علاوه بر دلایل عقلی و قرآنی، احادیث بسیاری نیز بر نظریه ولایت فقیه دلالت می کنند، که خلاصه ای از آنها را در چند دسته تقدیم می شود:
الف. حدیث خلافت:
«اللهم ارحم خلفائی ... الذین یأتون من بعدی ویرُون عنّی حدیثی و سنّتی.»[1]
در این حدیث، فقها خلیفه رسول خوانده شده اند.
ب. حدیث وراثت:
قال رسول الله(ص): «العلماء ورثه الأنبیاء؛[2] علماء وارثان انبیاء هستند.»
و مفاد آن انتقال ولایت از انبیاء به علما و فقها است. جمله ی «و من سلک طریقاً یطلب فیه علماً» که در دنباله ی این حدیث آمده است، با انطباق علما بر ائمه ی معصومین(ع) مغایرت دارد.
ج. حدیث حکام:
قال علی(علیه السلام ):«العلماء حکّام علی النّاس؛[3] علما حاکمان بر مردمند.»
مفهوم حاکم کاملاً روشن است و دلالت آن بر ولایت فقیه، امری غیرقابل تردید است.
د. حدیث اختیار امام:
قال علی(علیه السلام): «الواجب فی حکم الله و حکم الإسلام علی المسلمین – بعد ما یموت إمامهم أو یقتل، ضالاً کان أو مهدیا ً – أن لا یعلموا عملاً و لا یقّدموا یداً و لا رجلاً قبل أن یختاروا لأنفسهم إماماً عفیفاً ورعاً عارفاً بالقضاء و السنّه یجیء فیئهم و یقیم حجّهم جمعنهم، و یجبی صدقاتهم.[4] علی(ع) فرمود: واجب است در حکم خدا و حکم اسلام نسبت به مسلمین، اینکه هیچ عملی را انجام ندهند و دست به سوی چیزی و یا کاری دراز نکنند و قدم در هیچ جائی ننهند، مگر آنکه قبلاً برای خود رهبری عفیف و پرهیزکار و عارف و عالم به احکام قضا و سنت رسول خدا(ص) انتخاب نمایند. تا اموال عمومی را گرد آورد و حج و جمعه مردم را بپا دارد و صدقات را جمع نماید.»
هـ. حدیث مجاری امور:
امام حسین(ع) فرمود: «مجاری الامور بید العلماء باللاه الامناء علی حلاله و حرامه؛[5] زمام امور مردم به دست عالمانی است که علمشان از سرچشمه وحی گرفته شده باشد. و امین بر حلال و حرام خدا باشند.»
و. حدیث حاکم:
امام صادق(ع) فرمود:«ینظر إنّ من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فلیرضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً؛[6] مردم باید دقت کنند و از میان فقهایی که راوی حدیث ما هستند و در احکام حلال و حرام ما صاحب نظرند و به احکام اهل بیت(ع) آشنایی دارند، فقیهی را انتخاب کنند و او را در میان خود حاکم قرا دهند. چرا که من او را بر شما حاکم قرار دادم.»
بدین ترتیب فقها از جانب ائمه ی معصومین(ع) به عنوان حکام تعیین شده اند و مردم هر کسی را که از میان فقها انتخاب نمایند، هم او منتخب و نایب امام نیز هست.
👇👇👇
ز. حدیث حصون:
امام موسی بن جعفر(ع) فرمود:« لاّن المؤمنین الفقهاء حصون الإسلام کحصن سور المدینة لها؛[7] مؤمنان فقیه برای اسلام چون دژ و دیوار محافظ شهرند که اسلام را در برابر دشمنان نگهبانند.»
این نوع حفاظت که در آن تشبیهی نیز به کار رفته است، به معنی حفظ علمی احکام اسلام نیست، بلکه منظور از آن تشکیل قدرت سیاسی و اجرای احکام و برپایی عدالت و دفع دشمنان و اداره ی امور مسلمین و سایر مسایلی است که در مفهوم ولایت فقیه نهفته است.
ح. حدیث تقلید:
امام حسن عسگری از امام صادق – علیهما السلام – نقل می کند:«من کان من الفقهاء صائناً لنفسه و حافظاً لدینه و مخالفاً علی هواه و مطیعاً لأمر مولاه فللعوامّ أن یقلّدوه و ذلک لا یکون ألاّ بعض فقهاء الشیعة؛[8] از فقها آن کس که پرهیزکار و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع اوامر و احکام خدا باشد، عامّه مردم باید از او تقلید نمایند.»
تقلید کامل در تمامی افعال به معنی آن است که در همه ی امور، مرجع و مقلّد مسلمین فقیه است، و اداره ی امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و مدیریت جامعه اسلامی باید به دست فقیه انجام گیرد.
هـ. توقیع شریف:
«و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا (أحادیثنا) فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة الله؛[9] در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدایم.»
منظور از حوادث واقعه، تنها مسائل و احکام شرعیه نیست. زیرا از واضحات است که در این مورد باید به فقیه مراجعه نمود، بلکه مقصود از آن، پیشامدهای اجتماعی و گرفتاریهایی است که برای مردم و مسلمین روی می دهد. در چنین مواردی وظیفه آن است که مردم به فقها مراجعه کنند. همان طوریکه امام(ع) حجت خداست و معنی آن تنها بیان احکام کلی اسلام نیست، بلکه شامل ولایت امر به مفهوم زمامداری امور مسلمین نیز هست، فقها نیز چنین حجتهایی هستند که مردم در تمامی امور خود باید به آنها مراجعه کنند. مفهوم این کلام، آن است که فقها از طرف امام(ع) حجت بر مردم هستند و همه ی امور مسلمین و تمامی کارها و شئون اجتماعی به آنان واگذار شده است.
ط. حدیث منزلت:
«منزلة الفقیه فی هذا الوقت کمنزلة الأنبیاء فی بنی إسرائیل؛[10] جایگاه فقیه در این وقت مانند منزلت انبیاء در میان بنی اسرائیل است.»
بی شکّ جایگاه انبیای بنی اسرائیل، مقام ولایت و زمامداری امور بنی اسرائیل بوده است.
