آدمیزاد است دیگر، دوست دارد دق کند
گاه گاهی گوشه ای بنشیند و هق هق کند :)
°
°
مجروح به عشقیم و از آن شاد روانیم
اَندر مرضِ عشق به جز عشق دوا نیست
هر کس آزارِ منِ زار، پسندید ولی
نپسندید دلِ زارِ من... آزارِ کسی
#شهریار
°
°
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی
https://eitaa.com/pa_nahh/17106
آقا هروقت چالش میزاری، چالش شعر میری
پس ما که دوست نداریم چی...
°
°
خب شمام پیشنهاد بدید
بعد شعر اونو میریم خوبه؟
آشتی🤝
سائل این درم و نوکر مادرزادم ،
بأبی انتَ و أمی همه ی اجدادم
°
°
بر من لباس نوکریم را کفن کنید
نوکر بهشت هم برود باز نوکر است
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی ..(:
°
°
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی...
#شهریار
°
°
گفتیبهمننصيحتدیوانگانمکن
باشدولینصیحتبهدیوانهمیکنی .
به شعر زیاد علاقه داری نه !
این جوابهایی که در جواب شعر ها یا سالی مینویسی
بداههگویی است ؟
°
°
آری
بداهه گویی کجا بود خخ
اینا مال شاعرای مختلفه که بضییاشو حفظم
چو نه شادی و نه محنت به کسی میماند
به غمش همنفسم تا نفسی میماند
°
°
توخفتهایونشدعشقراکرانهپدید
تبارکاللهازاینرهکهنیستپایانش .
شرمندهی محبتت ای غم! که در فراق
حالِ مرا به جز تو نپرسید هیچکس
#فاضلنظری
°
°
در دلم نفرین و بر لب آفرین دارم ولی
ماجرا بین لب و دندان بماند بھتر است
اینکه مردم نشناسند تورا غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد
°
°
من بی خبرم از تو و تو بی خبر از من
سخت است ک من دلھره دارم تو نداری
نه بیمارم، نه خوشحالم، نه از حالم خبر دارم
گهی با جان گهی با دل، گهی از هر دو بیزارم
°
°
لحظه ی وصل ب یک پلک زدن میگذرد
این فراق است ک هر ثانیه اش یک سال است
تغافل میکنی، یعنی که دردت را نمیدانم
نمیدانی و میدانی که میدانم که میدانی
#فیضکاشانی
°
°
با فاصله ای امن ک آسیب نبینی
بنشین و فقط شاهد ِ ویرانی ِ من باش
بنظرم یه چالش بذار هرکی بگه از کجای ایرانه تو کانالت
°
°
اممم جالب نیست بنظرم
تاالان کم و بیش دستم اومده
تهران مشهد قم اصفهان جنوب شمال
همه جا هستن
دعا نکن که چشم هام به خاطرت نبارن
چشم هام بدون چشمات یه دنیا کم میارن
°
°
هرگز از گردش ایام دل ازرده مباش
بامدادیست پی هرشب ِ تاری آری
نفس پس از گذرت از حساب میفتد
و تو دلیل نفس های بی حساب منی
°
°
ما برای با تو بودن عمر ِ خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی