6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#برش_یک_دقیقهای #پست_ویژه #امام_خمینی #انقلاب_اسلامی
🎥 برکت قیام روح الله
👤 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ ۱:۳۰ دقیقه
🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤با توجه به اینکه ائمه(ع)، مأمور ترویج اخلاق و انسانیت در جامعه بودند، آیا برای حمایت از حقوق حیوانات نیز قدم برمیداشتند؟
بنابر آموزههای اسلامی، حیوانات نسبت به انسان حقوقی دارند که باید آنها را رعایت نمود،[1] و برخورد خوب با آنها اجر و پاداش دارد:
رسول خدا(ص) فرمود: «هر کسی به هر جانوری نیکی کند اجر و پاداش دارد».[2]
نجیح گفت: امام حسن(ع) را دیدم که مشغول خوردن غذا بود و سگی روبروی ایشان قرار گرفته بود. ایشان هر لقمهای که میخورد یک لقمه هم به آن سگ میداد. به این ایشان گفتم: چرا این سگ را از خود دور نمیکنید؟ حضرت فرمود: رهایش کن؛ من از خداوند حیا میکنم که جانداری به من نگاه کند و من غذا بخورم و به او ندهم».[3]
روزی امام حسن(ع) در یکی از باغستانهای شهر مدینه قدم میزد، که ناگاه چشمش به یک غلام سیاه چهره افتاد که نانی در دست دارد و یک لقمه خودش میخورد و یک لقمه هم به سگی که کنارش بود میدهد، تا آنکه نان تمام شد. حضرت با دیدن چنین صحنهای، به غلام فرمود: چرا تمام نانت را با آن سگ تقسیم کرده و چیزی برای خودت کنار نگذاشتی؟!
غلام پاسخ داد: زیرا چشمهای من از چشمهای ملتمسانهی سگ خجالت میکشید و حیا کردم از اینکه چیزی داشته باشم (و او گرسنه بماند). امام حسن(ع) به او فرمود: ارباب تو کیست؟ غلام پاسخ داد: غلام ابان بن عثمان هستم! امام(ع) پرسید: باغ مال کیست؟ غلام پاسخ داد: متعلق به ابان است. امام به او فرمود: سوگندت میدهم که همینجا بمانی تا برگردم! و سپس نزد ابان رفته و باغ و غلام را از ابان خرید و نزد غلام برگشت و به او گفت: تو را از اربابت خریدم! غلام (که گمان میکرد از این به بعد امام حسن ع ارباب او است) در مقابل حضرت ایستاد گفت: ارباب من! گوش به فرمان خدا و پیامبر و شما میباشم! امام فرمود: باغ را هم خریدم! تو در راه خدا آزادی و باغ هم هدیه من به شما![4]
در روایتی هم داریم که گنجشکی نزد خدا از شکارچی که بدون نیاز به گوشت او شکارش کرده، شکایت میکند و میگوید: مرا شکار کرد و از گوشتم استفاده نکرد.[5]
از همینرو است که شکار تفریحی در اسلام نکوهش شده و حتی در سفرهایی که بدین منظور انجام میشود - مانند سفر معصیت - نماز شکسته نمیشود و تمام این موارد نشانگر آن است که جز مواردی که برای استفاده غذایی، حمل و نقل و ... از حیوانات بهرهبرداری میشود، در دیگر موارد، کشتن و آسیبرساندن به حیوانات مجاز نیست.
📚منابع:
[1]. «آزار حیوانات»، 16361؛ «درد و رنج و حشر حیوانات»، 25378؛ «آزار حیوان و وظیفه آزار دهنده»، 91763.
[2]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 139، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 352، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. خطیب بغدادی، ابو بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 6، ص 33، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق.