ی. همچنین روایاتی مانند:
«لو لا ذلک اختلط علی المسلمین امورهم» و «لا تبطل حدودالله فی خلقه و لا تبطل حقوق المسلمین بینهم». که هر کدام به نوبه ی خود، دلیل روشنی بر ضرورت نظام سیاسی و دولت و امامت و ولایت فقیه است.
🔰 @p_eteghadi 🔰
به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت به نقل از فارس، علیرضا تنگسیری صبح امروز در دهمین یادواره 14 شهدای حوزه مقاومت والفجر روستای درازی و پنج شهید گمنام شهرستان دشتی که در مسجدالنبی برگزار شد، با بیان اینکه اگر امام راحل نبود، امروز ما عزت نداشتیم اظهار داشت: هرگز زمان طاغوت را که آمریکاییها اجازه هرگونه بیحرمتی در کشورمان را به خود میدادند، فراموش نمیکنیم.
جانشین نیروی دریایی سپاه کشور افزود: شهدا انتخاب شده هستند و خدا آنها را انتخاب کرده و برگزاری یادوارههای مختلف برای آنان میتواند در آشنایی نسل جوان با ارزشهای مقدس آنان تأثیرگذار باشد.
تنگسیری با بیان اینکه شهیدان کسانی را شفاعت میکنند که رهپویان شهید هستند تصریح کرد: شعار شهدا حفظ سنگر جبهه، حفظ عفاف و حجاب و تنها نگذاشتن امام و ولایت است و اگر ما امروز در مقابل این همه توطئه و خیانت ایستادهایم به خاطر خون شهداست.
جانشین نیروی دریایی سپاه انقلاب اسلامی گفت: بوشهر در طول تاریخ همواره استکبارستیز بوده و چه در مقابل استعمار پیر در گذشته و چه در مقابل استکبار جدید که آمریکاست، ایستاده است.
فرمانده سپاه دشتی نیز در این مراسم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای شهرستان دشتی و شهدای نظام اسلامی گفت: شهدا آنچه را با خدا پیمان بسته بودند انجام دادند و امروز نام و یادشان همواره بر تارک انقلاب میدرخشد.
مراد کاظمی افزود: شهدایی که یادواره آنها برگزار میشود نماد بصیرت، شجاعت، ایثار و ابتکار بودند.
وی اضافه کرد: شهدا دنبال تکامل و جاودانگی بودند و در مکتب ولایت درسها آموختند و امروز به برکت شهدا شاهد بیداری اسلامی در منطقه هستیم.
🔰 @p_eteghadi 🔰
در كتاب مفاتيح الجنان در رابطه با ماه صفر مي فرمايد: اين ماه معروف به نحوست است و براي رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست.(1)
در ميان مردم معمول است كه بعضي از روزها را روز سعد و مبارك و بعضي را روز شوم و نحس مي دانند بحث در اين است تا چند اندازه اين اعتقاد در اسلام پذيرفته شده است.
از نظر عقل محال نيست كه اجزاي زمان با يكديگر تفاوت داشته باشد بعضي داراي نحوست و ايام ديگر ضد آن باشد هر چند از نظر استدلال عقلي راهي براي اثبات يا نفي آن وجود ندارد همين اندازه مي گوئيم ممكن است ولي از نظر عقل ثابت نيست. بنابراين اگر دلايل شرعي از طريق وحي كه افق هاي وسيع تري را روشن مي نمايد بر اين معني در دست داشته باشيم قبول آن نه تنها بلامانع بلكه لازم است. در قرآن تنها در دو مورد اشاره به نحوست ايام شده است در رابطه با قوم عاد مي فرمايد: "ما بر هلاك آنها تند بادي در روز پايداري نحسي فرستاديم"(2)
و در سوره ديگر مي فرمايد: "ما تندبادي سخت و سرد در روزهاي شومي بر آنها مسلط ساختيم"(3) پس قرآن تنها اشاره اي سربسته به مسأله دارد ولي احاديث زيادي در زمينه نحس و سعد ايام داريم در روايتي نقل شده كه يكي از دوستان امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ روز سه شنبه به محضر امام مشرف شد امام فرمودند: ديروز تو را ديدم عرض كرد چون دوشنبه بود و من براي مصون ماندن از شر اين روز از خانه بيرون نمي آيم. امام فرمودند: كسي كه مي خواهد از شر دوشنبه در امان بماند در اولين ركعت نماز صبح سورة هل اتي بخواند كه تناسب با رفع شر دارد... خداوند نيكان را از شر روز رستاخيز نگاه مي دارد.(4) ... اينجا امام نحوست را رد نكردند در بعضي از روايات سعد و نحس ايام در ارتباط با حوادثي كه در آن واقع شده است تفسير شده يعني سعد و نحس بودن به خاطر جريانات و حوادثي كه در آن روز اتفاق افتاده مي باشد نه اين كه خود ايام نحس باشند.
پس اجمالاً از آيات و روايات استفاده مي شود روزهاي نحسي وجود دارد يا خودشان يا به خاطر حوادثي كه در آن اتقاق افتاده است.
و در رابطه با ماه صفر روايتي نقل شده كه پيامبر فرمودند: هركس به من خبر دهد به خارج شدن ماه صفر من هم به او بشارت بهشت را مي دهم.(5) از اين روايت هم نحس بودن استفاده مي شود.
علامه طباطبائي فرموده: در روايات قابل اعتماد آمده است روز وفات حضرت سيدالشهداء و يا پيغمبر اكرم نحس است و مواليد ائمه سعد است.(6)
احتمال است نحوست و سعد بودن به خاطر حوادثي باشد كه در آن اتفاق افتاده مثل شهادت پيامبر اكرم و امام حسن مجتبي و امامان ديگر عليهم السلام.
لازم به ذكر است در رابطه با نحس بودن ماه صفر مدرك قابل اعتمادي پيدا نشد جز روايت مستدرك سفينة البحار كه هر كس به من اطلاع بدهد خروج ماه صفر ار من هم به او وعده بهشت مي دهم كه از اين روايت اجمالاً استفاده مي شود كه ماه صفر مبغوض پيامبر بوده است يا به خاطر حوادثي كه در آن واقع مي شود و يا جهت ديگري داشته است.
