eitaa logo
متن | علیرضا پناهیان
12.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ اول 🔘 مسائل زمان خودمان را مسائل زمان همۀ انبیاء بدانیم 🔘 معنای تحجر چیست؟ 🔘 اهمیت دور ماندن از تحجر 🔘 دین یک جریان انعطاف‌پذیر و سیال است 🔘 تحجر، عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها در جامعه استاد در هیئت میثاق با شهدا مسائل زمان خودمان را مسائل زمان همۀ انبیاء بدانیم مسائل زمان خودمان را مسائل زمان همۀ انبیاء بدانیم، تا کتاب معرفت ما گسترده‌تر ‌شود و نگاه عمیق‌تری به دین پیدا ‌کنیم. اگر اینطوری نگاه بکنیم دایرۀ اسنادی که ما می‌توانیم از آن برای فهمیدن این دین نازنین، لذت بردن از آن و اشتباه نکردنِ دربارۀ این دین استفاده بکنیم، بسیار گسترده‌تر می‌شود. معنای تحجر چیست؟ با توجه به آیه شریفه قرآن کریم (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ؛ سوره بقره، آیه 74) قلب مؤمنین معجزه‌دیده، قلب مؤمنین آب‌دیده در طوفان حوادث و قلب مؤمنین مشاهده‌کنندۀ آیات خدا ممکن است مانند سنگ بشود. به این تحجّر می‌گوییم. این جالب است که مؤمنین بعد از اینکه این معجزات الهی را دیدند قسی‌القلب و متحجر می‌شوند. تحجر ممکن است تحجر فکری یا تحجر قلبی باشد. البته تحجر فکری هم وابسته به تحجر قلبی است. این که طرف یک حرف منطقی بزند و دیگری محکم می‌گوید نه نمی‌خواهم! نمی‌پذیرم! این تحجر فکری است، ببین قلبش چه خبر است؟! تحجر فکری ناشی از تحجر قلبی است. اهمیت دور ماندن از تحجر در آیه دیگری می‌فرماید: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ» کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند «يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» سینۀ او را گشاده می‌کند برای اسلام «وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ» و کسی را بخواهد گمراه کند، یعنی از دستش ناراحت است، می‌خواهد گمراهش کند، یک چیزی از او دیده و می‌خواهد نابودش کند؛ «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا»، خدا سینۀ او را تنگ و سخت قرار می‌دهد و مثل سنگ می‌کند. «كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ» انگار می‌خواهد از شدت فشار منفجر شود و به آسمان برود. بعد می‌فرماید «كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ(انعام، 125)» این همان پلیدی است که خدا برای کسانی که ایمان نمی‌آورند، قرار می‌دهد. فکر نکنید ایمان نمی‌آورند، یعنی کلاً ایمان نمی‌آورند! نه، اینها زمانی ایمان آورده بودند و مثل ما هستند. اهمیت این بحث به چیست؟ در آیه بعد می‌فرماید: «وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا(انعام، 126)» این شرح صدر آن صراط مستقیم است. دین یک جریان انعطاف‌پذیر و سیال است دین آن چیزی نیست که مجموعه‌ای از دستورات را بدهند و بعد کورکورانه بروی و این دستورات را اجرا کنی. باید دقت کنی که هر لحظه باید از کدام دستور دینی، دست برداری و کدام دستور را نسبت به کدام دستور ترجیح بدهی؟ هر دفعه کدام بی‌دینی را سخت‌ بگیری و کدام بی‌دینی را سخت نگیری؟ دین، انعطاف‌پذیر است. دین یک جریان سیال است که اگر سیالیتش را درک نکنی با خود دین دچار قساوت می‌شوی، مثل سنگ می‌شوی. تحجر، عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها در جامعه واقعاً برخی از برداشت‌ها از دین غلط است و عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها و تنفرها از دین در جامعۀ ما همین تحجر است! آنقدر که متحجرین حال بقیۀ را از دین به هم می‌زنند، هیچکس حال بقیه را از دین به هم نمی‌زند. دین خدا زیباست، جذاب و دوست‌داشتنی است، عشق است، آسان است، اصلاً دین خیلی فوق‌العاده است. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ دوم 🔘 تحجر، یکی از دلایل عاقبت به خیر نشدن 🔘 غرور به حقانیت، عامل تحجر است 🔘شادی همراه با تکبر و سرمستی، یکی از عوامل تحجر 🔘داشته‌ها و بهره‌ها از حقیقت، می‌تواند باعث تحجر شود 🔘 تحجر، مسأله‌ای فراگیر و عمومی استاد در هیئت میثاق با شهدا تحجر، یکی از دلایل عاقبت به خیر نشدن یکی از دلایل عاقبت‌بخیر نشدن آدم‌ها، تحجر است. یکی از ریشه‌های تحجر این است که آدم به خاطر اینکه برحق است احساس تکبر، عُجب یا غرور بکند. مرحوم آیت الله شاه‌آبادی - استاد عرفان امام خمینی(ره)- مشکل جامعۀ مؤمنین را در غرور به حقانیت می‌دانستند. تعبیر غرور به حقانیت مربوط به زمانی است که مؤمنین غریب، ضعیف و مظلوم بودند و زیاد جای غرور نبوده است، ولی امروزه که آن غربت و ضعف برطرف شده، خیلی بیشتر باید نگران غرور به حقانیت بود. غرور به حقانیت، عامل تحجر است از نظر زمانی ما بیشتر در معرض غرور نسبت به حقانیت هستیم. غرور نسبت به حقانیت، تصلّب و تحجّر ایجاد می‌کند. و دیگه نمی‌توان اطراف و اسرار پیچیدۀ همان حق را درک کرد؛ مخصوصاً وقتی که علم با دین آمیخته بشود. اهل علم به نوعی در معرض تکبر و تحجر هستند، اهل دین هم به نوعی دیگر در معرض تکبر هستند. عُجب یکی از وجوهِ تکبر است. عُجب آفت عبادت است و انسان طرفدار حق، عُجب پیدا می‌کند. شادی همراه با تکبر و سرمستی، یکی از عوامل تحجر قرآن کریم در سورۀ غافر(آیه 83) می‌فرماید: «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ». فرح در قرآن شادی محض نیست. فرح، شادی توأم با تکبر است، شادی توأم با بدمستی و نفهمی است، شادی توأم با بی‌دقتی است، الکی خوش‌بودن