eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.4هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔این که مرسوم است وقتی میت می میرد تا چند روز صاحبان به مردم نهار و شام می دهند و از آنها پذیرایی می کنند ریشه در دارد ❕❕ 💠💠 👌آنچه در روایات بیان شده است آن است که مستحب است تا سه روز پس از وفات میت ، برای خانواده او غذا فرستاده شود و غذا خوردن نزد آنان و ناپسند شمرده شده است. 🔶امام علیه السلام فرمود ؛ « زمانی که جعفر بن ابی طالب کشته شد ، پیامبر فاطمه را امر کرد که برای خانواده او تهیه کند و تا سه روز برایشان فرستد و از اینجا فرستادن طعام تا سه روز برای خانواده دیده سنت شده است » 📚 ج3 ص217 🔷امام علیه السلام فرمود ؛ « مستحب است که برای صاحبان تا سه روز از روز وفات غذا فرستاده شود » 📚 ج3 ص217 🗯امام علیه السلام فرمود ؛ « غذا خوردن در منزل صاحبان عزا از اعمال است و سنت آن است که برای صاحبان عزا غذا فرستاده شود » 📚 ج1 ص184 🗯بنابراین آنچه امروزه مرسوم است که تا چندین روز نزد صاحبان عزا ، خورده می شود و آنان را به زحمت می اندازند و اصطلاحا « » می کنند خلاف تعالیم اسلامی است . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔پرسشی ذهنم را درگیر کرده است . حضرت موسی و هارون هر دو پیامبر و معصوم بودند ، وقتی موسی دید بنی اسرائیل در غیابش بت پرست شده اند آمد با هارون گلاویز شد و به او خشم کرد ❗️هارون که کوتاهی نکرده بود چرا موسی با او این گونه رفتار کرد ❕❕ 💠پاسخ💠 👌موسى علیه السلام براى دريافت تورات و قوانين و احكام آيين خود مأمور شد كه به ميقات برود و در غياب خود، هارون را جانشين خود قرار داد ولى قوم موسى در غياب وى گوساله طلايى را پرستش كردند، وقتى موسى به ميان قوم خود آمد، و جريان را ديد به قدرى خشمگين شد كه «الواح» را انداخت و سر برادر خود را گرفت به سوى خود كشيد چنان كه مى فرمايد: «آنگاه كه موسى خشمگين به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشينانى براى من بوديد: آيا در فرمان پروردگار خود عجله نموديد؟ الواح را انداخت و سر برادر را گرفت و به سوى خود كشيد». 🔶اعراف 150 ❕و از آيه سوره طه استفاده مى شود كه سر و ريش برادر خود را گرفت، چنان كه قرآن از زبان هارون مى فرمايد: «فرزند مادرم! ريش و سر مرا مگير» 🔶طه 94 ❔اكنون سؤال مى شود كه آيا اين دو مطلب (افكندن تورات و گلاويز شدن او با هارون) با مقام عصمت پيامبران سازگار است❕❕ 🗯توجه به چند نکته لازم است ؛ 1⃣هنگامى كه موسى عليه السلام به ميقات پروردگار خود مى رفت، برادر خود را جانشين خود قرار داد و به او چنين سفارش كرد: «جانشين من در م يان قوم من باش و اصلاح كن و از مفسدان مباش» 🔶اعراف142 2⃣هارون علاوه بر داشتن مقام نبوّت به سفارش موسى كاملاً عمل كرد و وقتى قوم وى خواستند گوساله طلايى را بپرستند رو به آنان كرد وگفت؛ «اى قوم من ، شما به وسيله اين گوساله مورد آزمايش قرار گرفتيد پروردگار شما «رحمان» است، از من پيروى كنيد! امر مرا اطاعت نماييد». 🔷طه 90 👌البته همان طور كه لحن آيه حاكى است وى تا آنجا كه شرايط اجازه مى داد انجام وظيفه كرد، اگر شدت عمل به خرج نداد براى اين است كه خواست در غياب موسى، ميان آنان تفرقه اى ايجاد نكند چنانكه مى فرمايد: «اگر شدت عمل به خرج ندادم از آن ترسيدم كه بگويى چرا ميان بنى اسرائيل دو دستگى ايجاد كردى و سفارش مرا رعايت نكردى؟». 🔶طه94 3⃣موسى در ميقات از طريق وحى الهى از انحراف بنى اسرائيل آگاه شد، و خداوند به او اعلام فرمود كه: «ما قوم تو را در غياب تو آزموديم وسامرى آنان را گمراه كرد». 🔷طه 85 4⃣ موسى از شنيدن اين خبر سخت اندوهگين شد و زحمات چندين ساله خود را در آستانه فنا و نابودى ديد، وقتى به ميان قوم خود آمد، آتش خشم او از وضع اسفناكى كه حاكى از زحمات ونادانى قوم او بود، شعله ور گشت، از اين جهت رو به قوم خود كرد وگفت: «چه بد جانشينانى در غياب من، براى من بوديد آيا در فرمان پروردگار شتاب كرديد؟». ❕و در سوره طه اين حقيقت را به صورت ديگر بيان مى كند و آن اينكه به آنان گفت؛ «آيا پروردگار شما وعده نيكى به شما نداد، آيا عهد او طولانى شد؟». 🔶طه86 5⃣در اين شرايط خشم و ناراحتى درون خود را از اين وضع اسفناك به دو صورت اظهار كرد: 🔶الف. الواح تورات را به دور افكند. 🔷ب. خطاب به هارون نیز چنین گفت ؛ «چه باعث شد وقتى ديدى آنان گمراه شدند از من پيروى نكردى؟ آيا با فرمان من مخالفت ورزيدى؟». 🔶طه 92-93 ❔اكنون بايد ديد چرا پيامبر عظيم الشأنى مانند موسى (عليه السلام)اين دو واكنش را از خود نشان داد؟ در اينجا مى توان چنين گفت: 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇👇
❗️🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 💠شكى نيست كه عمل بنى اسرائيل از نظر وقاحت و زشتى خارج از حد و اندازه بوده و هرگز صحيح نبود كه موسى بن عمران در اين مورد، ملايمت و نرمش به خرج بدهد و اگر چه بنى اسرائيل به عمق خطا و زشتى كار خود پى نمى بردند ولى پيامبر خدا متوجه بود كه چه حادثه بس خطرناكى رخ داده كه اگر واكنشى حاد و عكس العملى تند از خود نشان ندهد، چه بسا ممكن است قوم او به اين آسانى از كردار زشت خود دست برندارند ويا در صورت دست برداشتن و بازگشت به توحيد، باز اثر سوء آن در اعماق ذهن آنان باقى بماند. 🗯از اين جهت وقتى با قوم خود روبرو شد، ووضع بس اسفبار و ناراحت كننده آنها را مشاهده كرد بسان كسى واكنش نشان داد كه در محيط كار و قلمرو اداره خود، كار نامطلوبى را ببيند چنين كسى نخست، نزديك ترين فرد را كه سرپرستى آنجا را برعهده دارد مورد مؤاخذه قرار مى دهد; زيرا او را از خود، و خود را از او مى داند آنگاه كه برائت و پيراستگى او ثابت شد، به دنبال عوامل و مسبب هاى ديگر مى رود تا ريشه هاى فساد را به دست آورد و در قطع آن بكوشد. 👌موسى نيز نخست سراغ «هارون» رفت و او را مورد بازجويى قرار داد و اگر او را رها مى كرد، وبه اصطلاح «يقه» ديگرى را مى گرفت، كار او اصولى و صحيح شمرده نمى شد. 🔶ولى علت اينكه الواح را به دور انداخت و سر وريش هارون را گرفت و به سوى خود كشيد، اين كار، كاملاً جنبه تربيتى داشت تا از اين راه ملت لجوج به عمق خطاى كار خود و يا به زشتى كردار خود پى ببرند تا هر چه زودتر صحنه را عوض كنند، و از گوساله پرستى به خداپرستى بازگردند. ❕مشاهده اينكه موسى الواح را به دور انداخت (الواحى كه براى دريافت آن چهل روز در ميقات به سر برده بود) و با برادر اين گونه گلاويز شد، سبب مى شود كه ديگران حساب كار خود را بكنند و دگرگونى عميقى در روح وروان آنان پديد آيد و عملاً عمق خطاى خود را درك نمايند. 📚منشور جاوید ج4 ص185 👌 در حقیقت این واکنش از یکسو روشنگر حال درونی موسی علیه السلام و التهاب و بی قراری و ناراحتی شدید او در برابر بت پرستی و انحراف آنها بود، و از سوی دیگر وسیله مؤثری برای تکان دادن مغزهای خفته بنی اسرائیل و توجه دادن آنها به زشتی فوق العاده اعمالشان. ❕بنابراین اگر فرضا انداختن الواح تورات در اینجا زنندگی داشته باشد و حمله به سوی برادر کار صحیحی به نظر نرسد. اما با توجه به این حقیقت که بدون ابزار این واکنش شدید، و عکس العمل پرهیجان، هیچگاه بنی اسرائیل به اهمیت و عمق خطای خویش پی نمی بردند و ممکن بود آثار بت پرستی در اعماق ذهنشان باقی بماند، این کار نه تنها نکوهیده نبود بلکه واجب و لازم محسوب می گردید. 🗯و از اینجا روشن می شود که ما هیچ نیازی به توجیهاتی که بعضی از مفسران برای سازش دادن واکنش موسی (علیه السلام) با مقام عصمت انبیاء ذکر کرده اند نمی بینیم. 🔷زیرا می توان گفت در اینجا موسی (علیه السلام) به قدری ناراحت شد که در هیچ لحظه از تاریخ بنی اسرائیل چنین ناراحتی و خشم شدیدی برای او رخ نداد، چون خود را در برابر بدترین صحنه ها یعنی انحراف از خداپرستی به سوی گوساله پرستی می دید و تمام آثار را در خطر مشاهده می کرد. 🔶بنابراین انداختن الواح و مؤاخذه شدید برادر در چنین لحظه ای کاملا طبیعی بود. 🔶این واکنش شدید و اظهار خشم اثر تربیتی فوق العاده ای در بنی اسرائیل گذارد، و صحنه را به کلی منقلب ساخت، در حالی که اگر موسی (علیه السلام) می خواست با کلمات نرم و ملایم آنها را اندرز دهد شاید کمتر سخنان او را می پذیرفتند. 📚تفسیر نمونه ج6 ص377 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔آیا راست است که در قرآن آمده است که پیر زنان لزومی ندارد که حجاب بگیرند ❗️امروز پیرزنی را دیدم که بدون روسری آمده بود بیرون او را توصیه به حجاب کردم گفت در قرآن آمده است ❕❕ 💠پاسخ💠 👌قرآن می فرماید ؛ « زنان از کار افتاده ای که امید به ازدواج ندارند ، گناهی بر آنها نیست که لباسهای خود را بر زمین بگذارند به شرط اینکه در برابر مردم خود آرایی نکنند ، و اگر خود را بپوشانند برای آنها بهتر است » 🔶نور 60 👌این آیه زنان پیر و سالخورده را از رعایت حجاب استثناء می کند و در واقع این استثناء دو شرط دارد ؛ 1⃣به سن و سالی برسند که معمولا امیدی به ازدواج ندارند و جاذبه جنسی را از دست داده باشند . 2⃣در حال برداشتن حجاب خود را زینت نکنند . ❕روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت ، و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است . 🗯البته منظور آیه برهنه شدن و بیرون آوردن تمام لباس ها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباس های رویین که در برخی روایات تعبیر به چادر و روسری شده است جایز است . 