ظروف پذیرایی{با مدیریت علیزاده}
😍خمیر زردچوبه 👌سفیدکننده قوی 👌ضدچروک 👌رفع چربی پوست 👌رفع آکنه 👌رفع لک پوست ✔️روش تهیه با آموزش کا
شما هم امتحان کنید 😍☝️☝️🏃♀🏃♀🏃♂
ظروف پذیرایی{با مدیریت علیزاده}
#پارت_،351 وساتکین همیشه خونسرد را چون بمبی در کمتر از ثانیه ای ترکاند.. -صیغه که سهله !! حتی اگر
#پارت352
در حالیکه قطرات اشکش راه خود رادر گونه اش پیدا کرده وبه شدت سرازیر شده بودند با لکنت وبه سختی توانست
بگوید
ساتکین نگاه برنده اش رابه او دوختم..م..من..منظو..ظو..رت چیه
وبدون هیچ نرمش وانعطافی گفت
-می خوام کاری کنم که حتی اگر بخواهی هم نتونی بری
همزمان بازدن این جمله دریک حرکت ناگهانی دست زیر زانوهایش انداخت واو رادر اغوش خود کشید .
نهال با وحشت دراغوش او تقال کرد تاشاید خود را از را از اغوش او رها کند
اما بی فایده بود چون با هر تقالیی که می کرد محکمتر در اغوش او فشرده می گشت.
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد
گویی جریان بادی شدید به اتفاق ها سرعت بخشیده بود.کمتر از چند دقیقه بعد او برروی تخت پرتاب شده بود
وساتکین بررویش خیمه زده بود وظاهرا برای تصاحب کردنش خیلی جدی بود.
نگاه خشمگین اش هیچ انعطاف ونرمشی نداشت ومثل همیشه برای نهال تعریف نشده بود.
نهال با وحشت خود را جمع کرد شاید تا حتی همان شب ،هرشب رویای با او بودن را در سر می پروراند اما نه االن و
نه در این شرایط نمی خواست با دنیای دخترانه اش خداحافظی کند.
رویای هرشب اش برای با اوبودن خیلی متفاوت از االن بود .
این نگاه پر غیض وخشمگین هیچ شباهتی با ان نگاه عاشقانه ی تصور هایش را نداشت.
در فانتزی های دخترانه اش، این شب رابسیار عاشقانه تصور کرده بود!!
شبی به یاد ماندنی وخاص .
مانند اکثر رمان هایی که خوانده بود یا حتی فیلم های عاشقانه ای که دیده بود.
تنها چیزی که اندکی ارامش نگه داشته بود که شاید مثل سریع قبل بخواهد اورا بترساند ودر اخر او را رها کند.
👈متنوع ترین لباسهای بچگانه
#دخترونه👧 #پسرونه 👦
🔺سایزبندی سه ماهه تا 14ساله 😍
👈قیمتهای استثنایی زیر قیمت بازار😍
👌 پوشاک با کیفیت ایرانی💯 🇮🇷
👌 ارسال به سراسر ایران 🚚
✅دوباره دو روز دیگه نگید واییی لباس ایرانی از کجا بخرم واسه بچه هام !😱
برای حمایت از تولید ملی منتظر همراهی گرم شما هستیم 😍 🇮🇷❤️👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/897646616Cac5afbdba2
ظروف پذیرایی{با مدیریت علیزاده}
👈متنوع ترین لباسهای بچگانه #دخترونه👧 #پسرونه 👦 🔺سایزبندی سه ماهه تا 14ساله 😍
یه کانال براتون اوردم 😍
با لباسای خوشگل و ارزون👦🧒
واسه مامان خانمایی که فندق کوچولو تو خونه دارن🤱😍😍
حتما یه سر بزنید تا پاک نشده 🏃♂🏃♂😎
If you have crazy friend
You have everything !
اگه دوست ديوونهاى دارى
تو همه چى دارى !
꧁ℒℴνℯ💋. . .
••●❥ @dastanNahal
ظروف پذیرایی{با مدیریت علیزاده}
#پارت352 در حالیکه قطرات اشکش راه خود رادر گونه اش پیدا کرده وبه شدت سرازیر شده بودند با لکنت وبه س
#پارت353
به خاط همین ترس را از خود دور کرد وبا شهامتی کاذب وبا غروری که جریحه دار شده بود در چشم های سیاه
وطوفانی او خیره شد وبا لجاجت گفت
ساتکین ابرویی باال انداخت وبا لحن کنترل شده ای گفتخودت می دونی که که نمی تونی این کار رو با من بکنی
-چرا؟؟
کی می خواد جلوم رو بگیره تو؟.!!
نهال اب دهانش رابه سختی از گلوی خشک شده اش پایین فرستاد.
مسلما نمی توانست جلویش رابگیرد . اما نمی دانست چرا امشب هم با او وهم با خودش لج کرده بود وان دختر ارام
همیشگی نبود.
پژواک صدای او هنوز هم درگوشش می پیچید عقدت نکنم واین سرکش ترش می کرد.
کش وقوسی به بدن خود که اسیر دستان او بود داد هرچند که بی فایده بود.
بافشار دست های او بر بازویش باحرص فریاد کشید
-بلند شو از روم
دستت رو بهم نزن ،اصال نمی خوامت
اگر عموم بیاد حتما همه چیز رو تموم می کنم
ساتکین با خونسردی پوزخندی تحویلش داد و با لحنی کشدار گفت
-که با اومدن عموت تمومش می کنی اره؟!
نهال بر خالف خواسته ی قلبی اش با لجاجت سرش راتکان داد . با این کارش قلبش از درد تیر کشید.
ساتکین خشمش را پنهان کرد دخترک امشب عجیب تخس شده بود.
اما از امشب تا هروقت که عموت میاد میاد باید ازم تمکین کنیباشه عموت اومد برو هرجایی که دلت خواست
نهال به شدت جا خورد ودر حالیکه نفسش در سینه حبس شده بود خشکش زد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عالی😍👌
꧁ℒℴνℯ💋. . .
••●❥ @dastanNahal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍💧💦
꧁ℒℴνℯ💋. . .
••●❥ @dastanNahal