p_eteghadi 🔰
مگر همه چیز مقدر نشده است (قُلْ لَنْ یصیبَنا إِلاَّ ما کتَبَ اللَّهُ لَنا)؟ پس چرا این قدر نگران بیمار شدن یا نشدن هستیم؟! اگر قرار است بیماری بگیرم، پس می گیرم و اگر هم نه پس نمی گیرم! دقیقاً من چقدر مؤثرم در این که سرنوشتم چطوری نوشته بشود؟ چون آدم هایی را دیدم که هر قدر تلاش کردند بیماری کرونا نگیرند، اما بازهم گرفتند و مردند!
پاسخ اجمالی:
تمام مقدرات زندگی انسانها در لوح محو و اثبات وجود دارد و بر اساس عواملی قابلتغییر و تبدیل است؛ اما زمانی که به مرحله قضا رسید دیگر قابلتغییر نیست. ازاینرو اگر کسی از ابتدا اجل حتمی او مرگ بر اساس بیماری کرونا بود و این اجل به مرحله قضا رسید -که البته طبیعتاً بسیار محدود است و از حوزه علم و آگاهی ما خارج است- باید تأیید کرد که قطعاً چنین مرگی واقع خواهد شد؛ اما ازآنجاییکه نمیدانیم اکنون، مرگ بر اساس این ویروس، از نوع قضای الهی و اجل حتمی و قطعی است یا از نوع مقدراتی است که قابلتغییر است، پس تا جایی که ممکن است باید بکوشیم با حفظ آرامش و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و توکل به خداوند، خود و خانواده خویش را از گزند این ویروس حفظ کرده و در صورت ابتلا، تمام همت خود را صرف درمان و مراقبت از خود و بیماران نماییم.
👇👇👇👇👇
پاسخ تفصیلی:
مقدمه:
قضا و قدر از مسلمات قرآنی است که گاهی آن را به شیوهای تفسیر میکنند که گویی آدمی اختیاری در تعیین سرنوشت خودش ندارد و تمامی حوادث خارج از اختیار او است و او هیچ نقشی در پیشگیری یا درمان و رهایی از بیماری ندارد. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص میشود که این تفسیر ازقضا و قدر نادرست است:
نکته اول:
همهچیز از طرف خدا مقدر شده و همه مقدرات توسط خداوند مشخصشده است اما این انسان است که در هر عملی یکی از آن مقدرات را به مرحله قضا و حتمیت درمیآورد و آن فعل در خارج ایجاد میشود.
توضیح بیشتر اینکه در مورد قضای الهی که در عرف از آن به سرنوشت و قسمت تعبیر میشود اصولاً دو تفسیر وجود دارد:
1. تفسیر نخست، سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیینشده؛ بنابراین هر کس با سرنوشت معینى از مادر متولد میشود که قابلدگرگونی نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد؛ چه بخواهد و چه نخواهد و کوششها براى تغییر سرنوشت بیهوده است.
بررسى منابع اسلامى نشان میدهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست. قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل: تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت و غیره را به هم میریزد. استاد شهید مطهرى میفرمایند: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی، انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد». (1)
2. تفسیر دوم، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او میپذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نهتنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است. در سرنوشت انسان چنین نقش بسته است که او سرنوشت خویش را خودش را تعیین نماید. درواقع، اختیار داشتن انسان جزئی ازقضای حتمی خدا است و این همان معنای درست سرنوشت است. از این منظر، هم ابتلا به ویروس کرونا به دلیل عدم رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و هم عدم ابتلای به این ویروس بجهت خود مراقبتی درست، در همه انسانها ممکن و مقدر است تا اینکه انسان بهواسطه سبک زندگی و انتخابهایش، یکی را محقق سازد و حتمیت ببخشد.
نکته دوم:
البته این امکان نیز وجود دارد که برخی از افراد بسیار محدود و معدود نیز چون اجلشان حتمی شده به بیماری مبتلا شوند حتی اگر تمام تلاش خود را برای عدم ابتلا انجام داده باشد.
