💠حدیث
امام حسن علیه السلام:
ما تَشاوَرَ قَومٌ إلاّ هُدُوا إلى رُشدِهِ.
هیچ قومى با یکدیگر مشورت نکردند مگر آن که به راه پیشرفت خود رهنمون شدند.
تحف العقول، ص ۲۳۳
🔰 @p_eteghadi 🔰
◼️ سالروز شهادت پیامبر مهربانی ها، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله، و کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه السلام، و خورشید هشتم هدایت، امام رضا علیه السلام بر شما تسلیت باد
🔰 @p_eteghadi 🔰
.
|📗#معرفی_کتاب |
💠 حكمت نامه پيامبر اعظم(ص)
▫️ مجموعه سخنان حكيمانه پیامبر_اکرم_(ص) در زمينه هاى :
🔸معرفت شناسى، جهان شناسى، انسان شناسى، اعتقادات، اجتماعيّات، تربيت، سياست، اقتصاد و بهداشت
🔻ارائه توضيح، تحليل و جمع بندى هايى برای فهم دقيق سخنان آن بزرگوار (فقه الحديث) .
⬅️ خرید کتاب
❀•┈┈•
📗سیره پیامبر خاتم(ص)
❇️محتوای این کتاب در ده بخش و ۸۹ فصل سامان یافته است.
▫️ درآمدى بر سيره نبوى(ص) ، ▫️ نگاهى گذرا به سنّت و سيره پيامبر (ص) ، ▫️سيره اخلاقى ، ▫️ سيره فردى ، ▫️ سيره خانوادگى ، ▫️ سيره اجتماعى ، ▫️سيره عبادى ، ▫️سيره اقتصادى، ▫️ سيره آموزشى و پرورشى، ▫️ سيره سياسى ، ▫️ سيره جنگى
⬅️ خرید کتاب
❀•┈┈•
📗 گزیده سیره پیامبر خاتم(ص)
🔸 در بردارنده ۱۸۸۵ حديث و متن تاريخى و ۵۱ بيان و تحليل .
▫️ در بردارنده تمام بخش هاى دهگانه کتاب 7 جلدی سيره پيامبر خاتم (ص) .
▫️تلخيص روايات و گزارش هاى متنوّع با موضوع مشابه .
▫️انتخاب جامع ترين و گوياترين متن ها، از منابع معتبرتر.
⬅️ خرید کتاب
❀•┈┈•
📗 پیامبر اعظم(ص) از نگاه قرآن و اهل بیت(ع)
این کتاب، در هفت فصل سامان یافته :
▫️دلایل پیامبرى
▫️حکمت پیامبرى
▫️پایان پیامبرى
▫️رسالت جهانى محمّد(ص)،
▫️ویژگى هاى ایشان،
▫️شناخت پیامبر(ص) از زبان خود ایشان
▫️ویژگی های پیامبر اسلام(ص) از زبان امام على(ع)
⬅️ خرید کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
آنچه كه در تاريخ آمده و محدثين آن را نقل كردهاند و مشهور است، مسأله رحلت است نه شهادت. محدث بزرگوار، مرحوم حاج شيخ عباس قمى بعد از آن كه كيفيت رحلت آن حضرت را از شيخ مفيد و طبرسى نقل مىكند، در پايان همان باب احاديثى را كه ناظر به شهادت آن حضرت مىباشد آورده است. مىگويد: «در احاديث معتبره وارد شده است كه آن حضرت به شهادت از دنيا رفت، چنان كه صفار به سند معتبر از حضرت صادق (ع) روايت كرده است كه در روز خيبر زهر دادند آن حضرت را در دست بزغاله چون حضرت لقمهاى تناول فرمود آن گوشت به سخن آمده و گفت يا رسول الله مرا به زهر آلودهاند. پس حضرت در مرض موت خود مىفرمود كه امروز پشت مرا درهم شكست آن لقمه كه در خيبر تناول كردم و هيچ پيغمبر و وصى پيامبرى نيست مگر آن كه به شهادت از دنيا بيرون برود.
در روايت ديگر فرمود كه زن يهوديه آن حضرت را زهر داد....
اين روايات ناظر بر اين است كه اثر سمها موجبات شهادت و رحلت آن حضرت را فراهم كرده است يعنى رحلت آن حضرت مستند به همان مسموميتها است.
در نتيجه قول مشهور كه پيامبر اسلام (ص) در سال دهم هجرت در اواخر عمر خود در اثر بيمارى رحلت فرمودند منافاتى با قول سوم شهادت حضرت ندارد زيرا ممكن است و بيمارى حضرت در اثر همان زهر باشد چنانچه از روايت مذكور نيز فهميده مىشود.
براى آگاهى بيشتر ر. ك:
1- منتهىالامال، شيخ عباس قمى
2- بحارالانوار، ج 22، ص 455
3- اصول كافى، ثقهالاسلام كلينى، ج 2، ص 323 و 324، نشر فرهنگ اهلالبيت
4- فروغ ابديت، جعفر سبحانى، ج 2، ص 501
5- ناسخالتواريخ، ميرزا تقى لسانالملك، ج 3، ص 443، انتشارات محمدى
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
در رابطه با تعدد همسران امامان (ع) به گفتار زیر توجه نمائید :
ائمه ما همانند پیامبر اسلام ، انسانی چون انسان های دیگر بودند با تمام غرایز و امیال طبیعی که در وجود ادمی است و از این جهت هیچ تفاوتی با انسان های دیگر نداشتند ، پس اگر در وجود آنها میل و کشش غریزی و جنسی نیز وجود داشت، هیچ جای تردید نیست . اصولاً از این جهات هیچ تفاوتی میان آنها و انسان های دیگر نیست. اما اگر این میل غریزی در تقابل با کمالات انسانی و کسب فضایل باشد و مانعی در راه رسیدن به قرب الهی قرار گیرد، آنها قرب به خداوند و کسب فضایل را بر آن غریزه مقدم می دارند. این مسئله ر ا می توان در تاریخ به خوبی مشاهده کرد.
تعدد همسر گزینی چیزی نبود که ناهمگون با کمالات انسانی باشد. این مسئله اگر چه ارتباط با میل جنسی دارد ، اما به معنای شهوت رانی نیست که تنها انگیزه برای ازدواج را در مسئله غریزه جنسی جستجو کنیم.
مطلبی که شما آوردید ( ازدیاد نسل و فرزندان و ذریه آنان ) تنها می تواند یکی از آن اهداف باشد تا کسانی که متولد می شوند، مستقیماً تحت تعالیم ائمه معصوم قرار دارند و از تربیت ویژه آنان برخوردار می شوند .تأثیر نژاد و ژن را نیز باید به آن اضافه کنیم که اگر چه تنها عامل تربیتی نیست، اما بی تردید در ساختار روحیات انسانی نقش به سزایی دارد.
اهداف و موارد دیگری نیز در این ازدواج ها وجود داشته که در ذیل به انها اشاره می کنیم:
1- ازدواج های متعدد در آن عصر امر رایجی بود و به عنوان یک فرهنگ پذیرفته شد که عیب و نقص تلقی نمی شد. امامان نیز با توجه به برخی ضرورت ها و مصلحت ها به این کار اقدام می کردند ، از جمله ازیاد نسل امامان و سادات و گسترش اسلام اصیل و ناب توسط کسانی که در خانه آنان پرورش یافته بودند و تحت تعالیم مستقیم آنان بودند (زن و فرزندان).
