eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.4هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
طولانی شدن عمرها پس ازظهور.mp3
1.1M
⁉️آیاصحت دارد که بعد از ظهور، عمرها آنچنان طولانی می شود که فرد هزار نسل بعد از خودش را می بیند؟ ⭕️پاسخ: استاد ابراهیم 🔰 @p_eteghadi 🔰
سوره القصص آیه ۲۵ چگونه «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ» را برای زنان معرفی می کند؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پ🎤س از آن که حضرت موسی(علیه السلام) از مصر خارج شده به مدین میرسد، در بدو ورود و در محل آبیاری گوسفندان دو خانم را می بیند که گوسفندان خود را دور میکنند و منتظرند مردان گوسفندان خود را آب بدهند و سپس آنان به آبیاری گوسفندان خود بپردازند. حضرت موسی (علیه السلام) گوسفندان آنان را گرفته، آبیاری نموده و دو دختر روانه می شوند. پدر آنان که حضرت شعیب (علیه السلام) است شرح ماجرا را از دختران خود می شنود و یکی از آنان را به دنبال حضرت موسی(علیه السلام) می فرستد تا اجر آبیاری گوسفندان را به او بدهد. قرآن کریم شرح این قضایا را در آیات 23 و 24 سوره مبارکه قصص بیان نموده و آنگاه در آیه 25 توصیفی از راه رفتن دختری که به دنبال حضرت موسی(علیه السلام) می رود را بیان می نماید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا...؛پس يكى از آن دو زن در حالى كه به آزرم گام بر مى‏ داشت نزد وى آمد [و] گفت پدرم تو را مى‏ طلبد تا تو را به پاداش آب‏دادن [گوسفندان] براى ما مزد دهد...»(1) در تفاسیر توضیحاتی که در شرح فراز «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ» از این آیه کریمه بیان شده به شرح ذیلند: عفت و نجابت از طرز راه رفتنش پيدا بود.(2) يكى از آن دو دختر كه با نهايت حيا گام بر مى ‏داشت و پيدا بود از سخن گفتن با يك جوان بيگانه شرم دارد، به سراغ او آمد.(3) آثار شرم و حيا از راه رفتن او نمودار بود.(4) در برخی تفاسیر نیز آمده که یعنی در حالی سخن گفت که صورتش را با آستینش پوشاند و در برخی: صورتش را با دستش پوشاند.(5) و در برخی نیز آمده: يكى از دختران با حيا و شرم راه مى‏ رفت به نحوى كه نمى ‏توانست حرف بزند و نمى ‏توانست در ميان مردان آن چنان كه بايد، راه برود.(6) «فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ»: يكى از آن ها به رسم زنان با شرم و حيا نزد موسى آمد. برخى گفته‏ اند: صورت خود را به آستينش پوشيده بود. برخى گفته‏ ا ند: خوش نداشت كه جلو مردى راه برود و با مردى تكلم كند، برخى گفته‏ اند: يعنى از بيراهه مى‏ رفت. (7) این ها وجوهی بود که در غالب تفاسیر شیعی و اهل سنت از آنها در توضیح «تمشی علی استحیاء» بیان گردیده است. 📚پی نوشت ها: 1. قصص/25 2. موسوی، محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، قم، ج16، ص35 3. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371، چاپ دهم،ج16، ص58 4. ثقفی تهرانی، روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، نشر برهان، چاپ دوم، تهران، ج‏4، ص182 5. طبری، محمدبن جریر، جامع البيان فى تفسير القرآن، دارالمعرفة، بیروت، ج‏20، ص 39 6. رضا خانی، ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، انتشارات سر الاسرار، چاپ اول، تهران، ج11، ص151 7. رسولی، هاشم، ترجمه تفسير مجمع البيان، نشر فراهانی، چاپ اول، تهران، ج18، ص 182 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 ماجرای شنیدنی قبض روح " سلام الله علیه " ▪️على بن ابراهيم بن هاشم ، از پدرش ، از محمّد بن ابى عمير ، از هشام بن حكم ، از حضرت ابى عبد الله " سلام الله علیه " نقل نموده كه آن جناب فرمودند : ملك الموت نزد موسى بن عمران عليه السلام آمد و بر آن جناب سلام نمود ، حضرت فرمود : كيستی ؟ ملك الموت گفت : من ملك الموت هستم. موسى عليه السّلام فرمود : چه حاجت دارى؟ گفت: براى قبض روحت آمده ام. موسى عليه السلام فرمود : از كجا روحم را قبض مى كنى؟ گفت : از دهانت. موسى فرمود : چگونه از دهانم قبض روح مى كنى و حال آن كه با پروردگارم سخن گفته ام؟! گفت : از دو دستت. موسى فرمود: چگونه از دستهايم قبض روح مى كنى و حال آن كه با آن ها تورات را حمل كرده ام؟! گفت : از دو پايت. موسى فرمود : چگونه از پاهايم قبض روح مى كنى و حال آن كه با آن ها به طور سينا رفته ام؟! امام عليه السّلام فرمودند : سپس ملك الموت اعضاء و جوارح ديگرى غير از اين ها را شمرد و از موسى جوابى شنيد ، بالاخره گفت : من مأمور شده‌ ام كه تو را رها كرده تا خودت اراده مرگ و قبض روحت را بكنى پس موسى عليه السّلام مدّتى درنگ كرد و سپس به شخصى گذشت كه قبرى مى كند ، به او فرمود : مى خواهى بركندن اين قبر تو را كمك كنم؟ آن شخص عرض كرد: بلى. امام عليه السّلام فرمودند : موسى عليه السّلام وى را كمک كرد تا قبر كنده شد و لحد آماده گشت آنگاه آن شخص خواست طاق و از در لحد بخوابد تا ببيند چطور است ، موسى عليه السّلام به او فرمود : من مى خوابم پس موسى عليه السّلام در لحد خوابيد بلافاصله جايگاه خود را در بهشت مشاهده كرد (راوى به طور ترديد مكان من الجنّه يا منزله من الجنّة نقل كرده) پس به درگاه پروردگار عرض كرد : پروردگارا روحم را قبض فرما پس ملک الموت روحش را قبض كرد و در قبر دفن نمود و خاک بر او ريخت ، امام عليه السّلام فرمودند : شخصى كه قبر را مى كند ملک الموت به صورت آدمى بود و به همين خاطر قبر جناب موسى معلوم نيست. 📚علل الشرایع باب ۶۱ 🔰 @p_eteghadi 🔰
Qarati-9.mp3
3.51M
حجت‌الاسلام والمسلمین استخاره های غلط 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷الإمامُ الصّادقُ عليه السلام الشَّفاعَةُ زَكاةُ الجاهِ . 🌸امام صادق عليه السلام ميانجيگرى ، زكات مقام است . تحف العقول : 381 . 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠صبر در برابر حرف مردم💠 🌟امیرالمؤمنین در یکی از وصیت‌های خود به امام حسن علیهما السلام به خوبی به این مساله پرداخته‌ و فرموده‌اند: 💎«إِنْ‏ کُنْتَ‏ عَالِماً عَابُوکَ‏ وَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلًا لَمْ یُرْشِدُوکَ وَ إِنْ طَلَبْتَ الْعِلْمَ قَالُوا مُتَکَلِّفٌ مُتَعَمِّقٌ وَ إِنْ تَرَکْتَ طَلَبَ الْعِلْمِ قَالُوا عَاجِزٌ غَبِیٌ‏ وَ إِنْ تَحَقَّقْتَ لِعِبَادَةِ رَبِّکَ قَالُوا مُتَصَنِّعٌ مُرَاءٍ وَ إِنْ لَزِمْتَ الصَّمْتَ قَالُوا أَلْکَنُ- وَ إِنْ نَطَقْتَ قَالُوا مِهْذَارٌ وَ إِنْ أَنْفَقْتَ قَالُوا مُسْرِفٌ وَ إِنِ اقْتَصَدْتَ قَالُوا بَخِیلٌ وَ إِنِ احْتَجْتَ إِلَى مَا فِی أَیْدِیهِمْ صَارَمُوکَ وَ ذَمُّوکَ وَ إِنْ لَمْ تَعْتَدَّ بِهِمْ کَفَّرُوکَ فَهَذِهِ صِفَةُ أَهْلِ زَمَانِک‏» 🌟حضرت امیر علیه‌السلام بعد از توصیه فرزند خود به بی‌اعتنایی نسبت به حرف مردم، می‌فرماید: 💎تو چه توقعی از مردم داری؟! مردم این‌گونه‌اند که؛ 🔹اگر تو انسان عالمی باشی، به تو حسد می‌برند و برای این‌که تو را از چشم دیگران بیاندازند، درصدد عیب‌جویی و خرده‌گیری از تو برمی‌آیند 🔹و اگر مطلبی را ندانی و بخواهی از دیگران استفاده کنی، همّت ندارند که تو را راهنمایی و ارشاد کنند. 🔹اگر به دنبال دقایق و ظرایف علمی باشی، طعنه می‌زنند که آدم بیکاری است که در پی چنین مسایلی است؛ 🔹و اگر طلب علم را رها کنی،‌ تو را کودن و کم‌استعداد می‌خوانند. 🔹اگر نسبت به انجام عبادات اهتمام داشته باشی، می‌گویند: این، آدمِ ظاهرساز و ریاکاری است. 🔹اگر سکوت پیشه کنی، می‌گویند: لال است؛ 🔹و اگر صحبت کنی، می‌گویند: چه قدر پرحرف است. 🔹اگر پول خرج کنی، می‌گویند: آدم ولخرجی است، 🔹و اگر اقتصاد داشته باشی، تو را بخیل می‌نامند. 🔹اگر به پول‌شان نیاز داشته باشی و از آنها درخواست کمک کنی، رابطه‌شان را با تو قطع می‌کنند؛ 🔹و اگر نسبت به آنها بی‌اعتنا باشی، حتی ممکن است تو را کافر و خارج از دین معرفی کنند! بحارالانوار، ج 74، ص 234. 🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا ثواب نماز در سمت راست امام بیشتر است!؟ تکلیف آنهایی که در سمت چپ ایستاده اند چیست!؟ تفاوت ثواب چقدر است!؟ 🎤در پاسخ، نکاتی تقدیم می شود: یک. بی شک، همه ثواب ها و فضیلت هایی که از طریق روایات، برای احکام عملی، مطرح شده، فلسفه و حکمت هایی دارد که ممکن است در روایات به همه آن ها اشاره نشده باشد و درک آن ها نیز از حیطه عقل، خارج باشد. فضیلت صف اول و افضل بودن ایستادن، سمت راست امام جماعت نیز از همین سنخ است که از طریق عقل نمی توانیم به فلسفه و حکمت واقعی آن پی ببریم. همین که در روایات دینی به فضیلت و ثواب خاص آن اشاره شده می بایست تعبداً بپذیریم زیرا این توصیه قطعاً فلسفه و حکمتی خاص دارد که اهل بیت (علیهم السلام) از طریق ارتباط با منبع لایزال علم و حکمت الهی آن را کسب کرده اند.