است. آیه می‌فرماید چون اینها یک علمی از انبیاء گذشته داشتند، یک فرحی در آنها ایجاد شده و نتوانستند حق را بپذیرند، دیگر حتی نتوانستند بفهمند این پیامبر، ادامۀ آن انبیاء گذشته است که قصه‌هایش را بلد بودند. داشته‌ها و بهره‌ها از حقیقت، می‌تواند باعث تحجر شود تحجر یک مسئلۀ عام‌البلوی است. بر اساس آیات قرآن وقتی معنای تحجر را توسعه بدهید، همان کسانی دعوت پیامبر اکرم را نپذیرفتند که در اطراف مکه منتظر آخرین پیامبر بودند و می‌دانستند آنجا ظهور می‌کند و علائمش چیست. ولی وقتی آخرین پیامبر آمد، اینها که باید اعوان و انصارش می‌شدند، بدترین دشمنانش شدند. این افراد یک چیزی داشتند، اگر چیزی نداشته باشند که مقاومت نمی‌کنند. در مقابل امام زمان(عج) هم عده‌ای با قرآن می‌آیند! یعنی هم رسول خدا(ص) با نوعی تحجر مواجه بودند و هم امام زمان(عج). امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) نیز با نوعی تحجر مواجه بودند. تحجر مسئلۀ ساده‌ای نیست. ما با خطر تحجر مواجه هستیم. تحجر می‌تواند با دارایی‌هایی که داریم، ایجاد شود؛ حتی دارایی عاطفی و معنوی خوب! دارایی عاطفی خوب مانند کسانی که در کربلا بودند و در موردشان گفتند که «قلوبهم معک و سیوفهم علیک»؛ دلشان با امام حسین(ع) است ولی شمشیرشان علیه ایشان است. ما باید از این عبرت بگیریم. تحجر، مسأله‌ای فراگیر و عمومی ما باید مسئلۀ تحجر را یک مسئلۀ فراگیر و برای هرکسی بدانیم که با یک حقی آشنا می‌شود. ما باید با معنای توسعۀیافتۀ تحجر ارتباط برقرار کنیم. یکی از ایرادهای شناختی ما اساساً این است که فکر می‌کنیم تحجر حتماً برای قوم مخصوصی بوده که آدم‌های عجیب و غریبی بوده‌اند. این مسأله، عام‌البلوی است. چنانکه وقتی صحبت از کفر و بت‌پرستی می‌شود، ما هم در معرض این خطرها هستیم. تأثیر تقوا بر دوری از تحجر قرآن کریم روشی دارد که همه را به تقوا دعوت می‌کند ولی خود تقوا و رسیدن به آن مبهم است. طرح واقعاً فوق‌العاده‌ای است. مثلاً می‌فرماید روزه بگیرید، شاید به تقوا برسید. اگر شما اهل عبادت بشوی، لزوماً اهل تقوایی؟ نه! معلوم نیست. اگر در مسائل اجتماعی، عدالت‌خواه بشویم، تمام است؟ نه! صبر کن. «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‌(مائده، 8)» عدالت بورزید، این به تقوا نزدیک‌تر است. آن تقوا چیست؟ آن را به ما بگو! با انجام کلی عبادت، روزه و کار خوب، می‌فرماید ان‌شاءالله که با تقوا بشوی! من اگر نمازخوان دیدم نمی‌تونم قاطعانه بگویم این حتماً با تقوا است. این رویکرد به تقوا یعنی چی؟ یعنی خدا عنصری را نگه داشته که تو هیچ‌وقت مغرور نشوی. بعد می‌فرماید: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ(مائده، 27)» خدا از باتقواها قبول می‌کند. خب ما الآن این کار را انجام دادیم چی؟ می‌فرماید آن که معلوم نیست بر اساس تقوا بوده است یا نه. غرورت را می‌شکند، توی دلت، ترس می‌اندازد. این ترس تو را همیشه به بازنگری خودت وادار می‌کند و مانع تحجر می‌شود. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۷ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ سوم 🔘 ما متهم به تحجر هستیم ولی باید رفع اتهام کرد 🔘 ضربه‌ای که انقلاب از تحجر خورده، از دشمنان نخورده است استاد در هیئت میثاق با شهدا ما متهم به تحجر هستیم ولی باید رفع اتهام کرد ما در جبهۀ انقلاب و در جامعۀ دینداران، بیش از اینکه در معرض تحجر باشیم و بیش از آنکه به تحجر مبتلا باشیم، به تحجر متهم هستیم. لذا باید تحجر را شناخت و از مظاهر آن فاصله گرفت و از دینداران دربارۀ تحجر رفع اتهام کرد تا بسیاری از افراد دلشان با اسلام، انقلاب و با مذهبی‌گری مهربان شود. برای جامعۀ دینی ما زشت است که هنوز در جامعه، دینداران متهم به تحجر بشوند. ضربه‌ای که انقلاب از تحجر خورده، از دشمنان نخورده است ما نه‌تنها می‌خواهیم از جامعۀ دینی رفع‌ اتهام بکنیم که این جامعه دچار تحجر نیست بلکه می‌خواهیم خودمان هم علیه تحجر مدعی باشیم. ضربه‌ای که دین از تحجر خورده، ضربه‌ای که امام این انقلاب از تحجر خورده، از دشمنان انقلاب نخورده است. یکی از اهداف این بحث این است که خودمان هم حواس‌مان باشد طوری رفتار نکنیم که بوی تحجر به مشام دیگران برسد، ولی متأسفانه این‌طوری رفتار می‌کنیم. ضرورت انعطاف‌پذیری انقلابی‌ها ما باید طوری رفتار کنیم که بگویند انقلابی‌ها فوق‌العاده انعطاف‌پذیر هستند. و به خودشان فوق‌العاده سخت‌گیر هستند که مبادا دچار تحجر بشوند. من و شما نباید طوری رفتار بکنیم که بوی تحجر از ما به مشام برسد. قرآن اینطوری رفتار نمی‌کند! روایات اهل‌بیت(ع) اینطوری رفتار نمی‌کنند. ابدا! شما هرگز از امیرالمؤمنین علی(ع) بوی تحجر استشمام نمی‌کنید، مگر ایشان ارزش‌مدار نبودند؟! مگر ایشان بر اصول‌شان پایدار نبودند؟! مگر شما از ایشان سخت‌گیرتر در دینداری می‌بینید؟! تحجر، نابودکننده است تحجر نباید شعار کسی از غیرانقلابی‌ها علیه انقلابی‌ها باشد، ما خودمان بیشتر علیه تحجر فریاد می‌زنیم. تحجر بسیار کم هم ضرر دارد و نابودکننده است. تحجر کم برای کلّ انقلاب، کشور، نظام و تاریخ پیروزمندانه و شکوه‌مندانۀ انقلاب هزینه تولید می‌کند. سه هدف مهم در بحث از تحجر در بحث از تحجر به دنبال این هستیم که اولاً خودمان به تحجر آلوده نباشیم چرا که کسانی که اهل دیانت هستند و معرفت دینی دارند، بیشتر در معرض تحجر هستند؛ ثانیاً اگر تحجر نداریم، رفتار و گفتاری که بوی تحجر بدهد هم نداشته باشیم؛ ثالثاً کسی هم نتواند ما را به تحجر متهم بکند. نمونه‌ای از دفاع متحجرانه در موضوع ولایت چرا ما گاهی متحجرانه در مورد ولایت صحبت می‌کنیم؟ وقتی که کسی داد می‌زند که «ولایت را باید اطاعت کرد»، این کلام باعث سوءبرداشت از مفهوم و کارکرد ولایت می‌شود. آنقدری که ولایت می‌خواهد ما به قدرت تشخیص برسیم، آنقدر اصرار ندارد که ما اطاعتش بکنیم. چرا عده‌ای بد حرف می‌زنند؟ اصلاً ولایت مگر چقدر دستور داده که تو بخواهی اطاعت کنی؟ ولیّ خدا همان حسینی(ع) است که شب عاشورا هم دستور نداد و اصحاب خودشان تشخیص دادند که همراه ولایت بمانند. نقش ولایت در رسیدن مردم به قدرت تشخیص در کنار کلمۀ ولایت، باید بیشتر از «تشخیص» سخن گفت نه از «تکلیف» تا برداشت غلط ایجاد نشود. آیا ولایت، اطاعت از خودش را می‌خواهد یا رسیدن مردم به قدرت تشخیص را؟ ولایت، ایستاده است تا قدرت تشخیص مردم بالا برود. کلمات دیگری که در کنار ولایت به کار رفته را ببینید. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید «لا یَحْمِلَ هذَا الْعَلَمَ اِلَّا اَهْلُ الْبَصَرِ وَ الْصَّبْرِ(نهج البلاغه، خطبه 173)». عَلَم ولایتمداری را کسی به دوش نمی‌تواند بکِشد، مگر کسی که اهل صبر و بصیرت باشد و قدرت روحی بالا داشته باشد. این یعنی چی؟ خب امیرالمؤمنین(ع) اگر می‌خواست اینطور می‌گفت که کسی نمی‌تواند این عَلَم ولایت را به دوش بکِشد، مگر کسی که مطیع امر ولایت باشد. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۸ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ چهارم 🔘 فضای دین، چه تأثیری بر دوری از تحجر دارد؟ 🔘 انعطاف‌پذیری متفکرانه، نقطه مقابل تحجر 🔘 تحجر در میان روشن‌فکران چگونه است؟ 🔘 ضرورت تعلیم دانش‌آموزان برای دور شدن از تحجر 🔘 انعطاف‌پذیری مؤمن، شبیه به خوشۀ گندم است استاد در هیئت میثاق با شهدا فضای دین، چه تأثیری بر دوری از تحجر دارد؟ فضای دین ما، فضایی است که به این سادگی کسی نمی‌تواند با اطمینان از حقانیت خودش و از حقانیت تشخیص خودش حرف بزند. این عدم اطمینان از خود در موضوع عاقبت‌بخیری هم مطرح است که مسأله‌ای بسیار مهم است. از طرف دیگر قرآن کریم می‌فرماید «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ(نجم، 32)»؛ کسی خودش را پاک نداند، بعد می‌فرماید: خدا آگاه‌تر است به این که چه کسی با تقوا است «هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‌». همچنین خود توصیه به تقوا هم که بسیار پرتعداد است، توصیۀ مبهمی است. تقوا یک امر پیچیده و پنهان است. کسی نمی‌تواند خیالش از گذشته و آینده‌اش راحت باشد. این فضای دین ماست. دین، آدم مغرور تربیت نمی‌کند. دین، آدمی که دیگران را به راحتی تخطئه بکند؛ تربیت نمی‌کند. انعطاف‌پذیری متفکرانه، نقطه مقابل تحجر تحجر یک نوع ایستایی است. یک نوع تصلّب و سخت‌گیری بی‌دلیل است. نوعی تکبر و غرور به دینداری و یک نوع خودحق‌پنداری مطلق است. نقطۀ مقابل تحجر، نوعی نرمی و انعطاف‌پذیری است. مؤمن متحجر نیست، یعنی موضعش فرق می‌‌کند و انعطاف‌پذیر است. البته انعطاف‌پذیری انواع و اقسامی دارد. انعطاف‌پذیری مؤمن، انعطاف‌پذیری متفکرانه است. مؤمن، انعطاف‌پذیری منافقانه و مُزوِرانه ندارد. اگر دیدید کسی انعطاف‌پذیری نداشت و برای حق هم انعطاف‌پذیری قائل نبود، او دچار تحجر است. تحجر در میان روشن‌فکران چگونه است؟ تحجر در میان غیرمذهبی‌ها هم وجود دارد. آدم لامذهب با آدم مذهبی فرقی نمی‌کند؛ کسی که متحجر است، متحجر است. در غیرمذهبی‌ها تحجر چگونه است؟ مثلاً فرد معلومات اندکی را از یک اندیشمند غربی یاد گرفته و حاضر نیست از آن عبور کند. در حالی که آن اندیشمند غربی، خودش هم آنقدر نظر خویش را جدی نگرفته است. آن قدر متصلبانه و خشک به علم او استناد می‌کند و محکم آن را گرفته که حاضر نیست نقد آن اندیشه را بشنود. بعضی‌ها با لیبرال دموکراسی غربی، چنین برخوردی دارند. تحجر در فضای روشن‌فکری هم هست. هر کسی نقدپذیر نباشد، ممکن است متحجر شود. ضرورت تعلیم دانش‌آموزان برای دور شدن از تحجر معلم‌های ارجمند من دست شما را می‌بوسم، نگذارید این دانش‌آموزها متحجر شوند. خواهش می‌کنم! تمنا می‌کنم! گاهی پیش بچه‌ها بگویید من اشتباه کردم! من نمی‌دانم! شاید این‌طور باشد! گاهی از اوقات دانش‌آموزی را تشویق بکنید که اشتباه خودش را می‌پذیرد. گاهی از اوقات یک حرفی به دانش‌آموز بزنید و بعد این حرف را پس بگیرید و حرف دیگری بزنید. به قرآن کریم توجه بفرمایید. خدا هم در قرآن آیات ناسخ و منسوخ دارد و گویی حرفش را عوض ‌کرده است. می‌خواهد تحجرشکنی بکند. انعطاف‌پذیری مؤمن، شبیه به خوشه گندم است البته مؤمن نباید در همه چیز انعطاف‌پذیر باشد و انعطاف‌پذیری مؤمن یقیناً باید متفکرانه باشد. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «مَثَلُ اَلْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ اَلسُّنْبُلَةِ تَخِرُّ مَرَّةً وَ تَسْتَقِيمُ مَرَّةً(تحف العقول، جلد۱، ص۳۸)». مؤمن شبیه خوشۀ گندم است. خوشۀ گندم را دیده‌اید چقدر نرم است؟ جریان باد که روی خوشۀ گندم می‌وزد، موج برمی‌دارد. باد که می‌آید، خوشه‌ها به زمین نزدیک می‌شوند و دوباره بلند می‌شوند؛ خوشه گندم این قدر انعطاف‌پذیر است. برای اینکه انعطاف‌پذیری مؤمن روشن بشود، نقطه مقابل آن را توضیح می‌دهد و می‌فرماید «وَ مَثَلُ اَلْكَافِرِ مَثَلُ اَلْأَرْزَةِ لاَ يَزَالُ مُسْتَقِيماً لاَ يَشْعُو»، کافر مانند یک درخت خشکیده‌ای است که پابرجاست و هیچ‌وقت انعطاف ندارد. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۹ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ پنجم 🔘 آشنایی بیشتر با تحجر و تأثیرگذاری خوارج 🔘 اشتباه ذهنی، مهمترین عامل تحجر در میان خوارج 🔘 در اوج قدرتمندی گفتمان انقلاب اسلامی هم باید از تحجر صحبت کرد استاد در هیئت میثاق با شهدا آشنایی بیشتر با تحجر و تأثیرگذاری خوارج خوارج، متحجرینی بودند که جلوی امیرالمؤمنین علی(ع) ایستادند. امیرالمؤمنین علی(ع) شخصیت کمی نیست بلکه در عالم خلقت، تک است. جانِ رسول خدا(ص) است و زندگی او صرف موضوعات فرعی نمی‌شود. وقتی خوارج سر راه ایشان سد ایجاد کردند، یعنی خوارج اصلی‌ترین مشکل حیات بشری هستند. امیرالمؤمنین(ع) درگیر موضوع فرعی نمی‌شود. اشتباه ذهنی، مهمترین عامل تحجر در میان خوارج حضرت علی(ع) در مورد خوارج فرمودند که اینها اشتباه کردند. این اشتباه یعنی اشتباه ذهنی. حتی خیلی از معنویات خوارج سر جایش بود، در جهاد کم نمی‌گذاشتند، آدم‌های تنبل و تن‌پروری نبودند. پس چه ایرادی داشتند؟ حتی عبارت مقدس‌نما هم برای خوارج مناسب نیست، چون مقدس‌نماها کسانی هستند که به سجاده چسبیده‌اند و از جهاد فرار می‌کنند، ولی خوارج مجاهدان صف اول بودند. ایراد خوارج، یک ایرادِ ذهنی بود و به تحجر شناختی دچار شده بودند. در اوج قدرتمندی گفتمان انقلاب اسلامی هم باید از تحجر صحبت کرد مسأله خوارج، یک مسأله اصلی است؛ کسانی که تحجر ویژگیِ محوری آنهاست. چرا نباید انقلاب اسلامی هم دچار چنین مشکلی باشد؟ ما در اوج قدرتمندی گفتمان انقلاب اسلامی، باید از تحجر صحبت کنیم. الآن گفتمان انقلاب اسلامی، واقعاً گفتمان قدرتمندی است. در همین انتخابات اخیر نیز قدرت این گفتمان نشان داده شد. گفتمان انقلاب اسلامی با رهبری مقام معظم رهبری توانست انتخاباتی را با حضور نزدیک پنجاه درصد از واجدین شرایط پشت سر بگذارد. این یک پیروزی‌ برای انقلاب است. به علاوه هر دو بزرگواری که در نهایت به مرحله دوم انتخابات رفتند، هیچ‌کدام خارج از گفتمان انقلاب اسلامی نبودند. آشنایی با مفاهیم قرآنی مرتبط با تحجر؛ تناسب مفهوم عبد با انعطاف‌پذیری اهمیت ماجرای تحجر بسیار زیاد است. اگر تحجر مهم است، آیات قرآن باید مشحون از پرداختن به آن باشد. مفهومی در قرآن کریم هست که اگر دقت بکنید از معنای لغوی‌ گرفته تا معانی عمیقِ معنوی و عرفانی‌اش دقیقاً نقطۀ مقابل تحجر است و می‌خواهد هر نوع تحجر را سلب کند. این مفهوم از ابتدا تا آخر قرآن در کلیدی‌ترین و حساس‌ترین جاهای قرآن به کار رفته و آن مفهوم «عبد» است. عبد به معنای انسان خوب نیست. عبد یعنی انسان صد در صد منعطف در برابر خدا. در مفهوم عبد، مهمترین چیزی که خواسته شده، اطاعت نیست؛ انعطاف است. کلمۀ عبد به آن انعطاف اشاره دارد. عبد، به معنای انسان با اخلاق نیست. عبد یعنی انسانی که هر اخلاقی دارد، در نهایتِ انعطاف در مقابل امر مولا است. تناسب مفهوم امتحان با انعطاف‌پذیری مفهوم دیگری در قرآن که در مقابل تحجر قرار دارد، امتحان است. می‌فرماید «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَکُمْ(سوره ملک، آیه 2)». مفهوم امتحان و ابتلا چیزی جز این نیست که خدا از ما انعطاف می‌خواهد و کسانی که این انعطاف را نداشته باشند، دچار تحجر می‌شوند. امتحان یعنی خدا می‌خواهد ببیند شما دقیقاً چکاره هستی؟ مثلاً در یکی صفت سخاوت خیلی بالاست، خدا امتحانش می‌کند و در یک مخمصه‌ای او را قرار می‌دهد که اتفاقاً باید جلوی سخاوت خودش بایستد. بعد دیگری را نگاه می‌کند که خساستش خیلی بالاست، یک امتحانی از او می‌گیرد که این فرد باید در آنجا سخاوت خرج کند. بعد آن دیگری را نگاه می‌کند که چه آدم منظمی است. امتحانی از او می‌گیرد که به خاطر وظایفش باید پا روی نظم خودش بگذارد. عبد باید در امتحانات، انعطاف نشان بدهد. تناسب مفهوم زمان با انعطاف‌پذیری مفهوم دیگری که ذیل مفهوم امتحان مطرح شده و برای انعطاف‌پذیری باید به آن توجه کرد، مفهوم زمان است. دینداری در بستر زمان معنا دارد. کسی که متحجر است؛ یکی از بدبختی‌هایش این است که زمان را نمی‌شناسد، زمانه را درک نمی‌کند و متناسب با زمان عمل نمی‌کند. تحجر از منظر انسان‌شناسی اگر از منظر وجود انسان به موضوع تحجر بپردازیم، انسان موجودی است که اگر همین‌طوری رهایش کنند به سمت تحجر می‌رود. انسان خاصیتی دارد که تغییر را دوست ندارد، انعطاف‌پذیری را دوست ندارد. حتی می‌گویند کلمۀ انسان از اُنس گرفته شده است. اُنس یعنی انسان به یک چیزی خو و عادت می‌کند، بعد دیگر رهایش نمی‌کند. انسان دو ویژگی دارد، هم انس پیدا می‌کند و هم عادت می‌کند و دوست ندارد انس و عادت خودش را کنار بگذارد. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۰ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ ششم 🔘 برنامۀ دین برای افزایش دائم انعطاف‌پذیری انسان 🔘 عدم سلامت نفس و انانیت، یکی از ریشه‌های تحجر 🔘 سطحی‌نگری، عامل دیگری برای تحجر استاد در هیئت میثاق با شهدا برنامه دین برای افزایش دائم انعطاف‌پذیری انسان دین از ما یک انعطاف‌پذیری فوق‌العاده، بی‌نهایت و نامحدود در برابر خداوند متعال می‌خواهد. هر جا این انعطاف‌پذیری در مقابل پروردگار عالم نباشد، انسان دچار تصلّب، تحجّر، گاهی تکبّر و .... می‌شود. خمیرمایۀ عبودیت و امتحانات، انعطاف‌پذیری در برابر مقام ربوبی است. برنامۀ امتحانات الهی در مسیر دینداری این است که درجه به درجه انعطاف‌پذیری ما را بالا ببرد. این برنامۀ دین است. دین، امری پویا است و یکی از مصادیق تحجر این است که دین را امری پویا ندانیم. عدم سلامت نفس و انانیت، یکی از ریشه‌های تحجر یکی از ریشه‌های تحجر، عدم سلامت نفس است. این عدم سلامت نفس که در نهایت عامل تسلیم نشدن انسان در مقابل پروردگار عالم است، موجب می‌شود که انسان یک‌جاهایی متوقف شود و سر حرف و برداشت غلط خودش بایستد. به عنوان مثال با زمان حرکت نکند و متناسب با امتحانات، انعطاف نشان ندهد. اگر خواستید برای مسائل دینی، معنوی و روحی خودتان مشورت بگیرید، پیش آدم‌های متحجر نروید که یک قانون ثابت را در مقابل خود گذاشته‌اند و در همه شرایط با همان قانون ثابت، مشورت می‌دهند؛ اینطوری با حرف‌های به ظاهر دینی بدبخت می‌شوید. عامل اصلی تحجر قساوت قلبی است که باعث می‌شود انسان در مقابل پروردگار عالم انعطاف‌ نداشته باشد. یک پیشنهاد برای دوری از انانیت و قساوت قلب، استغفار است. پیشنهاد دیگر قرائت قرآن است که باعث دوری از قساوت قلب می‌شود. نفس انسان، نفس اماره به سوء است. نفس اماره به سوء اینطور است که اگر جلویش بایستی و مبارزه با هوای نفس بکنی، نفس که بیکار نمی‌نشیند و طراحی دیگری برایت انجام می‌دهد. مثلاً به جای وقت تلف کردن، می‌روی هیئت و سینه می‌زنی، و از هوای نفست عبور می‌کنی، بعد یک هوای نفسِ تازه‌ای در آن هیئت برایت درست می‌شود. در آن هیئت یک‌دفعه‌ای کسی به شما بی‌احترامی‌ می‌‌‌کند و یک امتحان دیگر برای مبارزه با نفس برایت پیش می‌آید. آیا تمام عشقت به امام حسین(ع) را زیر پا می‌گذاری و به آن عزادار بی‌احترامی می‌کنی یا باز هم مبارزه با نفس را ادامه می‌دهی؟ نفس این‌طوری است. انسان باید در مقابل خدا خیلی انعطاف‌پذیر باشد. قساوت قلب نمی‌گذارد در جریان امتحانات الهی، انسان عبودیت خودش را حفظ بکند. سطحی‌نگری، عامل دیگری برای تحجر غیر از دلیل قلبی و نفسی، تحجر علت دیگری هم دارد که گرایش انسان به سطحی‌نگری است، گرایش به ساده‌سازی است. تأمل و تفقه در دین مهم است ولی انسان موجودی است که دوست دارد با همه چیز سطحی برخورد کند. اگر دو کلمه دربارۀ تقوا شنیده باشد، وقتی به او که می‌گویند در مورد تقوا یک دورۀ آموزشی هست، می‌گوید: «من همه چیز را در مورد تقوا می‌دانم، تقوا همان خوب بودن است دیگر!». ولی تقوا با خوب بودن فرق می‌کند. می‌گوید: «تقوا یعنی از خدا بترسید دیگر!». تقوا با ترسیدن هم فرق می‌کند، یک کمی عمیق‌تر از این حرف‌ها است. مطالعه، یکی از راه‌های دور شدن از سطحی‌نگری بعضی‌ها در برخورد با معارف دین، سطحی‌نگر هستند و برای عمیق‌ترشدن هم کاری نمی‌کنند. قرآن می‌فرماید اینها اهل تعقل، تدبر و تعمق نیستند در حالی که دین یک امر عمیق است. ما حزب‌اللهی‌ها و شیعیان اهل بیت(ع) نباید آموزش دیدن را تعطیل کنیم. ما به شنیدن تحلیل جدید نیاز داریم. فکر نکنید نیازهای جدید با دارایی‌های گذشته تأمین می‌شود. تحجر از سطحی‌نگری ایجاد می‌شود و علامت سطحی‌نگری، مطالعه نکردن و گفتگوی علمی نداشتن است. علامت سطحی‌نگری بی‌خبری از تحلیل‌های امام و رهبری، تاریخ نخواندن و ساده‌انگارانه با مسایل برخورد کردن است. ضرورت اطلاع از سخنرانی‌ها و تحلیل‌های مقام معظم رهبری برای دوری از سطحی‌نگری وقتی که مقام معظم رهبری به عنوان یک حکیم فرزانه سخنرانی می‌کند و تحلیلی ارائه می‌دهد، متأسفانه برخی از حزب‌اللهی‌ها هستند که این سخنان را پیگیری نمی‌کنند. چطور می‌توان از آخرین تحلیل‌های کسی که سخنرانی‌های پنجاه سال قبلش با آن دقت‌های عمیقی که در بین علمای شیعه بی‌نظیر است، بی‌تفاوت گذشت در حالی که بعد از آن تحلیل‌ها، ایشان پنجاه سال رشد و مطالعه بیشتر کرده‌اند. تو چطور می‌توانی از خیر این حرف‌ها بگذری؟! مقام معظم رهبری یک آدم تاریخ‌دان و قرآن‌دان است که تحلیل‌های عمیقش برای دور شدن از سطحی‌نگری مورد نیاز مذهبی‌ها است. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۱ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ هفتم - قسمت اول 🔘 سه ویژگی مهم در مقام معظم رهبری 🔘 نگرانی مقام معظم رهبری در مورد جریان تبلیغ دینی در کشور 🔘 آثار و نتایج عدم معرفی صحیح دین در عرصه سیاست و اجتماع 🔘 چرا بعد از انتخابات، در مورد تحجر صحبت می‌کنیم؟ 🔘 تقدیر از نحوه حضور آقای جلیلی در انتخابات؛ دین یعنی آبادکننده دنیای ما استاد در هیئت میثاق با شهدا سه ویژگی مهم در مقام معظم رهبری ما مقام معظم رهبری را به چند صفت و ویژگی مهم می‌شناسیم. یکی اینکه ایشان یک عالم دینی هستند که اشراف‌شان به معارف دینی را پنجاه سال پیش، قبل از انقلاب اسلامی در درس‌هایی که داشتند، نشان داده‌اند. ویژگی دیگر ایشان اطلاع دقیق و فراگیر از شرایط جامعه، افکار عمومی و وضعیت فرهنگی، فکری و معنوی کشور است. ویژگی دیگر این است که ایشان بسیار دلسوز جامعه بوده و همیشه سعی می‌کنند نکات مثبت جامعه را برجسته کنند و حتی‌المقدور به نکات منفی‌ای که در جامعه هست، زیاد نپردازند که روحیه‌ها ضعیف بشود. نگرانی مقام معظم رهبری در مورد جریان تبلیغ دینی در کشور با توجه به ویژگی‌هایی که ذکر شد، مقام معظم رهبری سال گذشته در دیدار مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور فرمودند: «واقعاً با اطّلاعاتی که به من می‌رسد از جهات مختلف، نسبت به تبلیغ نگرانم، ..... امروز نگاه رایج در حوزه‌های علمیّه این است که تبلیغ در مرتبه‌ی دوّم قرار دارد. مرتبه‌ی اوّل چیزهای دیگر است [مانند] مقامات علمی و امثال اینها؛ تبلیغ در مرتبه‌ی دوّم است. ما از این نگاه باید عبور کنیم. تبلیغ، مرتبه‌ی اوّل است.»