2- امامان در صورت داشتن همسری که همکفوشان باشد ، معمولاً به ازدواج دیگر اقدام نمی کردند ، مانند امام علی(ع) که در زمان حضرت زهرا (س) ،همسر دیگری اختیار نکرد،
3- برخی از ازدواج های امامان (ع) اختیاری نبود ، بلکه به جهت ترس از حکومت بود، مانند ازدواج امام هشتم(ع) با "ام حبیبه" دختر مأمون عباسی، نیز ازدواج امام جواد (ع) با "ام فضل" دختر مأمون عباسی.
4-گاهی علت ازدواج های امامان (ع) روش تربیتی و بها دادن به زیردستان و طرد امتیازات جاهلی است، مانند ازدواج امام سجاد (ع) با کنیزی که اوّل او را آزاد کرد، تا این اندیشه را میان مردم ایجاد کند که یک برده و کنیز مانند یک انسان آزاد است و می تواند تمام امتیازات اجتماعی آنان را نیز داشته باشد ؛ بنابراین امام در عین حال که می توانست با کنیز خود همبستر شود ، اما با آزاد کردن و ازدواج با او ، پیام خاصی را به مردم ابلاغ کرد . به همین خاطر بود که "عبدالملک مروان" به حضرت خرده گرفت که چرا فردی از بزرگ خاندان قریش با یک کنیز آزاده شده ازدواج نموده است. حضرت فرمود: "اسلام تفاخرات جاهلی را لغو نموده است".
5 بعضی از ازدواجهای آنها مثل بعضی از ازدواجهای پیامبر(ص) جنبه سیاسی و یا برای تألیف قلوب و ارتباط با یک جمعیت و قبیله بوده است.
6- ازدواجهای متعدد در زمانهای گذشته - مخصوصا در زمان معصومین - بیشتر به خاطر اوضاع بد اقتصادی و عدم امنیت برای بانوان بود. چیزی که ما از زمان حدود پنجاه سال قبل در جامعه خود سراغ داریم؛ مثلاً وقتی زنی شوهرش می مرد، شدیدا در تنگنا قرار می گرفت؛ چون آن روز تنها راه معیشتی خانوادهها شوهر بود . کار برای خانمها نبود و اگر هم بود خیلی از افراد کار کردن را برای زنها بد می دانستند. مسأله دیگر عدم امنیت بود. کسانی که شوهر و همسر نداشتند، در تهدید امنیتی قرار داشتند.
زنان در آن دوران که مثل اکنون حکومت مقتدر و فراگیر در تمام شئون وجود نداشت؛ بسیار نیازمند به حامی بودند. حامی که از هر جهت آنان را تحت حمایت خود قرار دهد و برای آنان محل امنی ایجاد کند تا دارای آرامش باشند ؛ بنا بر این همسر گزیدن یکی از راه های موثر و بلکه در برخی موارد تنها راه بود؛ به همین خاطر حتی زنانی که به سن بالا هم می رسیدند و شوهر از دست می دانند ، مجدداً ازدواج می کردند. این مسئله شاید اصلاً امروز و در جامعه معاصر مورد نداشته باشد. بنا بر این قضاوت کردن با معیارهایی امروزی در مورد حوادثی که مربوط به گذشته و با معیارها و شرایط دیگر بود ، بسیار دشوار و بلکه نادرست است.
🔰 @p_eteghadi 🔰
توضیحی در مورد خوردن پسمانده مومن در دوران کرونا!!!!!
🤔#پرسش
❓خوردن ته مانده غذای یکدیگر در شرایط کرونایی توسط عزاداران حسین!
این مطلب ریشه در آموزه های امام صادق دارد که شیعیان معتقدند یک دانشمند بوده! ↓↓↓
➖امام صادق: هر که نیم خورده برادر مؤمنش بنوشد خداوند فرشته ای را میان آن دو بیافریند که تا برپایی قیامت برای آن دو آمرزش جوید.
➖امام صادق: نیم خوردهی مؤمن درمان هفتاد بیماری است
منبع: ترجمه ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/شیخ صدوق/ صفحه ۳۴۷ ❗️❗️
👇👇👇👇
💠#پاسخ💠
👌چنان که در روایات منقول معاند آمد , محل بحث در این روایات انسان مومن است و این که خوردن باقیمانده آنچه مومن خورده است , از روی تواضع در برابر مومن و تبرک به او , خوشایند و موجب شفاء از بیماری ها و جلب توجه فرشتگان می گردد :
" فِي سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِينَ دَاءً _ مَنْ شَرِبَ سُؤْرَ الْمُؤْمِنِ تَبَرُّكاً بِهِ خَلَقَ اللَّهُ بَيْنَهُمَا مَلَكاً يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ _ سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ _ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ يَشْرَبَ الرَّجُلُ مِنْ سُؤْرِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ "
📚وسائل الشیعه ج ٢٥ ص ٢٦٣ باب ١٨ _ مستدرک الوسائل ج ١٧ ص ١٨ باب ١٤
❕بنابراین خوردن پسمانده مومن , توصیه شده است و انسان باید یقین کند که طرف مقابل مصداق مومن است تا روایات فوق تحقق پیدا کند .
👌اکثر افراد جامعه از مدعیان ایمان اند نه مومن کامل و عدد مومنین کامل کم است , و شناسایی آنان خیلی سخت و مشکل است و نمی توان هرکسی را که ادعای ایمان دارد را مومن کامل شمرد و خوردن پسمانده او را مستحب و موجب شفای از بیماری ها .
