eitaa logo
پهلوی بدون روتوش🇵🇸
3.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
165 فایل
💠 حافظۀ تاریخی ملّت نباید ضعیف بشود.🌹 مقام معظم رهبری | ۹۴/۶/۱۸ 👨🏻‍💻 جهت ارسال محتوا و پیشنهادات و‌ تبادل و تبلیغات 📨 @jeyhonian ✔️ ناشناس نظر بده، شبهه‌ای هم داشتی بپرس😊 https://harfeto.timefriend.net/17074199775349
مشاهده در ایتا
دانلود
💢واکنش نماینده صلیب سرخ به شکنجه‌های ساواک 🔻 نماینده صلیب سرخ: شکنجه‌‌های رژیم پهلوی باید به نام "شکنجه آریامهری" در تاریخ ثبت شود 🔹اسدالله تجریشی، از مبارزان انقلابی که چندی نیز توسط رژیم پهلوی زندانی بوده، در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره بازدید نماینده صلیب سرخ از زندان‌های رژیم پهلوی و واکنش آن‌ها به شکنجه‌های ساواک می‌گوید: 🔹 یکی از بچه‌ها به نماینده صلیب سرخ که برای بازدید از زندان آمده بود گفت: یک روز من را آوردند و روی تخت خواباندند. کلاهکی که به "کلاهک آپولو" معروف بود، روی سر من گذاشتند. هر چه فریاد زدم صدا در آن کلاه می‌پیچید و گوشم از سر و صدای ایجاد شده داشت پاره می‌شد و مجبور بودم که صدایم در نیاید. بعد از آن به بدنم برق وصل کردند و کابل زدند. 🔹 حالت تشنگی خاصی به من دست داد. طلب آب می‌کردم، ولی به من آب نمی‌دادند و در نهایت منوچهری آمد و به آن‌ها گفت: به او آب بدهید. من را باز کردند و بردند. نزدیک دستشویی خواباندند و منوچهری در دهان من ادرار کرد... 🔹وقتی نماینده صلیب سرخ این حرف‌ها را شنید نتوانست خودش را حفظ کند و از چشمانش اشک سرازیر شد. به انگلیسی گفت: من زندان‌های فلسطین، ویتنام و جاهای مختلف دنیا را که در شکنجه معروف‌اند دیده‌ام، ولی این نوع شکنجه باید به نام "شکنجه آریامهری" در تاریخ ثبت و ضبط گردد که عوض آب، ادرار می‌دهند. 📲‌ مشروح در : goo.gl/rqY8Pu
بسم الله . در مصاحبه ای که اوریانا فالاچی ، خبرنگار ایتالیایی با شاه انجام داد ، شاه در جواب سؤال این خبرنگار که پرسیده بود: وقتی در تهران می کوشم درباره شما حرف بزنم مردم به سکوت ترس آلودی می گرایند. حتی جرأت نمی کنند نام شما را به زبان بیاورند ، چرا؟! پاسخ داد : تصور می کنم به دلیل نهایت احترام. البته در خصوص اقتدار ، من انکار نمی کنم ؛ زیرا از جهتی درست است. اما توجه کنید برای انجام اصلاحات نمی توان مقتدر نبود. (۱) شاه در این مصاحبه ، اصلاحات مورد نظر خود را بهانه ای برای ظلم و ستم نسبت به مردم ایران و بی توجهی به جایگاه انسانی آنان قرار داده بود. وی بر این باور بود که در جامعه ی ایران که اکثریت آن مردمی بی سواد تشکیل می دهند ، بدون توسل به زور و اقتدا کامل هیچ عملی میسر نیست. این پاسخ شاه توجیه ساده ای بود که وی از اعمال قدرت بی حد و حصر که در کشور داشت و بر اساس آن هرگونه عمل وی هرچند خلاف مصالح کشور و مردم ، جنبه قانونی به خود می گرفت. (۲) . منابع:۱. اوریانا فالاچی ، مصاحبه با تاریخ ، جلد ۲ ، ص ۱۰ _ ۱۱ / ۲.فساد در رژیم پهلوی دوم ، عبدالکاظم مجتبی زاده ، ص ۳۹
شکنجه مخالفان و زندانیان در حکومت پهلوی منبع:اسناد ساواک
شهید نواب صفوی در لحظه اعدام توسط مزدوران پهلوی
