✅پاسخ
طالع اصطلاحی است که برخی فالگیرها به کار می برند و با محاسباتی از روی ستارگان اعلام می کنند که سرنوشت شخص را فهمیده اند. پس طالع بینی به ادعای این افراد -که ما هم قبول نداریم- راهی است برای رسیدن به سرنوشت ولی خودش سرنوشت نیست.
🔹قسمت و سرنوشت و قضا و قدر یک حقیقت هستند و آن چیزی است که برای انسان مقدر شده است تا رخ دهد.
به بیان دیگر، به اراده ای که خداوند متعال درباره انسان دارد قسمت و قضا و قدر گفته میشود.
🔸الفاظ دیگری مانند «بخت»، «اقبال» و «شانس» هم گاهی از سوی عوام استفاده می شود که مورد قبول ما نیستند.
🌾این مفاهیم غلط متاسفانه در ادبیات ما هم وارد شده است.
به عنوان نمونه شعری است که می گوید: «گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه/ به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد» که حکایت از سرنوشت کسی دارد که از اساس بدبختی و سیاهی است و به هیچ وجه نمی توان آن را تغییر داد و سفید کرد.
💎در این باره باید گفت:
1⃣اولاً: از اساس چیزی به اسم «بخت» وجود ندارد.
2⃣ثانیاً: گلیم بخت هیچ کسی را سیاه نبافته اند.
✳️پس این مطالب از اساس باطل است و سرنوشت هر کسی در دستان خود اوست و می تواند با بکارگیری عواملی بهترین سرنوشت ها را برای خودش رقم بزند.
💠 همانطور که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»(سوره مبارکه رعد/11). یعنی خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر این که خودشان با اعمالشان آن را تغییر می دهند.
🔸همچنین در ادعیه ما وارد شده است که: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ سُوءِ الْقَضَاءِ وَ سُوءِ الْقَدَر»(جامع الاخبار للشعیری /ص132) یعنی من از سرنوشت بد به خداوند متعال پناه می برم و دعا میکنم که سرنوشتم خوب شود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
#جن_انسان_شیطان
🔹 جن تقریبا در بعضی از ویژگی ها شبیه انسان است؛ موجود مختاری است، زاد و ولد دارد و به مؤمن و کافر تقسیم می شود. تعدادی از آیات سوره مبارکه جن نشان از این دارد که برخی از آن ها مؤمن و برخی کافر هستند.
🔸 شیاطین صرفا از جنس جن نیستند بلکه از جنس انسان هم هستند.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن»(سوره مبارکه انعام/112). ما اين گونه براى هر پيامبرى، دشمنى از شيطان هاى انس و جنّ قرار داديم.
🔹البته ابلیس -رییس الشیاطین- از جن است آن جا که خداوند متعال می فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِن فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه»(سوره مبارکه کهف/50).
و(ياد كن) هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه به جز ابليس سجده كردند! او از جنّ بود و از فرمان پروردگارش سر بر تافت.
💎 پس باید گفت از جهت انحراف هم لزوماً بیشتر از انسان ها نیستند.
✳️ برخی تصورشان از جن یک موجود شرور و موذی و دم دار و سم دار است در صورتی که هیچ کدام از این ها صحت ندارد و به نظر ما آن اذیت و آزاری که از انسان ها به آن ها می رسد بسیار بیشتر از آزاری است که از سوی آن ها به انسان ها می رسد. انسان ها بیشتر جنیان را به خدمت می گیرند تا بالعکس. پس اگر هم شرّی در میان باشد دو طرفه است.
ظرفیت های روانی و معنوی انسان ها از آن ها بیشتر است و همین باعث می شود که انسان ها بیشتر آن ها را به خدمت بگیرند و به همین دلیل آن ها مکلفند که به پیامبرانی از جنس انسان ایمان بیاورند ولی ما چنین تکلیفی نداریم، گرچه ما پیامبری از آن ها که در زمره پیامبران اولوالعزم باشد نمی شناسیم.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ
1⃣ اولا: بله خلقت ما اجباری است اما سوال این است که نعوذبالله خداوند باید از چه کسی اجازه می گرفت که ما را خلق کند؟؟!!