دو. در بیان فضیلت و ثواب ایستادن، سمت راست امام جماعت روایاتی ذکر شده: امام علی(علیه السلام) می ‌­فرماید: «بهترین صف ‌‌ها صف اول است که فرشتگان در این صف حضور دارند و بهترین نقاط، صف اول، نقاطی است که در سمت راست امام جماعت قرار می ‌­گیرد.»(1) نیز از امام صادق(علیه السلام) منقول است: «هرکس چهل روز در سمت راست امام جماعت نماز بخواند، وارد بهشت خواهد شد.»(2) روایات فوق در جایی است که تعداد مأمومان بیش از یک نفر بوده که در پشت سر امام قرار می ‌­گیرند. هم چنین، در خصوص علت افضل بودن ایستادن سمت راست امام جماعت، طبق روایتی، از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که روزی شخصی به نام «احمد بن رباط» در باره چرایی ایستادن مأموم سمت راست امام پرسیدند: حضرت فرمودند: «زیرا متبوع (امام جماعت) جلو او قرار دارد و اطاعت از فرد جلو حقی است متعلق به او و از طرفی حق تعالی مطیعین را اصحاب یمین(راست) و اهل نجات قرار داده است لذا به خاطر این علت، ماموم در سمت راست امام می ایستد و نه چپ او.»(3) به نظر می رسد این روایت در جایی است که دو نفر برای نماز جماعت باشند، چه بسا در شرایطی که تعداد مأمومین به قدری زیاد است که چنین امکانی میسور نیست، چنین استحبابی مورد تأکید نباشد. سه. همچنین بعید نیست، علت تأکید و بیان افضل بودن صف اول و سمت راست امام جماعت، برای این بوده تا مؤمنین با اشتیاق بیشتری برای حضور در مسجد، لبیک گفتن به دعوت خداوند (حَیَّ عَلیَ الصَّلوَة) و آماده شدن برای نماز شتاب کنند و زودتر از کار و کسب دنیا دل بکنند. برنامه ای تربیتی و سلوکی برای تمرین سبقت گرفتن از یکدیگر در کارهای خیر(4)؛ سبقت گرفتن به سوی مغفرت و رضوان الهی(5) و مسابقه ای برای قرار گرفتن در زمره «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ.(6) بر این اساس، بی شک؛ اصل فضیلت و اجر و ثواب نماز جماعت که طبق روایات اگر تعداد مأموین از ده نفر بیشتر باشد قابل شمارش و احصاء نیست،(7) برای همه مأمومین ثابت است. و قطعاً از آن جایی که نیت مؤمن(8) و سعی و تلاش او(9) در وهله اول نزد خدای متعال ارزش و فضیلت بالایی دارد، از این رو با توجه به محدود بودن امکان ایستادن مأمومین سمت راست امام جماعت، خصوصاً در نمازهای جماعت بزرگ و اماکنی که محدودیت فضا دارند، قطعاً نیت و تلاش همه کسانی که در دل، مشتاق فضیلت مذکور هستند، مورد محاسبه قرار می گیرد و گرچه بسیاری عملاً موفق به این فضیلت نشوند اما خداوند، اجر و پاداش کامل را به آن ها نیز عطا می کند. بنابراین؛ بسا کسانی که در سمت چپ امام ایستاده اند یا در صفوف بعدی نماز جماعت باشند اما خداوند، تفضّلاً پاداش صف اول و سمت راست امام جماعت را در پرونده اعمالشان ثبت خواهد کرد. 📚پی نوشت ها: 1. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام، قم، مؤسسة آل البیت، 1385ش، ج 1، ص 155. 2. علامه مجلسی، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق،، ج 85، ص 98. 3. ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى - ايران، قم، چاپ: اول، 1380ش، بنقل از حوزه نت. 4. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»، بقره/ آیه 148؛ مائده/ آیه 48؛ «أُولئِکَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»، مؤمنون/ آیه 61. 5. «سابِقُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ و جَنَّة ...»، حدید/ آیه 21. 6. واقعه/ آیات 10 و 11. 7. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، لبنان- بیروت، بی تا، ج 6، ص443؛ همان، ج1، ص487؛ همان، ج6، ص443؛ جامع‏ الأخبار، شعیری، محمد بن محمد، مطبعة الحیدریه، عراق- نجف اشرف، بی تا، ص77. 8. از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است «نیة المؤمن خیر من عمله ... نیّت آدم با ایمان از عمل او بهتر است و ...»، کافى، ثقة الاسلام کلینی، کتابفروشی علمیه اسلامیه، تهران، 1369، جلد 2، صفحه 82؛ المحجّة البیضاء، فیض کاشانی، ملامحسن، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1372، جلد 8، صفحه 109. 9. قوله کریم: «وَ مَنْ‌ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَ سَعَى‌ لَهَا سَعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ‌ فَأُولٰئِکَ‌ کَانَ‌ سَعْيُهُمْ‌ مَشْکُوراً؛ و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند -در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد.»، اسراء/ آیه 19. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(25).mp3
4.81M