❕امام کاظم ع فرمود :
" چنين نيست كه هر كس دم از ولايت ما بزند، مؤمن باشد؛ بلكه اينان (مدّعيان ولايت) همدمى براى مؤمنان قرار داده شدهاند [تا مؤمنان، احساس تنهايى و اندك بودن نكنند]. "لَيسَ كُلُّ مَن قالَ بِوِلايَتِنا مُؤمِناً ولكِن جُعِلوا انساً لِلمُؤمِنينَ. "
📚مسائل علی بن جعفر ص ٣٢٩
❕مفضل بن قيس می گوید که امام ششم عليه السّلام به من فرمود:
" شماره شيعه ما در كوفه چند است؟ گفتم: 50 هزار و پيوسته ميگفت: چند است و چند تا فرمود: بخدا دوست داشتم در كوفه 25 مرد باشند كه روش ما را بدرستى بدانند و جز راست و درست بر ما مگويند. "
" قَالَ لِي كَمْ شِيعَتُنَا بِالْكُوفَةِ قَالَ قُلْتُ خَمْسُونَ أَلْفاً فَمَا زَالَ يَقُولُ إِلَى أَنْ قَالَ وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنْ يَكُونَ بِالْكُوفَةِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا يَعْرِفُونَ أَمْرَنَا الَّذِي نَحْنُ عَلَيْهِ وَ لَا يَقُولُونَ عَلَيْنَا إِلَّا الْحَق "
📚صفات الشیعه ص ١٥
❕ امام صادق عليه السّلام فرمود :
" زن با ايمان كميابتر است از مرد با ايمان و مرد با ايمان كميابتر از كبريت احمر، كدام شما كبريت احمر را ديده ?!!!! "
"الْمُؤْمِنَةُ أَعَزُّ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنُ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ فَمَنْ رَأَى مِنْكُمُ الْكِبْرِيتَ الْأَحْمَر "
📚الکافی ج ٢ ص ٢٤٢
❕علامه مجلسی در توضیح این روایت این مضمون را می نویسد :
" معروف است كه كبريت احمر اكسير است كه كيمياگران در جستجوى آنند، و مقصود اينست كه زن داراى صفات ايمان كمتر از مرد چنان نيست و مردش هم بسا نايابتر است از اكسير و آن را تأييد كرد كه كدامتان كبريت احمر را ديده، يعنى شما نديديد كبريت احمر را و چطور طمع ديدار مؤمن كامل داريد كه از آن كميابتر است. " و المشهور أن الكبريت الأحمر هو الجوهر الذي يطلبه أصحاب الكيمياء و هو الإكسير و حاصل الحديث أن المرأة المتصفة بصفات الإيمان أقل وجودا من الرجل المتصف بها و الرجل المتصف بها أعز وجودا من الإكسير الذي لا يكاد يوجد ثم أكد قلة وجود الكبريت بقوله فمن رأى منكم و هو استفهام إنكاري أي إذا لم تروا الكبريت الأحمر فكيف تطمعون في رؤية المؤمن الكامل الذي هو أعز وجودا منه أو في كثرته. "
📚مراه العقول ج ٩ ص ٢٨٥
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕در نقل دیگر آمده است که سدير صيرفى خطاب به امام صادق ع عرضه داشت :
" خانهنشينى برايتان روا نيست. فرمود: چرا اى سدير؟ گفتم: چون دوستان و شيعه و يارانتان بسيارند، به خدا اگر امير مؤمنان عليه السّلام اين همه شيعه و ياور و دوست كه دارىد ميداشت , تيم وعدى در حق او طمع نميكردند. فرمود: اى سدير بسا كه بچه شمارى برسند؟ گفتم صد هزار، فرمود: صد هزار گفتم آرى بلكه 200 هزار، فرمود: 200 هزار؟ گفتم: آرى و نيمى از دنيا، گويد: امام خاموش شد .... و فرمود:
" به خدا اى سدير اگر من به شمار اين بزغالهها شيعه داشتم خانهنشينى برايم روا نبود، و فرود آمديم و نماز خوانديم و چون نماز به پايان رسيد من رو به بزغالهها كردم و آنها را شمردم و هفده تا بودند. "
"وَ اللَّهِ يَا سَدِيرُ لَوْ كَانَ لِي شِيعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِي الْقُعُودُ وَ نَزَلْنَا وَ صَلَّيْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الصَّلَاةِ عَطَفْتُ إِلَى الْجِدَاءِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِيَ سَبْعَةَ عَشَر "
📚بحار الانوار ج ٤٧ ص ٣٧٣
👌بنابراین آنچه در برخی از کلیپ ها مشاهده می شود که برخی از نو اخباریون بیسواد در هر کوچه و خیابان پسمانده هر آنچه از افراد مدعی ایمان است را می خورند و به روایات استحباب " سور المومن " استناد می کنند , این عملکرد مطابق با بیانات اهلبیت ع نیست , زیرا چه بسا آنان از مدعیان ایمان باشند تا مومنین کامل و مقصود از روایات " سور المومن " , مومن کامل است نه مدعی ایمان .
❕از سوی دیگر , روایاتی که توصیه به خوردن پسمانده مومن می کند , تخصیص می خورد با روایات دیگری که تصریح دارد که در هنگام شیوع بیماری مسری , باید نهایت مواظبت و دقت صورت گیرد تا بیماری به دیگری منتقل نشود , چنان که در ذیل توضیح داده ایم و این ادله و روایات را بیان کرده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3801
👌بنابراین روایات استحباب خوردن پسمانده مومن ناظر به شرایط عادی جامعه است که در این صورت خداوند در پسمانده مومن شفاء قرار داده است , اما در شرایط شیوع بیماری مسری , این روایات تخصیص می خورد که باید مواظبت و دقت صورت گیرد تا بیماری منتقل نشود و در این هنگام در پسمانده مومن شفاء قرار داده نشده است , بلکه از مومنی که مثلا بیماری مسری گرفته است باید دوری گزید , چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛
«اى على ، خداوند براى امّت من، اين را خوش ندارد ... كه كسى با جذاميان ( که بیماری مسری دارند ) سخن گويد، مگر اين كه ميانشان به اندازه يك ذراع، فاصله باشد». همچنين فرمود: «از جذامى بگريز، چنان كه از شيرى مى گريزى». " ... فر من المجذوم کفرارک من الاسد "
📚الفقیه : ج 4 ص 357
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چند نکته زيبا و شنيدنی درباره نعمت های بهشت
🎙#استاد_محمدی
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 عظمت صلوات در روز قیامت
✍ حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم :
من روز قیامت نزد میزانم، پس هر که گناهانش بسیار باشد که کفّه سیّئاتش را سنگین کند، بیاورم من صلوات او را که بر من فرستاده، تا سنگین کنم به آن کفّه حسناتش را.
و نیز شیخ صدوق رحمه الله از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده که فرمود: هر که قدرت نداشته باشد بر چیزی که گناهانش را برطرف کند پس بسیار صلوات بر محمّد و آل محمد بفرستد که آن، خراب و ویران میکند گناهان را.
📚 کتاب زندگی پس از مرگ، منازل الاخره
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅در پاسخ به این پرسش به چند مطلب توجه نمایید :
۱- در مورد اینکه زنان پاک به مردان پاک تعلق دارند ضمن بیان آیه آن به توضیحاتی پیرامون آن دقت نمایید :
الف) در اینکه منظور از خبیثات و خبیثین و همچنین طیبات و طیبین در آیه مورد بحث کیست؟ مفسران بیانات مختلفى دارند:
۱-۱ گاه گفته شده منظور سخنان ناپاک و تهمت و افترا و دروغ است که تعلق به افراد آلوده دارد و به عکس سخنان پاک از آن مردان پاک و با تقوا است، و از کوزه همان برون تراود که در او است.
۲-۱ گاه گفته مى شود خبیثات به معنى سیئات و مطلق اعمال بد و کارهاى ناپسند است که برنامه مردان ناپاک است و به عکس حسنات تعلق به پاکان دارد.
۳-۱ خبیثات و خبیثون اشاره به زنان و مردان آلوده دامان است، به عکس طیبات و طیبون که به زنان و مردان پاکدامن اشاره مى کند و ظاهرا منظور از آیه همین است، زیرا قرائنى در دست است که معنى اخیر را تایید مى کند: الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (نور- ۲۶) ؛
زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند! و مردان ناپاک نیز تعلق به زنان ناپاک دارند، اینان از نسبتهاى ناروایى که به آنها داده مى شود مبرا هستند، و براى آنها آمرزش (الهى) و روزى پر ارزش است.