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 امام حسین حجابِ طواغیت را درید
#اربعین_و_ظهور
🔸امام زمان(علیهالسلام) سه غیبت دارد.
نخست اینکه حضرت خود، کلمه و آیه غیبی است که خداوند فرمود: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ». این غیبی که خدا به نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) داده و کار هم با ایشان تمام میشود امام زمان است. در سوره یونس هم به این نکته اشاره شده است.
🔸دوم اینکه حقیقت ولایت، در غیبت و حجاب است.
🔸سوم اینکه جسم امام غایب است.
عاشورا نقطه کانونی تجلی و درگیری حق با ظلمات برای رفع این حجابهاست. برای خود امام که حجابی نیست. حجاب برای ماست.
به شفاعت حضرت، عاشورا این حجاب را از امت تاریخی برداشته است و یوم الظهور، یوم الرجعه و یوم القیامه از یوم الحسین(علیهالسلام) است.
با این نگاه، اربعین ادامه این عاشوراست. لذا زیارت اربعین یک زیارت ویژه است.
🎤استاد سید محمدمهدی میرباقری
🔰 @p_eteghadi 🔰
پاسخ :
به صورت كلي همه نظامهاي حكومتي را ميتوان از نظر ماهيت به دو نوع تقسيم كرد:
الف: حكومت بشري. ب: حكومت الهي (غير بشري)؛ كه حكومتهاي بشري خود به سه نوع كلي قابل تقسيم هستند:[1]
1. استبدادي. 2. دموكراتيك. 3. مركب از دو ويژگي استبداد و دموكراسي.
الف) حكومت خودكامه يا استبدادي:
به گفته فورد، ديكتاتوري عبارت است از «به دست گرفتن اقتدار فوق قانون توسط رئيس دولت» نيز آلفرد كوبان مي گويد: ديكتاتوري حكومت يك نفر است كه مقام خود را نه از راه ارث، بلكه با زور، با رضايت، يا تركيبي از آنها به دست آورده است. ديكتاتور داراي حاكميت مطلق است، يعني همه قدرت سياسي در نهايت «از اراده» او برميآيد و گسترة آن هم نامحدود است. همچنين ديكتاتوري به روالي دلخواه با صدور فرمان و نه بر پايه قانون اجرا مي شود. اقتدار ديكتاتور محدود و تابع هيچ اقتدار ديگري نيست.[2]
پس ميتوان ويژگي حكومت ديكتاتوري يا خودكامه را چنين برشمرد:
1. حكومت يك فرد است.
2. با زور يا رضايت، يا هر دو بر سر كار آمده است.
3. داراي حاكميت مطلق است، به اين معنا كه قدرت سياسي «از اراده» شخص او بر ميآيد و نه از چيز و جاي ديگر.
4. گسترة قدرتش نامحدود است.
5. به دلخواه فرمان ميراند و بر پايه قانون نيست.
6. اقتدار ديكتاتور محدود و تابع هيچ اقتدار ديگري نيست.
ب) حكومت ولايت فقيه؟
ولايت برگرفته از ماده «ولي» است كه به معاني سلطنت، رهبري و حكومت به كار ميرود.[3] در فقه، ولايت در دو مورد استعمال ميشود:
1. مواردي كه مولي عليه قادر بر اداره امور خود نيست: مانند: ميت، سفيه، جنون، صغير.
2. مواردي كه مولّي عليه قدرت بر اداره خود دارد، در عين حال اموري وجود دارد كه سرپرستي و ولايت شخصي ديگر را ميطلبد.
«ولايت فقيه» از موارد اصطلاح دوم است، زيرا فقيه كه بر جامعه ولايت دارد، يعني سرپرستي يكايك افراد آن جامعه، حتي ساير فقها و بلكه شخص خود را نيز بر عهده دارد. در تعريف ولايت فقيه آمده است: حكومت، زعامت و تصدي اداره امور اجتماعي، سياسي مسلمانان به دست عالم ديني (فقيه) و يا حكمراني فقيهان عادل بر مبناي مصلحت قاطبه مسلمانان و در راستاي اجراي مقررات اسلامي را ولايت فقيه ميگويند، بر اين مبنا عالمان دين صلاحيت تصدي حكومت اسلامي را دارند.[4] حال آيا هر فقيهي صلاحيت حكومت دارد؛ كه در اين خصوص در قانون اساسي جمهوري اسلامي و نظر غالب علماء شيعه شرايطي ذكر شده و فقهايي كه داراي آن شرايط باشند صلاحيت به دست گرفتن زمام امور را دارند و هرگاه يكي از آن شرايط وجود نداشته باشد، آن فرد ديگر صلاحيت حكومت كردن را ندارد.
از سوي ديگر در يك نگاه كلي، وقتي از ولايت فقيه سخن به ميان ميآيد. مراد وسيلهاي است كه از طريق آن «ولايت الله» بر جامعه اعمال ميشود؛ به عبارت ديگر، ولايت فقيه در طول ولايت خدا بر انسان قرار گرفته است،[5] لذا چنين حكومتي الهي است و حاكم آن منصوب از طرف خداوند است و اوست كه ولايت خداوند را در بين بشر اجرا ميكند. چنين حكومتي زيرمجموعه هيچ كدام از حكومتهاي بشري قرار نميگيرد. اگرچه شباهتهايي با آنها داشته باشد. حاكم در نظامي الهي براساس هواهاي نفساني و آراي شخصي خودش به عنوان يك فرد يا يك طايفه يا يك حزب و حتي به عنوان برگزيده از سوي مردم، زمامداري خود را اعمال نميكند، بلكه به عنوان مجري احكام الهي در زمين، وظيفه حكومتي خود را انجام ميدهد، پس ماهيت حكومت اسلامي (ولايت فقيه) همان حاكميت قانون الهي است.
