eitaa logo
ظروف پذیرایی{با مدیریت علیزاده}
1.5هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
724 ویدیو
0 فایل
تولیدی ظروف پذیرایی وجهیزیه ی عروس🤍 با مدیریت علیزاده مجموعه ی ما تولید کننده ی ظروف پذیرایی متناسب با دکوراسیون منزل شما💒 ارسال به سرتاسر جهان✈️ @Pakhshehparla:ثبت سفارش شماره تماس: ‎09924393645 اعتماد مشتریان: @resin_parla پیج انیستاگرام: resin_parla@
مشاهده در ایتا
دانلود
این قلب ترک خورده من بسته به مو بود،من عاشق او بودم و او عاشق او بود...!  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌꧁ℒℴνℯ💋. . . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••●❥ @dastanNahal
عزیزِ لحظه های من♥️♥️ دلم شانه های امن تُو را میخواهد چه کنم دل است و کارش عاشقی ‌ ❤️❤️❤️ • 🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
با بودنت حتی عقربہ های ساعت هم زیباتر میچرخند... ‌❤️❤️❤️ • 🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
مرا به یک عصر بی دغدغه مرا به عمق صدایت، وقت گفتن "دوستت دارم " میهمان کن ! مرا مخاطب خاص، مرا میهمان ویژه ی دلت کن..! ❤️❤️❤️ • 🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
𝓢𝓱𝓮 𝓦𝓪𝓷𝓽𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓢𝓱𝓸𝔀 𝓜𝓮 𝓗𝓸𝔀 𝓕𝓪𝓼𝓽 𝓗𝓮𝓻 𝓗𝓮𝓪𝓻𝓽 𝓦𝓪𝓼 𝓑𝓮𝓪𝓽𝓲𝓷𝓰 𝓐𝓯𝓽𝓮𝓻 𝓘 𝓚𝓲𝓼𝓼𝓮𝓭 𝓗𝓮 ♥️ وَقتی بوسیدَمِش دَستمو گِرفت‌و گُذاشت رويِ "قلبِش" گُفت بِبین‌چقَدتند‌میزَنِه :) ❤️❤️❤️ • 🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
گل‌ها برای سرخ بودن دلیل نمیخواهند، تو برای مهربان بودن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌꧁ℒℴνℯ💋. . . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••●❥ @dastanNahal
همیشه چایِ کمرنگ مینوشید... اگر چای پررنگ میشد، از طرفِ دیگر لیوان، نمیتوانست مرا ببیند... اینطور میگفت...! ♥️ ‌‌♥♥♥ • 🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
♡عشق همین خنده های ساده وقتی! با تمام غصه هایت میخندی تا از تمام غصه هایم رها شوم ‌‌🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
ɪᴛs ɴᴏᴛ ɪɴ ᴍʏ ʜᴀɴᴅs ʏᴏᴜʀ ᴀʟʟ ᴍʏ ᴡᴏʀʟᴅ .... دَست مَن نيست تَموُم زِندِگيم توُيى∞ ‌‌♥♥♥ • 🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
دلم یک نفر را می ‌خواهد که وقت آمدنش، تَنهایی‌ام را ببرد. مَن موهایش را ببافم، او آرزوهـایم را... ‌‌♥♥♥ • 🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
تو را ...! هر دم اطاعت نه .... تو را باید عبادت کرد ...!!! ♥ ‌‌♥♥♥ • 🍃🌸JOIN 😙😍👇 •••••••❥ @DastanNahaL ♥️ 💋💐🙈😘🎀
ظروف پذیرایی{با مدیریت علیزاده}
🍁🍁🍁🍁🍃 🍁🍁🍁🍃 🍁🍁🍃 🍁🍃 🍃 #پارت_79 #عروســ_ڪوچیڪـ_منــ _ برو بیرون بلند شد لباسش رو پوشید ، بعدش به سمت
🍁🍁🍁🍁🍃 🍁🍁🍁🍃 🍁🍁🍃 🍁🍃 🍃 چند روز گذشته بود خداروشکر خبری از هومان خان نشده بود خیلی از دستش ناراحت شده بودم اونقدر که نمیشد فکرش رو کرد ، چند دقیقه گذشته بود که اسمم رو صدا زد : _ باران به سمتش برگشتم و گفتم : _ جان _ چیشده چرا انقدر عصبانی شده بودی میشه بهم بگی چند روزه همش تو خودت هستی !؟ چشمهام رو محکم روی هم فشار دادم دوست نداشتم مامان پریدخت چیزی بفهمه _ چیزی نیست مامان با چشمهای ریز شده داشت به من نگاه میکرد : _ چرا داری دروغ میگی ؟! _ هیچ دروغی در کار نیست گوشه ی لبش کج شد : _ جدی ؟! _ آره _ اما من میدونم با هومان مشکل دارید واسه همینه همش ازش فرار میکنید _ مامان پریدخت وقتش که بشه خودم صحبت میکنم درموردش اگه میشه لطفا به من فشار نیارید مامان پریدخت ساکت شد انگار متوجه شد خیلی داشتم بهش فشار میاوردم و من اصلا این رو دوستش نداشتم و کاش میتونستم تغیرش بدم این رو کاش میشد _ باران _ بله _ دوست ندارم بهت فشار بیارم اما هر وقت دوست داشتی میتونی با من صحبت کنی درموردش _ باشه مامان پریدخت بعدش بلند شدم رفتم سمت حیاط دوست داشتم یخورده هوای ازاد به سر و کله ام بخوره _ من میتونم یه سئوال بپرسم ؟! _ آره _ چی باعث غمگین بشی ؟ _ غمگین نه ناامید شدم _ از چی ؟ _ دوست داشتن هومان خان ارباب خندید : _ دوست داشتنش انقدر سخت هست ؟ _ نه اینکه باعث بشه قلبم شکسته بشه سخت هست ، دیگه دوست ندارم واسه ی بدست اوردنش تلاش کنم جوری باهام رفتار میکنه که احساس میکنم تموم قلبم رو داره تیکه پاره اش میکنه ‌ 🍃 🍁🍃 🍁🍁🍃 🍁🍁🍁🍃 🍁🍁🍁🍁🍃