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « منظور روسری و چادر است ، در برابر هرکس که باشد اما خود آرایی و زینت نکند » 📚الکافی ج5 ص522 👌البته چنان که در پایان آیه مذکور نیز آمده است ، این یک حکم الزامی نیست بلکه اگر آنها نیز مانند زنان دیگر پوشش را رعایت کنند ، ترجیح دارد زیرا به هر حال احتمال لغزش هر چند به صورت نادر در مورد این گونه افراد نیز است . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔امروز مرسوم است که پسران جوان مانند دختران ابروهای خود را بر می دارند و خودشان را زیبا می کنند ❗️بر اساس روایات اهل بیت آیا این کار که سوالی خیلی از افراد است اشکال دارد ❕❕ 💠پاسخ💠 👌در روایات بیان شده است که هیچ یک از مردان و زنان حق ندارند خودشان را شبیه به جنس مخالف کنند . 🔶امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « رسول خدا مردانی را که خودشان را به زنان تشبیه می کنند و زنانی را که خودشان را به مردان تشبیه می کنند را لعن کردند » 📚الخصال ج2 ص587 🔷از امام صادق یا امام کاظم علیهما السلام نقل است که فرمودند ؛ « ناپسند می دانم که مرد خودش را به زنان تشبیه کند » 📚وسائل الشیعه ج5 ص25 🗯امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « رسول خدا نهی می کرد که مردان خودشان را به زنان تشبیه کنند » 📚همان مدرک ❕بر این اساس ، اگر با ابرو برداشتن ، مرد شبیه زنان شود و شبیه سازی به زنان عرفا محقق شود ، این عمل جایز نیست و اگر تنها پاک سازی و تمیز کردن مقدار از ابرو باشد به گونه ای که شبیه ساختن به زنان صدق نکند ، اشکالی ندارد . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ می گویند در قیامت پنجاه است ❕این مواقف چه مواقفی هستند ❕❕ 💠💠 👌امیر مومنان علی علیه السلام فرمودند ؛ « بدان پیش روی تو گردنه العبوری است که سبکباران ( برای عبور از آن ) حالشان از سنگین باران بهتر است ، و کندروان بسیار بدتر از شتاب کنندگان است و ( بدان که ) نزول تو بعد از آن گردنه به یقین یا به بهشت است و یا به دوزخ ...» 📚 البلاغه نامه 31 بخش هجدهم 🔶امام علیه السلام فرمود؛ «در قیامت پنجاه ( محل توقف برای رسیدگی به اعمال) است که هر به اندازه 1000 سال از سال هایی است که شما می شمارید» 📚امالی ص274 📚امالی ص111 🔷شیخ می نویسد ؛ « عقیده ما در مورد عقبه هایی که بر طریق و راه محشر قرار دارد این است که هر یک از آنها به نام یکی از فرائض نامگذاری شده است و انسان موظف است که از آنها عبور کند ، هر گاه به خاطر کارهای نیک و در پرتو رحمت الهی از یکی از آنها بگذرد ، به دیگر می رسد که باید از آن نیز عبور کند ، و به این ترتیب باید از همه ها و عقبه ها بگذرد و در غیر این صورت به دوزخ سقوط خواهد کرد » 📚 ص71 🔶شیخ نیز می نویسد ؛ « عقبه های قیامت همان احکام است که انسانها باید در روز قیامت پاسخگوی آنها باشند...مقصود از عقبه و که در قرآن و روایات آمده است همان دستورات الهی است که از آنجا که رعایت آنها همراه با تحمل و دشواری ها است از آنها به عقبه تعبیر شده است » 📚بحار الانوار ج7 ص129 ❕بنابراین پنجاه گانه قیامت دقیقا برای ما مشخص نیست همین قدر می دانیم که این مواقف به نام هر یک از و واجبات دینی از جمله نماز و روزه و حج و زکات و ولایت و ...است که بندگان در هر یک از آن مواقف مورد و باز خواست قرار می گیرند. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓آیا راست است که گاهی وحی بر پیامبر قطع می شد و مشرکین پیامبر را مسخره می کردند که خدایش او را رها کرده و پیامبر محزون می شد تا جایی که قصد خودکشی داشت❕❕ 💠پاسخ💠 👌در این شکی نیست که مدت زمانی وحی بر پیامبر گرامی نازل نمیشد و اصطلاحا مساله انقطاع وحی پیش آمد . 🔶ابن عباس می گوید: « پانزده روز گذشت و وحی بر پیامبر نازل نشد . مشرکان گفتند پرودگار محمد او را رها کرده است و دشمن داشته اگر راست می گوید ماموریت او از سوی خدا است باید وحی به طور مرتب بر او نازل می شد در این هنگام بود که سوره ضحی نازل شد» 📚مجمع البیان ج10 ص504 ❗️خداوند جهت پاسخ به مشرکین این آیات را نازل کرد؛ « قسم به روز در آن هنگام که آفتاب بر آید و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد که خداوند تو را هرگز وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است...» 🔶ضحی 1 تا 3 🗯در بعضی از روایات آمده است که جمعی از مسلمانان به پیامبر عرض کردند که چرا بر شما وحی نمی شود؟ 🔶حضرت پاسخ دادند: « چگونه وحی بر من نازل شود در حالی که شما مفاصل انگشتان خود را پاکیزه نمی کنید و ناخنهای خود را نمی گیرید» 📚بحار الانوار ج18 ص255 👌البته این روایت نمی تواند تمام علت برای فلسفه انقطاع وحی باشد بلکه می توان گفت: ❕« هدف از انقطاع وحی آن بود که روشن شود که پیامبر هر چه دارد از ناحیه خدا دارد و حتی در نزول وحی از خود اختیاری ندارد . هر زمان خدا بخواهد وحی قطع می شود و هر زمان بخواهد برقرار می گردد و شاید انقطاع وحی به همین منظور بود تا پاسخی باشد به آنها که از پیامبر تقاضای معجزات اقتراحی و بر طبق میل خود داشتند یا به او پیشنهاد می کردند که فلان حکم یا فلان آیه را تغییر ده و او می فرمود من در این امور اختیاری ندارم » 📚تفسیر نمونه ج27 ص100 ❕در برخی روایات جعلی اهل سنت آمده است که پیامبر گرامی پس از انقطاع وحی محزون می گشت و قصد خود کشی می کرد تا آن که جبرئیل می آمد و پیامبر را از خود کشی کردن مانع می شد. 👌بخاری در صحیح نقل می کند: « وحی بر پیامبر نازل نمی شد و پیامبر شدیدا محزون می گشت تا جایی که تصمیم می گرفت خود را از بالای کوه بر زمین بیفکند . هر زمان به لبه کوه نزدیک می شد تا خود را پرت کند جبرئیل در برابرش ظاهر می شد و می گفت تو پیامبر خدا هستی . پیامبر از این سخن آرامش می گرفت و از قصد خود کشی منصرف می شد .باز اگر انقطاع وحی رفع نمی شد پیامبر جهت خود کشی به بالای کوه می رفت تا خود را پرت کند و جبرئیل می آمد و با گفتن این که تو پیامبر خدا هستی او را مانع می شد» 📚صحیح بخاری ج10 ص359 ناشر جمهوریه مصر العربیه 🔴ما این روایت را مردود و جعلی می دانیم که با عصمت پیامبر منافات دارد و به هیچ عنوان قابل اعتنا نمی باشد . 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓آیا چنین حکمی در اسلام است که در خواستگاری مرد می تواند به بدن زن و موهایش نگاه کند در حالی که هنوز نامحرم هستند❕اگر هست آیا چنین حکمی قابل قبول است❕❕ 💠پاسخ💠 ❗️در روایات ما بیان شده است که کسی که می خواهد با زنی ازدواج کند می تواند قبلا به او موها و دست ها و زیبایی های او نگاه کند ، نگاهی که وضع قیافه و اندام او را مشخص کند البته باید این نگاه کردن بدون لذت و تلذذ باشد و صرفا برای آگاهی صورت گیرد. 📚وسائل الشیعه ج20 ص87 باب 36 🔶امام صادق علیه السلام فرمود: « مانعی ندارد هنگامی که مرد می خواهد با زنی ازدواج کند به او نگاه کند و به صورت و پشت سر او بنگرد» 📚الکافی ج5 ص365 🔶و فرمود: « مانعی ندارد به صورت و دست های او نگاه کند در صورتی که قصد ازدواج با او را داشته باشد» 📚الکافی ج5 ص365 🗯در روایت دیگر آمده است که از امام صادق علیه السلام سوال شد که آیا مرد می تواند به موها و زیبایی های زنی که قصد تزویج او را دارد نگاه کند؟ ❕امام فرمود : « اشکالی ندارد در صورتی که این نگاه از روی لذت و شهوت نباشد ( و صرفا برای آگاهی باشد)» 📚الکافی ج5 ص365 🔴فلسفه این حکم این است ؛ 🔶که انسان با بصیرت کامل همسر خود را انتخاب کند و از ندامت و پشیمانی های آینده که پیمان زنا شویی را به خطر می افکند جلوگیری شود چنان که امام صادق علیه السلام خطاب به یکی از افراد که می خواست با زنی ازدواج کند فرمود: « قبلا به او نگاه کن که این سبب می شود مودت و الفت میان شما پایدار شود» 📚وسائل الشیعه ج20 ص90 👌این نیز روشن است که این حکم مخصوص به مواردی است که انسان به راستی می خواهد درباره زنی تحقیق کند که اگر شرایط در او جمع بود با او ازدواج کند اما کسی که هنوز تصمیم بر ازدواج نگرفته ، تنها به احتمال ازدواج یا به عنوان جستجو گری نمی تواند به زنان نگاه کند. 📚تفسیر نمونه ج17 ص394 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔امام حسين هم عضو سپاه معاويه و هم سرباز عثمان .