ما که عدم بودیم و وجود خارجی نداشتیم که از ما اجازه گرفته شود.؟؟
پس باید ما را خلق می کرد و بعد از ما اجازه می گرفت؟؟؟!!!
و بعد هم ما در عرض خدا نیستیم که خدا از ما اجازه بگیرد. مثل این است که پدر به فرزندش بگوید برو به فروشگاه و فلان چیز را بخر و بیاور و فرزند اعتراض کند که ؛ چرا از من اجازه نگرفتی که من بروم و فلان چیز را از فروشگاه بخرم!!؟
2⃣ ثانیا: اگر آمدن به زندگی دنیا بر خلاف میل طبیعی و فطری انسان باشد، در این صورت نمیبایست مرگ و مردن برای انسانها تلخ و ناگوار باشد؛ بلکه همه انسانها میبایست از مرگ استقبال میکردند، و اندیشمندان جامعه جهانی باید مردم را به خودکشی و رها شدن از این رنج فطری، تشویق و ترغیب کنند، در حالیکه چنین نیست.
3⃣ ثالثا: خداوند برای انسان اختیار قرار داده است تا راه صحیح را انتخاب کند و اجباری در انتخاب راه بد از خوب قرار داده نشده است و اگر انسان راه صحیح و درست را انتخاب نکند، به خود ظلم کرده است و در حقیقت عذاب را انتخاب نموده است. نه این که خداوند عذابی از قبل آماده کرده باشد تا بخواهد او را عذاب کند بلکه حقیقت عذاب اعمال خود ماست که انجام می دهیم.
بطور مثال: خداوند آتش را خلق کرده است و به انسان هم اختیار داده است حال اگر کسی خود را به آتش انداخت و سوخت؛ آیا میتوان گفت که چون خدا آتش را خلق کرده است من سوختم و آتش گرفتم پس خدا مقصر است. ؟؟!!
✅ ضمنا این که برخورد خداوند با انسان ها به نسبت اختیاری است که انسانها از آن برخوردار بوده اند.
لذا هیچ وقت با کسی که در اروپا زندگی کرده و با شخصی که در ایران زندگی می کرده و نسبت به احکام الهی بیشتر اطلاع داشته به یک شکل بر خورد نمی شود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(157).mp3
5.28M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 157 - آیا طلسم و جادو و دعا درست هست اگر هست باید چیکار کنیم؟
🔰 @p_eteghadi 🔰
12.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا آرمانی زندگی کردن درست است؟
🔰 @p_eteghadi 🔰
امام على عليه السلام:
زياد انديشيدن و فهميدن، سودمندتر از زياد تكرار كردن و خواندن است
فَضلُ فِكرٍ و تَفَهُّمٍ، أنجَعُ مِن فَضلِ تَكرارٍ و دِراسَةٍ
غررالحكم حدیث 6564
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰پاسخ:
بیتردید فایدهی هر کار خوب و حسنهای، اول و بیش از همه، به فاعل (کننده) آن کار میرسد.
فقط مسئله شخص مُرده نیست، وقتی به نیازمندی کمک میکنید، وقتی به دادخواهی مظلومی پاسخ میدهید، وقتی گرسنهای را سیر یا تشنهای را (حتی اگر حیوان باشد) سیراب میکنید، وقتی به کسی مطلب مفیدی را میآموزید، وقتی دیگران را دعا میکنید و ...، فایدهی اول و بیشترش به خودتان میرسد و چه بسا طرف مقابل اصلاً کاری نکرده باشد، هر چند که زنده است.
🍃این معنا در دعا بیشتر تجلی دارد و مفهوم میشود. دیگری اصلاً خبر ندارد که شما او را دعا میکنید و کاری هم در این باره انجام نمیدهد، اما شما که دعا میکنید، ابتدا خودتان فایده میبرید و سپس به لطف خداوند منّان، دعایتان در حق وی نیز مستجاب شده و او نیز فایده میبرد.