ب) در اینجا سؤالى مطرح است و آن اینکه در طول تاریخ یا در محیط زندگى خود گاه مواردى را مى بینیم که با این قانون هماهنگ نیست، به عنوان مثال در خود قرآن آمده است که همسر نوح و همسر لوط زنان بدى بودند و به آنها خیانت کردند (سوره تحریم آیه ۱۰) و در مقابل، همسر فرعون از زنان با ایمان و پاکدامنى بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بى ایمان گشته بود (سوره تحریم آیه ۱۱) .
در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه هایى از این قبیل دیده شده است که تاریخ اسلام گواه آن مى باشد.
در پاسخ باید به دو نکته توجه داشت:
۱- در تفسیر آیه گفتیم که منظور اصلى از خباثت همان آلودگى به اعمال منافى عفت است و طیب بودن نقطه مقابل آن مى باشد، به این ترتیب پاسخ سؤال روشن مى شود، زیرا هیچیک از همسران پیامبران و امامان به طور قطع انحراف و آلودگى جنسى نداشتند، و منظور از خیانت در داستان نوح و لوط جاسوسى کردن به نفع کفار است نه خیانت ناموسى.
اصولا این عیب از عیوب تنفر آمیز محسوب مى شود و مى دانیم محیط زندگى شخصى پیامبران باید از اوصافى که موجب نفرت مردم است پاک باشد تا هدف نبوت که جذب مردم به آئین خدا است عقیم نماند.
۲- از این گذشته همسران پیامبران و امامان در آغاز کار حتى کافر و بى ایمان هم نبودند و گاه بعد از نبوت به گمراهى کشیده مى شدند که مسلما آنها نیز روابط خود را مانند سابق با آنها ادامه نمى دادند، همانگونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد به موسى ایمان نیاورده بود، اصولا موسى هنوز متولد نشده بود، بعدا که موسى مبعوث شد ایمان آورد و چاره اى جز ادامه زندگى توام با مبارزه نداشت مبارزه اى که سرانجامش شهادت این زن با ایمان بود.
📚تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص: ۴۲۶
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸امام علی (ع):
🔹بهترین دانش ها، دانشی است که تو را اصلاح کند.
(غررالحکم، ح ۴۹۶۲)
🔰 @p_eteghadi 🔰
کشتار مردم اصطخر در زمان خلافت علی ع !!!!!????
🤔#پرسش
❓گفته شده در تاریخ در زمان خلافت امام علی عده ای از مردم ( فارس و...) سرکوب و کشته شدند / البته بنده خلاصه بیان کردم ، « لطقا پاسخ دهید » آیا صحت دارد؟ ❗️❗️❗️
👇👇👇👇
💠#پاسخ💠
👌علی علیه السلام مطابق روایات متواتر شیعه و سنی , عادل ترین و مهربان ترین افراد نسبت به مردم بوده است که همواره تنها بر اساس حق و عدالت قضاوت می کرده است , در ذیل توضیح داده ایم :
❕بنابراین فرضا سخن یک مورخ که از مخالفین علی ع است آن هم بر خلاف روایت متواتر در مورد عدالت علی ع نمی تواند مورد پذیرش باشد , وانگهی در مورد شورش و کشتار مردم اصطخر , نقل مورخین تصریح دارد که این کشتار در زمان حکومت عثمان واقع شده است که متاسفانه برخی گمان کرده اند در زمان حکومت علی ع کشتار رخ داده است .
👌 مورخین می نویسند :
" پس مردمان پارس بر عبيد الله بن معمر بشوريدند و او را بكشتند به اصطخر.
عثمان نامه كرد به عبد اللَّه بن عامر بن كريز تا از بصره با سپاه به پارس شد و بسيار از مردمان اصطخر بكشت به خون عبيد اللَّه، و نامه كرد كه پارس را يك امير نتواند داشتن. عثمان نامه كرد كه پنج امير بنشان و خود باز آى. عبد اللَّه پنج امير بنشاند و باز بصره آمد. و عثمان به خراسان سه امير فرستاد يكى احنف بن قيس، و مرو الرود او را داد و آن ناحيتها تا در هرات، و حبيب بن قرّة اليربوعى را بلخ داد و طخارستان، و قيس بن هبيرة السلمى را به نشابور فرستاد و خالد بن عبد اللَّه و امين بن احمر [يشكرى] را باقى خراسان داد. "
📚تاريخنامه طبري، ج3، ص: 582
" فارس بشوريد و بر ضد عبيد الله بن عمرو قيام كرد و مردم در استخر بر ضد او فراهم شدند و عبد الله كشته شد و سپاه او هزيمت شد و خبر به عبد الله بن عامر رسيد كه مردم بصره را به حركت دعوت كرد و مردم با وى روان شدند، مقدمه وى با عثمان بن ابى العاص بود. در استخر با آن جمع تلاقى شد و بسيار كس از آنها بكشت كه هنوز از آن به ذلت درند و خبر را براى عثمان نوشت و او نوشت كه هرم بن حسام يشكرى و هرم بن حيان عبدى را كه از عبد القيس بود و خريت بن راشد را كه از بنى سامه بود و منجاب بن راشد و ترجمان هجيمى را بر ولايتهاى فارس امارت دهد "
📚تاريخ طبري/ ترجمه، ج5، ص: 2111
❕طبق نقل مورخین سنی مسلک , در زمان خلافت علی ع شورش مردم اصطخر بدون جنگ و خونریزی و کشتار کنترل شد , چنان که نقل می کنند :
" عمرو گويد: وقتى ابن حضرمى كشته شد و مردم درباره على اختلاف كردند مردم فارس و كرمان به طمع افتادند كه خراج را بشكنند و مردم ناجيه بر عامل خويش بشوريدند و عاملان خويش را برون كردند.
❕على بن كثير گويد: وقتى مردم فارس از دادن خراج ابا ورزيدند على درباره كسى كه ولايتدار فارس شود با كسان مشورت كرد، جاريه بن قدامه گفت: «اى امير مؤمنان! مىخواهى مردى سخت سر و سياستدان و با كفايت را به تو نشان دهم؟» گفت: «كى؟» گفت: «زياد» گفت: «اين كار از او ساخته است.» و او را ولايتدار فارس و كرمان كرد و با چهار هزار كس آنجا فرستاد كه بر ولايت تسلط يافت و به استقامت آمدند.
❕شعبى گويد: وقتى مردم جبال بشوريدند و خراج دهان طمع آوردند كه خراج را بشكنند و سهل بن حنيف را كه عامل على بود از فارس برون كردند، ابن عباس بدو گفت: «كار فارس را كفايت مىكنم.» آنگاه سوى بصره رفت و زياد را با گروهى بسيار سوى فارس فرستاد كه به كمك آنها بر فارس تسلط يافت و خراج دادند.