پرسش و پاسخ اعتقادی❓ 🔹حجه الاسلام جلسه 25 - آثار علم غیب امام بر جامعه و اجتماع 🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا از زمان دستیابی بشر به تکنولوژی معجزه ای رخ نداده و خدا به ما معجزه ای نشان نمی دهد؟ و معجزات و شفاهایی که گزارش می شود از کجا معلوم که تاثیر تدریجی درمان ها نباشد؟ برای پاسخ به این سوال باید دو نکته عرض کنم: نکته اول: معجزه فقط یک دلیل بر اثبات ادعای نبوت است، بنابراین تکرار آن در هر زمان و برای هر شخص لزومی ندارد! بلکه در گرو تجدید نبوت و آمدن پیامبر جدید است. تا پیامبر جدیدی نیامده خود متدینین هم لزوم تحقق معجزه را ادعا نکرده اند تا با نبودن معجزه ادعای ایشان رد شود! علاوه بر این که رویت معجزه برای همه مردم هم لزومی ندارد، بلکه اگر معجزه به اندازه ای که به صورت تواتر نقل شود اتفاق بیفتد حجت تمام خواهد شد. هم چنین اگر معجزه ای مانند قرآن جاویدان باشد برای اتمام حجت کفایت می کند. 👇👇👇👇👇👇👇👇
نکته دوم: بسیاری از ابراز نظرهای منکرین معجزه به پیش فرض های مادی گرایانه آن ها برمی گردد، همانطور که در میان اندیشمندان ملحد به صورت شفاف مشاهده می کنیم، چارچوب ذهنی ایشان اصلا اجازه نمیدهد احتمال خارق العاده بودن هیچ واقعه ای طرح شود! روشن است که معجزه به خودی خود محال نیست، یعنی هیچ کسی نمی تواند دلیلی منطقی بیاورد که تبدیل شدن عصا به اژدها محال است، یا بینا شدن یک چشم نابینا امکان ندارد، چون عقل در دقت عقلی خویش می فهمد که دلیلی بر این محال بودن وجود ندارد. همانطور که خاک می تواند تبدیل به گندم و درخت و سیب شود، پس تبدیل بقیه امور هم به یکدیگر محال نیست، چیزی که هست فقط ما آنها را تا کنون تجربه نکرده ایم. بنابراین در دقت عقلی هیچ دلیلی بر ردّ معجزه وجود ندارد مگر استبعاد ذهنی، و پیش فرض های مادی گرایانه که دلیل به شمار نمیروند بلکه صرفا گمانه زنی و بعید شمردن است. بنابراین مهمترین مانع فکری منکرین معجزه در حقیقت یک محدودانگاری ذهنی ایشان است، یک انکار پیشینی موجوداتی است که هرگز با تجربه قابل نفی و اثبات نیستند. که با توجه به چنین پیش فرضی عکس العمل منکرین به ترتیب چنین است: در گام اول، ابتدا این وقایع را به شدت انکار می کنند. در مرحله دوم در صورتی که برای ایشان وقوع چنین حادثه ای مسلّم و قطعی شود باز هم آن را در دایره علل و معلول مادی و تجربی جستجو می کنند، چون چیزی در ورای آن در چارچوب فکری ایشان امکان ندارد. بنابراین اگر شما در جلوی چشم ایشان یک عصا را تبدیل به مار کنید هم پذیرفته نشده و حمل بر امور طبیعی خواهد شد، چون از قبل چارچوبی در درون ذهنشان ساخته اند که نمی توانند وقایع را در خارج از آن جستجو کنند. همان طور که منکرین وقتی معجزه انبیا را می دیدند وقتی هیچ توجیهی برای آن نمی یافتند، آن را سحر و جادو معرفی می کردند. چون ایشان در کنار علل طبیعی سحر و جادو را هم قبول داشتند. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔺 گنجايشش بیشتر می شود! 🔅 : 🔸 «كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إلاّ وِعاءَ العِلمِ ؛ فإنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ» . 🔹 «هر ظرفى وقتى چيزى در آن گذارند، گنجايش خود را از دست مى دهد، مگر ظرف دانش كه با افزودن آن گنجايشش بيشتر مى شود». 📚 نهج البلاغة : حكمت ٢٠٥ 📅 مناسبت‌ امروز : ۲۵ آذر [ روز پژوهش ] 🔰 @p_eteghadi 🔰
شنیدم برخی از داروینیستها منشا دین را بر اساس نظریه تکامل توضیح می دهند و دین را محصول طبیعت می دانند. ظاهرا نتیجه منطقی نظریه «داروین» را این می دانند که دین اعتبار ندارد. لطفا این دیدگاه را نقد و بررسی کنید. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤ابتدا نظریه تکامل و روانشناسی تکاملی را توضیح می دهیم و سپس به نقد این دیدگاه می پردازیم. ❇️نکته اول: نظریه تکامل(Theory of evolution) همانطور که مستحضرید نظریه تکامل توسط «داروین» به شهرت یافت. نظریه تکامل به تقریر «داروین» بدین شرح است: الف. تغییرات تصادفی کوچک و ظاهرا خود به خودی در میان افراد یک نوع مشهود است. ب. بعضی تغییرات، امتیاز نامحسوسی در رقابت و تنازع شدیدی که برای بقاء در میان افراد یک نوع و یا انواع گوناگون در یک محیط هست، به بار می‌آورند. پ. افرادی که از چنین امتیازی برخوردار باشند، بیشتر عمر می‌کنند و زاد و ولد بیشتری دارند، و در نتیجه، سریعتر افزایش می‌یابند. ت. در دراز مدت، بر اساس انتخاب طبیعی، تغییرات نامطلوب‌تر کاهش می‌یابند و سرانجام محو می‌شوند، تا جایی که تبدیل تدریجی نوع رخ دهد.