در كتاب تاریخ ابن خلدون، نوشته ابن خلدون ج ١ ص ١٢٨ كه يكى از كتب معتبر تاريخى است و خود ابن خلدون نيز شيعه بوده است چنين آمده است: عبد الله بن ابى سرح از جانب عثمان فرمان داشت كه آفريقا را به تصرف آورد. اين فرمان به سال بيست و پنجم هجرى صدور يافت. عثمان به او گفته بود كه: اگر خداوند ترا پيروز گردانيد يك پنجم از خمس غنايم از آن تو باشد. او نيز سپاهى تعبيه كرد و به سردارى عقبة بن نافع بن عبد القيس و عبد الله بن نافع بن الحارث به افريقيه روان داشت شمار سپاهيان او ده هزار تن بود. مردم آفريقا به پرداخت جزيه و خراج رضا دادند ولى اينان نتوانستند به درون آن نفوذ يابند، زيرا شمار سپاهيانشان بسيار بود. پس عبد الله بن ابى سرح، از عثمان يارى طلبيد. عثمان در اين باب با صحابه مشورت كرد آنان اين راى را بپسنديدند و لشكرى گران از مدينه روانه نمود كه بعضى از صحابه چون ابن عباس و ابن عمر و پسر عمرو بن العاص و پسر جعفر طيار و حسن و حسين و ابن الزبير در ميان آنان بودند. اين سپاه با عبد الله بن ابى سرح در سال بيست و ششم هجرى روان شدند. ❕در كتاب تاريخ مدينة دمشق كه يك كتاب بسيار معتبر تاريخى است در مورد شركت حسين بعنوان سرباز معاويه در لشكر خليفه چنين نوشته است؛ حسين على بن ابيطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ... به فرمان معاويه براى فتح قسطنطنيه همراه با سپاهى كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود، رفت : تاريخ مدينة دمشق، لابن عساکر، ج ١٤ ص ١١١ چنانچه خوانديد، حسين به عنوان سرباز معاويه در سپاهى كه قصد فتح قسطنطنيه را داشت شركت كرده بود و جالبتر از همه اينكه، يزيد بن معاويه دوشادوش اين امام و در كنار او فرمانده سپاه بود. بگذاريد به يك كتاب تاريخ نامدار و بسيار معتبر ديگر سر بزنيم. ▪️كتاب البداية والنهاية، نوشته ابن کثیر، در جلد ٨ صفحه ١٦١ نوشته است؛ هنگامی که حسن وفات کرد حسین نزد معاویه ميرفت و در تمام سال او را اطعام و اکرام می کرد. حسين بن على در سال ٥١ هجرى همراه يزيد بن معاويه در سپاهى بود كه در فتح قسطنطنيه شركت داشت. ❕سند تاريخى در اين قسمت نامش هست الوافي بالوافيات كه در اينمورد چنين آورده است: : ابن علی بن ابی طالب ، حسین بن علی بن ابی طالب و پسر دخترش فاطمه الزهرا به سوى معاویه آمد و در ارتشى که امیرش یزید بن معاویه بود به قسطنطنیه رفتند. : الوافي بالوفیات، للصفدي، ج ١٢ ص ٢٦٢ در اين سند تاريخى اشاره شده است كه حسين در سپاه خليفه كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود در فتح قسطنطنيه شركت داشت. سند تاريخى ديگر از كتابى است به نام شرح احقاق الحق كه چنين نوشته است: : پس از آوردن نام راويان اين روايت تاريخى ميگويد: حسين بن على بن ابيطالب و نوه پيامبر به سوى معاويه رفته و به فرمان او براى فتح قسطنطنيه روان شد : شرح إحقاق الحق، للمرعشي، جلد ٢٧ ص ١ 💠💠 👌این که امام حسن یا امام حسین علیهما السلام در فتوحات زمان خلفا یا در زمان معاویه شرکت کرده باشند ، از جعلیات و مطالب بی اساسی است که دلائل متعددی بر رد این مساله گواهی می دهد ؛ 1⃣چگونه ممکن است که علی علیه السلام اجازه نبرد حسنین در نبرد حساس صفین را نمی دهد ، اما به آنان اجازه حضور در فتوحات خلفاء را می دهد ❗️ ❕در نهج البلاغه می خوانیم ؛ « على عليه السلام در يكى از روزهاى جنگ صفّين، آن گاه كه ديد فرزندش حسن عليه السلام به كارزار مى ‏شتابد، فرمود: «اين جوان را برايم نگاه داريد كه مبادا توانم را ببرد. مرا دريغ مى ‏آيد كه اين دو (حسن و حسين) به كام مرگ روند و نسل پيامبر قطع شود». 📚نهج البلاغة ، خطبة 207، كشف الغمّة: ج 2 ص 237 نحوه، بحار الأنوار: ج 32 ص 562 ح 467. ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « منافقان به محمّد بن حنفيّه گفتند: چرا امير مؤمنان، تو را در جنگ، جلو مى ‏اندازد و حسن و حسين را نه؟ گفت: چون آن دو، چشمان اويند و من دست راست او، و او با دست راستش از چشمانش دفاع مى‏ كند. » 📚نثر الدرّ ، ج 1 ص 406، ذوب ‏النضّار: ص 55، كشف‏ الغمّة: ج 2 ص 237 ، بحار الأنوار: ج 42 ص 99 و ج 45 ص 348؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج 1 ص 244، ربيع الأبرار: ج 3 ص 521 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « مردى به محمّد بن حنفيّه گفت: چرا پدرت تو را در ميدان جنگ، پيش مى ‏اندازد و به جاهايى مى ‏فرستد كه حسن و حسين را نمى‏ فرستد؟ پاسخ داد: چون آن دو، گونه‏ هاى اويند و من دستش. با دستش، گونه‏ هاى خود را حفظ مى ‏كند. » 📚تهذيب الكمال: ج 26 ص 152، سير أعلام النبلاء: ج 4 ص 117، 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در نقل دیگر آمده است که محمد حنفیه خطاب به علی علیه السلام عرض کرد ؛ « مرا سه بار به كام مرگ فرستادى و خداى متعال، مرا سالم نگاه داشته است و هر گاه به سويت باز گشتم تا مهلتم دهى، مهلتم ندادى؛ ولى به اين دو برادرم، حسن و حسين، هيچ فرمانى نمى‏ دهى؟ امام على عليه السلام سر محمّد را بوسيد و فرمود: «پسر عزيزم! تو پسر منى و اين دو، پسران پيامبر اند. آيا آن دو را از كشته شدن محافظت نكنم؟». محمّد گفت: چرا، اى پدر عزيزم! خدا مرا فداى تو و آن دو كند » 📚ذوب النضّار ص 56، بحار الأنوار ج 45 ص 348 2⃣چگونه ممکن است که امام حسن و حسین علیه السلام در لشگر عثمان در فتح آفریقا شرکت کند ، در حالی که رابطه آنان با عثمان و حکومتش بسیار متشنج و ناصواب بوده است ، چنان که می بینیم از قضاياى به ثبت رسيده در دوران عثمان ، اقدام آنان در مشايعت كردن ابو ذر به هنگام تبعيدش به ربذه است، با آن كه عثمان، از اين كار، منع كرده بود. 👌از ابن عبّاس نقل شده است ؛ ❕وقتى ابو ذر به ربذه تبعيد شد، عثمان دستور داد كه در ميان مردم، جار بزنند كه هيچ كسى حق ندارد با او حرف بزند و بدرقه‏ اش كند و دستور داد كه مروان بن حكم، او را بيرون ببرد. مروان، ابوذر را بيرون آورد. همه از ابو ذر، دورى كردند، جز على بن ابى طالب عليه السلام، عقيل برادر على، حسن عليه السلام و حسين عليه السلام، و عمّار كه با او بيرون شدند تا بدرقه‏ اش كنند. ❕حسن عليه السلام با ابو ذر شروع به سخن گفتن كرد. مروان به وى گفت: اى حسن! خاموش! آيا نمى‏ دانى كه امير المؤمنين [عثمان‏]، از سخن گفتن با اين مرد، نهى كرده است. اگر نمى‏ دانستى، بدان. على عليه السلام به سوى مروان، حمله‏ ور شد و با تازيانه بر سر شتر او زد و گفت: «دور شو، خدا به آتش بچسباندت!». مروان، خشمگين به سوى عثمان بازگشت و ماجرا را باز گفت، و خشم او بر على عليه السلام، شعله كشيد. آن گاه حسين عليه السلام با ابو ذر حرف زد و گفت: عمو جان! خداوند متعال، توانايى دارد كه آنچه را كه تو مى‏ بينى، تغيير دهد و خدا در هر روزى، در كارى است. اين قوم، دنيايشان را از تو باز داشتند و تو دينت را از آنها باز داشتى. تو چه بى ‏نيازى از آنچه تو را باز داشتند و آنها چه محتاج اند به آنچه تو از آنها باز داشتى! از خداوند، برايت شكيبايى و پيروزى طلب مى‏كنم، و به خدا پناه ببر از آز و بى ‏تابى، كه شكيبايى، از دين و بزرگوارى است و آز، روزى را جلو و بى‏تابى، اجل را به تأخير نمى‏ اندازد » 📚 شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد: ج 8 ص 252؛ الكافي: ج 8 ص 206 ح 251 _ بحار الأنوار: ج 22 ص 412. 3⃣ملحد می گوید ابن خلدون شیعی در تاریخش نقل کرده است که امام حسن و امام حسین علیهما السلام در لشکری که قصد فتح آفریقا را در زمان عثمان داشتند ، شرکت داشته اند ❗️ 👌در حالی که ابن خلدون سنی مالکی مذهب ، بدون هیچ گونه سندی ، این مساله را نقل می کند ، روشن است که چنین نقلی ضعیف و غیر قابل استدلال است ❗️گذشته از آنکه سایر مورخین که جریان فتح آفریقا را مطرح کرده اند ، از حضور حسنین ع سخنی به میان نیاورده اند . ❕ملحد در کمال وقاحت و جهالت و برای فریب مخاطبین ، دست به دروغگویی می زند و مدعی می شود که ابن خلدون شیعه بوده است ، در حالی که هرکس اندک آشنایی نسبت به ابن خلدون و تاریخش داشته باشد ، می داند که او مالکی مذهب و قاضی مالکیان بوده است ، چنان که این مساله مورد تصریح علمای اهلسنت قرار دارد و او را چنین معرفی می کنند ؛ « بن خلدون الحضرمی الاشبیلی المالکی » « ولی قضاء المالکیه » 📚درر العقود الفریده فی تراجم الاعیان المفیده ، ج 1 ص 121 _ شذرات الذهب ، ج 1 ص 71 4⃣ملحد می گوید رابطه امام حسین ع با معاویه خوب بوده است تا جایی که امام حسین در سپاه معاویه به فرماندهی یزید در نبرد قسطنطنیه شرکت کرده است ، در حالی که کمی اندک سواد تاریخی داشته باشد ، می داند که امام حسین ع معاویه را دشمن خود می دانست و یزید را نیز انسان پست و فرومایه ای محسوب می کرد و حکومت معاویه را بزرگترین فتنه توصیف می کرد ، بنابراین معقول نیست که ایشان در لشکر معاویه شرکت کرده باشد . ❕درنقلی آمده است كه امام حسين عليه السلام اموالى را كه از يمن براى معاويه مى ‏بردند به تصرف در آورد و خطاب به معاویه نوشت ؛ « از حسين بن على عليه السلام، به معاوية بن ابى سفيان؛ امّا بعد! گذر كاروانى به ما افتاد كه از يمن همراه با اموال، پوشاك، عنبر و عطريّات، به سوى تو مى ‏آمد، تا آنها را در خزانه دمشق جاى دهى و فرزندان پدرت را با آن سير كنى. من بدانها نياز داشتم، از اين رو آنها را تصرّف كردم. والسلام» معاويه با شنيدن اين خبر سخت برآشفت‏ » 📚شرح نهج ‏البلاغه ابن ابى ‏الحديد، ج 18، ص 409 و ناسخ التواريخ، ج 1، ص 195.