از این رو فرمودهاند که هفتاد برابر به خودتان میرسد – یا وقتی صدقه میدهید، ابتدا بلا از خود شما دور میشود و سپس صدقه گیرنده نیز به فایدهای میرسد – وقتی تعلیم میدهید، ابتدا علم خودتان افزون میگردد و نقش خودتان در جامعه انسانی، بارزتر میشود و سپس متعلم بهرهای میبرد؛ چنان که فرمودند: زکات علم سبب تثبیت و افزایش علم میشود، و ... .
☘️تلاوت سوره حمد، سایر سور قرآن کریم، زیارت، دعا ... و خیراتهای مادی، مثل اطعام دیگران نیز همینطور است.
شخص خیرات کننده است، که با این خیراتها، فهم خودش از حقایق عالم هستی، حضور و ارتباط و دلسوزی و امیدهایش را به ظهور میرساند و صفات کمالیه چون جود، کرم، لطف، مهربانی و ... را در خود تجلی میبخشد. قرآن را زندهها میخوانند، خوراک را نیز زندهها تناول میکنند، بعد آن شخص ثوابش را خیر میکند و خداوند متعال نیز به خاطر کار حسنهی او، این خیر را قبول کرده و به میت برکتی از آن میرساند.
این تعاون بین انسانها و انسانیت است، خواه زنده باشند یا مُرده. این دلسوزی و خیرخواهی برای دیگران و دور شدن از تکبر و خودنگری است. و مهمتر از همه تجلی اعتقاد به ادامه حیات پس از مرگ است. پس زنده، همان طور که در وقت حیات میت، دلسوز و مهربان و خیر به او پس از وفاتش نیز چنین است.
🔹افراد مؤمن نیز اگر ورثهی خوبی نداشته باشند، خدا که دارند. برای آنها باقیات الصالحاتشان را لحاظ میکند، یعنی حلاوت آثار آن چه از عمل صالح انجام دادهاند را تا قیامت به آنان میچشاند و در حسابشان منظور میدارد – بسیاری از مؤمنین برای بیوارثها و بد وارثها خیرات مادی و معنوی دارند و هم چنین اولیاء الله و ملائک برایشان دعا میکنند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
سوال: چرا کشورهای اسلامی همواره در مقایسه با کشورهای غیر مسلمان دچار رکود و عقب ماندگی هستند؟
پاسخ:
در ارتباط با پاسخ این پرسش، باید به جوانب و حواشی گوناگونی توجه کرد، از جمله:
1. اینگونه نیست که جوامع اسلامی در هیچ دورهای از تمدن برتر برخوردار نبوده باشند، بلکه به اعتراف محققان در دورهای که اروپا و غرب دچار رکود و عقبماندگی بود، اسلام طی سالیان متمادی دارای تمدن درخشانی بوده است. در خصوص تاریخ تمدن اسلام و دستاوردهایی که مسلمانان در طول قرون متمادی کسب نمودهاند، کتابهای متعددی از سوی مستشرقان و نیز مسلمانان نگاشته شده است که اصل ادعای مذکور را اثبات و آنچه در این سؤال مطرح شده را مخدوش می سازد.[1]
2. نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد، ملاک و معیار سنجش پیشرفت و عقب ماندگی در ملل مختلف است. آنچه امروزه به عنوان معیار پیشرفت یک کشور قرار میگیرد، اموری؛ نظیر میزان توسعه در بهرهبرداری از منابع طبیعی و تولیدات ملّی، میزان احداث سدّها و راههای ساخته شده، تعداد افراد تحت پوشش بیمه، تعداد افراد شاغل و… است؛ در حالیکه مصالح و مفاسد واقعی جوامع منحصر در این موارد نبوده و اینها صرفاً سطح رفاه اقتصادی جوامع را مدّ نظر قرار میدهد. به عبارت دیگر، ملاک متمدّن بودن در نظر بسیاری از جوامع، به صورت ناصحیح عنوان و تعقیب گردیده است؛ چنانکه در زمینههایی؛ مانند حقوق بشر، اعطای جایز صلح نوبل و … نیز معیارهای صحیحی وجود ندارد؛ از اینرو ممکن است کشوری پیشرفتهترین ملت شناخته شود و در عین حال، بیشترین افراد مجرم و جنایتکار را در خود بپرورد و از آن مهمتر، در رویکردی غیر انسانی، بیشترین آسیب اقتصادی یا اجتماعی را بر ملل دیگر جهان، وارد سازد.