[5]. بحار الانوار، ج 61، ص 306.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(67).mp3
5.37M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 67 - داستان ذی القرنین در قرآن
🔰 @p_eteghadi 🔰
❓پرسش:
آیا رفتن به حرم اهل بیت(ع) و یاری جستن از آنها شرک محسوب میشود؟
✍️ پاسخ:
باسمه تعالی؛ اگر انسان کسی را به هر صورتی بپرستد - حال هر کس باشد - یعنی برای او الوهیت قائل شده و او را بهعنوان معبود مورد تعظیم و تکریم قرار دهد، هر کس که باشد مشرک است و خداوند با کسی رودربایستی ندارد. اما اگر کسی برای چیزی یا شخصی الوهیتی قائل نباشد و او را بهعنوان معبود خود به حساب نیاورد و او را آن چنان که خداوند دستور داده تعظیم و تکریم نماید، این کار نهتنها شرک نیست، بلکه اطاعت از دستور الهی است. مانند اینکه خود خدای تعالی به همه ملائکه که میلیاردها میلیارد ملک بودهاند دستور داده است که به آدم(ع) سجده نمایند. آیا این کار شرک بوده است و خداوند -العیاذ بالله- خود اول مشرک بوده است؟ و ملائکه نیز همینطور؟ در پاسخ میگوییم خیر. چرا که خداوند از ملائکه خواسته کاری را که او خواسته انجام دهند، حتی اگر سجده کردن بر غیر خدا باشد. پس در نتیجه اگر غیر خدا را بهعنوان یک دستور الهی مورد تکریم و تعظیم قرار دهیم، حتی اگر سجده نیز باشد شرک نبوده و اطاعت از دستور الهی میباشد.
#پرسش_و_پاسخ
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 #پرسش_و_پاسخ
❓#پیامبر_اکرم_(ص)، براى آينده آيين و مكتبش چه انديشيده است؟
🔺آيا آينده اى مشخّص را رقم زده است، يا به هيچ روى، براى آينده طرحى نيفكنده و يكسر ، كار را به مردم وا نهاده است؟
🔅 موضع پيامبر در برابر آينده رسالت :
🔹فرض نخست: سكوت در قبال آينده
🔺 پيش فرض اوّل : احساس امنيّت و نفى هر گونه خطر
🔺 پيش فرض دوم : بى اعتنايى نسبت به آينده
🔹 فرض دوم : وا گذاردن آينده جامعه به تدبير امّت
🔸 فرض سوم : تعيين سرنوشت و تصريح بر خلافت و ولايت
✍️ در این فرض، بر این باوریم که #پیامبر_اکرم_(ص) با حساسيّت تمام، آينده امّت را روشن ساخته و پيشواى پس از خود را تعيين نموده است و نيز بر اين باوريم كه #غدیر ، ماجرا و متن خطبه شكوهمند آن، تصريح و تأكيدى است بر آنچه #پیامبر_اکرم_(ص)، آن را بارها اعلام داشت : ولايت و امامت #امام_علی_علیه_السلام ؛ همان كسى كه از آغازين روزهاى زندگى اش، به خواست #پیامبر_اکرم_(ص)، همراه او بود و شرك، جان پاكش را هرگز نيالود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
میگویند چطور در جریان انقلاب اسلامی در سال ۵۷ مردم، حق اعتراض و شورش و خشونت داشتند، الان ندارند؟!
✅پاسخ
🔹 در مورد خشونت: ما در جریان انقلاب هم حق خشونت و اسلحه و تخریب نداشتیم. دقیقا بهمین دلیل، امام خمینی(ره) هرگز مجاهدین خلق را تائید نکرد، چون مسلحانه با شاه میجنگیدند. با وجود کشتار ۳۰۰۰ نفر از مردم بدست شاه، امام هرگز اجازه نداد مردم در برابر حکومت شاه، اسلحه بدست بگیرند. امام هوشمندانه از سربازان خواست از پادگانها فرار کنند و مردم به آنها گل بدهند. این کار باعث شد از جنگ داخلی جلوگیری شود و آمار شهدا کمتر شود.