🔸ادامه 👇 👌بلاذرى دانشمند معروف اهل سنّت نقل مى ‏كند ؛ « وليد بن عتبه (فرماندار مدينه) مانع ملاقات مردم عراق با امام حسين عليه السلام شده بود. امام عليه السلام به وليد فرمود: اى كسى كه به خويشتن ستم نموده، و پروردگارت را نافرمانى كرده‏اى! چرا مانع ملاقات من با مردمى مى‏شوى كه قدر و منزلت مرا مى ‏شناسند، در حالى كه تو و عمويت (معاويه) نسبت به آن جايگاه جاهليد؟». وليد در پاسخ گفت: اى كاش حلم و بردبارى ما در برابر تو، سبب نشود كسانى غير از ما نسبت به تو دست به كار جاهلانه ‏اى بزنند. تندى ‏هاى زبانت را مى‏ بخشم تا زمانى كه دست به اقدامى نزنى؛ كه در آن صورت كارى مخاطره‏ آميز انجام داده‏ اى و اگر مى ‏دانستى كه پس از ما چه بر تو خواهد گذشت (چرا كه همه مثل من بردبار نيستند) همين گونه كه امروز ما را دشمن مى‏ دارى، دوست خواهى داشت » 📚انساب الاشراف، ج 3، ص 156- 157، ح 15. ❕در نقل دیگر آمده است که فرمود ؛ « اى معاويه ... اگر ما پيروان تو را به قتل برسانيم نه آنان را كفن مى ‏كنيم و نه بر آنان نماز مى‏ خوانيم و نه آنان را به خاك مى ‏سپاريم (چرا كه آنان را مسلمان نمى‏دانيم!). به من خبر رسيده كه تو نسبت به پدرم على عليه السلام دشمنى مى ‏ورزى (و ناسزا مى‏ گويى) و به دشمنى با ما برخاسته ‏اى و نسبت به بنى هاشم عيب جويى مى‏ كنى. هر زمان كه چنين اعمالى انجام مى ‏دهى، به خويشتن مراجعه كن، سپس از وجدان خود حق را بپرس (و عيوب خود را بنگر) خواه به ضرر تو باشد يا به نفع تو ... به خدا سوگند! تو در دشمنى با ما، از مردى (عمرو عاص) اطاعت كردى كه سابقه‏ اى در اسلام ندارد، نفاق او تازگى نداشته و قصد خيرى براى تو ندارد. به هر حال، يا خودت براى خويش چاره ‏اى بينديش و يا اين كارها را رها كن!». 📚مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 88- 89، ح 163 و بحارالانوار، ج 44، ص 129- 130، ح 19. ❕امام ع در نامه ای به معاویه نوشت ؛ « من در حال حاضر، قصد جنگ و درگيرى با تو را ندارم (به خاطر پيمان صلحى كه ميان تو و برادرم امام حسن عليه السلام امضا شده است) و براى ترك مبارزه با تو و با حزب ستمكارت- كه حرام خدا را حلال شمرده‏ اند، همان گروه ستم پيشه و ياران شيطانِ رانده شده- از خداى خود بيمناكم ، ....در گفته ‏هايت خطاب به من چنين آمده بود كه: «اين امّت را در فتنه و آشوب ميانداز!» (پس بدان كه) من براى امّت اسلامى فتنه ‏اى بزرگتر از فرمانروايى تو سراغ ندارم! از جمله سخنانت خطاب به من اين بود كه: «ملاحظه خودت و دينت و امّت محمّد را بنما (و از مخالفت و قيام بر ضدّ من بر حذر باش)!». به خدا سوگند! من كارى را برتر از جهاد با تو سراغ ندارم؛ پس اگر چنين كارى كنم، مايه تقرّب و نزديكى من به پروردگار خواهد بود و اگر دست به كارى نزنم، از خداوند (براى ترك جهاد) استغفار مى ‏كنم و از او- در آنچه را دوست دارد و بدان خشنود است- طلب توفيق مى‏ نمايم....همچنين جوانكى شراب خوار و سگ باز را (اشاره به يزيد است) به ولايت عهدى خود رسانده ‏اى. با اين كار، خودت را خوار كرده و دينت را نابود ساخته و مردم را تباه كرده‏اى! والسلام‏ » 📚الامامة و السياسة، ج 1، ص 202- 204 و الغدير، ج 10، ص 160 5⃣نقلی که معاند بر اساس کتاب تاریخ دمشق استناد کرد نیز سندا ضعیف است ، زیرا ابن عساکر که متوفای 571 ق است ، بدون هیچ گونه ارایه سندی مدعی می شود که امام حسین در لشگری به رهبری یزید بن معاویه در فتح قسطنطنیه شرکت کرده است . ❕روشن است که نقل مذکور بدون سند بوده که قابل استدلال نمی باشد ، گذشته از آن که امثال ابن اثیر و بلاذری نقل کرده اند که لشگری که به بلاد روم رفت ، تحت فرماندهی سفیان بن عوف بوده است نه یزید بن معاویه و امام حسین ع هم در آن شرکت نداشته است و یزید نیز در ابتدا از شرکت در آن نبرد امتناع می کرد و با لشگر به بلاد روم نرفت که بعد با حکم معاویه خود را به آنان ملحق کرد ؛ 📚الکامل ج 3 ص 459 _ انساب الاشراف ج 5 ص 86 6⃣سایرین که مدعی شده اند امام حسین ع در فتح قسطنطنیه حضور داشته است ، با استناد به سخن ابن عساکر چنین مطلبی را بیان کرده اند . ❕ابن کثیر در البدایه و النهایه بدون ارائه هیچ گونه سندی مدعی این امر می شود که روشن است نقل بدون سند هیچ ارزشی ندارد . صفدی نیز در الوافی بالوفیات بدون هیچ گونه ارائه سندی نقل مذکور را می آورد که نقل او نیز بدون سند و ضعیف و خلاف نقلی است که ابن اثیر و بلاذری ذکر می کنند . 👌در کتاب شرح احقاق الحق نیز در رابطه با تاریخ ولادت امام حسین ع نقل مذکور از منابع اهلسنت ( بغیه الطلب ج 6 ص 2572 ) بیان می شود که مولف کتاب بغیه الطلب ، مطلب مذکور را از ابن عساکر نقل می کند و ما گفتیم نقل ابن عساکر هم بدون سند و ضعیف است و هم بر خلاف مستندات تاریخی دیگر است . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔با توجه به سوره فیل و منابع تاریخی گفته شده است که کشوری که ابرهه از آن آمده حبشه(یمن)بوده است لشکر فیل سوار و چنین موجودات عظیمی چگونه از صحرای بزرگ میان این دو کشور عبور کرده اند؟این شبهه را بسیار پرسیده اند و بنده از پاسخ به آن ناتوان بوده ام❔ 💠پاسخ💠 ❗️خلاصه داستان؛ 👌نوشته اند که ابرهه پادشاه یمن که رهبری لشکر هفتاد هزار نفری را بر عهده داشت برای خوش خدمتی به پادشاهان مسیحی خود کلیسای بسیار زیبا و مهمی را بنا کرد که مانند آن در آن زمان در کره زمین وجود نداشت و به دنبال آن تصمیم گرفت مردم جزیره عربستان را به جای کعبه به سوی آن فراخواند و آنجا را کانون عرب کرده و مرکزیت مهم مکه را به آنجا منتقل کند. ❗️پس از مقاومت مردم در برابر این خواست ابرهه، او تصمیم گرفت کعبه را نابود کند و همگان را متوجه کلیسای تازه تاسیس خود کند. 👌او با لشکر عظیم خود روانه کعبه شد و در بین راه هر کجا می رسیدند اموال و شتران مردم را غارت کرده تا به کعبه رسیدند و نهایتا با تدبیر الهی تحت حمله پرندگان ابابیل واقع شده و از بین رفتند. ❗️لشکر ابرهه معروف و مشهور شده است به « اصحاب الفیل»« لشکر فیل» 📚سیره ابن هشام ج1 ص43 📚الکامل ج1 ص260 📚بحار الانوار ج15 ص130 👌خداوند نیز از این جریان در سوره فیل یاد می کند. ❗️حال چندین سوال مطرح است؛ ❓چگونه این لشکر عظیم با تعداد بی شماری از فیل ها این فاصله را از یمن تا مکه طی کردند آیا هدایت این همه فیل کار آسانی است❔ ❓فیل ها موجودات سنگین وزنی هستند که نیاز به آب و غذای فراوان دارند.در آن صحرای عربستان چگونه آب و غذای این همه فیل را فراهم می کردند❔ 👌پاسخ ؛ 🔶این اشکالات از این جا ناشی شده است که گمان شده است که به تعداد لشکریان فیل بوده است یعنی حدود چندین هزار فیل با لشکر عظیم ابرهه بوده است اما این فرض صحیح نمی باشد. ❗️مورخان و مفسران می نویسند که تعداد فیل های همراه آنان یا یک عدد بوده و یا هشت عدد و یا ده عدد و یا دوازده عدد بوده است. 📚منابع پیشین 📚تفسیر نمونه ج27 ص334 ❗️بی شک انان که برای لشکر هفتاد هزار نفری خود آب و آذوقه فراهم می کردند برایشان مشکلی نبوده است که برای چند عدد فیل نیز آب و آذوقه لازم را فراهم کنند گذشته از آنکه آنان به هر جا وارد میشدند اموال و حیوانات مردمان را به عنوان غنیمت به تصرف خود در می آوردند و شبه جزیره عربستان آن قدر بی آب و غذا نیست که نتواند پاسخگوی نیاز چندین فیل باشد و الا باید مردم آنجا از گرسنگی و تشنگی هلاک می شدند. ❗️این که به آنها « اصحاب الفیل» می گفتند به خاطر همان چند فیلی است که آنها با خود از یمن آورده بودند تا مخالفان خود را مرعوب ساخته و شترها و اسب ها از مشاهده آنها رم کنند و در میدان جنگ نمانند 📚تفسیر نمونه ج27 ص336 ❗️البته آنچه از روایات ما استفاده می شود آن است که آنان تنها یک فیل داشتند به نام «محمود» که ابرهه سوار بر او بود . 👌شیخ کلینی روایت می کند که وقتی عبدالمطلب از دیدار ابرهه بازگشت خطاب به فیل اوعرضه داشت: «ای محمود .فیل سرش را تکان داد. ❗️از او سوال کرد ایا می دانی که چرا این لشکر همراه تو به این جا آمده اند❔ 👌فیل با اشاره سرش فهماند خیر 👌عبدالمطلب گفت تو را آورده اند تا با کمک تو خانه پرودگارت را خراب کنند آیا تو چنین می کنی❔ ❗️با سرش اشاره کرد خیر 📚الکافی ج1 ص372 ❗️نقل می کنند که ابرهه می خواست فیل را به سوی کعبه حرکت دهد اما او حرکت نمی کرد اما هنگامی که سر او را به سوی یمن باز می گرداندند به سرعت حرکت می کرد 📚تفسیر نمونه ج27 ص334 👌شیخ مفید نقل می کند: «آنان فیلی داشتند به نام« محمود »که او را زینت به جواهرات کرده بودند و ابرهه به وسیله آن فیل به تمام پادشاهان جهان فخر می فروخت و آن فیل در برابر عبدالمطلب خضوع کرد» 📚امالی ج1 ص78 👌از این روایات استفاده می شود که تنها فیلی که با آنها بوده است همان فیل معروف به نام « محمود» بوده که تحت تصرف پادشاه و رهبرشان بوده است و بدین جهت به انان اصحاب فیل می گفتند. ❗️با توجه به آنچه گذشت روشن است که حرکت دادن یک فیل و تهیه آب و غذا برای او کار زیاد مشکلی برای آن لشکر عظیم نمی باشد. 🔷بنا براین چه بگوییم تعداد فیل ها یک عدد بوده و چه بگوییم دوازده عدد بود هیچ اشکالی بر داستان واقع نمی شود. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔آیا کشتار یهودیان بنی قریظه توسط مسلمین صحت دارد که حدود 600 یا هفتصد نفر از مردان آنان را سر بریدند❔آیا این حکم عادلانه بود که پیامبر اجرا کرد❓ 👌پاسخ: ❗️توجه به نکاتی چند لازم است: 1⃣نخستین سالی که پیامبر گرامی وارد شهر مدینه شد برای پایان دادن به تمام دسته بندی ها و اختلافات داخلی پیمانی را منعقد ساخت که براساس آن یهودیان مدینه متعهد شده بودند هرگز بر علیه مسلمین و پیامبر اقدامی نکنند و به آنان صدمه ای وارد نکنند و اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان قرار ندهند که اگر بر خلاف آن عمل کنند پیامبر با آنان همانند دشمن رفتار خواهد کرد ودر ریختن خون آنها و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آن ها دستش باز باشد. 📚بحار الانوار ج19 ص110 2⃣تمام طوایف سه گانه یهود با عناوین مختلف پیمان را نقض کرده و آن را نادیده گرفتند.بنی قینقاع مسلمانی را کشتند و بنی النضیر نقشه کشتن پیامبر را طرح کردند.پیامبر نیز آنان را از محیط مدینه بیرون کرد. ❗️یهود بنی قریظه نیز در جریان جنگ احزاب شهر مدینه را دچار ناامنی کردند و برای ترساندن مسلمانان به خانه های آنان ریختند و اگر مراقبت پیامبر نبود چه بسا شهر به دست انان سقوط می کرد و مجاهدان مسلمان کشته و اموالشان اسیر و زنان و اولاد آنان اسیر می شدند. 3⃣بنی قریظه راضی شد که سعد معاذ برای انان حکم دهد.