❕پيرى از مردم استخر گويد: پدرم مىگفت: «زياد را ديدم كه سالار فارس بود و ولايت يك پارچه آتش بود، زياد چندان مدارا كرد كه مانند پيش به اطاعت و استقامت آمدند و به جنگ نپرداخت. مردم فارس مىگفتند: رفتار اين عرب همانند رفتار خسرو انوشيروان بود كه نرمش و مدارا مىكرد و مىدانست چه كند.» گويد: وقتى زياد به فارس آمد كس پيش سران ولايت فرستاد و كسانى را كه به يارى وى آمدند وعده داد و آرزومند كرد، جمعى را نيز بيم داد و تهديد كرد، بعضى را به جان بعضى ديگر انداخت، بعضىها خطر گاه ديگران را گفتند، گروهى گريختند، گروه ديگر به جاى ماندند. بعضىشان بعضى ديگر را بكشتند و فارس بر او راست شد، اما با گروهى مقابل نشد و جنگى نكرد. در كرمان نيز چنين كرد. آنگاه به فارس باز گشت و در ولايتهاى آنجا بگشت و بكسان وعدههاى خوب داد تا مردم آرام شدند و ولايت به استقامت آمد. سپس سوى استخر رفت و آنجا فرود آمد "
📚تاريخ طبري/ ترجمه، ج6، ص: 2674
❕بنابراین بر خلاف توهم برخی , ابن عباس به سوی مردم اصطخر نرفت و آنان را نکشت , بلکه او والی بصره بود و زیاد را به سوی اصطخر فرستاد , زیاد نیز بدون جنگ و کشتار , شورش را فرو نشاند و مورد مدح ایرانیان نیز واقع شد و کشتار مردم اصطخر نیز در زمان عثمان بوده است نه زمان امام علی ع .
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 دنیا چیست؟؟؟
✍ آیت الله جوادی آملی:
منظور از دنیا آسمان و زمین و دریا و صحرا نیست. اینها مخلوقات الهی هستند آیات الهی هستند. منشأ خیر و برکت هستند.
دنیا همین مقامات اعتباری است که من باید به این مقام برسم من باید به این پست برسم چرا حرف من را گوش ندادند من باید برتر باشم اینها دنیاست. وگرنه آسمان زمین دریا صحرا درخت اینها آیات الهی هستند مخلوقات خدایند .خدا از آنها به نیکی یاد کرده است. اینها به عنوان نعمت هستند.
📚 درس اخلاق سال ۸۸/۰۲/۱۶
🔰 @p_eteghadi 🔰
1. انسان وقتي از دريافت معقولات ناتوان مي شود و نمي تواند با امور عقلاني و متعالي ارتباط برقرار كند، به تصوير محسوسي از آن روي مي آورد؛ يعني به هنگام ناتواني از درك حقيقت، به تماشاي حسّي نماد آن اكتفا مي كند و شگفت آنكه پس از چندي نماد را حقيقت مي پندارد و در راه دفاع از آن به جنگ حقيقت مي رود.[1]
«از غرايز نيرومند بشر غريزه جانشين سازي و عوض گيري است كه در ميان جميع اقوام از وحشي و متمدن و در تمام افراد از زن و مرد و كوچك و بزرگ معمول و رايج بوده و هست و خواهد بود. بشر در دو حال و به دو صورت چيزي را جانشين چيزي مي سازد: اول در سير به سوي ترقي و تكامل است. چنانچه پشم و مو را به لباس و غار و كوه را با ساختمانهاي مجهز تبديل كرده و به جاي دندان و ناخن و چنگال، اسلحه و ابزار جنگ تهيه نموده است. دوم موقعي است كه از دسترسي به چيزي عاجز يا محروم شده، چيز ديگري را جانشين آن ميسازد.»[2]
وقتي انديشه هاي راكدي كه به تعبير قرآن كريم بر زمين ميخكوب شده اند،[3] از فلسفه عروج نماز باز مي ماند آن را به ورزش صبحگاهي و يا فيزيوتراپي نيم روز و شامگاهي مثال ميزند و روزه را در حد يك رژيم غذايي براي چاقي و پرخوري تنزل مي دهد و هنگامي كه جهاد در راه خدا و "احدي الحسينين" پيروزي حق يا شهادت را نمي تواند تعريف كند، يكي را خشونت و آن ديگري را افتخار ملي و سومي را نيز گونه خاصي از خودكشي توجيه شده مي پندارد و اگر خيلي جرأت كند و جسارت به خرج دهد، براي سربازان گمنامي كه قهرمان ملي هستند! يك دقيقه سكوت مي كند و انقلاب اسلامي را كه براي تحقق حاكميت "الله" و اجراي وحي الهي و حكومت معصومان و صالحان به پيروزي رسيد، در حد مردم سالاري با پسوند ديني و براي تأمين توسعه و پيشرفت به مفهوم امروزي آن شمرده و سپس آن را در چارديواري مرز جغرافيايي ايران زنداني مي كند و بالاخره جنگ تحميلي را حداكثر در حد آزادسازي زمينهاي ـ آري فقط زمينهاي ـ تصرف شده توسط دشمن و مثلاً براي سرافرازي وطن شمرده و با همين نگرش نيز به تصوير هنري جنگ مي پردازد و با همين نگاه به تحليل تاريخ و ارزيابي امام و شهدا مي نشيند.
و البته او تقصيري ندارد، زيرا در هر دانشگاه و پژوهشگاه و كالجي كه نامي از جنگ شنيده براي تحكيم قدرت و گسترش سلطنت و پيروي از حرص و شهرت و خشم و نخوت و تنها براي تأمين خواسته هاي نفس بوده است. «تمام اين جنگها و تمام اين نزاع هايي كه در عالم واقع مي شود... تمام اينها از همين سركشي نفس است.»[4] به راستي كدام يك از جنگهاي جهاني اول، دوم، حمله عراق به ايران، به كويت و حمله آمريكا به ويتنام، به افغانستان، به عراق و ... براي دفاع از ستمديده و مقابله با ستمگر و براي استقرار عدالت بوده است؟!