🔹 نکته دیگر اینکه سال ۵۷ اعتراض مان مشروع بود، چون حکومتگران را، شاه و نخست وزیر و... را خودمان انتخاب نکرده بودیم. شاه با ارث و بعد کودتا آمده بود و وزرا و وکلا را آمریکا و انگلیس انتخاب میکردند نه مردم.
اما حالا چه؟!
از رئیس جمهور تا تک تک نمایندگان مجلس تاشورای شهر و شهردار و خبرگان و رهبر انتخاب خود مردم اند. ما در عرض ۲۴ ساعت رئیس جمهور و کل یک دولت را زیر و رو میکنیم! پس هر چه هست «انتخاب اکثریت» و مردم سالاری است، از خارج برایمان نیاورده انده چه کسی جلوی اکثریت می ایستد؟ اقلیت!
(👈تازه این بر مبنای دموکراسی است. از منظر شرعی حکومتی مشروع است که تحت لوای فقیه باشد و غیر آن باطل و طاغوت است.)
🔹 ضمنا هیچ قدرت خارجی از انقلاب اسلامی حمایت نکرد؛ ولی الان آمریکا، اسرائیل و عربستان، طراح و پشتیبان مالی و سیاسی اغتشاش در کشور ند و رسما از آنها حمایت میکنند.
🔹این است فرق یک انقلاب خودجوش مردمی با اغتشاشهای مصنوعی
🔰 @p_eteghadi 🔰
💐
💠 یاران آخرالزمانی پيامبر (ص)
🔅 #امام_باقر_علیه_السلام :
روزى پيامبر خدا در حالى كه گروهى از ياران در نزدش بودند ، دوبار فرمود: «خدايا! مرا به ديدار برادرانم برسان». فردى از يارانش گفت:
▫️ اى پيامبر خدا! آيا ما برادرانت نيستيم؟
▫️ فرمود: «خير . شما ياران منيد و برادران من، مردمانى اند در آخرالزمان كه مرا نديده اند؛ امّا ايمان آورده اند ...
براى هر كدامشان پايدارى در دين، از با دست خُرد كردن خار مغيلان در شب تيره، سخت تر است يا همچون كسى است كه اخگر شوره گز را در كف نگه دارد . اينان، چراغهاى تابان در دل تاريكى اند. خداوند، آنان را از هر فتنه غبارآلود و شبگون، نجات مى بخشد».
📚 بصائر الدرجات : ص ۸۴ ح ۴
🔰 @p_eteghadi 🔰
لطفا در باره تجرد نفس انسان و ادله عقلی و قرآنی آن توضیح بفرمایید. مثلا یکی از استدلال ها این است که نفس وحدت دارد و به همین خاطر، مجرد هست. آیا اگر نفس مادی باشد نمی تواند واحد باشد؟
ادله مختلفی در این زمینه بیان شده است که در ادامه، در دو بخش به بررسی ادله عقلی و قرآنی آن می پردازیم:
بخش اول: ادله عقلی تجرد نفس انسان
در زمینه اثبات تجرد نفس انسان و تمایزش از بدن، ادله عقلی مختلفی بیان شده است که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
پرسمان اعتقادی
لطفا در باره تجرد نفس انسان و ادله عقلی و قرآنی آن توضیح بفرمایید. مثلا یکی از استدلال ها این است که
دلیل اول: وحدت نفس
از قدیم تاکنون این مطلب پذیرفته شده است که بدن مجموعه ای از سلول ها و اجزاء متکثر است؛
اگر قرار بر این باشد که ما چیزی جز همین سلول ها نباشیم، پس صفاتی که هر بخش از بدن ما دارد، برای خود آن بخش است مثلا معده من گرسنه است و پوست من گرم است و قلب من شاد است و ...