سعد حکم داد که مردان آنان که در توطئه شرکت داشته کشته شده و زنان و کودکان آنها اسیر شوند و اموالشان در اختیار مسلمین قرار گیرد. 4⃣سعد معاذ این حکم را به دلائل زیر صادر کرد؛ 🔷1-یهودیان بنی قریظه، چندی پیش با پیامبر پیمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام و مسلمانان قیام کنند، و دشمنان آئین یکتاپرستی را یاری نمایند، و فتنه و آشوبی برپا کنند، و بر ضد مسلمانان تحریکاتی بنمایند، مسلمانان در کشتن آنها آزاد باشند. او با خود فکر می کرد که اگر من آنها را طبق این پیمان موأخذه کنم، نظری بر خلاف عدالت نداده ام. 🔶2 -گروه پیمان شکن، در سایه سرنیزه های نیروهای عرب مدتی شهر مدینه را دچار ناامنی کرده، و برای ارعاب مسلمانان به خانه های آنها ریختند، و اگر مراقبت پیامبر نبود، و گروهی را برای استقرار امنیت در شهر، از لشکرگاه به داخل شهر اعزام نمی کرد، چه بسا نقشه های بنی قریظه عملی می شد، و آنان در این صورت مردان جنگنده مسلمانان را اعدام می کردند، و اموال آنها را ضبط و زنان و اولاد آنها را به اسارت درمی آوردند، سعدمعاذ با خود فکر کرد که اگر من در حق آنها چنین داوری کنم، سخنی بر خلاف حق و عدالت نگفته ام . 🔶 3-سعد معاذ، رئیس قبیله اوسیان با بنی قریظه هم پیمان بود و دوستی نزدیکی با هم داشتند .احتمال دارد که او از قوانین جزائی یهود اطلاع داشته است.متن تورات یهود اینست که: «هنگامی که به قصد نبرد آهنگ شهری نمودی، نخست آنها را به صلح دعوت نما، و اگر آنها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن و همینکه بر شهر مسلط گشتی همه مردان را از دم تیغ بگذران ولی زنها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را برای خود به عنوان غنیمت بردار» . 📚تورات سفر تثنیه فصل20 ❗️شاید سعاد معاذ تصور کرد من که قاضی انتخابی طرفین هستم، اگر متجاوزان را با قوانین مذهبی خود آنها مجازات نمایم، کاری جز عدالت و انصاف انجام نداده ام. 🔷4 -ما تصور می کنیم که بزرگترین علت این رأی، این بود که سعد معاذ با دیدگان خود مشاهده کرده بود که رسول خدا بنا به درخواست خزرجیان، از تقصیر طائفه بنی قین قاع گذشت، و فقط اکتفاء کرد که از محیط مدینه بیرون روند.این گروه هنوز خاک اسلام را درست تخلیه نکرده بودند، که کعب اشرف، راه مکه را پیش گرفت و بر کشتگان «بدر» اشکهای تمساحانه ریخت و از پای ننشست تا قریش را برای جنگ مصمم ساخت.در نتیجه، جنگ احد پیش آمد و هفتاد تن از فرزندان اسلام در این راه شربت شهادت نوشیدند. 👌و همچنین بنی النضیر، مورد عفو و بخشودگی پیامبر قرار گرفتند، ولی در برابر آن، با تشکیل یک اتحادیه نظامی، جنگ احزاب را به وجود آوردند، که اگر کاردانی پیامبر اسلام، و نقشه خندق نبود، در همان روزهای نخست، تار و پود اسلام را به باد می دادند، و بعدها نامی از اسلام باقی نمی ماند و هزاران نفر کشته می شدند. 🗯❗️ادامه پاسخ👇👇👇
👌ادامه پاسخ 👇👇👇 🗯سعد معاذ این مراتب را از نظر خود می گذراند.تجربه های گذشته، اجازه نمی داد که او تسلیم عواطف گردد، و مصالح هزاران تن را فدای دوستی و مصالح یک اقلیت نماید.زیرا به طور مسلم، این گروه در آینده این بار با تشکیل یک اتحادیه وسیع تر، نیروهای عرب را بر ضد اسلام شورانیده و با نقشه های دیگر هسته مرکزی اسلام را به خطر می افکندند.روی این جهت، موجودیت این گروه را صد در صد به ضرر اجتماع مسلمانان تشخیص داد، و یقین داشت که اگر این دسته از تیررس مسلمانان بیرون روند، لحظه ای آرام نخواهند گرفت، و مسلمانان را با خطرات بزرگی روبرو خواهند ساخت. ❗️اگر این جهات نبود، ارضاء افکار عمومی برای سعد معاذ فوق العاده ارزنده بود و رئیس یک ملت «اوس» پیش از هر چیز به پشتیبانی مردمش نیازمند است، و آزردن آنها و رد سفارشهای آنان، بزرگترین لطمه ایست که به رئیس یک جمعیت متوجه می گردد.ولی او تمام این درخواستها را بر خلاف مصالح هزاران مسلمان تشخیص داد، از اینرو، نارضایتی عموم را برای خود خرید، و از حکم خرد و منطق سربرنتافت. 📚فروغ ابدیت ص643 5⃣گزارش هایی که درباره تعداد کشته شدگان خبر می دهد متفاوت است. ❗️قرآن می گوید: «گروهی از آنان را به قتل می رساندید و گروهی را اسیر کردید » 🔷احزاب26 👌آیه اشاره دارد که گروهی از بنی قریظه کشته شدند نه تمام آنها . تنها همان ها کشته شدند که بر علیه اسلام و مسلمین توطئه کردند چنان که ابن جوزی می نویسد: «سعد حکم کرد هرکس که بر علیه مسلمین توطئه کرده است کشته شود» 📚الوفا ص695 👌قرآن نیز می گوید: « هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد» 🔷فاطر 18 ❗️اگر عده ای از مردان آنان بر علیه اسلام توطئه کردند باید همان سران فتنه مجازات شوند و دلیلی برای مجازات سایرین نمی باشد. 6⃣علامه سید جعفر عاملی می نویسد: «اقوال در تعداد کشته شدگان آنان مختلف است و از 300 نفر تا 1000 نفر نوشته اند.و در این باره دوازده قول نقل شده است و این کثرت قول نشان دهنده این است که تعداد کشته شدگان دقیقا روشن نیست .از سوی دیگر اهداف سیاسی و تعصبات دینی برای نشان دادن دشمنی اسلام با یهود موثر در ورود تحریف به این قضیه است. ❗️آنچه از مستندات به دست می آید آن است که مقتولین تنها توطئه گران بوده اند و نهایتا عدد آنها بین صد تا دویست نفر بوده اند 📚الصحیح من سیره النبی ج12 ص148 ❗️با توجه به این نکات شبهات وارده حول این جریان و واقعه رفع می شود. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش این موضوع که زن ها حق طلاق ندارند، مستند به آیات قرآن است یا خیر؟ 💠پاسخ💠 1⃣نخست باید توجه کرد که قرار نیست تمامی احکام و دستورات خداوند در قرآن آمده باشد .سنت نبوی و اهل بیت نیز همطراز قرآن در بیان احکام و معارف می باشد و خود قرآن حجیت سنت آنان را اعلام داشته و می فرماید: « ما قرآن را بر تو ( پیامبر) نازل کردیم تا تو آیات آن را برای مردم تبیین کنی» 🔷نحل 44 🔶ومی فرماید: « آنچه پیامبر برای شما آورده و به آن فرمان داده بگیرید و عمل کنید و آنچه شما را از آن نهی کرده است خودداری کنید» 🔶حشر 7 2⃣آیه ای که صریحا حق طلاق را منحصر به مرد بداند در قرآن نمی باشد مگر آنکه بگوییم مقتضای این سخن خداوند که می گوید:« الرجال قوامون علی النسائ» 🔷نسائ34 ❗️این است که حق طلاق در اختیار آنان می باشد . 🔶آیاتی که مردان را در طلاق دادن مورد خطاب قرار می دهد نیز می تواند دلالت بر این مطلب کند . 🔷می فرماید: « هنگامی که زنان را طلاق دادید ...» 🔶بقره232 🔷می فرماید: « اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی یا تعیین مهر طلاق دهید ...» 🔶بقره 237 🔷می فرماید: « هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید در زمان عده طلاق گویید و حساب عده را نگه دارید» 🔷طلاق1 3⃣در روایات صریحا بیان شده است که حق طلاق بالاصاله اختصاص به مردان دارد. 🔶امام صادق فرمود: « طلاق به دست مرد می باشد» 📚الکافی ج5 ص403 📚وسائل الشیعه ج22 ص98 🔶حضرت علی نیز فرمود: « طلاق در دست زوج می باشد » 📚دعائم الاسلام ج2 ص227 📚مستدرک الوسائل ج15 ص311 4⃣توجه به این نکته نیز لازم است که خداوند برای زنان معین نموده تا اگر بخواهند خودشان زمام طلاق را بدست گیرند به این معنی که در ضمن عقد ازدواج شرط کنند که وکیل در امر طلاق باشند خواه به صورت مطلق یعنی هر موقع که دلشان خواست طلاق بگیرند و خواه به صورت مشروط که مثلا اگر مرد رفت زن دیگری گرفت زن وکیل باشد که خود را طلاق دهند .بنابراین نابرابری در این مساله بین مردان و زنان ایجاد نمی شود. ❗️جهت دیدن روایات در مستند این حکم رجوع شود؛ 📚وسائل الشیعه ج22 ص92 باب 41 روایات شماره 14- 15- 16-17 5⃣همچنین اگر مرد حقوق واجب زن را ادا نکند و او را در مضیقه قرار دهد حاکم شرع طلاق زن را صادر می کند و از این طریق نیز مردان نمی توانند ظلمی به زنان وارد کند. 🔷امام باقر فرمود: « کسی که پوشاک و مواد غذایی همسرش را فراهم نمی کند لازم است که امام و حاکم شرع بین آن دو جدایی اندازد و طلاق زن را صادر کند» 📚الفقیه ج3 ص441 6⃣اگر زوج برای مدت قابل توجهی غایب شود و خبری از او نشود حاکم شرع می تواند طلاق زن را صادر کرده و او را از مضیفه و سختی رهایی دهد.از این جهت نیز مشقتی برای زنان ایجاد نمی شود. 📚وسائل الشیعه ج22 ص156 باب23 7⃣طلاق در اسلام از جمله چیزی هایی می باشد که خداوند بسیار آن را ناپسند می داند چنان که پیامبر گرامی فرمود: « هیچ خانه ای نزد خداوند مبغوض تر از خانه ای نمی باشد که با طلاق خراب شود» 📚الکافی ج5 ص328 👌لذا در اسلام سعی شده است که با جعل احکام و قوانین متعدد طلاق گرفتن را به حد اقل برساند .یکی از این احکام که برای این هدف جعل شده است این است که حق طلاق به دست مردان باشد زیرا؛ 👌 جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده است وبه همین دلیل احساسات متفاوتی دارد. ❗️ قانون آفرینش وظیفه حساس مادری وپرورش نسلهای نیرومند را برعهده او گذارده به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف واحساسات به او داده است درحالی که طبق این قانون وظایف خشن وسنگین تر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده است وسهم بیشتری از تفکر به او داده شده است بنابراین اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره ای از وظایف اجتماعی را که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت وتحمل شداید دارد بر عهده مرد گذارده شود ووظایفی که عواطف واحساسات بیشتری را می طلبد بر عهده زنان وبه همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد ومعاونت آن بر عهده زن گذارده شده است ❗️قوانینی از جمله حق طلاق که دراختیار مرد است از همین جا سرچشمه میگیرد ونتیجه مستقیم همین واقعیت است 📚تفسیر نمونه،ج2 ص157 ❕غلبه احساسات در زن موجب می شود به سرعت در برخورد با مشکلات زندگی به طلاق روی آورد و نظام خانواده از هم بپاشد در حالی که اقدام مرد برای طلاق به طور معمول دیر تر و با تاخیر تر همراه با تامل بیشتر است لذا برلی صیانت بهتر از خانواده و حفظ بقای آن حق طلاق بالاصاله به مردان واگذار شده است . 🔶با توجه به نکات مطرح شده روشن میشود که اگر مردان نیز بخواهند از حق طلاق سوئ استفاده کنند شارع با آنان مقابله کرده و مانع از پایمال شدن حقوق زنان شده است. 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
👌ادامه پاسخ👇👇👇 ❗️دانشمندان امروز میگویند امواج جاذبه بدون نیاز به زمان در آن واحد از یکسوی جهان به سوی دیگر منتقل میشود و اثر میگذارد، و حتی این احتمال وجود دارد که در حرکات مربوط به گستردگی جهان (میدانیم جهان در حال توسعه است و ستاره ها و منظومه ها به سرعت از هم دور میشوند) منظومه هائی وجود دارند که با سرعتی بیش از سرعت سیر نور از مرکز جهان دور میشوند دقت کنید. 👌کوتاه سخن اینکه مشکلاتی که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلی در این راه نیست، مانعی که معراج را به صورت یک محال عقلی در آورد، بلکه مشکلاتی است که با استفاده از وسائل و نیروی لازم قابل حل است . 🗯به هر حال مساله معراج نه از نظر استدلالات عقلی غیر ممکن است و نه از نظر موازین علم روز و خارق العاده بودن آن را نیز همه قبول دارند بنا بر این هر گاه با دلیل قاطع نقلی ثابت شود باید آن را پذیرفت 📚تفسیر نمونه ج12 ص15 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔چطور میشه که با دوکلام نوشته عربی بهم محرم میشیم با دوکلامم نامحرم ؟ ❓اصن این خطبه عقد چیه ؟ چرا واجبه؟ 💠پاسخ💠 1⃣طبق بینش اسلامی تنها خداوند بوده که حق قانون گذاری و اطاعت را در میان بندگان داشته و به غیر او کسی بالاصاله از چنین حقی بر خوردار نمی باشد. 🔶خداوند می فرماید: « آنها که به آنچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند کافر هستند» 🔶مائده 44 🔷ومی فرماید: «آنها که به آنچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند فاسق هستند» 🔶مائده 45 🔷ومی فرماید: « حاکمیت و قانون گذاری تنها از آن خداست» 🔶قصص88 👌اساسا وقتی خداوند خالق و مالک و مدیر و مدبر بندگان است بی شک قانون گذاری در میان بندگان نیز برای او می باشد و به غیر از او کسی صلاحیت قانون گذاری را ندارد. 📚الالهیات ، سبحانی ، ج2 ص81 2⃣خداوند بر اساس حق قانون گذاری که دارا بوده است چنین جعل و تشریع کرده که رضایت درونی و طرفینی بین دو نفر برای ایجاد پیوند ازدواج کافی نبوده و حتما باید صیغه مخصوصی برای ایجاد علقه ازدواج ایراد شود و الا ازدواج و زوجیت محقق نشده است. 📚وسائل الشیعه ج20 ص261 باب 1 📚مستدرک الوسائل ج14 ص311 باب 1 👌بنابراین فلسفه خواندن صیغه عقد از همین جا نشات می گیرد که چون خداوند که قانون گذار بندگان است این مساله را لازم دانسته است و این قانون را جعل کرده است برای ایجاد محرمیت باید این خطبه مخصوص باشد و الا زوجیت ایجاد نمی شود. 3⃣در هر دین و آیین و عرف اجتماعی چنین است که پیوند زنا شویی به انجام برخی تشریفات و رعایت برخی آداب و رفتار ها صورت می گیرد و در اسلام نیز به جعل الهی ایجاد پیوند ازدواج بستگی به خواندن خطبه قرار داده شده است. 4⃣به این نکته نیز باید توجه داشت که زندگی اجتماعی و روابط حقوقی به دلیل حساسیت آن بر اساس الفاظ و کلمات صورت می گیرد .اگر شخصی به دیگری بگوید منزل تو را اجاره کردم و او نیز قبول کند رابطه موجر و مستاجر بین آنها ایجاد می شود و اگر بگوید منزل تو را خریدم و او نیز قبول کند رابطه فروشنده و خریدار بین آنها ایجاد می شود . 👌اگر این الفاظ و کلمات و پایبندی ها نباشد افراد به راحتی می توانند که بر خلاف مراد بینشان رفتار کرده و هیچ قانونی نیز نمی تواند آنان را ملزم به غیر آن کند. ❗️صیغه ازدواج نیز یک نوع عقد برای ایجاد زوجیت است که سبب ضابطه مندی ازدواج می شود و چون این قرار داد پیوندی بسیار حساس بوده شرع اصرار دارد که با آداب و شرایط خاصی مانند اظهار زبانی و ...صورت گیرد تا دو طرف نتوانند براحتی منکر ارتباط بین هم شده و این اظهار زبانی سبب استحکام این پیوند و پایبندی به آن شود و این قانون مانند سایر قوانین موجود در جامعه سبب التزام افراد به محتوای آن شود. 5⃣به تصریح فقها اگر طرفین نتوانند عقد را به عربی صحیح بخوانند به هر لفظی که صیغه را بخوانند صحیح است و عربی بودن شرط لازم در هر شرایطی نمی باشد. 📚توضیح المسائل مراجع ج2 ص453 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔موضوعی ذهنم را مشغول داشته است و آن اینکه آیا امام زمان پس از ظهور به مرگ طبیعی از دنیا می روند ویا شهید می شوند .لطفا پاسخم را مستند دهید❗️ 💠پاسخ💠 1⃣از دسته ای روایات استفاده می شود که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا می روند. 🔶امام صادق فرمود: « چون معرفت و ایمان به حضرتش در دل های مردم استقرار یافت مرگ حجت فرا می رسد پس امام حسین متولی غسل و کفن و حنوط و دفن ایشان خواهد شد» 📚الکافی ج8 ص206 👌در روایت دیگر پیامبر گرامی فرمود: « مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه خواهد بود و در بین مردم به سنت پیامبرشان رفتار می کند و پس از چند سال می میرد و مسلمین بر او نماز می خوانند» 📚بحار الانوار ج51 ص104 2⃣از دسته ای دیگر از روایات استفاده می شود که ایشان شهید می شوند. 👌امام حسن علیه السلام فرمود: «هیچ یک از ما نمی باشد جز آنکه یا توسط شمشیر از دنیا می رود و یا توسط سم از دنیا می رود» 📚بحار الانوار ج27 ص217 📚کفایه الاثر ص227 👌امام رضا علیه السلام فرمود: «همه ما مقتول و شهید از دنیا می رویم» 📚الفقیه ج2 ص585 📚عیون الاخبار ج2 ص203 ❗️از این روایات استفاده میشود که امام عصر نیز به مرگ غیر طبیعی و شهادت از دنیا خواهند رفت . 🔴باید توجه کرد که اگر در روایات دسته اول تنها سخن از مرگ و از دنیا رفتن به میان آمده است و تصریح به شهادت ایشان نشده است این سخن منافاتی با شهادت ایشان ندارد زیرا مرگ اعم از مردن طبیعی و شهادت است و شهادت نیز نوعی از مرگ است نه خارج از آن از این رو می توان روایات دستۀ اول را حمل بر شهادت نمود و تعارض را رفع نمود. 👌درباره کیفیت شهادت ایشان مولف کتاب الزام الناصب نیز می نویسد: « مهدی را زنی از بنی تمیم که نامش سعیده است و دارای ریشی همچون مردان است با انداختن سنگی از بام بر سر آن حضرت ایشان را به شهادت خواهند رساند در حالی که ایشان در حال عبور از راه خواهند بود .پس چون از دنیا رفت امام حسین امور مربوط به ایشان را انجام خواهد داد» 📚الزام الناصب ج2 ص139 🔶برخی به این مطلب اشکال گرفته اند که دارای سند نبوده و از معصوم هم نقل نشده است. 📚موعود شناسی، رضوانی ، ص641 ❗️اما به هر حال اصل شهادت ایشان به مقتضای ادله بالا ثابت است اگر چه ما این روایت را درباره کیفیت شهادت ایشان قبول نکنیم . 👌به هر حال صحیح است که انگیزه های گناه و عصیان در زمان حکومت ایشان به حد اقل می رسد اما چون در وجود همگان نفس اماره لحاظ شده است این امکان وجود دارد که افرادی تحریک شوند و زمینه شهادت حضرت را فراهم کنند. 🔴نکته پایانی؛ 🔷در روایات اهل سنت آمده است که امام عصر به مرگ طبیعی از دنیا می روند؛ 🔶زهری می گوید: « مهدی چهارده سال زندگی می کند سپس به مرگ طبیعی رحلت می کند» 📚البرهان ، متقی هندی ، ص163 📚الفتن ، ابن حماد ، ص104 🔶ارطاه می گوید: « به من خبر رسیده که مهدی چهل سال زندگی می کند سپس به مرگ طبیعی در بستر خود می میرد» 📚همان منابع ❗️اما باید توجه کرد که این جملات از معصوم نقل نشده و ناقل آن ها افرادی هستند که مورد وثوق ما نبوده لذا احتجاج به سخنان آنان ناتمام است . 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔حکم شرع درمورد کسانی که در گرفتاری ها و مشکلات از اولیا کمک می خواهند و آنان را به فریاد می خوانند جواب: هر شخصی که از اولیاء بعد از مرگشان، یا در حال غیبتشان از آنان کمک بخواهد، مرتکب شرک اکبر شده است وباید توبه کند. الله تعالی می فرماید: « وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنْفَعُكَ وَلا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ (١٠٦)وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (١٠٧) » [یونس:106-107] ( و به جای الله کسی یا چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی می رساند ونه زیانی. اگر چنین کنی از ستم کاران ومشرکان خواهی شد. اگر الله تعالی به تو زیانی برساند، هیچ کس جز او نمی تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند. الله تعالی فضل و لطف خود را شامل هر کس از بندگانش که بخواهد می کند و او دارای مغفرت و مهر فراوان است). 