(1) ❇️نکته دوم: روانشناسی تکاملی(evolutionary psychology) گروهی از طرفداران نظریه تکامل بر این باورند که نظریه تکامل قانون شکل گیری هر پدیده در طبیعت است و بر همین اساس، باید روان آدمی را نیز تکاملی توضیح داد. در همین راستا، روانشناسی تکاملی (evolutionary psychology) شکل گرفت. در این دانش سعی می شود که ویژگی‌ها و رفتارهای مهم بشری همچون هنر، عشق، موسیقی، اخلاق و دین، بر حسب ریشه های تکاملی تبیین شود؛ یعنی به این نحو که این ویژگی‌ها فقط به عنوان مزیت‌هایی برای سازگاری بیشتر با محیط، در نظر گرفته شوند. «دیوید ویلسون» (David Wilson) از حامیان روان‌شناسی تکاملی، دین و اخلاق را به همین شکل توضیح می دهد و آنها را عینی و واقع‌نما نمی داند بلکه آنها را صرفا بر حسب کارکردی که دارند توضیح می دهد؛ به باور او، اخلاق ترفندی از سوی ژن های انسانی است به منظور ترغیب به همکاری، تا از این طریق عملکرد انسان در مواجهه با محیط افزایش یابد. همچنین وی معتقد است که دین نیز مجموعه ای از اعتقادات جعلی است به منظور کنترل اجتماعی تا گروه‌های انسانی به ‌عنوان واحدهایی سازگار با محیط عمل کنند. به نظر «ویلسون»، اخلاق و دین، محصول انتخاب طبیعی به منظور ایجاد انگیزش برای انجام رفتارهای سازگار با محیط است.(2) ❇️نکته سوم: نقد روانشناسی تکاملی در نقد این دیدگاه به نکات بسیاری می توان اشاره داشت؛ از جمله: اولا نظریه تکامل یک نظریه قابل مناقشه است. به باور بسیاری از محققان، شواهدی که «داروین» به سود نظریه تکامل اقامه کرده، قادر به تایید و اثبات این نظریه نیست؛ چرا که مفاد نظریه «داروین» بازه طولانی از تاریخ حیات را در بر می گیرد و چون سیر تکامل، تدریجی است، پس به راحتی نمی توان از اکتشافات پراکنده و با فاصله زمانی زیاد، به اثبات نظریه «داروین» رسید.(3)و(4) ثانیا این تلقی که دین را ناشی از فرآیند تکاملی بدانیم، ناشی از این انگاره است که دین مقوله بشری و طبیعی است و به همین جهت باید آن را در چارچوب حوادث طبیعی تبیین کرد؛ در حالی که ادعای دینداران چنین است که دین مقوله فراطبیعی است و در قالب وحی و بواسطه فرشتگان بر انسانهای برگزیده نازل می شود. بنابراین، کسانی که دین را بر اساس نظریه تکامل توضیح می دهند، پیش‌تر این فرض را قبول کرده اند که دین الهی و فراطبیعی نیست بلکه پدیده طبیعی است و حالا که چنین است، باید بر اساس نظریه تکامل تبیین شود! ثالثا پذیرش این کارکرد برای باورهای دینی و اخلاقی که «سبب سازگاری بیشتر با محیط و بقای ما هستند» مستلزم آن نیست که این باورها را جعلی و غیرواقعی بدانیم؛ جز این که پیش‌تر حکم به جعلی بودنش کرده باشیم! «ویلسون» چون این باورها را نادرست می داند، قوه ایجادی این باورها را نیز معیوب و غیرواقع‌نما می داند؛ در حالی که ممکن است گفته شود خداوند با عنایت به همین کارکرد، چنین باورهایی را به ما اعلام کرده است تا از طریق این حقایق، با محیط سازگارتر شویم و بقاء یابیم.(5) 📚پی نوشت ها: 1. برای مطالعه بیشتر، رک: باربور، ایان، علم و دین، ترجمه خرمشاهی، فصل چهارم: زیست شناسی و الهیات در قرن19، انتشارات علمی فرهنگی. 2. برای مطالعه بیشتر، مراجعه شود به فصل پنجم از این کتاب ارزشمند: Plantinga, Alvin, (2011), Where the Conflict Really Lies: Science, Religion, and Naturalism, Oxford University Press. 3. مولکی، مایکل، علم و جامعه شناسی معرفت، ترجمه کچویان، نشر نی، 1389، صص177-198. 4. برای مطالعه بیشتر، پیشنهاد می شود به این تاپیک مراجعه بفرمایید که در آن، به نقد و بررسی ریشه های نظریه داروین پرداخته شده است: http://askdin.com/thread/%D8%B1%DB%8...88%DB%8C%D9%86 5. برای مطالعه بیشتر، مراجعه شود به فصل پنجم از این کتاب ارزشمند: Plantinga, Alvin, (2011), Where the Conflict Really Lies: Science, Religion, and Naturalism, Oxford University Press. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺🍃 اعمال هر ماه نو قمری: 💠خواندن دعاهاى نقل شده در وقت ديدن هلال، كه بهترين آنها دعاى چهل و سوّم صحيفه كامله است 💠 خواندن هفت مرتبه سوره حمد براى دفع درد چشم. 💠 اندكى پنير خوردن، چه روايت شده: هركه خود را به خوردن آن در اول هر ماه مقيّد كند، اميد است در آن ماه حاجتش ردّ نشود. 💠 در روز اوّل دو ركعت نماز بجا آورد، در ركعت اول پس از سوره حمد سى مرتبه سوره توحيد، و در ركعت دوم بعد از سوره حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و پس از نماز صدقه بدهد، چون چنين كند، سلامتى اش را در آن ماه از خدا خريده است. 💠و از بعضى روايات استفاده میشود، كه پس از نماز بخواند: 💠بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِين 🔰 @p_eteghadi 🔰