نه چيز ديگر، ولي فقيه هم بايد براساس آن قانون الهي عمل كند و محدود به آن قانون الهي است. ضمن اينكه وليفقيه انساني عادل، آگاه، مدير و مدبر و باتقوا بايد باشد و اگر اين شرايط را چنانچه ولي فقيه نداشته باشد يا در طول اعمال ولايت يكي از آنها را از دست بدهد خود به خود ولايتش ساقط شده و امر او مطاع نميباشد كه قانون، تشخيص اين امر را بر عهده مجلس خبرگان رهبري گذاشته است.[6]
اگر بخواهيم ويژگيهاي حكومت اسلامي كه در آن ولي فقيه حاكم است برشماريم، ميتوان به دو مورد اساسي اشاره كرد:
1. وجود ولي فقيه، عادل و باتقوي، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر در رأس حكومت.[7]
2. كليه قوانين و مقررات مدني، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي و سياسي و غير اينها براساس موازين اسلامي است،[8] لذا بر اساس اين دو اصل، يعني وجود فقيهي عادل، آگاه، ... و قوانين الهي حكومت اسلامي كه همان ولايت خداوند است بر انسانها اعمال ميشود و فقيه در چنين حكومتي در حيطه اين دو اصل اساسي قرار ميگيرد و هرگاه از اين چارچوب خارج شود، به خودي خود ولايتش منتفي ميگردد. اصل يكصد و نهم قانون اساسي نيز ضمن اشاره به شرايط و صفات رهبري وجود و تداوم اين شرايط را براي رهبري، لازم ميداند و اصل يازدهم تشخيص آن را بر عهده خبرگان رهبري گذارده است كه آنها به طور مداوم بر اعمال و رفتار وليفقيه ناظر هستند.
👇👇
با توجه به مطالب ياد شده در مورد حكومت پادشاهي و ديكتاتوري و همچنين حكومت وليفقيه به وضوح ميتوان به تفاوتهاي اساسي اين دو نوع نظام حكومتي پي برد، زيرا ماهيت يكي از آنها مبتني بر اراده بشري، استبداد، خودكامگي، بيقانوني، ... ميباشد و ماهيت حكومت وليفقيه مبتني بر اراده خداوند متعال است و ملاك و معيار و محدوده آن، قانون الهي است و حاكم آن، شرايط خاصي بايد داشته باشد و هر كدام از آن شرايط را نداشته باشد خود به خود ساقط خواهد بود و امر او مطاع نميباشد. امام خميني (ره) در جواب چنين اشكالي ميفرمايند: «اين حرفهايي كه ميزنند كه خير، اگر چنانچه ولايت فقيه درست بشود ديكتاتوري ميشود، از باب اين است كه اينها ولايت فقيه را نميفهمند چيست... ولايت فقيه ميخواهد جلوي ديكتاتوري را بگيرد، نه اينكه ميخواهد ديكتاتوري بكند.»[9]
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸پیامبر خدا (ص):
🔹در مدارا، فزونى و برکت است و هر کس از مدارا محروم باشد، از خیر، محروم شده است. (کافى، ج ۲، ص ۱۱۹، ح ۷)
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔻اول باید خانواده خودم را تربیت کنم، بعد به سراغ دیگران بروم!
◽️پسر آیت الله آقا مجتبی تهرانی:
مرحوم پدر همیشه ایشان میگفتند:
من آن منبری را که بیرون باید بروم، اول در خانه برای خانواده میگذارم، چیزی را که به مردم باید بگویم اول برای زن و بچهام اجرا میکنم که نگویند این حرفها فقط برای دیگران است!
◽️اول بچهها و خانواده خودم را تربیت میکنم بعد دیگران، را، لذا از هر جهت اخلاق ایشان در رفتار با خانواده و فرزند بسیار خوب بود.
◽️یک نکته در این میان برای من بسیار مهم بود و آن این موضوع بود که احساسات، بر ایشان حاکم نمیشد آن جایی که میدیدند خطایی از من سر زده، واقعاً من را متنبه میکردند، این موضوع که بچه من هستی و حالا چیزی به تو نگویم، ابداً این مسائل نبود!
#حکایت
🔰 @p_eteghadi 🔰
شايسته است قبل از هر چيز قدرى درباره حضانت و احكام و اسرار آن توضيح دهيم.
«حضانت» يا نگهدارى از كودك و زمان آغاز آن از موضوعهاى بحثانگيز حقوقى و فقهى است. از يك طرف، مصالح روحى و جسمى كودك مدّ نظر است و از طرفى حقوق و تكاليف هر يك از والدين بايد مورد توجّه قرار گيرد. بىاعتنايى به هر يك، باعث اختلالات مهم در روابط خانوادگى خواهد شد؛ به همين دليل است كه پدر يا مادر، معمولًا در اثبات ذى حق بودن خود بر نگهدارى از كودك مشترك، پافشارى مىكنند.
الف. تعريف حضانت
«حضانت» از ريشه «حضن» گرفته شده و به «در آغوش گرفتن مادر (فرزندش را) و چسباندن او به سينهاش» اطلاق مىشود كه كنايه از نگهدارى و تربيت جسمى و روحى كودك است. به همين دليل، به زنى كه حضانت و تربيت كودك را بر عهده گرفته «حاضنه» مىگويند. در زبان عربى به مهد كودك «الحضانه» گفته مىشود و در اصطلاح به معناى اقتدارى است كه قانون به منظور نگهدارى و تربيت اطفال به والدين آنان عطا كرده به طورى كه در اين اقتدار حق و تكليف به هم مىآميزد .
ب. بررسى نظرات فقهى
از آنجا كه فرزند در نخستين دوران زندگى خويش، نياز شديد به مهر مادر و مراقبتهاى ويژه او دارد؛ به گونهاى كه هيچ چيز، جايگزين عواطف و مراقبتهاى او در اين دوران نمىشود، فقهاى شيعه اتفاق دارند كه براى نگاهدارى طفل (اعم از دختر و پسر) مادر تا دو سال از تاريخ ولادت او اولويت خواهد داشت. اما نسبت به بيش از آن، نظرات گوناگونى دادهاند، كه از جمله آنها نظريات زير است:
فتواى مشهور علماى اماميه از جمله حضرت امام بر اين است كه بعد از دو سال، حق حضانت پسر با پدر و حق حضانت دختر تا هفت سالگى با مادر و پس از آن با پدر است. بيشتر فقيهان معاصر اماميه بر اين نظرند قانون مدنى ايران نيز كه براساس قول مشهور نگاشته شده است مؤيد اين نظريه است.
🔰 @p_eteghadi 🔰
مقصود از ترس از خدا، ترس از عدالت او یعنی ترس از گناه واعمال زشت خویشتن است؛ وگرنه خدا که ترس ندارد.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: «شایسته است هر فردی فقط از عمل ناشایست خود بترسد».
و الا آن ها که حسابشان پاک است، از عدالت خداوند ترس ندارند امّا آن ها که پرونده تاریکی دارند، از عدالت خدا می ترسند، زیرا اگر خدا با بزرگان بزهکار بر اساس عدالت رفتار کند، باید آنان را مطابق پرونده سیاه خود به کیفرهای سخت محکوم سازد. آیا چنین موضوعی ترسناک نیست؟
اولیای معصوم (علیهم السلام) بیش از همه از خدا می ترسیدند، با آن که هرگز گناهی از آنان سر نمی زد. البته ترس ایشان هم بابت گناه نبود بلکه آنان از ترک اولی می ترسیدند که گناه محسوب نمی شود، ولی انتظار از امامان این است که آن را نیز انجام ندهند. انتظاراتی که از آنان هست، از دیگران نیست. چه بسا ممکن است عملی برای نوع افراد مباح و مشروع حتی عبادت شمرده شود، ولی برای کسانی که در سطح عالی قرار دارند و نسبت به مقامی که دارند، لغزش محسوب گردد.
ترس از خدا باید با امید همراه باشد و گرنه به یأس منجر می شود. «خوف و رجا» يا «بيم و اميد» در آيات و روايات دو صفت از صفات خوب مؤمنان راستين است.
اهل ايمان نه از غضب و عذاب خداوند ايمن مي شوند و نه از رحمتش مأيوس و نااميد مي گردند. توازن بيم و اميد كه ضامن تكامل و پيشروي آن ها در راه خدا است، همواره در وجودشان حكمفرماست ،چرا كه غلبه خوف بر اميد، انسان را به يأس و سستي مي كشاند. غلبه رجا و طمع، انسان را به غرور و غفلت واميدارد. اين هر دو دشمن حركت تكاملي انسان در مسير او به سوي خدا است.
به وسيله دو بال خوف و اميد انسان مي تواند به اوج آسمان سعادت پرواز كند و مسير تكامل را طي نمايد.
در حديثي از حضرت صادق(علیه السلام) مي خوانيم: «ينبغي للمؤمن ان يخاف الله خوفا كانه يشرف علي النار و يرجوه رجاءا كانه من اهل الجنه»؛ سزاوار است بنده مؤمن چنان از خدا بترسد كه گويي در كنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است و چنان به او اميدوار باشد كه گويي اهل بهشت است.
خداوند در سوره سجده، آيه 16 درباره بندگان مؤمن ومخلص خود مي فرمايد: «تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ»؛ پهلوهاي شان در دل شب از بسترها دور مي شود (به پا مي خيزند و به درگاه خدا رو مي آورند) در حالي كه پروردگار خود را با بيم و اميد مي خوانند و از آنچه به آن ها روزي داده انفاق مي كنند.
در سوره زمر خداوند در مورد گروهي از شايستگان و بندگان صالح مي فرمايد: «يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ»؛
از عذاب آخرت مي ترسند و به رحمت پروردگارش اميد دارد». امير مؤمنان(ع) در حديثي مي فرمايد: «خير الاعمال اعتدال الرجاء و الخوف؛ بهترین عمل ها تعادل ميان اميد و بيم است.
در حديث ديگري حضرت صادق(علیه السلام) از پدر بزرگوارش نقل مي كند: «هيچ بنده اي نيست مگر اين كه در قلبش دو نور است: نور بيم و نور اميد، اگر با يكديگر مقايسه و سنجيده شوند ،هيچ كدام بر ديگري برتري ندارد.»
جناب لقمان حكيم در وصيتي به فرزندش مي گويد: «چنان از خدا بترس كه اگر اعمال نيك جن و انس را هم انجام داده باشي ،باز تو را عذاب مي كند. چنان به او اميدوار باش كه اگر گناه جن و انس را مرتكب شده باشي، تو را مورد رحمت قرار مي دهد».
بنابراين هم خوف و هم رجا، بايد در کنار هم و در هر زمان در قلب انسان باشند تا آن تعادل مطلوب حاصل گردد. زمينه براي تكامل و صعود انسان به سوي سعادت ابدي و كمال فراهم گردد ،مانند كوهنوردي كه در حال صعود از كوه بايد هم بيم از سقوط داشته باشد و احتياط كند و هم اميدوار به صعود با توانمندي و سلامتي باشد كه از راه باز نايستد. توجه به این نکته در بهبود وضعیت روحی شما موثر است.
🔰 @p_eteghadi 🔰
حدود چهارده قرن پیش وقتی که حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ از جانب خداوند به پیامبری رسید و دعوت خود را آغاز کرد، افرادی که درونشان پاک بود و دنبال حقیقت بودند از همه زودتر به نزد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده و با شنیدن سخنان پیامبر و با گوش دادن به آیههای قرآن کریم، گم شده خویش را یافته و به پیامبر و دین اسلام ایمان آوردند و از اصحاب اولیه حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ شدند، از جمله این افراد سلمان فارسی یا سلمان محمدی بود.
سلمان نامش قبل از مسلمان شدن روزبه[1] بود و پسر یکی از دهقانان از اهالی روستای جی اصفهان یا از رامهرمز فارس بوده است: تاریخ تولدش معلوم نیست ولی طبق آن چه که گفته شده، عمر طولانی داشته و در سال 34 یا 36 هجری فوت کرده است.[2]
سلمان جزء اولین کسانی بود که اسلام آورده و در جنگهای بسیاری همراه پیامبر و دیگر مسلمانان با مشرکان و کافران جنگید. او در ایمان به پیامبر و اسلام به عالیترین درجه ایمان رسید[3] و در میان اصحاب پیامبر هیچ کس به مقام و شأن سلمان نمیرسید چرا که سلمان به گفته علی ـ علیه السلام ـ مثل لقمان حکیم بلکه از لقمان هم بهتر بود و اسم اعظم را میدانست.[4] سلمان به علم و علماء عشق میورزید و آنها را دوست میداشت.