تصویر حکم اعدام شهید نواب صفوی که حکومت پهلوی آن را صادر کرد
✅انتشار یک سند تاریخی به واکنش بین‌ المللی درباره کشتار دانشجویان به دست رژیم پهلوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽صحبت های اعتراضی برخی از نمایندگان دوره پهلوی به وجود نابسامانی هاونارضایتی ها در حکومت پهلوی وشکنجه وزندانی کردن مخالفین!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اعترافات تهرانی یکی از مامورین ارشد ساواک در به شهادت رساندن مخالفین با قرص سیانور😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببينيد| ماجرای شكنجه‌های روز و شب؛ خاطرات رهبر انقلاب از زندان ساواک
✳️ دکتر محمد مصدق: "همه می دانند که سلسله‌ پهلوی، مخلوق سیاست انگلیس است، چونکه تا سوم اسفند ۱۲۹۹ غیر از عده‌ای محدود، کسی حتی نام رضاخان را هم نشنیده بود و بعد از سوم اسفند که تلگرافی از او به شیراز رسید، هرکس از دیگری سؤال می کرد و می پرسید این کیست، کجا بوده و حالا اینطور تلگراف می کند. بدیهی است شخصی که با وسایل غیر ملی وارد کار شود نمی تواند از ملت انتظار پشتیبانی داشته باشد. به همین جهات هم اعلیحضرت شاه فقید و سپس اعلیحضرت محمدرضاشاه هر کدام بین دو محظور قرار گرفتند. چنانچه می خواستند با یک عده وطنپرست مدارا کنند از انجام وظیفه در مقابل استثمار باز می‌ماندند و چنانچه با این عده بسختی و خشونت عمل می‌کردند دیگر برای این سلسله حیثیتی باقی نمی‌ماند تا بتوانند به کار ادامه دهند. این بود که هرکس ابراز احساساتی می‌کرد و یا انتقادی از اعمال شاه می‌نمود وصله‌ عضویت حزب توده را به او می‌چسبانیدند و او را به اشد مجازات محکوم می‌کردند. تبعید و قتل مدرس و فرخی در زندان که نتوانستند آنان را متهم به مرام کمونیستی بکنند یک دلیل بارز و مسلمی ‌است برصدق این مقال و تا صفحات تاریخ باقی است خواهند گفت آنها را برای چه در زندان از بین بردند." دکترمحمدمصدق خاطرات_و_تألمات_مصدق به‌کوشش علمی صص۳۴۳-۳۴۴.
#توجیه_التصاویر(طنز):رژیم پهلوی از همه نخبگان کشور عکس یادگاری می گرفت 😐
🔴گلوله ی مزدوران شاهنشاهی که جان دو خواهر ۲ و ۱۰ ساله را در آغوش هم غرق خون کرد😢😢😢 🔹طوبی یزدانخواه کناری 23 شهریور 1347 در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. وی تحصیلاتش را تا پایه سوم ابتدایی در دبستان بهشت گذراند و پایه چهارم ابتدایی به دبستانی در فریدونکار رفت که با شهادتش، تحصیل در پایه چهارم ابتدایی ناتمام ماند. طوبی فرزند پنجم خانواده بود و خواهری کوچک‌تر به نام خدیجه داشت که همیشه او را بر دوشش می‌گرفت و درس می‌خواند. 🔹 در روز نهم آذر 57 طوبی در یک تظاهرات مورد اصابت گلوله سربازان رژیم شاهنشاهی از پشت قرار گرفت و با خدیجه 3 ساله که به پشتش بسته بود، به مقام رفیع شهادت نائل شد. 🔹«شهربانو ثمنی» مادر شهیده «طوبی یزدانخواه» می‌گوید: چند ماهی به عید نوروز مانده بود که پدر طوبی برایش کفش‌های قرمز رنگی خرید. طوبی برای چند روز آن کفش‌ها را در مدرسه به پا کرد اما یک روز دیدم وقتی از مدرسه برگشت با یک دستمال کفش‌های نو خود را تمیز کرد و در جعبه گذاشت. از طوبی پرسیدم «چرا این کار را کردی؟» طوبی گفت «بابا پول زیادی ندارد، من این کفش‌ها را نگه می‌دارم تا عید آن‌ها را به پا کنم». 🔹«کبری یزدانخواه»، خواهر شهیده طوبی یزدانخواه: آن زمان درآمد خانواده ما کم بود. هنگام شب مادرم به هر کدام از بچه‌ها 2 تا گردو و به اندازه یک کف دست نان می‌داد تا بخوریم. طوبی یکی از آن گردوها را با کمی نان می‌خورد و بقیه را لای یک روزنامه می‌پیچید و داخل کیفش می‌گذاشت و می‌گفت «شاید فردا برای صبحانه نان نداشته باشیم. آن وقت این صبحانه من می‌شود». گاهی اوقات برادرانم موقع شام منزل نبودند و وقتی می‌آمدند غذا به آن‌ها نمی‌رسید. طوبی همیشه غذای صبحش را به برادرانمان می‌داد و وقتی می‌پرسیدیم «پس خودت فردا چه می‌خوری؟» می‌گفت«خدا روزی ما را می‌رساند». 🔹مادر شهید نقل میکند: در آن زمان برای تشییع جنازه عمومی اجازه‌ای به ما ندادند. به همین دلیل بدون مراسم، طوبی و خدیجه را تشییع کردیم و با مشکلات فراوان آن‌ها را در حیاط مسجد امام سجاد (علیه السلام) به خاک سپردیم. از سویی سربازی که طوبی و خدیجه را به شهادت رسانده بود، قصد فرار داشت که مردم جلوی او را گرفتند. او در اعترافات خود ادعا می‌کرد طوبی و خدیجه را نکشته است و بچه‌ها از ترس سکته کردند. بعد از حرف‌های این سرباز، در روز سوم شهادت بچه‌ها، پزشکی آمد تا بعد از نبش قبر مشخص کند که آن‌ها بر اثر اصابت تیر به شهادت رسیده‌اند یا سکته‌ کرده‌اند. طوبی را که از قبر بیرون آوردند، دیدند که تیر خورده است ولی تیر در بدنش نبود، در همان لحظه پدرش وضو گرفت تا نماز شکر بخواند. خدیجه را هم که از قبر بیرون آورند دیدند تیر در قلب خدیجه است. چند ماه بعد، برخی آشنایان از پدرشان پرسیدند که چرا آن زمان نماز شکر خواند و او پاسخ داد «زیرا بچه‌هایم نزدیکم هستند و جنازه آن‌ها را به جای دیگری نبردند و به خاطر این‌که ادعای آن‌ سرباز راجع به ترسیدن بچه‌ها غلط از آب درآمد پس باید خدا را شکر می‌کردم» آری این سند جنایات رژیمی است که به دروغ بازمانده های آن در حال تطهیر وبزک کردن آن هستند!شهدا سند غیر قابل انکاری است که نمی توان آنان را به فراموشی سپرد! روحشان شاد و یادشان گرامیباد🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم 🔅مرحوم مرضیه دباغ جنایت هایی علیه فرزند ایشان برای به حرف آوردن وی در زندان های ساواک و...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽روایت تکان دهنده مرضیه دباغ از جنایات ساواک علیه زنان,از سیگار خاموش کردن بر بدن انقلابیون تا سوزاندن بدن آنها ⛔️⛔️⛔️ ❌حتما ببینید و انتشار بدهید تا خدمات پهلوی به کشور آشکار شود.
شاه: ما شما را به دروازه های تمدن میرسانیم؟!! پ.ن:دستت درد نکنه یه کم مونده بود به دروازه برسیم!!😒😒☹️
بعد از دستگیری و شکنجه کریم پورشیرازی شعبان_جعفری می‌گوید: سربازا یه پالون مینداختن روش. یه سیخونکم بهش می‌زدن. یه نفرم سوارش می‌کردن! عکس بالا :جسد سوخته کریم پورشیرازی !
به دستور اشرف پهلوی،ابتدا کریم پور را با گلوله زدند و سپس پیکر نیمه‌جانش را آتش زدند واو را در میان شعله های آتش سوزاندند و بدین ترتیب، دست به انتقامجویی از نیش قلم یک روزنامه نگار زدند.»