در آیات مختلفی با واژگان متفاوت، سخن از خلقت آسمان ها و زمین است؛ در برخی فعل «خلق»، برخی تعبیر «بدیع» و در برخی از واژه «فطر» استفاده شده و در ترجمه ها نیز همگی به معنای خلقت و آفریدن ترجمه شده اند. آیا تفاوتی بین این واژه ها هست؟ 🎤این سه واژه در عین حالی که هم پوشانی و مشترکات زیادی دارند، ولی هر کدام نیز ویژگی خاصی را مد نظر دارند. لذا باید هر کدام را بطور مستقل، از نظر ریشه ای و لغوی، مورد بررسی قرار داد. واژه «فطر» «فطر» به معنای انشاء و ایجاد کردن است.(1) آغازگر خلقت، آغازگر ایجاد و انشاء؛ یعنی علاوه بر آن، آغازگری نیز در در معنای آن نهفته است.(2) ظاهر کردن چیزی به نحو ایجاد از عدم به وجود؛ یعنی از نبود به بود آوردن.(3) معنای اصلی فطر، شکافتن است.(4) اصل «فَطْر» به معنای شكاف طولى است، يعنى چيزى را از درازا بريدن. «فَطَرَ اللّهُ الخلقَ» همان ايجاد و آفريدن و ابداع آن است بر طبيعت و شكلى كه آماده فعلى و كارى باشد.(5) با در نظر گرفتن معناى اولى فطر(شکافتن)، آفريدن از آن جهت "فطر" ناميده شده كه خداوند موجودات را با شكافتن می آفريند؛ تخم مرغ و تخم جنبندگان ديگر شكافته شده بچه هاى آن ها به دنيا می آيند، حبوبات در زير خاک شكافته شده و روئيده مبدّل به ساقه ها، برگ ها و حبوبات ديگر می شوند: «إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى»(6) ... ممكن است "فطر" به معناى ابداع و اختراع و ايجاد ابتكارى باشد؛ ولی معنای شکافتن که معنای اصلی و اولی است، صحیح تر است. یعنی مراد از «بَدِيعُ السَّماواتِ» خلقت ابتكارى و از «فاطِرِ السَّماواتِ» خلقت به واسطه شكافتن باشد.(7) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه «بدع» جدید، نو؛ بدون مشابه قبلی.(8) به معنای اختراع است.(9) ابداع و ایجاد اولیه، بدون سابقه و مشابه قبلی.(10) إبداع، همان إنشاء و آفريدن است كه بدون نمونه قبلى، ايجاد و انجام شود. هر گاه كلمه «بديع» در باره خداى تعالى به كار رود به معنى ايجاد و آفرينش چيزى است بدون ماده و ابزار و بدون زمان و مكان؛ اين گونه آفرينش و إبداع، خاص خداوند است.(11) اختراع کردن، بنیاد کردن، تاسیس کردن، چیز نو ساختن، نوظهور، نوآور.(12) واژه «خلق» معنای اصلی «خلق» تقدیر و اندازه گیری است.(13) «خلق»: اصلش اندازه گيرى و تدبير و نظم مستقيم و استوار در امور است. واژه «خَلْق» در معنى نو آفرينى و ايجاد چيزى بدون اينكه آن چيز سابقه وجودى داشته باشد و ايجادش بدون نمونه داشتن باشد بكار مى رود.(14) خلق: آفريدن و آفريده. ناگفته نماند اصل خلق به معنى اندازه گيرى و تقدير است و چون آفريدن، توأم با اندازه گيرى است لذا "خلق" را آفريده و آفريدن معنى می كنند.(15) نکته: مرحوم مصطفوی در معنای «فطر» نکات قابل توجهی را بیان می کند؛ ایشان می گوید «خلق» شامل «فطر» هم می شود، ولی «فطر»، به نوعی خاص تر است. «فطر»: یعنی ایجاد تحوّل یا کیفیت و حالت جدیدی که پس از تکوین و ایجاد اولیه صورت می گیرد و غیر از آن حالت اولیه است. به بیان دیگر؛ خلق و ایجاد و ابداع و... مربوط به تکوّن و خلقت عام و اولیه است، ولی «فطر» مربوط به ایجاد تحولاتی در مرحله بعد از خلقت اولیه است. لذا فاطر بودن خداوند یعنی کسی که بعد از خلق اولیه، در مقام ولایت و ربوبیت و تربیت، حالات و کیفیاتی را در آن ایجاد کرده است. مثال: «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي»(16) «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(17) علاوه بر این که خدا انسان را خلق کرده است، بر اساس آن مقام ربوبیت و ولایتی که داشته است، یک نفس و روح انقیاد و فرمانبرداری نیز به او داده است، این همان معنای «فطر» است؛ یعنی علاوه بر خلقت اولیه، حالت و کیفیتی جدید در انسان ایجاد کرده و بر اساس آن، برنامه حیات و معاش و ... را برای انسان مقرر فرموده است. بنابر این: «فاطر» که از اسماء الهی است دلالت می ‌کند بر کسى که پس از خلقت و تکوین، بر اساس مقام ربوبیت و تربیت و ولایت، حالات و کیفیاتى را ایجاد کند؛ اما مفاهیم خلق، ایجاد، ابداع و... به اصل تکوین بر می ‌گردند که دارای معنای عام هستند یعنی مطلق ایجاد و هستی؛ و این مربوط به قبل از ربوبیت است.(18) نتیجه: فی الجمله می توان گفت این الفاظ، در معنای آفرینش و ایجاد، مشترک هستند؛ ولی در نگاه دقیق تر می توان در هر کدام، ویژگی ای را در نظر گرفت؛ مثلا: وقتی واژه «خلق» به کار می رود، بیشتر عنایت روی تقدیر و اندازه گیری دقیق و حکیمانه است. وقتی واژه «بدع» به کار می رود، بیشتر عنایت روی نوآوری و ایجاد و انشاء بدون سابقه و مشابه قبلی است. وقتی واژه «فطر» به کار می رود، بیشتر عنایت روی تبدیل عدم به وجود و به عبارتی از عدم به وجود آوردن است، یعنی نبود را بود کردن. و یا این که «فطر» ناظر به پس از خلقت و آفرینش و ناظر به حالات و کیفیاتی است که خداوند بر اساس مقام ربوبیت و ولایت، ایجاد نموده است. 📚پی نوشت ها: 1. ابن دريد، جمهرة اللغة، ناشر: دار العلم للملايين ـ بيروت، 1988 م، چاپ اول، ج 2، ص 755. 2. ر.ک: ازهرى، تهذيب اللغة، ناشر: دار احياء التراث العربي ـ بيروت، 1421 ه.ق، چاپ اول، ج 13، ص 222. 3. عسكرى، الفروق فى اللغة، ناشر: دار الافاق الجديدة ـ بيروت، 1400 ه.ق، چاپ اول، ص 127. 4. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج 4، ص 433. 5. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، محقق: داوودی، انتشارات: دار الشامیه ـ بیروت، ص 640. 6. انعام: 6/ 95. 7. قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 5، ص 193 و 194. 8. تهذيب اللغة، پیشین، ج 2، ص 142. 9. جوهرى، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، محقق/مصحح: عطار، ناشر: دار العلم للملايين ـ بيروت، 1376 ه.ق، چاپ اول، ج 3، ص 1183. 10. ر.ک: زبيدى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق/مصحح: شيرى، ناشر: دار الفكر ـ بيروت، 1414 ه.ق، چاپ اول، ج 11، ص 8. 11. مفردات ألفاظ القرآن، پیشین، ص 110. 12. بستانى، فرهنگ ابجدى، ناشر: اسلامي ـ تهران، 1375 ه.ش، چاپ دوم، متن، ص 179. 13. مجمع البيان في تفسير القرآن، پیشین، ج 1، ص 172. 14. مفردات ألفاظ القرآن، پیشین، ص 296. 15. قاموس قرآن، پیشین، ج 2، ص 292. 16. هود: 11/ 51. 17. روم: 30 / 30. 18. ر.ک: مصطفوى، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ـ تهران، 1368 ش، چاپ اول، ج 9، ص 112 و 113 🔰 @p_eteghadi 🔰
«دحیه کلبی» که بود و چه شخصیتی داشت؟ وچرا جبرئیل امین (علیه السلام) به صورت این فرد در می آمد؟ ـ معرفی دحیه کلبی «دِحْيَةُ بْن خَلِيفَةِ الْكَلْبِي» يكى از بزرگان و بازرگانان ثروتمند بود كه با رومى ‏ها و شامى ‏ها ارتباط داشت. پس از واقعه احد و يا خندق بود كه اسلام آورد و پيامبر(صلی الله علیه و آله) در سال 6 یا 7 هجری، او را نزد قيصر روم (هرقل) فرستادند تا او را به اسلام دعوت كند. «دحيه» به زیبایی و حُسن صورت مشهور بود.(1) پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر و در حال خواندن خطبه نماز جمعه بودند که کاروان «دحیه کلبی» از شام وارد مدینه کرد و مردم به سوی او رفتند و عده اندکی نزد پیامبر ماندند؛ این جا بود که آیه ذیل نازل شد: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقين‏»؛ هنگامى كه آن ها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مى ‏شوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مى ‏كنند؛ بگو: آن چه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزى ‏دهندگان است(2).(3) «دحیه کلبی» برادر رضاعی پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده است: «و هو دحية بن خليفة الكلبي رضيع رسول الله (ص)»(4) 👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤ـ جبرئیل در شمائل دحیه کلبی مطابق رواياتى كه از طريق شيعه و سنى آمده پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) جبرئيل را به شكل «دحيه كلبى» مى ديدند(5) هم چنین ایشان به اصحابشان مى ‏فرمودند: هنگامى كه دحيه كلبى را پيش من ديديد بر من وارد نشويد. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِأَصْحَابِهِ إِذَا رَأَيْتُمْ دِحْيَةَ الْكَلْبِيَّ عِنْدِي فَلَا يَدْخُلَنَّ عَلَيَّ أَحَد»(6) جبرئیل(علیه السلام) به صورت «دحیه کلبی» بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل می شده و او از زیبا ترین مردم بوده است: «كان جبرئيل يأتي النبي (ص) في صورته و كان من أجمل الناس».(7) هم چنين در بعضى از احاديث، ديدار حضرت على (عليه السلام) با دحيه و سلام كردن او بر آن حضرت، نقل شده كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) پس از رفتن دحيه فرمود: او جبرئيل بود.(8) در جنگ بنى قريظه، مسلمانان دحيه كلبى را ديدند كه به تنهائى به طرف دشمن مى ‏رود وقتى به پيامبر خبر دادند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند كه او جبرئيل بود و براى ايجاد وحشت ميان آن ها مى ‏رفت.