سلمان قبل از مسلمان شدن به آئین زرتشت که آئین ایرانیان بود، معتقد بود و گویا در دوران کودکی به دین مسیحیت گرویده[5] بود از آنجایی که با سواد بود مطالعات بیشتری در رابطه با سایر ادیان داشت و به دنبال دین حق و کامل میگشت و در این رابطه حتی سفرهای پرخطری را به شهرهای مختلف کرد و سختی سفر را به جان خرید تا به واقعیت و حقیقت برسد وقتی که به سرزمین حجاز میرسد به خدمت یکی از بزرگان قبیله بنی کلب میآید و بعد از مدتی به یکی از بزرگان قبیله بنی قریظه فروخته میشود و به مدینه میرود[6] و به ارباب خود خدمت میکرد ولی همیشه دنبال گمشده خویش بود تا وقتی که آوازه پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ در میان مردم حجاز پیچید و همه میگفتند، شخصی ادعا میکند که از طرف خداوند یکتا آمده و تمام حرف هایی که میزند از جانب خداوند است و حرفهای خوب و موزون میزند که هر شنونده را مجذوب میکند. سلمان علاقه مند میشود که این فرد را ملاقات کند. وقتی که پیامبر را میبیند و سخنان پیامبر را میشنود و نشانه هایی را که در کتابها در مورد پیامبر خوانده بود آنها را در پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ میبیند. خیلی خوشحال میشود پس شهادتین[7] را میگوید و مسلمان میشود. با قبول اسلام سلمان گم شده خود را مییابد.
همانطور که گفته شد، سلمان یکی از مسلمانان با ایمان و دوستدار پیامبر و علی ـ علیه السلام ـ بود و پیش مسلمانان از مهاجر و انصار[8] احترام فراوان داشت، طوری که مهاجر و انصار با هم بر سر این که سلمان از کدام گروه باشد با هم رقابت میکردند و هر کدام میگفتند سلمان از گروه ماست. از آنجایی که پیامبر هم سلمان را دوست میداشت و برای اینکه مهاجر و انصار هم با هم رقابت نکنند و سلمان هم به درجه بالایی که لایق آن بود برسد فرمودند: سلمان نه از مهاجر است و نه از انصار بلکه «سلمان از ما اهل بیت است».[9] و از این به بعد به سلمان، سلمان محمدی میگفتند کنیه او ابوعبدالله، ابواسحاق و ابوالحسن بود.ه است.
سلمان از آن جایی که در ایران تجربههای زیادی اندوخته بود، از این تجربهها در جهت کمک به اسلام هم استفاده میکرد. وقتی که مشرکین مکه در جنگ احزاب (خندق) خواستند به مدینه حمله کنند و به اسلام ضربه نهایی را بزنند و پیامبر و مسلمین با هم مشورت کردند که چه باید بکنند، هر کس چیزی میگفت. یکی میگفت باید بیرون شهر برویم و با دشمنان جنگ بکنیم، یکی میگفت: در شهر بمانیم و در کوچهها با دشمن بجنگیم. وقتی نوبت به سلمان رسید گفت: ما در ایران در این گونه جنگها که با رومیان داشتیم، دور شهر خود را خندق میکندیم. به این ترتیب از شهر و خانه هایمان دفاع میکردیم. پیامبر وقتی رأی سلمان را شنید آنرا پسندید و در نتیجه در جنگ خندق (احزاب) با استفاده از نقشه سلمان مسلمانان پیروز شدند.[10]
بعد از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هم سلمان همواره کنار اهل بیت پیامبر بود و به دختر پیامبر یعنی حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و علی ـ علیه السلام ـ علاقه زیادی داشت و همیشه پیرو آن بزرگواران بود.
تا این که در سال 34 یا 36 هجری وفات کرد و حضرت علی او را غسل داد و کفن کرد و بر او نماز خواند و دفن کرد. قبر سلمان در شهر مدائن نزدیک بغداد است.[11]
🔰 @p_eteghadi 🔰
رحیم مخدومی یکی از باباهای فرهنگی است بهتر است بگوییم «بابا رحیم مخدومی»؛ با این بابا بودنش مثل باباهای دیگر است که خود را صرف انسانهای دیگری کردند.
پرورش نویسندگان و نوجوانان و جوانان عرصه فرهنگی، مخدومی را بابا رحیم مخدومی کرده است؛ جالب است که در آموزش به عنصر تربیت توجه دارد و این بیت را سر لوحه قرار داده است که «تربیت یعنی که خود را ساختن/بعد از آن بر دیگران پرداختن»
👇👇👇
نکته دوم درباره مخدومی زلالی و سادگی و پاکی اوست و اگر کسی بخواهد انسان زمان انقلاب اسلامی را الگوی خودش قرار دهند باید مخدومی را حتما ببینید؛ چرا که او یکی از افرادی است که میتوان به او گفت «انسان انقلاب اسلامی»
نکته سوم هنر نویسندگی مخدومی است، مخدومی را بیشتر با «جنگ پابرهنه» در ذهن سپردهام و به نظرم بهترین کتابی هم که مخدومی نوشته است «جنگ پابرهنه» است؛ جنگ پابرهنه روایت سادگی و زلالی هشت سال دفاع مقدس است؛ هشت سال دفاع مقدسی که مخدومی در هشت ماه دفاع مقدس از آن غافل نبود.
رحیم مخدومی همیشه در نبرد با باطل است و به نظرم همیشه سربلند بیرون آمده است.
اما مخدومی را با «جنگ پابرهنه» شناختم که آنجا مخدومی به حوزه اقتصاد وارد میشود، به حوزه فرهنگ ورود پیدا میکند و جالب است که هر فصل «جنگ پابرهنه» با آیه زیبایی از قرآن، کتاب خدا آغاز میشود و این زیبایی کتاب را دوچندان میکند.