🔷پاسخ🔷 👌این گونه آیات که از خواندن غیر خدا نهی می کند اشاره است به موردی که انسان غیر خدا را بخواند با این اعتقاد که او اله و رب است و اورا پرستش کند به این بیان؛ ❗️شکی نیست که لفظ « دعا» در لغت عرب به معنای « ندا و خواستن» و واژه « عبادت» به معنای « پرستش» است و هرگز نمی توان این دو لفظ را با هم مترادف و هم معنا شمرد یعنی نمی توان گفت هر ندا و درخواستی از غیر خدا عبادت و پرستش است زیرا؛ 1⃣در قرآن مجید لفظ دعوت در مواردی به کار رفته است که هرگز نمی توان گفت مقصود از آن عبادت است مانند: «قال رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا» «گفت پرودگارا من شب و روز قوم خود را ( به سوی تو) دعوت کردم» ❓آیا می توان گفت مقصود حضرت نوح این است که من قوم خود را شب و روز عبادت کردم❔ ❗️« ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی» «(شیطان می گوید) من بر شما تسلطی نداشتم جز این که شما را ( به کارهای زشت) دعوت کردم شما نیز اجابت کردید» 🔷ابراهیم22 ❓آیا کسی احتمال می دهد که مقصود از این که شیطان آنان را دعوت کرد این است که شیطان پیروان خود را پرستید❔ 👌از این جهت نمی توان گفت که دعوت و عبادت مترادف است و اگر کسی از پیامبر و یا مرد صالحی استمداد کرد و انان را خواند در این صورت آنها را عبادت کرده است. 2⃣مقصود از « دعا» در آیاتی که از خواندن غیر خدا نهی می کند دعوت خاصی است که با لفظ پرستش مترادف است زیرا مجموع این آیات درباره بت پرستانی وارده شده است که بت های خود را خدایان کوچکی می پنداشتند که برخی از شوون الهی به آنها سپرده شده و در کار خود نوعی استقلال دارند و آنان را متصرف در امور مربوط به دنیا و آخرت می شناختند. ❗️روشن ترین گواه براین که دعوت و خواندن آنان همراه با اعتقاد به اولوهیت آنان بوده است آیه زیر است: «خدایانی را که جز خدا می پرستیدند آنان را بی نیاز نساخت» 🔷هود101 👌بنابراین آیات ممنوعه از خواندن غیر خدا ارتباطی به بحث ما ندارد .موضوع بحث ما درخواست بنده ای از بنده دیگر است که نه او را اله و رب می داند و نه مالک و متصرف تام الاختیار در امور مربوط به دنیا و آخرت بلکه او را بنده عزیز و گرامی می شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعای اورا درباره بندگان خود بپذیرد 🔷نسائ64 3⃣خود آیه مورد استدلال گواه روشن است که مقصود از دعوت و خواندن غیر خدا دعوت عبادتی و پرستشی است زیرا قبل از آیه مورد استدلال می آورد: «بگو ای مردم اگر در عقیده من شک دارید من کسانی را که جز خدا می پرستید نمی پرستم .تنها خداوندی را پرستش می کنم که شما را می میراند و من مامورم که از مومنان باشم» 🔷یونس105 ❗️ودر ادامه می فرماید: «وجز خدا چیزی را که نه سودی به تو می رساند و نه زیانی مخوان ( و پرستش نکن) که اگر چنین کنی از زیانکاران هستی» 🔷یونس106 👌همانطور که می بینید قبل از این آیه لفظ عبادت و پرستش به کار رفته است و این گواه بر این است که مقصود از نهی خواندن غیر خدا خواندنی است که همراه با اعتقاد به اولوهیت و به مقصود پرستش صورت گیرد می باشد. 📚تفسیر نمونه ج8 ص395 📚آیین وهابیت ص322 ❓اگر شما معتقدید که خواندن غیر خدا شرک است چرا این خواندن را اختصاص می دهید به توسل به مردگان و غایبان در حالی که اگر خواندن غیر خدا شرک است فرقی بین مرده و زنده و حاضر و غایب نیست زیرا ملاک خواندن غیر خدا است که در همه صور وجود دارد❔ 👌بنا براین به عقیده شما عالمیان مشرک هستند زیرا از یکدیگر کمک می خواهند و شما نیز گرفتار شرک هستید زیرا در زندگی روز مره از یکدیگر کمک می خواهید ✏️پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔یه سوال در مورد فلسفه اوقات خواندن نماز داشتم که چرا باید نماز رو در زمان های مشخص بخونیم❓ ایا سند قرانی برا این زمان ها هست؟ لطفا جواب قانع کننده و مستند بدید که بشه در جمع ازش استفاده کرد وفرد رو قانع کرد❕❕ 💠پاسخ💠 👌در آیات قرآن به وجوب نماز های پنج گانه در اوقات مشخصی اشاره شده است . 🔶می فرماید: « نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب ( نیمه شب) بر پا دار و همچنین قرآن فجر ( نماز صبح) را چرا که قرآن فجر مورد مشاهده ( فرشتگان شب و روز ) است» 🔷اسرائ 78 👌آیه فوق از آیاتی است که اشاره اجمالی به وقت نمازهای پنج گانه می کند و با انضمام به سایر آیات قرآن که در زمینه وقت نماز است و روایات فراوانی که در این رابطه وارد شده است وقت نمازهای پنج گانه دقیقا مشخص می شود . ❗️البته توجه لازم است که بعضی از آیات قرآن تنها اشاره به یک نماز کرده است ومی فرماید: « در انجام همه نمازها ( به خصوص ) نماز وسطی ( نماز ظهر ) کوشا باشید» 🔷بقره238 👌وگاه اشاره به وقت سه نماز از نمازهای پنج گانه کرده است و می فرماید: « نماز را در دو طرف روز و اوائل شب بر پا دار» 🔷هود 114 🔶که دو طرف روز اشاره به نماز صبح و مغرب است و اوائل شب اشاره به نماز عشا است . 🔶گاهی اوقات نیز هر پنج نماز را اجمالا بیان می کند مانند آیه ابتدایی بحث که آوردیم 📚تفسیر نمونه ج12 ص223 ❗️ به هر حال جای تردید نیست که جزئیات اوقات نمازهای پنج گانه در این آیات بیان نشده بلکه مانند بسیاری دیگر از احکام الهی تنها به کلیات قناعت شده و شرح آن در سنت پیامبر و امامان راستین آمده است که جهت آگاهی رجوع فرمایید: 📚وسائل الشیعه ج4 ص10 باب 2 و ص 125 باب 4 و ص156 باب 10 و ص172 باب 16 و ص183 باب 17 و ص207 باب 26 و ... 👌 در روایتی آمده است که فردی یهودی از پیامبر در مورد فلسفه وجوب نمازهای پنج گانه در ساعات مختلف شبانه روز سوال کرد . 🔷 پیامبر گرامی فرمود: ❗️«وقتیکه آفتاب به نقطه زوال می رسد؛ حلقهای دارد که در آن وارد می شود و هنگامیکه در آن داخل شد؛ وقت ظهر و زوال می شود و همه اشیا مادون عرش در برابر اسماء و صفات پروردگارم تسبیح می گویند و آن همان ساعتی است که پروردگارم بر من درود و رحمت می فرستد لذا خداوند نمازگزاردن در آن هنگام را بر من و امتم واجب نموده و فرموده است:«از وقت زوال آفتاب تا تاریکی شب نماز بپا دار» 🔷اسرائ 78 👌و آن همان ساعتی است که جهنم را در روز قیامت می آورند. پس هر مؤمنی که در آن ساعت موفّق به سجده یا رکوع یا قیام شده باشد؛ خداوند بدن او را بر آتش جهنّم حرام می کند. 👌 وقت نماز عصر همان ساعتی است که آدم از میوه درخت بهشتی تناول نمود و در نتیجه خداوند او را از بهشت بیرون راند. لذا خداوند به فرزندانش دستور داده که این نماز را تا روز قیامت بخوانند و آن را برای امّت من برگزید و آن نماز از محبوبترین نمازها در نزد خداوند است و خداوند به من سفارش فرموده که به خصوص آن را از میان دیگر نمازها پاس بدارم. ❗️و وقت نماز مغرب، همان ساعتی است که خداوند توبه آدم را پذیرفت و فاصله بین تناول میوه درخت بهشتی و پذیرش توبه اش سیصد سال از روزهای دنیا، نسبت به روزهای آخرت بود.که هر روز از آن مانند هزار سال از سالهای دنیا می باشد.یعنی از وقت عصر شرعی تا شام و مغرب می باشد. پس حضرت آدم سه رکعت نماز خواند.یک رکعت برای ترک اولی و خطای خود، و یک رکعت به خاطر خطیئه حوّا، و یک رکعت برای توبه اش لذا خداوند این سه رکعت را بر امّتم واجب فرمود و آن همان ساعتی است که دعا در آن مستجاب می شود. و پروردگارم وعده داده که هر کس از امّتم در آن ساعت دعا کند؛ دعایش را مستجاب نماید . 👌امّا وقت نماز عشا به راستیکه قبر تاریکی و ظلمتی دارد و روز قیامت را تاریکی و ظلمتی است. لذا خداوند به من و امّتم دستور داده که این نماز را در این هنگام بخوانیم تا بدین وسیله قبرهای امّتم را روشن و بر پل صراط به آنان نور و روشنایی عنایت شود. هر گامی که برای خواندن نماز عشا برداشته می شود؛ خداوند بدن صاحب آن گام را بر آتش جهنّم حرام می گرداند و این همان نمازی است که خداوند برای فرستادگان پیش از من برگزیده بود. ❗️ امّا وقت نماز صبح، هنگامیکه خورشید طلوع می کند؛ بر شاخهای شیطان طلوع می کند و خداوند به من دستور داده که نماز صبح را پیش از دمیدن آفتاب و پیش از آنکه کافر آفتاب پرست بر آن سجده می کند؛بخوانم و امّتم برای خدا سجده و کرنش نمایند. و زود خواندن آن در نزد من محبوبتر است و آن همان نمازی است که فرشتگان شب و ملائکه روز آن را مشاهده می کنند» 📚الفقیه ج1 ص205 📚وسائل الشیعه ج4 ص14 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❓پرسش ❔راجع به وقوع معراج پیامبراکرم(ص)میشه توضیح بدین ❓معراج ایشان آیا جسمانی بوده؟ آیا معراج و وارد شدن جسم به ابعاد غیرمادی ممکن‌است❗️ 💠پاسخ💠 👌در تفسیر نمونه در مقام پاسخ به پرسش شما چنین آمده است؛ 🔷«علاوه بر اینکه مشهور میان دانشمندان اسلام اعم از شیعه و اهل تسنن این است که این امر در بیداری صورت گرفته ظاهر خود آیات قرآن در آغاز سوره اسراء و همچنین سوره نجم آیات 13 تا 18 نیز وقوع این امر را در بیداری گواهی می دهد. 👌تواریخ اسلام نیز گواه صادقی بر این موضوع است زیرا : 🗯در تاریخ می خوانیم هنگامی که پیامبر مسأله معراج را مطرح کرد مشرکان به شدت آنرا انکار کردند و آنرا بهانه ای برا کوبیدن پیامبر دانستند این به خوبی گواهی می‎دهد که پیامبر هرگز مدعی خواب یا مکاشفه روحانی نبوده و گرنه این همه سر و صدا نداشت 🔷و اگر در روایتی از حسن بصری میخوانیم که «این امر در خواب واقع شده است» و یا خبری که از عایشه نقل شده «به خدا سوگند بدن پیامبر از میان ما نرفت تنها روح او به آسمانها پرواز کرد» ظاهراً جنبه سیاسی داشته و برای خاموش کردن جنجالی بوده است که درباره مسأله معراج در میان عده ؛ای به وجود آمده بود. ❓حال مسائل تازهای در زمینه معراج مطرح شده و سؤالاتی از این قبیل : 🔶1 - برای اقدام به یک سفر فضائی نخستین مانع نیروی جاذبه است که باید با وسائل فوق العاده بر آن پیروز شد زیرا برای فرار از حوزه جاذبه زمین سرعتی لااقل معادل چهل هزار کیلومتر در ساعت لازم است ❗️ 🔶2 - مانع دیگر، فقدان هوا در فضای بیرون جو زمین است که بدون آن انسان نمیتواند زندگی کند❗️ 🔶3 - مانع سوم گرمای سوزان آفتاب و سرمای کشنده ای است که در قسمتی که آفتاب مستقیما میتابد و قسمتی که نمیتابد وجود دارد ❗️ 🔶4 - مانع چهارم اشعه های خطرناکی است که در ماوراء جو وجود دارد مانند اشعه کیهانی و اشعه ماوراء بنفش و اشعه ایکس، این پرتوها هرگاه به مقدار کم به بدن انسان بتابد زیانی بر ارگانیسم بدن او ندارد ولی در بیرون جو زمین این پرتوها فوق العاده زیاد است و کشنده و مرگبار اما برای ما ساکنان زمین وجود قشر هوای جو مانع از تابش آنها است .