در حالی که واقعیت چنین نیست بلکه همان منی که احساس گرما می کند، احساس گرسنگی هم می کند و یا همان منی که احساس شادی می کند احساس پیروزی هم می کند. همه این ها حالات مختلف یک حقیقت است نه حالات مختلف برای اجزای مختلف بدن.
بنابراین، من چیزی فراسوی بدن مادی و سلول های متکثر است و به همین جهت، تمامی حالاتی که برای سلول های متکثر و مختلف بدنم پیش می آید را با هم در می یابم و آن ها را حالات یک حقیقت می دانم نه حالات حقایق متکثر و مختلف.(1)
این دلیل از سوی افلاطون مطرح شده تا از این طریق، به اثبات تجرد و تمایز روح از بدن بپردازد.(2)
دلیل دوم: انسان رها از بدن
هر کدام ما حالاتی را می توانیم فرض کنیم که کاملا از بدن منقطع شده ایم اما با این حال، از خودمان غافل نیستیم.
برای این فرض، می توان به خواب مثال زد که در آن، التفاتی به بدن نداریم اما با این حال، خودمان را در می یابیم.
اما اگر نفس همین بدن باشد، پس نباید هنگامی که از آن منقطع و غافل شده، به خودش علم داشته باشد؛
در حالی که توضیحش گذشت که با انقطاع از بدن نیز همچنان من به خودم آگاهم.
پس من چیزی فراسوی بدن هستم که با قطع نظر از آن، خودم را در می یابم.(3)
این دلیل نیز از سوی ابن سینا مطرح شده تا به اثبات تمایز و تجرد روح از بدن بپردازد.
پرسمان اعتقادی
دلیل اول: وحدت نفس از قدیم تاکنون این مطلب پذیرفته شده است که بدن مجموعه ای از سلول ها و اجزاء متکثر
دلیل سوم: وحدت هویت
هویت انسان از ابتدای زندگی تا پایان عمرش، یک تشخص دارد و آن را وجدانا در می یابیم.
بدن انسان با سوخت و ساز همیشگی در حال تغییر است به شکلی که گفته شده هر هفت تا ده سال، یکبار همه اجزای بدن عوض می شود.
بنابراین، هویت انسان همان بدن او نیست بلکه امر مجردی است که در پی تغییرات بدن ثابت باقی می ماند.(4)
دلیل چهارم: اشاره ناپذیری تصورات محسوس
بالوجدان تصوراتی را در ذهن خود می یابیم که آن ها غیر از خود اشیای خارجی هستند اما با این حال، اشیای خارجی را نمایش می دهند و ما از طریق آن ها به اشیای خارجی علم می یابیم.
مثلا تصوری که از آتش دارم، غیر از آتش است چرا که ذهن مرا نمی سوزاند؛ اما با این حال، همین تصور، آتش سوزاننده را نمایش می دهد.(شبیه به عکس آتش و یا نقاشی آتش)
این تصورات برخلاف خود اشیای خارجیِ محسوس، قابل اشاره حسی نیستند.
بر همین اساس، روشن می شود تصوراتی که داریم، مجردند چون در جای خودش اثبات شد که یکی از خصایص اشیای مادی این است که قابل اشاره حسی هستند اما اشیای مجرد چنین نیستند.
بعد از اثبات تجرد تصوراتی که داریم، نوبت به اثبات تجرد روح می رسد:
تصوراتی که داریم، یا در روح ما عارض می شوند و یا مرتبه ای از روح ما می شوند.
به همین جهت است که روح ما می تواند این تصورات را درک کند و آنها را بالوجدان برای خودش حاضر بیابد.
بنابراین، روح نیز باید مجرد باشد و هم سنخ با تصورات باشد.