توضیح بیشتر اینکه در روایات از دو لوح در حوزه مقدرات انسان نامبرده شده است: لوح محفوظ و لوح محو و اثبات. در اصطلاح، لوح محفوظ همان قضای الهی است که همه حوادث به قلم الهی به ثبت رسیده است. کسی جز خداوند از آن آگاهی ندارد. هر چه در این لوح نگاشته شود، تغییر نمیکند، بهطور مثال هر یک از انسانها دارای اجل حتمی هستند که بههیچعنوان قابل تأخیر و تقدیم نیست.
اما لوح محو و اثبات قابلتغییر و تبدّل است، بهطور مثال اجلّ معلّقی مثل مرگ براثر بیماری کرونا وجود دارد، لکن این اجل به سبب رعایت بهداشت فردی و یا دعا، صدقه یا کار خیر قابل تأخیر افتادن است، همانطور که در روایات واردشده و یا اینکه به خاطر کارهای زشت مثل قطع رحم به جلو میافتد. (2)
بر این اساس تمام تقدیرات زندگی انسانها در لوح محو و اثبات وجود دارد و بر اساس عواملی قابلتغییر و تبدیل است اما زمانی که به مرحله قضا رسید، دیگر قابلتغییر نیست.
نتیجه:
اگر کسی از ابتدا اجل حتمی او مرگ بر اساس بیماری کرونا باشد -که البته طبیعتاً بسیار محدود است- باید تأیید کرد که قطعاً واقع خواهد شد و هیچکس را گریزی از آن نیست؛ اما ازآنجاییکه نمیدانیم اکنون، مرگ بر اساس این ویروس، از نوع قضای الهی و اجل حتمی و قطعی ما است یا از نوع مقدراتی است که قابلتغییر است، پس تا جایی که ممکن است باید بکوشیم با حفظ آرامش و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و توکل به خداوند، خود و خانواده خویش را از گزند این ویروس حفظ کنیم.
📚پینوشتها:
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 1، ص 384.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 4، ص 130-131.
🔰 @p_eteghadi 🔰
از قطعیات است که دعای انسان مضطر ، حجاب ها را کنار می زند و خداوند متعال قطعا دعایش را مستجاب می کند و در این قضیه فرقی بین شیعه و سنی بلکه مسلمان و کافر نیست!
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 دعای انبیاء
🔸 یک بیان نورانی از حضرت زکریا و ابراهیم (سلام الله علیهما) هست که اینها رابطه شان را با خدا به ما آموختند. ما یک رابطه های دستوراتی داریم؛ نمازی داریم، روزه ای داریم، دعایی داریم، مناجاتی داریم، اینها را داریم؛ اما نزدیک ترین دعا با خدا چیست که بخواهیم زمزمه کنیم؟ مخصوصاً در ماه شعبان. ما به هر حال به مهمانی خدا می خواهیم برویم، با چه سرمایه ای برویم؟ اینکه می بینید مرحوم ابن طاووس و سایر بزرگان این أدعیه خودشان را از ماه مبارک رمضان شروع می کنند، برای اینکه هم در روایات هم در أدعیه آمده است، از ماه مبارک رمضان به عنوان «رَأْسُ السَّنَة»،[1] یک؛ از ماه مبارک رمضان به عنوان «غرّة الشهور»،[2] دو، چون در روایات و در ادعیه از ماه مبارک رمضان به عنوان اوّل سال و اوّلین ماه با این دو تعبیر یاد شده است، افرادی مثل ابن طاووس (رضوان الله الیه) و دیگران تاریخ سال را از ماه مبارک رمضان شروع می کنند. ماه مبارک رمضان اوّل سال است، ماه شعبان آخر سال.
🔸 اینکه می بینید ماه شعبان یک عده زیاد تلاش و کوشش می کنند، برای اینکه تمام بدهی هایشان را بدهند. توبه می کنند، استغفار می کنند، قضاها را انجام می دهند، برای اینکه آخر سال است و آخر سال انسان باید حساب هایش را بررسی بکند. ابن طاووس ها سیره و راه آنها این است. ما اگر بخواهیم با ذوات قدسی اهلبیت (علیهم السلام) آشنا بشویم، به زبان اینها، به زبان قرآن و به زبان انبیا با خدا حرف بزنیم، اینها هم دعای «مناجات شعبانیه» دارند، هم می گویند مضطر خدا هستند «أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ أَنْتَ الْقَوِی وَ أَنَا الضَّعِیف»،[3] اینها سرجایش محفوظ است. خدایا یک مخلوقِ ضعیفِ عاجزِ فقیر آمده در خانه تو، اینها همه خوب است؛ اما ببیند دعای زکریا یا دعای ابراهیم (سلام الله علیهما) چیست؟ به خدای سبحان عرض می کنند خدایا! من همان هستم که هر وقت خواستم دادی، ببینید! از خود مایه نمی گذارد، نمی گوید من فقیرم تو غنی هستی، من مخلوقم تو خالقی، من ضعیف هستم. وسیله را ضعف خود و عجز خود و مخلوق بودن خود و مقهور بودن خود قرار نمی دهد.