❗️ 🔶 5- مشکل بی وزنی است گر چه انسان تدریجا میتواند به بی وزنی عادت کند ولی برای ما ساکنان روی زمین اگر بی مقدمه به بیرون جو منتقل شویم و حالت بی وزنی دست دهد تحمل آن بسیار مشکل یا غیر ممکن است .❗️ 🔶6- و سرانجام مشکل زمان ششمین مشکل و از مهمترین موانع است چرا که علوم روز میگوید سرعتی بالاتر از سرعت سیر نور نیست و اگر کسی بخواهد در سراسر آسمانها سیر کند باید سرعتی بیش از سرعت سیر نور داشته باشد.❗️ 👌در برابر این سؤالات توجه به چند نکته لازم است : 1⃣ ما می دانیم که با آن همه مشکلاتی که در سفر فضائی است بالاخره انسان توانسته است با نیروی علم بر آن پیروز گردد، و غیر از مشکل زمان همه مشکلات حل شده و مشکل زمان هم مربوط به سفر به مناطق دور دست است . 2⃣بدون شک مساله معراج جنبه عادی نداشته بلکه با استفاده از نیرو و قدرت بی پایان خداوند صورت گرفته است و همه معجزات انبیاء همین گونه است. ❗️ به عبارت روشنتر معجزه باید عقلا محال نباشد، و همین اندازه که عقلا امکان پذیر بود بقیه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنی است . 👌هنگامی که بشر با پیشرفت علم توانائی پیدا کند که وسائلی بسازد سریع آنچنان سریع که از حوزه جاذبه زمین بیرون رود، سفینه هائی بسازد که مساله اشعه های مرگبار بیرون جو را حل کند، لباسهائی بپوشد که او را در برابر سرما و گرمای فوق العاده حفظ نماید، با تمرین به بی وزنی عادت نماید خلاصه جائی که انسان بتواند با استفاده از نیروی محدودش، این راه را طی کند آیا با استمداد از نیروی نامحدود الهی حل شدنی نیست ❔ ❗️ما یقین داریم که خدا مرکب سریع السیری که متناسب این سفر فضائی بوده باشد در اختیار پیامبرش گذارده است و او را از نظر خطراتی که در این سفر وجود داشته زیر پوشش حمایت خود گرفته است . ❗️ این مرکب چگونه بوده است و چه نام داشته ؟ براق ؟ رفرف ؟ یا مرکب دیگر؟ در هر حال مرکب مرموز و ناشناخته ای است از نظر ما؟ 👌از همه اینها گذشته فرضیه حد اکثر سرعت که در بالا گفته شد، امروز در میان دانشمندان متزلزل شده، هر چند اینشتاین در فرضیه معروف خودش به آن سخت معتقد بوده است . 👌ادامه پاسخ 👇👇👇
👌ادامه پاسخ👇👇👇 ❗️دانشمندان امروز میگویند امواج جاذبه بدون نیاز به زمان در آن واحد از یکسوی جهان به سوی دیگر منتقل میشود و اثر میگذارد، و حتی این احتمال وجود دارد که در حرکات مربوط به گستردگی جهان (میدانیم جهان در حال توسعه است و ستاره ها و منظومه ها به سرعت از هم دور میشوند) منظومه هائی وجود دارند که با سرعتی بیش از سرعت سیر نور از مرکز جهان دور میشوند دقت کنید. 👌کوتاه سخن اینکه مشکلاتی که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلی در این راه نیست، مانعی که معراج را به صورت یک محال عقلی در آورد، بلکه مشکلاتی است که با استفاده از وسائل و نیروی لازم قابل حل است . 🗯به هر حال مساله معراج نه از نظر استدلالات عقلی غیر ممکن است و نه از نظر موازین علم روز و خارق العاده بودن آن را نیز همه قبول دارند بنا بر این هر گاه با دلیل قاطع نقلی ثابت شود باید آن را پذیرفت 📚تفسیر نمونه ج12 ص15 📝پرسمان اعتقادی ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 ❔آیا راست است که امام سجاد با یزید کرد ❗️می گویند در کتاب کافی هم آمده است که امام سجاد بیعت کردند ❕❕ 💠💠 👌مردم مدینه پس از آگاهی از انحراف یزید و دوری او از اسلام سر به بر علیه یزید بلند کردند و از امام سجاد علیه السلام خواستند که شورش آنها را هدایت کند اما امام علیه السلام از به عهده گرفتن رهبری شورش کرد زیرا میدانست که شورش با شکست مواجه می شود و همگان جان خود را از دست خواهند داد و از سوی دیگر با نفوذ عبد الله بن زبیر و دیگران در بین شورشیان ، این شورش یک نهضت اصیل محسوب نمی شد و رهبران شورش نیز در برقراری اصل شورش از امام سجاد علیه السلام نظر خواهی نکرده بودند و این نشان دهنده این بود که شورش مذکور یک حرکت شیعی نیست و در صورتی پیروزی معلوم نیست که به نفع شیعیان تمام شود لذا امام علیه السلام در این شورش شرکت نکرد ؛ 📚سیره پیشوایان ص270 ❕یزید ، مسلم بن عقبه را برای سرکوب شورشیان به مدینه فرستاد و او توانست شورش را سرکوب و کشتاری بس عظیم در به راه بیاندازد و شهر را تصرف کند و به زور از مردم برای یزید بیعت بگیرد . 👌 می نویسند ؛ « مسلم بن عقبه چنین از مردم مدینه بیعت می گرفت که بگوید من بنده مملوک یزید هستم و او درباره من و خون و مال و خانواده من هر چه بخواهد می کند و هرکس از این نوع بیعت امتناع می کرد و حاضر به عبودیت یزید نمی شد کشته می شد » 📚تاریخ طبری ج5 ص493 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص118 ❕شیخ عباس می نویسد ؛ « نماینده یزید مردم را به بیعت با او و اقرار بر بندگی یزید فرا می خواند و هر کس امتناع می کرد کشته می شود و تمامی مردم مدینه جز امام العابدین و علی بن عبد الله بن عباس بیعت کردند » 📚منتهی الامال ج2 ص1162 🔶شیخ و ابن نقل می کنند ؛ « هنگامی که مسلم بن عقبه به مدینه رسید به دنبال امام سجاد فرستاد ، و چون امام به نزد او آمد او را بزرگ داشت و به خود نزدیک کرد و گفت امیر المومنین یزید مرا به نیکویی درباره تو سفارش کرده و گفته است که حساب تو را از دیگران جدا کنم . او امام را مجبور به نکرد » 📚الارشاد ج2 ص152 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص51 📚بحار الانوار ج46 ص139 👌بی شک یزید نمی خواست بار دیگر دستش به خون اهل بیت پیامبر گرامی آلوده شود و با این کار زوال حکومتش را به آورد و از سوی دیگر چون امام سجاد علیه السلام هیچ نقشی در شورش مردم مدینه نداشته بود ، اجبار او بر بیعت و ریختن خونش بدون دلیل بود . ⚫️اما در روایتی در کتاب آمده است که یزید به زور از امام سجاد علیه السلام بیعت گرفت . 👌او از امام باقر علیه السلام نقل می کند ؛ « یزید وارد مدینه شد و قصد حج گذاردن کرد ، دستور داد مردی از قریش را به نزد او حاضر سازند ، یزید به او گفت آیا اقرار می کنی که بنده منی و من اگر بخواهم تو را می فروشم و اگر بخواهم به اسارت خودم در می آورم ، آن مرد این اقرار را نکرد و یزید او را کشت . ❕یزید به سوی امام فرستاد و به امام گفت همان اقرار را بکند . امام سجاد گفت اگر اقرار نکنم مرا هم مانند آن مرد می کشی ؟ یزید گفت آری . 🔶امام گفت آنچه می خواهی را اقرار می کنم و من بنده ای مکره و مجبور هستم ، اگر می خواهی دست نگه دار و اگر می خواهی مرا بفروش ، یزید پس از این اقرار از امام دست برداشت...» 📚الکافی ج8 ص235 💠با توجه به آن که تمام مورخان اتفاق دارند که یزید عازم مدینه شد و خودش از شام خارج نشد و و نیز در نقل های آمده است که امام سجاد علیه السلام بیعت نکرد و نماینده یزید نیز او را مجبور به بیعت نساخت ، صحت نقل مزبور زیر سوال می رود . 👌علامه می نویسد ؛ « در این خبر اشکالی است زیرا معروف در تاریخ آن است که یزید از شام تا زمان مرگ خارج نشد و هیچ گاه به مدینه نیامد و این روایت با نقل هایی که می گوید امام سجاد بیعت نکرد دارد » 📚بحار الانوار ج46 ص138 ❕این قرائن نشان دهنده صحیح نبودن روایت مذکور است ، خصوصا آن که راوی روایت که ابی نام دارد توثیقی ندارد و مجهول است و احیانا مشترک بین چندین راوی به این نام است و دقیقا شناخته شده نیست ؛ 📚رجال ص455 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چرا امام سجاد در کربلا نجنگید ❗️آیا او در تمام طول عمر بوده است ❕امروزه ما ایشان را با نام عابد بیمار می شناسیم ❕❕ 💠💠 👌امام سجاد علیه السلام در جریان حادثه کربلا گرفتار بیماری بودند که این بیماری مانع از حضور ایشان در جبهه نبرد شد . 🔶شیخ به نقل از حمید بن مسلم می نویسد ؛ « سپس به علی بن الحسین رسیدیم ، که در بستر افتاده و به شدت بیمار بود ، گروهی از پیادگان با شمر رسیدند ، آنان به شمر گفتند آیا این بیمار را نکشیم ، من گفتم سبحان الله بیماری اش کارش را می سازد ( نیازی به کشتن نیست ) همواره چنین گفتم تا آنان را از او باز گرداندنم » 📚الارشاد ج2 ص112 📚بحار الانوار ج45 ص61 👌طبری از امام علیه السلام نقل می کند ؛ « در شبی که بامدادش پدرم به شهادت رسید نشسته بودم و عمه ام زینب از من پرستاری می کرد ( و من بیمار بودم )» 📚تاریخ طبری ج5 ص420 📚الارشاد ج2 ص93 👌در کتاب شرح الاخبار هم چنین آمده است ؛ « امام زین العابدین در آن ایام به شدت بیمار و و از جنگ ناتوان بود » 📚شرح الاخبار ج3 ص250 👌در کتاب الامالی شجری نیز چنین آمده است ؛ « امام سجاد بیمار بود و اندکی در جنگ شرکت جست ، اما چنان ناتوان بود که به سان زخم خوردگان از معرکه بیرونش آوردند و خداوند مرگ را از او دور کرد و به همراه زنان اسیر شد » 📚الامالی شجری ج1 ص171 👌ابن سعد نیز می نویسد ؛ « امام سجاد در کربلا بر اثر نجنگید » 📚الطبقات الکبری ج5 ص221 ❕بیماری حضرت تنها در زمان حادثه کربلا به تقدیر الهی جهت مصون ماندن جان شریفش برای تصدی منصب امامت بوده است و چنان نبوده که ایشان در تمام طول عمر بیمار باشد و تعبیر در مورد ایشان تعبیر مناسبی نمی باشد . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