معاويه نيز تلاش داشت تا رو در رويي خود با اميرالمؤمنين علي(ع) را يك مبارزه دو جانبه براي كسب قدرت و يا يك درگيري سابقه دار قومي و قبيله اي قلمداد نمايد ـ و شايد همچون فرزندش يزيد بيش از اين نيز نمي فهميد ـ در تاريخ هم كج انديشاني آمده و مدعي شده اند: «عليّ انما قاتل الناس علي طاعته لا علي طاعة الله»[5] علي نيز چون معاويه در پي كسب قدرت بود و پس ... همه مثل هم اند! و حضرت اميرالمؤمنين(ع) شگفت زده مي فرمايد: «عجباً لسعد ـ ابن ابي وقاص ـ و ابن عمر يزعمان اني احارب علي الدنيا! أفكان رسول الله(ص) يحارب علي الدنيا؟ فان كان رسول الله حارب لتكسير الاصنام و عبادة الرحمان فانّما حاربت لدفع الضلال والنهي عن الفحشاﺀ والفساد. أفمثلي يزنّ بحب الدنيا؟! والله لو تمثلت لي بشراً سويّاً نصربتها بالسيف.»[6]
البته شكي نيست كه صورت اعمال هميشه شبيه به هم است ... شمشيري كه ابن ملجم ميكشد و بهترين خلق الله را شهيد مي كند با شمشيري كه بهترين خلق الله مي كشد و عدو الله را اعدام مي كند در صورت يكي است ... امّا آنچه كه ممتاز مي كند اين دو عمل را از هم و همه اعمال صادره از بشر به واسطه او ممتاز مي شود، آن عبارت از غايات اعمال است، انگيزه هاي اعمال است... اگر شمشير براي خدا بلند بشود و براي خدا پايين بيايد؛ اين انگيزه، انگيزه الهي است، ارزشمند است؛ اگر براي شيطان باشد اين ابليس است، ارزشمند نيست.[7]
👇👇👇
2. يكي از بزرگترين نعمتها و الطاف خداوندي به نظام جمهوري اسلامي جنگ تحميلي بود كه به واقع تفسير شگرفي از آيه: عسي أن تكرهوا شيئاً وهو خير لكم؛ را جلوه گر ساخت. هيچ انقلابيِ دلسوز و مسلمانِ متعهد و ايراني غيرتمند انتظار نداشت در فصل شكوفايي و باليدن، شاهد آن چنان هجوم ويرانگر و بنيان سوز در كاشانه نيمه افراشته اش باشد، دشمن نه به قصد تهديد و امتياز خواهي كه براي نابودي انقلاب و تجزيه كشور پاي در ركاب نهاده و كمترين خواسته اش براندازي نظام جمهوري اسلامي بود. اما آن روز بسياري نمي دانستند و يا باور نداشتند كه اگر رهبري و مديريت جوامع براساس هدايت و آموزش وحياني ترسيم گردد، همواره تهديدها و شكستها فرصتي براي آزمايش و رشد و اعتلاي بندگان خدا باور و زمينه ساز شتاب آنان در مسير تكاملي خواهد شد «جنگ وقتي كه واقع مي شود انسان از آن سستي ها و خستگي ها بيرون مي آيد و فعاليت ميكند و جوهره انسان كه بايد هميشه متحرك و فعال باشد، بروز ميكند.»[8]
نوع نگاه به جنگ تحميلي آن روز ـ و امروز نيز ـ معيار خوبي براي شناخت افراد و جريانهاي فكري و سياسي است. نگاه به جنگ به عنوان يك تكليف ديني و انجام وظيفه شرعي و دفاع در برابر تجاوز به دين و مكتب و انقلاب و براي احقاق حق محرومان و ستمديدگان بود كه توانست براي اولين بار و پس از صدها سال دشمن متجاوز را در حسرت يك امتياز ـ هر چند كوچك ـ و يا يك وجب خاك از سرزمين اسلام نااميد سازد و ايران اسلامي را به عنوان تنها قدرت مستقل و صاحب اراده در برابر غول تك قطبي جهان مطرح نمايد.
ما امروز و پس از اقرار و اعتراف تمامي كشورهاي منطقه و اكثر كشورهاي جهان به حمايت همه جانبه از صدام و براي سرنگوني انقلاب اسلامي، اين فراز آسماني را بيش از هر زمان ديگر باور نموده ايم كه: «در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جان نثاريها و محروميتها مناسب حجم بزرگيِ مقصود و ارزشمندي و علو رتبه آن است.»[9] و اين مقصود را رهبري الهي، در روز هشتم حمله دشمن چنين بيان نمود كه: الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است و شما بايد از اسلام پايداري كنيد و حمايت كنيد و دفاع كنيد. دفاع يك امر واجبي است بر همه كس.[10] و اين همان مقصودي بود كه در سال هشتم و به هنگام قبول آتش بس اينگونه بيان شد كه: همه ميدانند كه ما شروع كننده جنگ نبوده ايم، ما براي حفظ موجوديت اسلام در جهان تنها از خود دفاع كرده ايم و اين ملت مظلوم ايران است كه همواره مورد حمله جهان خواران بوده است و استكبار از همه كمينگاه هاي سياسي و نظامي و فرهنگي و اقتصادي خود به ما حمله كرده است. انقلاب اسلامي، تاكنون كمينگاه شيطان و دام صيادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمايه داران و وابستگان آنان توقع دارند كه ما شكسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره كنيم و هشدار ندهيم و حال آنكه اين وظيفه اوليه ما و انقلاب اسلامي ماست كه در سراسر جهان صدا بزنيم كه: اي خواب رفتگان! اي غفلت زدگان! بيدار شويد و به اطراف خود نگاه كنيد كه در كنار لانه هاي گرگ منزل گرفته ايد! برخيزيد كه اينجا جاي خواب نيست و نيز فرياد كشيم: سريعاً قيام كنيد كه جهان ايمن از صياد نيست.[11]
🔰 @p_eteghadi 🔰
✍️پاسخ:
✅آموزههای اسلامی کسالت و تنبلی انسانها را مورد نکوهش قرار داده و خواستار نشاط روحی و جسمی مسلمانان است. به طوری که حتی عبادات و مستحباتی را دارای ارزش بیشتری میداند که با روحیه و نشاط بیشتری انجام شود.
👈در همین راستا اگر فردی بخواهد عملی مستحبی را انجام دهد، بهتر است که این عمل را به خودش تحمیل نکند، بلکه باید تلاش کند تا با نشاط و روحیهی کامل به سوی آن بشتابد؛ زیرا در آن هنگام از درک بهتری نیز برخوردار خواهد بود.
🗞رسول خدا(ص): «دل گاهی مشتاق به انجام عبادات بوده و گاهی نشاط کافی را برای انجام آن ندارد، هرگاه مشتاق بود، (علاوه بر واجبات) مستحبات را انجام دهید و هرگاه نشاط نداشت، فقط واجبات را انجام دهید».[1]
🗞 امام علی(ع): همانگونه که بدنها خسته میشوند، قلب انسان نیز گاهی افسرده و ملول میشود، پس به دنبال حکمتهای برگزیده برای آن باشید. دلها گاه بانشاط و گاه کمانگیزه است. هر گاه بانشاط بود، به انجام کارهای مستحب روی آورید و هر گاه کمانگیزه بود، به انجام کارهای واجب بسنده کنید.[2]
🗞 امام رضا(ع): «برای دلها روی آوردن و روی برگرداندن و نشاط و گاهی ملول و ناتوانی است. وقتی روی آورد بینا و بصیر میشود؛ اما وقتی برگردد وامانده و افسرده میشود. پس هنگام اقبال و نشاط از آن استفاده نمائید، و آنها را هنگام برگشت و ضعف و سستی رها کنید».[3]
👈اگرچه برخی از این روایات از نظر سند دچار ضعفاند؛[4] اما با توجه به روایات فراوان دیگری که در این زمینه وجود دارد، و به دلیل آنکه محتوای آنها از نظر عقلی مورد تأیید است، میتوان آنها را پذیرفت، به ویژه در مواردی که وادار کردن خود بر مستحبات باعث کمانگیزهشدن و سستی در واجبات شود.
🔷در پایان باید گفت؛ اگرچه گناهان عامل بسیار مهمی در افسردگی و بینشاطی انسان نسبت به انجام عبادات و اعمال خیر هستند؛ اما اینگونه نیست که گناه تنها عامل آن باشد، بلکه کسالت و سستی انسان میتواند از امور دیگری مانند مشکلات، ناراحتیها و اشتغالات فکری نیز سرچشمه گیرد.[5]
👈فردی که ساعتها به کار و تلاش سخت مشغول بوده، شاید نشاط چندانی برای عبادات مستحب نداشته باشد. همینطور فردی که به شدت نگران موضوعی است و ...؛ و از همینرو است که خدای متعال هنگام سفر حتی برای عبادات واجب نیز تخفیفهایی داده است.