البته آنچه گفته شد، توجیهگر عقبافتادگی بسیاری از جوامع اسلامی در دوره کنونی نیست، بلکه منظور این است که سنجههای ناصواب و سنجشهای ناصحیح، میتواند مانع از یافتن برخی واقعیتها باشد.
به همین جهت، با صرف اغراق و بزرگنمایی در برخی آمارها نمیتوان صحت و سقم یک آیین یا مکتب را محل تردید قرار داد، بلکه در این زمینه لازم است سایر شرایط و موانع در راه تحقق آرمانهای یک مکتب نیز لحاظ شود. اگر امروزه مسلمانان به دور از فرهنگ و تمدن اسلامی، دچار ضعفها و کاستیهایی گشتهاند، دارای عوامل و ریشههای بیرونی و درونی فراوانی است که تبیین آن به مجالی مناسب نیاز دارد.
مؤید این برداشت نیز روی آوردن هزاران نفر از شهروندان کشورهای غیر مسلمان با اقتصاد برتر به دین مبین اسلام است. شاید بتوان عامل اصلی در گرایش روز افزون مردم کشورهای متمدن به اسلام را درک درست واقعیتهای جوامع غربی و نیز سنجش عقلانی مکاتب و آئینها -به دور از غرضورزی- دانست که سبب میشود حقیقت دستاورد جوامع غربی را با آرمانهای مکاتب مطرح جهان بسنجند و راه صحیح را اختیار نمایند.
3. نکته پایانی آنکه اگر پیشرفت و عقبماندگی را بخواهیم تنها با معیارهای مادی ارزیابی کنیم، امروزه نیز بسیاری از کشورهای اسلامی، در رتبههای بالاتری از بسیاری کشورهای غیر مسلمان قرار دارند. به عنوان نمونه، در سال 2016، تولید ناخالص ملی کشور امارات عربی متحده با اکثریت ساکنان مسلمان حدود دو برابر کشور غیر اسلامی ویتنام بوده که وسعت و جمعیتش ده برابر کشور اول است!
اقتصاد کشور پهناور و پرجمعیت اتیوپی با اکثریت ساکنان مسیحی، یک هفتم اقتصاد کشور مسلمان ایران است!
البته ما این برتریها را به عنوان دلیلی بر برتری اسلام مطرح نمیکنیم، چون بر اساس آموزههای اسلامی، اوّلاً: هر فرد و گروه – چه مسلمان و چه غیر مسلمان – با تلاش و تفکر خود میتوانند به برتری اقتصادی دست یابند. و ثانیاً: تنها آن دسته از برتریهای اقتصادی مورد پذیرش است که از راه حلال به دست آید.
این نمونهها هم تنها برای آن مطرح شد که مشخص شود که مسلمان بودن را نمیتوان عاملی برای انحطاط اقتصادی مطرح کرد، بلکه سخن آن است که پیشرفت اقتصادی ناشی از عوامل فراوانی است که جوامع مختلف – با هر دین و مکتبی – با رعایت آنها میتوانند بدان دست یابند. علاوه بر آنکه تلاش برای تبدیل شدن به یک اقتصاد برتر با هر قیمت – حتی با نابودی و استثمار دیگر جوامع – از لحاظ اسلام مورد پذیرش نیست.
[1]. برای نمونه ر. ک: لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه، فخرداعی گیلانی، تهران، چاپخانه علمی، چاپ سوم، 1318ش.
سوال “چرا کشورهای اسلامی همواره در مقایسه با کشورهای غیر مسلمان دچار رکود و عقب ماندگی هستند؟” از طرف اسلام کوئست پاسخ داده شد.
🔰 @p_eteghadi 🔰