🔴شکنجه وحشیانه مخالفین پهلوی از پالان گذاشتن و ادرار کردن بر صورت زندانیان تا زنده زنده آتش زدن آنان! ✳️ روزنامه نگاری که به دلیل مخالفت با دربار آتش زده شد! امیرمختار زاده: ۴ بهمن ۱۲۹۹، اصطهبان - قتل: ۲۴ اسفند ۱۳۳۲، تهران) شاعر، روزنامه نگار، فعال سیاسی و هوادار ایران بود که متعاقب دستگیر و پس از مدت‌ها شکنجه در زندان دژبان مرکز ارتش، جان باخت. وی مدیر بود که از سال ۱۳۲۹ منتشر گردید و در جریان ملی شدن صنعت نفت انتقادات تندی علیه شاه و خانواده اش ابراز کرد. در گوشه سمت راست روزنامه وی کلامی از امام علی (ع) نوشته می‌شد: «پیکار کنید، بگذارید جای لکه ذلت، دامن کفن شما آغشته به خون پاک شما باشد. پیکار کنید که مرگ شرافتمندانه هزار بار از زندگی ننگین ستوده تر است.» وی در روزنامه پر طرفدار «شورش» در انتقاد از می‌نویسد:مردم می‌گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم می‌گویند این پولهایی را که اشرف بنام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل، تراخمی و بی سواد این مملکت فقیر و بدبخت می‌گیرد به چه مصرفی می‌رساند... . مردم می‌گویند چرا خواهر شاه در امور قضائیه، مقننه و اجرائی این مملکت دخالت نامشروع می‌کند.شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم... پس از انتشار این مقاله نامه تهدیدآمیزی را دریافت کرد که کلیشه آنرا در روزنامه به چاپ رساند:«... ای مدیر روزنامه شورش! بدان و آگاه باش که اگر دست از مبارزه با اشرف پهلوی بر نداری، عاقبت وخیمی در پیش داری، دیدی که چگونه می‌خواست علیه ما مبارزه کند، به حیات او خاتمه دادیم و باز هم می‌گوئیم، اگر دست از مبارزه با ما بر نداری در همین روزها منتظر سرنوشت مسعود باش....» وی ابتدا همانند همه فعالان سیاسی و آزادیخواهان دستگیر شده بطور غیر قانونی در دادگاه نظامی ارتش محاکمه شد، اما پیش از اجرای اعدام به آتش کشیده شد. کریم پور پیش از کودتا نیز چند ماه را در زندان گذرانده بود. در برخی مطالب مخالفان نوشته شده‌است که «میزان شکنجه‌هایی که بر وی اعمال گردید از آنچه بر تمام زندانیان دیگر رفت شدیدتر و دردناک‌تر بود تا جایی که در مدت ۶ ماه موهایش سفید شد. یکی از شکنجه‌های رایج گذاشتن پالان خر بر روی وی توسط سربازان و وادار کردن آن ها به راه رفتن و ادرار کردن بر روی وی بود.» در مورد مرگ او روایات گوناگونی در دست است. هم‌سلولی‌های او از افسران و سربازان و نگهبانان شنیدند که وی در جریان اقدام برای فرار، خودش را با نفت بخاری آلوده کرده و آتش زده است. کریم پور شیرازی ساعت ۳ بامداد روز دوشنبه ۱۷ اسفندماه ۱۳۳۲ در میان شعله های آتش سوخت ساعت ده صبح به بیمارستان برده شد و ساعت ۴ بعد از ظهر همان روز، خبر درگذشت او منتشر شد. اما پس از آن در میان مخالفان حکومت شاه این خبر دهان به دهان نقل شد که: «به دستور اشرف، ابتدا کریم پور را با گلوله زدند و سپس پیکر نیمه‌جانش را آتش زدند و او را در میان شعله های آتش سوزاندند و بدین ترتیب، دست به انتقامجویی از نیش قلم یک روزنامه نگار زدند.» سردسته اوباش هوادار سلطنت در مصاحبه با پیرامون چگونگی به قتل رساندن وی می‌گوید: «این جور که ما اون موقع شنفتیم، اینو دوباره می‌گیرن و در لشکر ۲ زرهی میندازنش زندان. اون وقت برای این که تنبیهش کنن، روزا از تو زندان می‌آوردنش بیرون. سربازا یه پالون می‌ذاشتن روش. یه سیخونکم بهش می‌زدن. یه نفرم سوارش می‌کردن. بعد تو زندان مجرّد بود گویا تو همون زندون از بین می‌برنش دیگه. لحاف محاف میندازن تو سلولش. نفت روش می‌ریزن و آتیشش می‌زنن.» محل دفن او به درستی روشن نیست ولی گفته می‌شود احتمالاً در گورستان مسگرآباد توسط ماموران دفن شده است.