💢البته، موضوع نشاط و افسردگی در افراد مختلف متفاوت است؛ زیرا برخی از اولیای الهی حتی در این دشواریها نیز نشاط عبادتشان را از دست نمیدهند. و به عبارتی هرچه انسان به خدا نزدیکتر باشد، زمان بانشاطی او بیشتر خواهد بود.
📚منابع:
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 454، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 414، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش.
[3]. حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 129، قم، مدرسة الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، 1408ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 15، ص 421، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[5]. همان.
📎 #اخلاقی
🌐منبع:سایت اسلام کوئست
🔰 @p_eteghadi 🔰
1. انسان وقتي از دريافت معقولات ناتوان مي شود و نمي تواند با امور عقلاني و متعالي ارتباط برقرار كند، به تصوير محسوسي از آن روي مي آورد؛ يعني به هنگام ناتواني از درك حقيقت، به تماشاي حسّي نماد آن اكتفا مي كند و شگفت آنكه پس از چندي نماد را حقيقت مي پندارد و در راه دفاع از آن به جنگ حقيقت مي رود.[1]
«از غرايز نيرومند بشر غريزه جانشين سازي و عوض گيري است كه در ميان جميع اقوام از وحشي و متمدن و در تمام افراد از زن و مرد و كوچك و بزرگ معمول و رايج بوده و هست و خواهد بود. بشر در دو حال و به دو صورت چيزي را جانشين چيزي مي سازد: اول در سير به سوي ترقي و تكامل است. چنانچه پشم و مو را به لباس و غار و كوه را با ساختمانهاي مجهز تبديل كرده و به جاي دندان و ناخن و چنگال، اسلحه و ابزار جنگ تهيه نموده است. دوم موقعي است كه از دسترسي به چيزي عاجز يا محروم شده، چيز ديگري را جانشين آن ميسازد.»[2]
👇👇
وقتي انديشه هاي راكدي كه به تعبير قرآن كريم بر زمين ميخكوب شده اند،[3] از فلسفه عروج نماز باز مي ماند آن را به ورزش صبحگاهي و يا فيزيوتراپي نيم روز و شامگاهي مثال ميزند و روزه را در حد يك رژيم غذايي براي چاقي و پرخوري تنزل مي دهد و هنگامي كه جهاد در راه خدا و "احدي الحسينين" پيروزي حق يا شهادت را نمي تواند تعريف كند، يكي را خشونت و آن ديگري را افتخار ملي و سومي را نيز گونه خاصي از خودكشي توجيه شده مي پندارد و اگر خيلي جرأت كند و جسارت به خرج دهد، براي سربازان گمنامي كه قهرمان ملي هستند! يك دقيقه سكوت مي كند و انقلاب اسلامي را كه براي تحقق حاكميت "الله" و اجراي وحي الهي و حكومت معصومان و صالحان به پيروزي رسيد، در حد مردم سالاري با پسوند ديني و براي تأمين توسعه و پيشرفت به مفهوم امروزي آن شمرده و سپس آن را در چارديواري مرز جغرافيايي ايران زنداني مي كند و بالاخره جنگ تحميلي را حداكثر در حد آزادسازي زمينهاي ـ آري فقط زمينهاي ـ تصرف شده توسط دشمن و مثلاً براي سرافرازي وطن شمرده و با همين نگرش نيز به تصوير هنري جنگ مي پردازد و با همين نگاه به تحليل تاريخ و ارزيابي امام و شهدا مي نشيند.
و البته او تقصيري ندارد، زيرا در هر دانشگاه و پژوهشگاه و كالجي كه نامي از جنگ شنيده براي تحكيم قدرت و گسترش سلطنت و پيروي از حرص و شهرت و خشم و نخوت و تنها براي تأمين خواسته هاي نفس بوده است. «تمام اين جنگها و تمام اين نزاع هايي كه در عالم واقع مي شود... تمام اينها از همين سركشي نفس است.»[4] به راستي كدام يك از جنگهاي جهاني اول، دوم، حمله عراق به ايران، به كويت و حمله آمريكا به ويتنام، به افغانستان، به عراق و ... براي دفاع از ستمديده و مقابله با ستمگر و براي استقرار عدالت بوده است؟!
معاويه نيز تلاش داشت تا رو در رويي خود با اميرالمؤمنين علي(ع) را يك مبارزه دو جانبه براي كسب قدرت و يا يك درگيري سابقه دار قومي و قبيله اي قلمداد نمايد ـ و شايد همچون فرزندش يزيد بيش از اين نيز نمي فهميد ـ در تاريخ هم كج انديشاني آمده و مدعي شده اند: «عليّ انما قاتل الناس علي طاعته لا علي طاعة الله»[5] علي نيز چون معاويه در پي كسب قدرت بود و پس ... همه مثل هم اند! و حضرت اميرالمؤمنين(ع) شگفت زده مي فرمايد: «عجباً لسعد ـ ابن ابي وقاص ـ و ابن عمر يزعمان اني احارب علي الدنيا! أفكان رسول الله(ص) يحارب علي الدنيا؟ فان كان رسول الله حارب لتكسير الاصنام و عبادة الرحمان فانّما حاربت لدفع الضلال والنهي عن الفحشاﺀ والفساد. أفمثلي يزنّ بحب الدنيا؟! والله لو تمثلت لي بشراً سويّاً نصربتها بالسيف.»[6]
البته شكي نيست كه صورت اعمال هميشه شبيه به هم است ... شمشيري كه ابن ملجم ميكشد و بهترين خلق الله را شهيد مي كند با شمشيري كه بهترين خلق الله مي كشد و عدو الله را اعدام مي كند در صورت يكي است ... امّا آنچه كه ممتاز مي كند اين دو عمل را از هم و همه اعمال صادره از بشر به واسطه او ممتاز مي شود، آن عبارت از غايات اعمال است، انگيزه هاي اعمال است... اگر شمشير براي خدا بلند بشود و براي خدا پايين بيايد؛ اين انگيزه، انگيزه الهي است، ارزشمند است؛ اگر براي شيطان باشد اين ابليس است، ارزشمند نيست.[7]
2. يكي از بزرگترين نعمتها و الطاف خداوندي به نظام جمهوري اسلامي جنگ تحميلي بود كه به واقع تفسير شگرفي از آيه: عسي أن تكرهوا شيئاً وهو خير لكم؛ را جلوه گر ساخت. هيچ انقلابيِ دلسوز و مسلمانِ متعهد و ايراني غيرتمند انتظار نداشت در فصل شكوفايي و باليدن، شاهد آن چنان هجوم ويرانگر و بنيان سوز در كاشانه نيمه افراشته اش باشد، دشمن نه به قصد تهديد و امتياز خواهي كه براي نابودي انقلاب و تجزيه كشور پاي در ركاب نهاده و كمترين خواسته اش براندازي نظام جمهوري اسلامي بود. اما آن روز بسياري نمي دانستند و يا باور نداشتند كه اگر رهبري و مديريت جوامع براساس هدايت و آموزش وحياني ترسيم گردد، همواره تهديدها و شكستها فرصتي براي آزمايش و رشد و اعتلاي بندگان خدا باور و زمينه ساز شتاب آنان در مسير تكاملي خواهد شد «جنگ وقتي كه واقع مي شود انسان از آن سستي ها و خستگي ها بيرون مي آيد و فعاليت ميكند و جوهره انسان كه بايد هميشه متحرك و فعال باشد، بروز ميكند.»[8]
👇👇
نوع نگاه به جنگ تحميلي آن روز ـ و امروز نيز ـ معيار خوبي براي شناخت افراد و جريانهاي فكري و سياسي است. نگاه به جنگ به عنوان يك تكليف ديني و انجام وظيفه شرعي و دفاع در برابر تجاوز به دين و مكتب و انقلاب و براي احقاق حق محرومان و ستمديدگان بود كه توانست براي اولين بار و پس از صدها سال دشمن متجاوز را در حسرت يك امتياز ـ هر چند كوچك ـ و يا يك وجب خاك از سرزمين اسلام نااميد سازد و ايران اسلامي را به عنوان تنها قدرت مستقل و صاحب اراده در برابر غول تك قطبي جهان مطرح نمايد.