نکته آخر هم اینکه رحیم مخدومی در هشت ماه دفاع مقدس در برابر فتنه سربلند بیرون آمد؛ مخدومی نمونه یک انسان بصیر است اگر ما کتاب «خرابکار اجارهای» ؛اگر کتاب «چت مقدس» و اگر کتاب «عاشورای اغتشاش» و اگر کتاب «من مدیر جلسهام» و اگر کتاب «دختران فیروزهای» را بخوانیم حقیقتا متوجه میشویم که مخدومی نمونه یک هنرمند بصیر است؛ مخدومی عیار نویسندگی را پس از فتنه 88 تغییر داد.
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️سخنرانی حاج آقا #عالی
💠موضوع: ثواب عجیب خواندن آیتالکرسی
🔰 @p_eteghadi 🔰
📚✨📚
💢 #حدیث
✅پرسش:به چه دلیل روایات اسلامی «مداد علماء» را ارزشمندتر و افضل از «خون شهدا» می دانند؟
✍️پاسخ: طبق روایات اسلامی در قیامت ارزش کار علماء سنگین تر از خون شهداء می باشد زیرا:
1️⃣ دانشمند با قلمش با روح و فكر مردم سر و كار دارد، و شهيد با شمشيرش با جسم مردم، شهيد ضربه بر پيكر مردم مى زند، ولى عالم تازيانه بر گرده افكار مردم. گاه اثر يك قطره مركّب عالم كه سطرى بنگارد از نظر هدايت و تحول جامعه به سوى سعادت، بیشتر از خون هاى شهداى در راه خداست. گاه يك يا چند قطره مركّب عالم جمله اى بر روى كاغذى شده و تحولی میآفریند.
2️⃣ خون شهيد بايد از مُركّب دانشمندان مدد گيرد تا رنگ ابديت پيدا كند، شهيد در مكان و زمان خاصى شهيد شده، چه چيزي مى تواند خون او را به تمام كره زمين بكشاند و در پهنه زمين و زمان بگستراند به غیر از مُركب سر قلم دانشمند؟ آری اگر اين نبود، ممكن بود خون شهید كم رنگ و سپس بى رنگ شود.
3️⃣ علماء خون شهید را تحلیل می کنند و عوامل و اهداف و پیام شهادت را به مردم می رسانند.
4️⃣شهادت هميشه ميّسر نيست، گاهى زمينه شهادت و جهاد در مقابل دشمن وجود ندارد. شايد دهها سال طول بكشد و زمينه اى براى شهادت پيش نيايد، خصوصاً بعد از زمان ائمه معصومين(عليهم السلام). شهادت و شهيد و جهاد نظامى مقطعى است؛ ولى جهاد با قلم، اين اسلحه كوچك قدرتمند هميشه هست.
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸امام صادق (ع):
🔹به راستى که دل در درون سینه بى قرار است و به دنبال حق مى گردد و، چون به آن رسید، آرام و قرار مى گیرد.
(کافى، ج ۲، ص ۴۲۱)
🔰 @p_eteghadi 🔰
در سيره معصومان (عليهم السلام) آداب و سنت هايي يافت مي شود که از آغاز تولد فرزند تا روز هفتم به آنها عمل مي نمودند. اقدام به اين آداب، زمينه هاي مساعد تربيت را در فرزند به وجود مي آورد. برخي از اين آداب چنين است:
اذان و اقامه:
اذان و اقامه گفتن در گوش فرزند از سه جهت آثار تربيتي دارد: تأثيرات جسمي و ايمني از بيماري ها، دوم، تأثيرات معنوي و آرامش روحي و سوم، آشنايي با مفاهيم اعتقادي و مذهبي.
تحنيک يا کام برداشتن:
کام برداشتن بدين معناست که مقداري خرما، شيريني يا چيز ديگري را نرم و ملايم کرده، به صورت مايع در آورند و آن را به حلق کودک بريزند. در روايات براي کام برداشتن با تربت امام حسين (عليه السلام)، آب فرات، خرما، عسل و شيريني فوائدي را بيان کرده اند.
پوشش نوزاد:
رنگ و پوشش نوزاد در سيره معصومان (عليهم السلام) مهم دانسته شده است. اصرار بر اين است که رنگ لباس نوزاد سفيد باشد. اما اينکه رنگ سفيد چه آثار جسمي يا روحي دارد، چيزي بيان نشده است.
تبريک و دعا:
براساس سيره معصومان (عليهم السلام) تبريک گفتن و اظهار شادماني کردن براي تولد نوزاد، از سنن و آداب اسلامي است. از سوي ديگر بايد تعبيرهاي تبريک، آميخته با ارزش هاي الهي و معنوي، آموزنده و يادآور شکر پروردگار و در برگيرنده دعا براي پدر و مادر و آينده نوزاد باشد.
نام نيک:
در سيره معصومان (عليهم السلام) انتخاب نام نيک و پر معنا از اهميت ويژه اي برخوردار است و فوائد بسياري براي آن گفته شده است. از جمله، نام هر انساني نماد شخصيت اوست، نام انسان برچسبي است از آغاز تا پايان عمر که اثر تلقيني دارد. نام بزرگان دين سبب همانند سازي صاحب نام با بزرگان دين مي شود، نام هاي بد و نامناسب آثار بدي بر انسان مي گذارد.
عقيقه:
در سيره معصومان (عليهم السلام) عقيقه از سنت هايي است که بر آن تأکيد بسيار شده است و علاوه بر آثار اجتماعي، داراي آثار روحي و تربيتي براي کودک است و هدف از آن اين است که اين قرباني در برابر جان کودک و براي تقرب به خدا و به شکرانه نعمت فرزند ذبح مي شود.
ختنه:
ختنه کردن کودک از ديگر آدابي است که در سيره معصومان (عليهم السلام) در روز هفتم ولادت کودک انجام مي شود و از شرايط وارد شدن به اسلام و بر هر کس واجب است.
تراشيدن سر نوزاد و صدقه دادن براي او:
در سيره معصومان (عليهم السلام) اين آداب که در روز هفتم ولادت کودک انجام مي شود بسيار تأکيد شده است. يکي از نکات مهمي که در زمينه اين آداب در سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و علي (عليه السلام) مشاهده مي شود آن است که آن بزرگان به شدت با تراشيدن قسمتي از سر کودک و باقي گذاشتن قسمتي ديگر بسيار مخالف بودند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا روح انسان به مانند خداوند ابدی است و گرفتار خواب و مرگ نمی شود !!!