🔸 به هر حال انسان یک وسیله می خواهد. این دعای «أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ»، یک وسیله است؛ یعنی خدایا! من مخلوق بودنم را وسیله قرار دادم، من عجز خودم را وسیله قرار دادم، من ضعف خودم را وسیله قرار دادم، همین! به ضعف من کمک بکن! به هر حال خودش را مطرح می کند. می گوید من ضعیف هستم، به ضعف من کمک بکن! اما این دعای زکریا و ابراهیم این نیست، خیلی این دعا بلند است! در این دعا که ﴿لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِیا﴾،[4] اصلاً نامی از خود او نیست. در می زند، کیست؟ جواب: کسی است که هر وقت خواست، به او دادی، همین! به فعل خدا تمسک می کند. نه اینکه من عاجز هستم، به عاجز کمک بکن. من مخلوق هستم، من ضعیف هستم! سؤال: چه کسی است دم در، در میزند؟ کسی است که هر وقت خواست به او دادی. در آن نام او نیست: ﴿وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِیا﴾، من هیچ وقت ناامید نشدم. ببینید تمام محور این حرف کَرم اوست. من چه کسی هستم؟ حالا هر کسی هست! چه کار داری که چه کسی هستم؟! هر وقت خواستم، دادی، همین! ﴿لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِیا﴾ این خاصیت ماه پُر برکت شعبان است.
[1]. إقبال الأعمال (ط ـ القدیمة)، ج1، ص4؛ تهذیب الأحكام (تحقیق خراسان)، ج4، ص333.
[2]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحدیثة)، ج1، ص31؛ الوافی، ج11، ص364.
[3]. إقبال الأعمال (ط ـ القدیمة)، ج2، ص618.
[4]. سوره مریم، آیه4
📚 سوره مبارکه مدثر جلسه 1
تاریخ: 1398/01/27
🔰 @p_eteghadi 🔰
براي پاسخ به پرسش مذکور توجه شما را به اين نکات جلب مي کنيم:
1. به تصريح آيات قرآن، رسالت محمد ص رسالت جهاني است: «تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَــالَمِينَ نَذِيرًا»(1)؛ يعني: «زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا بيم دهنده جهانيان باشد». به تعبير قرآني، رسالت پيامبر (ص) در خطاب با اعراب آغاز مي شود اما سپس به صورت فراگير مي شود: «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»(2)؛ يعني: «و اين قرآن به من وحى شده تا با آن شما را و هر كه را كه اين پيام به او برسد هشدار دهم». اين آيات در مکه نازل شده اند و چنين نيست که بعد از تشکيل حکومت در مدينه بيان شده باشند تا گفته شود که پيامبر ص بعد از به قدرت رسيدن، درصدد گشترس دين برآمد.
2. آري، چون پيامبر ص در مکه مبعوث شده بود، طبيعتا نقطه عزيمت تبليغي ايشان از مکه است و متناسب با امکانات و توانايي هاي محدودش، نخست قريشيان را دعوت نمود. به همين جهت، در آيات قرآني به پيامبر (ص) سفارش شده که نخست اقوام و خويشاوندانت را دعوت کن: «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ»(3)؛ يعني: «و خويشاوندان نزديكت را انذار كن». چنين برنامه اي کاملا معقول و موجه است؛ يعني اگر قرار باشد کسي پيامش را به جهانيان اعلام کند، نخست از نزديکان خودش شروع مي کند و از آنها يارگيري مي کند و با کمک آنها فرهنگ و آرمان و مطلوب خود را بسط مي دهد. پيامبر (ص) نيز به سفارش خداوند براي بسط فرهنگ ديني، نخست خويشاوندانش را دعوت کرد تا با کمک گيري از آنها به بسط فرهنگ ديني بپردازد.
3. بنابراين، مستند به مجموع آيات قرآني روشن مي شود که رسالت محمد (ص)، از همان ابتدا رسالت عام و جهانشمول بود و قرار نبود در مکه و قوم قريش محدود بماند. آري، نقطه عزيمت رسالت نبوي، قريش و مکه بود. اما نقطه مطلوب رسالت محمدي، بسط جهاني فرهنگ ديني بود. بسط جهاني فرهنگ ديني ممکن نيست، مگر اين که با کمک ياران و همراهان، قدرت نظامي و سياسي تشکيل داده تا از کيان فرهنگ ديني دفاع کرده و پيام خود را به جهان بفرستيم و به دينداران جهان براي رهايي از سيطره ظلم کمک کنيم. به همين جهت، خداوند از پيامبر (ص) مي خواهد که نخست خويشاوندانش را دعوت کند تا آرام آرام به قدرت سياسي و اجتماعي دست يابد.
4. همين که پيامبر (ص) به قدرت سياسي و اجتماعي و نظامي دست يافتند، درصدد بسط و گسترش دين برآمدند و نامه هايي به سران کشورهاي منطقه نوشته و آنها را به دين اسلام دعوت نمودند. در بسط دين نبايد از اين نکته مهم غفلت نمود که بسط و گسترش دين در دو قالب نظامي و فرهنگي متصور است و اينطور نيست که محدود به بُعد نظامي باشد. اما گاهي چاره اي جز اعمال قدرت قاهره و حمله نظامي نبود چرا که حاکمان فاسد و زورگوي منطقه، مانع از رسيدن پيام اسلام به مردم شده و يا از مسلمان شدن آنها جلوگيري کرده و قوانين سختي بر نومسلمانان اعمال مي کردند. به همين جهت، گاهي پيامبر ص تصميم مي گرفت که حمله نظامي نموده تا حاکمان فاسد را به زير کشيده و پيام فرهنگي اسلام را به آنها برساند. براي نمونه، بعد از اين که مردم مکه، مانع از رفت و آمد پيامبر ص به مکه شدند، خداوند به پيامبر ص وعده مي دهد که به زودي مکه را فتح خواهي نمود و با رسيدن پيام الهي به مردم، دين اسلام بر دين مشرکان غالب مي شود: «خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت؛ بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام مىشويد در نهايت امنيّت و در حالى كه سرهاى خود را تراشيده يا كوتاه كردهايد و از هيچ كس ترس و وحشتى نداريد؛ ولى خداوند چيزهايى را مىدانست كه شما نمىدانستيد(و در اين تأخير حكمتى بود)؛ و قبل از آن، فتح نزديكى(براى شما) قرار داده است. او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه اديان پيروز كند؛ و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد! محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند؛ پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مىبينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است؛ اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و بقدرى نموّ و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وامىدارد؛ اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد(ولى) كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است»(4).
5. کوتاه سخن اين که خداوند در آيات مکي رسالت محمد (ص) را رسالت جهان معرفي کرده ولي چون نقطه عزيمت دعوت ديني، مکه و قريش بود، پس محمد ص را مامور کرد که نخست خويشاوندانش را دعوت نموده و سپس با يارگيري از آنها، پيام فرهنگي خود را بسط دهد و اگر در موردي نياز به اعمال قدرت و بُعد نظامي است، با يارگيري از آنها به اين کار اقدام نمايد. آري، اگر در آيات مدني، جهاني کردن دين جلوه بيشتري دارد از اين جهت است که پيامبر (ص) به قدرت سياسي و نظامي دست يافته و اينک قادر است که پيام جهانشمول ديني را با ارسال مبلغان فرهنگي و گاهي اعزام سپاه و نظاميان بسط دهد.
📚پي نوشت ها:
1.فرقان، آيه 1.
2. انعام، آيه 19.
3.شعراء، آيه 214.
4. فتح، آيات 27-29.
🔰 @p_eteghadi 🔰