ما امروز و پس از اقرار و اعتراف تمامي كشورهاي منطقه و اكثر كشورهاي جهان به حمايت همه جانبه از صدام و براي سرنگوني انقلاب اسلامي، اين فراز آسماني را بيش از هر زمان ديگر باور نموده ايم كه: «در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جان نثاريها و محروميتها مناسب حجم بزرگيِ مقصود و ارزشمندي و علو رتبه آن است.»[9] و اين مقصود را رهبري الهي، در روز هشتم حمله دشمن چنين بيان نمود كه: الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است و شما بايد از اسلام پايداري كنيد و حمايت كنيد و دفاع كنيد. دفاع يك امر واجبي است بر همه كس.[10] و اين همان مقصودي بود كه در سال هشتم و به هنگام قبول آتش بس اينگونه بيان شد كه: همه ميدانند كه ما شروع كننده جنگ نبوده ايم، ما براي حفظ موجوديت اسلام در جهان تنها از خود دفاع كرده ايم و اين ملت مظلوم ايران است كه همواره مورد حمله جهان خواران بوده است و استكبار از همه كمينگاه هاي سياسي و نظامي و فرهنگي و اقتصادي خود به ما حمله كرده است. انقلاب اسلامي، تاكنون كمينگاه شيطان و دام صيادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمايه داران و وابستگان آنان توقع دارند كه ما شكسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره كنيم و هشدار ندهيم و حال آنكه اين وظيفه اوليه ما و انقلاب اسلامي ماست كه در سراسر جهان صدا بزنيم كه: اي خواب رفتگان! اي غفلت زدگان! بيدار شويد و به اطراف خود نگاه كنيد كه در كنار لانه هاي گرگ منزل گرفته ايد! برخيزيد كه اينجا جاي خواب نيست و نيز فرياد كشيم: سريعاً قيام كنيد كه جهان ايمن از صياد نيست.[11]
🔰 @p_eteghadi 🔰
*معنای لغوی سعد و نحس
«سعد» به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی برای رسیدن به خیر دنیوی و اخروی است(1) و در مقابل آن، تفاوت و یا نحس قرار دارد. «نحس» در لغت به معنای سرخ شدن افق همچون مس گداخته است و در اصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته میشود. (2) فراهم نشدن مقدمات و امور کارها نیز نحس تلقی میشود.
*نحوست ایام در کدام آیات آمده است؟
در آیات قرآن تنها در 2 مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است:
1- آنجا که میفرماید: «ما تندباد وحشتناک و سردی را «فِی یوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» (در یک روز شوم مستمر) بر آنها فرستادیم که مردم را همچون تنههای نخل ریشهکن شده از جا بر میکند». (3)
2- در آیهای دیگر میفرماید: «فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیامٍ نَحِساتٍ»(4) مانند بادی سخت و سرد در روزها شومی بر آنها مسلّط ساختیم».
در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات قرآن دیده میشود، چنان که درباره شب قدر میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم». (5)
به این ترتیب قرآن فقط اشاره سربستهای به این مسئله دارد، پس میتوان گفت تا اینجا اصل سعد و مبارک بودن بعضی ایام و نحس بودن بعضی روزها را به صورت اجمال پذیرفته است.
*دیدگاه علامه طباطبایی و آیتالله مکارم درباره نحسی ایام
نظر مفسران در این باره خواندنی است:
- علامه سید محمدحسین طباطبایی در ذیل آیه 19ـ20 قمر میفرمایند: «از نظر عقلی نمیتوان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب مؤثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد، امّا از نظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهر این آیات و سیاق آنها بیش از این دلالت ندارد و آن ایام خاص (7 شبانه روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهای نحسی بودهاند، ولی دیگر نمیرساند که حتی همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و ... ایام نحس هستند.
چون اگر تمام آن ایام نحس باشند در تمام سال، لازمهاش این است که تمام زمانها نحس باشند و همچنین ظاهر آیاتی که دلالت بر سعد بودن ایام دارد به خاطر همراهی آن ایام با امور بزرگ و افاضات الهی و کارهای معنوی است، مثل امضا تقدیر است، نزول ملائکه و روح، انجام عبادات... و اخبار هم نتیجهاش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی و یا عرفی است، امّا اینکه قطعهای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نیست.(6)
- آیتالله ناصر مکارم شیرازی: از نظر عقل محال نیست که اجزا زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضی دارای ویژگیهای نحوست و بعضی ویژگیهای ضد آن هرچند عقلاً قابل اثبات نیست، ولی از نظر شرعی اگر دلیلی باشد قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست».
بعد ایشان در تفسیر نمونه روایات را مورد بررسی قرار میدهد و بهترین راه جمع را میان اخبار مختلف در این باب این میداند که اگر روزها هم تأثیری داشته باشند به فرمان خدا است، هرگز نباید برای آنها تأثیر مستقلی، قائل شد و از لطف خداوند خود را بینیاز دانست وانگهی نباید حوادثی را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. (7)
*آیا روایات از نحسی ایام سخن به میان آوردهاند:
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه آیا ائمه معصومین درباره سعد و نحس بودن ایام سخنی به میان آوردهاند، این چنین پاسخ میدهد: در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد میکنیم که هر چند بسیاری از آنها روایات ضعیف هستند، ولی در بین آنها روایات معتبری داریم که به برخی روایات اشاره میکنیم:
-از امیرمؤمنان(ع) درباره روز «چهارشنبه» و فال بدی که به آن میزند و سنگینی آن و اینکه منظور کدام چهارشنبه است، سؤال شد، حضرت فرمود: فرمود چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت... و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد،(8) لذا بسیاری از مفسران به پیروی از روایات، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس میدانند و از آن به «اربعاء لاتدور» تعبیر میکنند، یعنی چهارشنبهای که تکرار نمیشود.
-در بعضی دیگر از روایات میخوانیم که روز اوّل ماه روز سعد و مبارکی است، چرا که آدم در آن آفریده شد و همچنین روز 26 چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت. (9)
- امام صادق(ع) درباره نوروز فرمود: «روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد و روزی است که علی(ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت، بتهای کعبه را شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود. (10)
👇👇👇