🤔#پرسش
❓یکی از تهمت های بزرگی که مخالفین #عرفان و افرادی که حتی یک خط #عرفان نخوانده اند و فقط بر اساس ظاهر عبارات نظر می دهند به علامه بزرگوار #علامه_حسن_زاده_آملی می زنند این است که ایشان در کتاب الهی نامه ، خودشان را مثل خدا دانستند و فرموند خدایا، همانطور که تو را خواب نمی گیرد، من را هم خواب نمی گیرد !
👇👇👇
✳️ اما بشنوید جواب جناب آیت الله رمضانی ، از شاگردان برتر #علامه_حسن_زاده_آملی درباره این جمله :
حضرت استاد رمضانی (از شاگردان قدیمی و برجسته علامه) میفرمود: اینکه از علامه حسن زاده آملی نقل کرده اند که ایشان فرموده من تاکنون می خواندم “لا تاخذه سنة و لا نوم” ولی الان می گویم: “لا تاخذنی سنة و لا نوم”. این خبرش در یک جلسه ای به من رسید و عده ای درباره آن موضع گرفتند و من می دانستم مرادشان از این جمله چیست.
✅ خدمت استاد حسن زاده عرض کردم در فلان جلسه فلان آقا چنین مطلبی را مطرح کرد و شبهه ای خلاصه مطرح شده است. من می دانم نظر شما و نیت شما از این جمله چیست و خلاف آن چیزی است که آقایان می فهمند …
⬅️ ایشان فرمود: مراد من از این جمله این بود که وقتی این بدن به خواب می رود نفس ناطقه انسانی را خواب فرا نمی گیرد، یعنی این روح. مراد من از این که گفتم: “لا تاخذنی سنة و لا نوم” جنبه روح و جنبه نفس را توجه داشتم. یعنی این بدن و این نفس با توجه به تعلقش به بدن هست که قضیه خواب برایش رخ می دهد والا جنبه روح همان موقعی که بدن به خواب می رود در دنیا و در ماوراء و در ملکوت سیر دارد و مشاهدات و مکاشفاتی دارد و خواب می بیند؛ در آن موقع هم او به خواب نیست، این بدن به خواب است ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌خداوند در توصیف یکی از صفات خود می فرماید :
" هيچگاه خواب سبك و سنگينى او را فرا نمىگيرد، (و لحظهاى از تدبير جهان هستى، غافل نمىماند ) " " لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ " ( بقره ٢٥٥ )
❕در بیان فوق , کلمه " سنه " و " نوم " نکره اند در سیاق نفی که مفید عموم است ( النکره اذا وقعت فی حیز النفی تفید العموم )
📚بداء النحو ص ٤٤
❕یعنی در هیچ زمانی بر خداوند خواب سبک و سنگین وارد نمی شود .
👌مرحوم حسن زاده آملی با اقتباس از این آیه شریفه , تعبیری دارد که می گوید :
"الهى تا بحال ميگفتم لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ الآن مىبينم مرا هم لا تأخذنى سنة و لا نوم. "
📚الهى نامه، ص: 66
❕یعنی مرا نیز در هیچ زمانی , خواب سبک و سنگین نمی گیرد , ایشان مطابق نقل قول صورت گرفته , موضوع کلام خود را روح انسان بیان می کند که یعنی روح همیشه بیدار و زنده است و هیچگاه دچار خواب و عدم درک و حیات نمی شود , در حالی که این سخن کلیت ندارد , مثلا امیر مومنان فرمود :
" برای جسم شش احوال است , صحت و مرض و موت و حیات و خواب و بیداری و این حالات برای روح هم است " " إِنَّ لِلْجِسْمِ سِتَّةَ أَحْوَالٍ الصِّحَّةَ وَ الْمَرَضَ وَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ وَ النَّوْمَ وَ الْيَقَظَةَ وَ كَذَلِكَ الرُّوح "
📚توحید صدوق ص ٣٠٠
❕یا در هنگام نفخ صور اول , تمام موجودات دارای حیات فراتر از خواب بلکه می میرند و چیزی را درک نمی کنند و جز خداوند باقی نمی ماند , چنان که خداوند می فرماید :
" وَ نُفِخَ في الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ في السَّمواتِ وَ مَنْ فى الْأرْضِ الّا مَنْ شاءَ اللَّه ثُمَّ نُفِخَ فيهِ اخْرى فَاذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرون " " و در صور دميده مىشود و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند مىميرند مگر كسانى كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در صور دميده مىشود ناگهان همگى به پا مىخيزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند. " ( زمر 68 )
❕استثناء شدگان در آیه شریفه برخی از فرشتگان الهی اند که آنان نیز مستقیما توسط خود خداوند می میرند :
" فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ ذُو رُوحٍ إِلَّا صَعِقَ وَ مَات َ إِلَّا إِسْرَافِيلَ قَالَ فَيَقُولُ اللَّهُ لِإِسْرَافِيلَ يَا إِسْرَافِيلُ مُتْ فَيَمُوتُ إِسْرَافِيل "
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج6، ص: 324
👌و این سخن خداوند مصداق پیدا می کند که فرمود :
" كُلُّ شَىءٍ هالِكٌ الَّا وَجْهَه " " «همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مى شود» ( قصص ٨٨ )
👌لذا می بینیم که راوی از امام صادق ع سوال کرد :
" آیا روح بعد از خروج از بدن دنیوی متلاشی می شود یا باقی می ماند ? امام ع پاسخ داد : روح باقی است تا زمان نفخ صور که در آن هنگام تمام اشیاء باطل و فانی می گردند " " أَ فَتَتَلَاشَى الرُّوحُ بَعْدَ خُرُوجِهِ عَنْ قَالَبِهِ أَمْ هُوَ بَاقٍ؟ قَالَ بَلْ هُوَ بَاقٍ إِلَى وَقْتٍ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْطُلُ الْأَشْيَاءُ وَ تَفْنَى "
📚الاحتجاج ج ٢ ص ٣٥٠
💠ادامه 👇