(9) «دحیه کلبی» کسی است که حضرت جبرائیل به صورت و قیافه او بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل می شد: «و كان جبرائيل يأتي النبي ص في صورة دحية الكلبي‏»(10) چند نکته: 1. واضح است كه ديدار با جبرئيل با صورت اصلى او براى پيامبر(صلى اللّه عليه و آله) با توجه به جنبه بشرى كه داشت مشكل و طاقت ‏فرسا بود و لذا جبرئيل به صورت يک انسان متمثل مى‏ شد تا ديدار با پيامبر آسان باشد و چون دحيه كلبى طبق روايات، زيباترين فرد در مدينه بود و وقتى راه مى ‏رفت همه او را تماشا مى‏ كردند، تمثل جبرئيل به شكل او از هر جهت تناسب داشت.(11) 2. پيامبر(صلی الله علیه و آله)، جبرئيل را، دو بار در صورت اصلى و نفس الامرى خود مشاهده كردند. و اين‏ موضوع مرتبط است به اين كه جبرئيل آفريده عظيمى است از موجودات روحانى (و از مجرداتى) است كه كسى نمى‏ تواند ابعاد (و عظمت وجودى) او را درک كند، مگر خداوند.(12) «ما رآه أحد من‏ الأنبياء في‏ صورته‏ غير محمّد صلّى اللَّه عليه و آله مرّة في السماء و مرّة في الأرض‏»؛ یعنی هيچ ‏يک از انبياء، جبرئيل را در صورت اصلى خود، مشاهده نكرده‏ اند، مگر پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، يک مرتبه در آسمان و مرحله ديگر در زمين.(13) 3. روش متداول اين بوده كه جبرئيل پيوسته همانند بنده خاضع و مطيع در برابر پيامبر(صلى اللّه عليه و آله) حاضر می شده: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «كَانَ‏ جَبْرَئِيلُ‏ إِذَا أَتَى‏ النَّبِيَ‏ ص قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ كَانَ لَا يَدْخُلُ حَتَّى يَسْتَأْذِنَه‏»؛ جبرئيل هر گاه به محضر حضرت رسول(صلّى اللّه عليه و آله) مى ‏رسيد مؤدب همانند عبدى در برابر مولى مى ‏نشست و بدون اذن نيز داخل نمى‏ شد.(14) بنابر این: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فقط دو بار، جبرئیل را با صورت واقعی و حقیقی دیدند، و در سایر موارد، او با به گونه ای دیگر، خدمت پیامبر می رسیده است و معمولا در ظاهر و قیافه «دحیه کلبی» بوده است. لذا «دحیه کلبی» کسی است که حضرت جبرائیل به صورت و قیافه او بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل می شده است.
📚پی نوشت ها: 1. رامیار، تاريخ قرآن، ناشر: امير كبير ـ تهران‏، 1369ش، چاپ سوم‏، ص 63؛ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنى‏، ناشر: هجرت‏ ـ قم‏، 1384ش، چاپ دوم‏، ص 146. 2. جمعه: 62/ 11. 3. مجلسی، بحار الأنوار، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ـ بيروت‏، 1403 ق‏، چاپ دوم‏، ج ‏86، ص 132 و ص 195؛ حویزی، تفسير نور الثقلين، مصحح: رسولی، ناشر: اسماعیلیان ـ قم، ج ‏5، ص 329. 4. طريحى، مجمع البحرين‏، محقق: حسينى اشكورى، ناشر: مرتضوى‏- تهران‏، 1375 ه. ش‏، چاپ سوم، ج ‏1، ص 136. 5. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج ‏2، ص 587. 6. بحار الأنوار، پیشین، ج ‏28، ص 90 و ج ‏37، ص 326. 7. مجمع البحرين، پیشین، ج ‏1، ص 136. 8. عياشى، التفسير(تفسير العياشي)، محقق: رسولى، ناشر: مكتبة العلمية الاسلامية- تهران‏، 1380 ه. ق‏، چاپ اول، ج ‏2، ص 70؛ بحرانی، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، موسسة البعثة، قسم الدراسات الاسلامیه ـ قم، ج ‏2، ص 721؛ بحار الأنوار، پیشین، ج ‏18، ص 267. 9. ثعلبى، الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي‏، محقق: ابن عاشور، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ - بيروت‏، 1422ه. ق‏، چاپ اول، ج ‏8، ص 25؛ بحار الأنوار، پیشین، ج ‏20، ص 210. 10. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج ‏4، ص 429. 11. جعفری، سيرى در علوم قرآن‏، ناشر: اسوه‏ ـ تهران‏، 1382ش، چاپ سوم‏، ص 108. 12. ر.ک: ابن بابويه، التوحيد(للصدوق)، محقق/مصحح: حسينى، ناشر: جامعه مدرسين‏ ـ قم‏، 1398 ق‏، چاپ: اول‏، ص 263. 13. فيض كاشانى، تفسير الصافي‏، مقدمه و تصحيح: اعلمى، ناشر: مكتبة الصدر- تهران‏، 1415 ه. ق‏، چاپ دوم، ج ‏5، ص 85. 14. ابن بابويه، علل الشرائع‏، ناشر: كتاب فروشى داورى‏ ـ قم‏، چاپ اول، 1385 ش / 1966 م‏، ج ‏1، ص 7. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🌹 صدقه اول ماه فراموش نشود در کتاب مکیال المکارم از وظایف ما نسبت به امام عصر در وظیفه شماره ۲۳ و ۲۴ آمده است : 🔺 صدقه دادن به قصد سلامتی حضرت 🔺 صدقه دادن به نیابت از امام عصر 🔰 @p_eteghadi 🔰