به تعبیر دیگر:
اگر روح مادی باشد قابل اشاره است؛ و در نتیجه، تصوراتی که دارد نیز باید قابل اشاره حسی باشند؛ در حالی که گفتیم تصورات قابل اشاره حسی نیستند.(5)
بخش دوم: ادله قرآنی تجرد نفس انسان
برخی از متفکران به آیاتی استناد کرده اند که مفادشان تجرد روح و تمایزش از بدن را اثبات می کند. البته باید توجه کرد که:
روح در لغت به معنای حقیقتی است که مایه علم و حیات و شعور است.
این معنا در تمامی آیات قرآن حضور دارد.
اما مصادیق مختلفی از آن در آیات مختلف مورد نظر قرار گرفته است.
گاهی مصداق روح، جبرئیل است(روح الامین، روح القدس) و گاهی مصداقش قرآن است(اوحینا روحا من امرنا) و گاهی مصداقش فرشته ای برتر از جبرئیل است(تنزل الملائکه و الروح، تعرج الملائکه و الروح) و گاهی منظورش روح انسانی است(نفخت فیه من روحی، نفخنا فیها من روحنا) و ...
اما اینک در اصطلاح فلسفی و متعارف، روح فقط به معنای روح انسان در نظر گرفته شده است،
یعنی فقط ناظر به مصداق خاص است و به معنای عام اشاره نمی کند.
پرسمان اعتقادی
دلیل سوم: وحدت هویت هویت انسان از ابتدای زندگی تا پایان عمرش، یک تشخص دارد و آن را وجدانا در می یابی
اما باید هوشیار بود که در ادبیات قرآنی، هر جایی که روح را دیدیم، نباید آن را به معنای روح انسانی بدانیم.
اما این که فرمودید در کجا به روح انسانی اشاره شده است: در آیاتی که خداوند فرموده «نفخت فیه من روحی» یا «نفخنا فیها من روحنا»
گاهی هم بدون استفاده از واژه روح به روح انسانی اشاره شده است؛ چنانکه در آیه 42 سوره مبارکه زمر به این مطلب اشاره شده که «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَ»
آیات و روایات زیادی هست که دلالت بر این دارند آدمی دارای حیثیت دیگری است که غیر از بدن مادی است و با همین حیثیت است که در برزخ به سر می برد؛ با این که بدن مادیش در قبر خاکی متلاشی شده است(6).
خواه این حیثیت و حقیقت را روح بدانیم، خواه به هر نام دیگری از آن یاد کنیم؛ در هر صورت، انسان دارای حیثیت دیگری است که خداوند و ملائکه آن را هنگام مرگ قبض کرده و بدون بدن خاکی متلاشی شده در قبر، به حیات برزخی خودش تا برپایی قیامت ادامه می دهد.
نتیجه آن که روح در قرآن همیشه به معنای روح انسانی نیست و اشارات قرآن به روح انسانی نیز همیشه با استفاده از واژه روح نیست. در آیاتی از قرآن با استفاده از واژه روح، به این حقیقت اشاره شده است و گاهی از تعبیرات دیگر استفاده شده است.(7)
📚پی نوشت ها:
1. فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، انتشارات موسسه امام خمینی، 1390ش، صص203-204
2. کرم، یوسف، تاریخ الفلسفه الیونانیه، دارالقلم، بیتا، ص155
3. ابن سینا، طبیعیات شفاء، مکتبۀ آیتالله مرعشی، 1404ق، ج2، ص225
4. صدرالمتالهین، الاسفار الاربعه، دار احیاءالتراث، 1981م، ج8، ص42
5. فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، انتشارات موسسه امام خمینی، 1390ش، صص228-230
6. سوره مومنون، آیات 99-100.
7. برای مطالعه بیشتر در این باب، پیشنهاد می شود به این مقاله مراجعه بفرمایید: رودبندیزاده، مهدی و غلامرضا فیاضی، دلايل و شواهد قرآني بر تجرد عقلي روح در قرآن، مجله معرفت کلامی، شماره اول، بهار و تابستان 1396ش.
🔰 @p_eteghadi 🔰