(21/4/1402) این کلام که صریحاً در مقابل همۀ مردم گفته شده و به نقد عملکرد حوزه هم می‌پردازد، بسیار مهم است چرا که نشان می‌دهد ایشان از وضع تبلیغ دین در جامعه ناراحت هستند. یعنی این تبلیغ، درست نیست. در میان برخی از جوان‌هایی که از دین فاصله دارند، سوءتفاهم‌هایی ایجاد شده و کار به جایی رسیده که بعضاً نفرت از دین دارند و این نه به خاطر عملکرد دینداران است، بلکه به خاطر معرفی‌هایی است که از دین شنیده‌اند و خیلی‌ از این معرفی‌ها در همین کتاب‌های درسی است. در تبلیغ دین، اِشکال وجود دارد. آثار و نتایج عدم معرفی صحیح دین در عرصۀ سیاست و اجتماع مشکل دیگر در عدم معرفی صححیح دین، خودش را در انتخابات نشان می‌دهد که دین نقش اول را در آن بازی نمی‌کند. مشارکت حدود سی درصد در دوره اول انتخابات نشان می‌دهد که یک دین متحجرانه به مردم معرفی شده که این وضعیت مشارکت در انتخابات، حاصل شده است. مشارکت بالا در انتخابات، مهمتر از این است که چه کسی رأی می‌آورد. دینی که صحیح به معرفی می‌شود، تعیین‌کننده‌ترین عامل در انتخابات است. دین در مقابل حساس‌ترین حادثۀ تعیین‌کننده در یک جامعه ساکت نیست و به سرنوشت انسان‌ها اعتنا دارد. چرا بعد از انتخابات، در مورد تحجر صحبت می‌کنیم؟ چرا بعد از انتخابات، در مورد تحجر صحبت می‌کنیم؟ چون این تحجر است که نگذاشته نقش تعیین‌کننده به دین در انتخابات داده شود. حتماً از دین برداشت غلطی شده است. دین اخلاق‌فردی، اعتقادات‌فردی، عرفان‌فردی و ‌احکام‌فردی است که به مردم تزریق شده؛ این دین در انتخابات تعیین‌کننده نیست. این دین، نه در انتخابات اصلح را معرفی کند و نه انگیزۀ شرکت در انتخابات ایجاد می‌کند. تقدیر از نحوه حضور آقای جلیلی در انتخابات؛ دین یعنی آبادکننده دنیای ما البته انتقاد من از عدم مشارکت حداکثری علی‌رغم این مطلب است که این انتخابات بهتر از تمام انتخابات‌های گذشته بوده است؛ از جهت اینکه نامزدهای انتخاباتی به ویژه آن نامزدهایی که چهرۀ دینی و انقلابی بیشتری داشتند از ادبیات درست‌تری استفاده کردند. شاید اولین‌بار بود که شخصی که در این انتخابات بیشتر گفتمان دینی و انقلابی را نمایندگی کرد (آقای جلیلی)، بیشتر از همه عمل‌گرایانه حرف زد. آقای جلیلی بیشتر از همه برای آبادی صنعت و کشاورزی حرف زد تا این تصور درستی در مردم ایجاد بشود که دین، یعنی آبادکنندۀ دنیای ما. ایشان نیامده بود که فقط ارزشی حرف بزند. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۲ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ هفتم - قسمت دوم 🔘 در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد 🔘 آشنایی با تحجر در جریان فکری اصلاح‌طلبی 🔘 شناخت یک تحجر درون‌دینی که سوءظن به دین را افزایش می‌دهد 🔘 آسیب دو نوع تحجر برای جامعه استاد در هیئت میثاق با شهدا در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد بحث من این نیست که اگر کسی به ایشان رأی داد، کاری درستی کرده و اگر به ایشان رأی نداده، کار درستی نکرده است. نه! من غصۀ ادبیات دینی را می‌خورم. باید این تلقی از دین ایجاد شود که اگر مردم یک چهرۀ انقلابی را دیدند، بگویند او آبادکنندۀ دنیای من است و ایشان به این برداشتِ درست، کمک کرد. نیروی انقلابی یعنی همین که یک کلمه ارزشی صحبت نکرد. در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد و تلقی از یک نیروی دینی و انقلابی اصلاح شد. مردم باید بگویند حزب‌اللهی یعنی کسی که طرح و برنامه برای اداره دنیا دارد. ولی متأسفانه این امر تئوریزه نشده و اکثر جامعه چنین برداشت‌هایی ندارند. آشنایی با تحجر در جریان فکری اصلاح‌طلبی یک نوع از انواع تحجر این است که برداشت سطحی از آیات قرآن، روایات و از احکام دین پیدا کرده و به دین نگاه عمیق پیدا نکنیم. یک جریانی در کشور ما به نام جریان اصلاحات ایجاد شده که بُعد فکری آن مدنظر من است. ماهیت بُعد سیاسی‌ جریان اصلاحات، فرقی با سایر گروه‌های سیاسی ندارد، چنانکه افراد زیادی هم بین این گروه‌های سیاسی جابجا می‌شوند و از این طرف به آن‌طرف می‌روند؛ مثل جابه‌جایی بازیکنان بین تیم‌های استقلال و پیروزی. اما گروه فکری جریان اصلاحات گروهی هستند که از دین، برداشت غلط و متحجرانه داشته و آن را در جامعه هم تزریق کردند. آنها اینطور در جامعه تبلیغ کردند که اگر کسی مدافع حجاب باشد، طالبان است! یا آزادی و دموکراسی را در مقابل ولایت تعریف کردند. جریان فکری اصلاحات حاضر نشد دین را درست نگاه کند. اگر دین را درست نگاه می‌کردند، آزادی‌خوا‌هان و دموکراسی‌خواهان کشور بیشتر از همه عاشق ولایت می‌شدند. شناخت یک تحجر درون‌دینی که سوءظن به دین را افزایش می‌دهد یک نوع دیگر از تحجر هم در طرف دیگر تعریف شده که پای دین می‌ایستد ولی اسلام را طوری معرفی می‌کند که سوءظن‌ها را بیشتر می‌کند. اینها ولایت را طوری معرفی می‌کنند که بوی آزادی، دموکراسی و مردم‌سالاری از آن به مشام نمی‌رسد. این گروه هم دین را درست معرفی نمی‌کند. به آنها می‌گوییم آقا صبر کن! دین، این که تو گفتی نیست! ولایت، آزادی را تأمین می‌کند. «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند، بند رقیّت زپایت برکَند.». ولایت، آزادی می‌دهد. اصلاً هیچ‌کس در جهان نمی‌تواند دموکراسی و مردم‌سالاری را مثل ولیّ خدا تأمین کند. مأموریت اصلی ولیّ خدا تضمین مردم‌سالاری است، چرا ولایت را مقابل مردم‌سالاری می‌گذارید؟ آسیب دو نوع تحجر برای جامعه این دو گروه هر دو متحجر، به معرفی دین صحیح در جامعه آسیب زدند و مردم این وسط نگاه می‌کنند و از این کشمکش خسته می‌شوند. مملکت ما معطّل این دو نوع تحجر شده است. یک عده‌ای که طرفدار دین هستند، دین را طوری تعریف می‌کنند که باعث سوءتفاهم می‌شود و عده‌ای غربزده می‌شوند. خب آقای روشنفکر تو درست نگاه کن! اگه من درست نگاه نکردم، تو بیا درست به دین نگاه کن! با نگاه متحجرانه به دین، فرد غرب‌زده می‌شود و دین را به طالبانیزم متهم می‌کند. از این ‌طرف هم با نگاه متحجرانه، کوچکترین سعۀ صدری برای فهم عمیق دین پیدا نمی‌شود. تحجر یعنی چی؟ تحجر یعنی برداشت عمیق از دین نداشتن و دو گروه برداشت عمیق از دین ندارند؛ برخی از طرفداران دین و مخالفان دین. آیۀ قرآن می‌فرماید «بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ (یونس، 39)» اینها آیات الهی را تکذیب می‌کنند، به خاطر اینکه علمشان به آن احاطه نیافته است. من با گروه سیاسی اصلاح‌طلبی کاری ندارم ولی آنهایی که تفکر غربگرایانه علیه دین و انقلاب دارند، اکثرشان دچار سوءتفاهم هستند و نمی‌دانند حقیقت دین چیست. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۲ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ هشتم - قسمت اول 🔘 آشنایی با امت وسط با توجه به تفسیر المیزان 🔘 تطبیق امت وسط با مسیر انقلاب اسلامی 🔘 نفی دو تحجر در دو طرف انقلاب اسلامی 🔘 چرا الآن باید از تحجر سخن گفت؟ استاد در هیئت میثاق با شهدا آشنایی با امت وسط با توجه به تفسیر المیزان خداوند متعال می‌فرماید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا (بقره، 143)» ما امت را شما را یک امت وسط قرار دادیم. بنا داریم این آیه را بر اساس تفسیر المیزان تحلیل و فهم کنیم. با توجه به نظر علامۀ طباطبایی امت وسط، وسطِ دو جریان است که هیچ یک از این دو جریان که در دو طرف او هستند، وجه اشتراکی با این وسط ندارند. ایشان می‌فرماید وسط یعنی اینکه بین دو دسته از مردم. یک طرف کسانی هستند که مثل مشرکین جانب مادیت را گرفته، جز زندگی دنیا و استکمال جنبۀ مادیت خود و به کمال رساندن لذت‌ها و زخارف و زینت دنیا چیز دیگری نمی‌خواهند. این دسته کمترین اعتنایی به فضائل معنوی و روحی ندارند. در طرف دیگر گروهی هستند که تنها جانب روح را تقویت نموده و جز به ترک دنیا و رهبانیت دعوت نمی‌کنند، آنها تنها دعوت‌شان این است که بشر کمالات جسمی و مادی را که خدا در مظاهر این دنیای مادی ظهورش داده، ترک بگوید تا این ترک گفتن وسیله بشود برای رسیدن به آن هدف عالی انسانی. سپس علامه علیه این دو جریان توضیحاتی می‌دهند. توضیح‌شان این است که ای کسی که دنیا را گرفتی و معنویت را کنار گذاشتی، بخشی از همین دنیا با معنویت باید تأمین بشود. ای کسی که از آن طرف، معنویت را گرفتی و مادیات را گذاشتی کنار، تو هم اشتباه می‌کنی چون بخشی از معنویات با تأمین و بهسازی مادی به دست می‌آید. بعد ایشان امت اسلام و امت وسط را توضیح می‌دهد که خداوند برای آنان دینی قرار داده که متدینین به آن دین را به سوی راه وسط و میانه دعوت می‌کند. راهی که افراط و تفریط دو طرف را ندارد(برگرفته از ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص481). تطبیق امت وسط با مسیر انقلاب اسلامی این وضعیت قابل تطبیق با شرایط جامعۀ ما است. مسیر انقلاب اسلامی، مسیر امت وسط است که با امامت و هدایت موجود؛ هم به دنیا توجه دارد و هم به آخرت و این دو را با هم به پیش می‌برد. آن کسانی که فقط معنویت را در نظر گرفته و واقعیت‌های جامعه را نمی‌بینند، اینها متحجر هستند. به آنها می‌گوییم شما دین را درست نفهمیدید. این دین دنیا را خیلی آباد می‌کند. در طرف دیگر به آنهایی که مادیات را در نظر گرفته و دین را بیشتر حذف می‌کنند، می‌گوییم شما هم متحجر هستید. شما هم دین را نفهمیدید. چون متحجرید و قدرت فهم و تحلیل عمیق ندارید تا درک کنید که دین دنیا را آباد می‌کند، به همین دلیل دین را کنار گذاشتید. نفی دو تحجر در دو طرف انقلاب اسلامی بحث ما این دهه نفی دو نوع تحجر است؛ تحجر دینداران و تحجر دین‌گریزان. به تعبیر دیگر، تحجر غربگرایان. غرب مظهر تمدنی است که دین مسیحیت را کنار گذاشت تا بتواند دنیایش را آباد کنند. این تحجر است. آن کسی که می‌گوید ما باید جامعۀ لیبرالی داشته باشیم، می‌دانی چرا دین را کنار می‌گذارد؟ چون دین را نفهمیده است. او متحجر است چون آدم متفکری نیست و الّا دین را می‌فهمید. پس تحجر دین‌گریز داریم. در طرف مقابل دین‌دارانی هستند که فقط معنویت را مورد توجه داشته و به واقعیات جامعه توجهی ندارند. چرا الان باید از تحجر سخن گفت؟ آیا الآن وقت صحبت از تحجر است؟ بله! چون نتیجۀ هر دو تحجر، ترک انگیزۀ دینی در انتخابات است. نتیجۀ هر دو تحجر، تحجر غربگراها و تحجر دین‌داران، جدا کردن دین از سیاست است. این دو گروه جمع بین دین و دنیا را بلد نیستند و در فهم حکمرانی دینی، مشکل دارند. می‌گویند نمی‌شود هم دین را داشته باشی و هم رأی مردم را. به علاوه مشارکت در دور اول انتخابات کم بود. اگر انگیزۀ مشارکت در انتخابات عقلانی نباشد، یعنی دینی نباشد؛ هر انگیزۀ دیگری بخواهد مشارکت را افزایش بدهد، هم این افزایش مشارکت غلط است، هم نتیجه غلط است. اگر ما عادت کنیم که در هر انتخاباتی دو نفر به هم بپرند تا انگیزه مشارکت افزایش یابد، این برای جامعه‌ای که مسجد و امام حسین(ع) دارد، زشت است. چه چیزی موجب می‌شود که مشارکت بدون جنگ و دعوا افزایش پیدا کند؟ فهمِ صحیح دین که بهترین راه برای آباد کردن دنیای ما است. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۳ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ هشتم - قسمت دوم 🔘 دوقطبی اصول‌گرا - اصلاح‌طلب 🔘 آسیب‌های دوقطبی اصول‌گرا- اصلاح‌طلب؛ در این دوقطبی هیچ‌گاه پیشرفت نخواهیم کرد 🔘 اگر انگیزۀ مشارکت با دوقطبی رایج در کشور ایجاد شود، چه مشکلی پیش می‌آید؟ استاد در هیئت میثاق با شهدا دوقطبی اصول‌گرا - اصلاح‌طلب در مقطعی که جنگ علیه انقلاب اسلامی به نتیجه مورد نظر دشمن نرسیده بود، دوقطبی کاذبی به نام اصلاح‌طلب - اصول‌گرا در کشور ایجاد شد. اصول‌گرا یعنی چی؟ فاندامنتالیسم یعنی مسیحی‌هایی که در اروپا و آمریکا می‌گفتند ما فقط به فونداسیون عقائد و اصول عقائدمان چسبیده‌ایم و واقعیت را نمی‌خواهیم ببینیم. یک جریان در کشور ما افراد سیاسی‌ای که از دین دم می‌زنند را اصول‌گرا معرفی کرد. این افراد معتقد بودند ما می‌خواهیم از ارزش‌هایمان دفاع کنیم. اصول‌گراها مظهر دین‌مدارانی شدند که به دنیا کاری ندارند. بعد گروه مقابل اینها را به عنوان اصلاح‌طلب تعریف کردند. اصلاح‌طلب‌ها گفتند ما باید دنیا را آباد کنیم و جامعه را باید اداره کرد. اینها خود را واقع‌بین می‌دانستند. من به افراد داخل این دو جریان کاری ندارم. در هر دو گروه افراد فهمیده‌ای هستند اما این دوقطبی را از بین نبردند. با این اختلاف دیدگاه در مورد دین و دنیا، در انتخابات‌ها به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری در سال 76، تحریک ایدئولوژیک ایجاد ‌کردند؛ نه دعوای منطقی و عقلانی. این انتخابات، بذر شقاق اجتماعی را در جامعه ایجاد کرد. چنین دعوایی که به دروغ آن را در موضوع دین و دنیا تعریف کرده بودند، هیچ‌گاه تمام نمی‌شود؛ مگر اینکه تعریف صحیحی از دین برای اداره دنیا مورد پذیرش مردم قرار بگیرد. آسیب‌های دوقطبی اصول‌گرا - اصلاح‌طلب؛ در این دوقطبی هیچ‌گاه پیشرفت نخواهیم کرد در چنین شرایطی مملکت هیچ‌وقت پیشرفت نمی‌کند. چون هیچ‌وقت مردم به دنبال مدیر قوی برای اداره کشور نیستند. مذهبی‌ها دنبال یک مدیر ایدئولوژیک و دیندار می‌گردند، آن‌طرف هم دنبال یک مدیر پرهیزکننده یا ستیزکنندۀ با دین می‌‌گردند و مملکتی که به دنبال چنین مدیرانی باشد، پیشرفت نمی‌کند. آن‌وقت داستان ریاست جمهوری به اینجا می‌رسد که ممکن است هیچ وقت یک رئیس‌جمهور قوی نداشته باشیم، چون جریان‌ها به دنبال کسی می‌روند که بتواند خوب رأی بیاورد؛ کسی که در مناظره‌ها خوب تیکه بیاندازد. در این دعوا نه‌تنها مملکت پیشرفت نمی‌کند، بلکه مردم هم از سیاست خسته می‌شوند. اگر انگیزۀ مشارکت با دوقطبی رایج در کشور ایجاد شود، چه مشکلی پیش می‌آید؟ اگر فضا دوقطبی شد و مشارکت بالا رفت، دفعۀ بعد فحش‌های محکم‌تری نیاز است تا مردم مشارکت کنند. اگر این‌دفعه گفتی طالبان و دعوا گرفت، دفعۀ دیگر باید بگویی داعش! خب دفعۀ بعدش چه می‌خواهی بگویی؟ بالاخره ملت دست‌ شما را می‌خوانند. این مسخره‌بازی‌ها را باید جمع کرد. اگر دعوا ایدئولوژیک باشد و یک آدم انقلابی ایدئولوژیک رأی بیاورد، چه مشکلی پیش می‌آید؟ کوچک‌ترین اشتباهی که او بکند پای دین نوشته می‌شود. فاجعۀ بعدی این است که آن کسانی که به او رأی نداده‌اند، ضدیت با دین پیدا می‌کنند. چون آن فرد را شما به عنوان نماد دین معرفی کرده‌ای. فاجعۀ بعدی‌ای که رخ می‌دهد این است که در دعوای بین دین و دنیا، اگر چه یکبار نمایندۀ دین برنده شود، ولی اکثراً نمایندۀ دنیا برنده خواهد شد. این طبع جامعه است. همیشه هم فحش «در اقلیت بودن» را به مذهبی‌ها خواهند داد. در حالی که وقتی اکثریت، آبادانی دنیا را می‌خواهند ما باید جا انداخته باشیم که این دین است که دنیای تو را تأمین می‌کند و آن‌ها هم از صمیم قلب قبول داشته باشند. دعوای دین و دنیا را تمام کنیم و با ادبیات امت وسط کار کنیم. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۳ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ نهم 🔘 نقدی بر ادبیات تحجر 🔘 ادبیات تحجر، مشتری دارد 🔘 ادبیات تحجر، غلط است 🔘برخی از ویژگی‌های ادبیات غیرمتحجرانه؛ استاد در هیئت میثاق با شهدا نقدی بر ادبیات تحجر اگر کسی از ادبیات متحجرانه برای تبلیغ دین استفاده کرد، صد هزار نفر طرفدار هم داشت، موفق نیست؟ نه. اینها ملاک نمی‌شود. چون همین‌هایی که با تأثیر از ادبیات متحجرانه مؤمن می‌شوند، بعداً به دین و ایمان مردم ضربه می‌زنند. این ملاک نیست که با ادبیات متحجرانه کلی طرفدار جمع کنیم. مگر ما دنبال جمعیت بیشتر هستیم؟ حقیقت باید تأمین شود. ادبیات تحجر، مشتری دارد باید از تحجر و ادبیات تحجر فاصله گرفت. البته ادبیات تحجر مشتری دارد! به حدی که به خود من هم می‌گویند تو چرا از ادبیات دیگری استفاده می‌کنی؟! بیا از آن ادبیات تحجر که مشتری هم دارد، استفاده کن! اتفاقاً پامنبری‌هایت هم بیشتر می‌شوند! از بس به جای بحث اخلاقی، بحث‌های تاریخی می‌گویی، خیلی‌ها بریدند و رفتند. ادبیات تحجر، غلط است چرا نباید مؤمنین از ادبیات تحجر استفاده کنند؟ چون ادبیات تحجر غلط است. نه برای اینکه تهمت تحجر نزنند؛ نه برای اینکه جوان‌هایی که دین‌گریز شده‌اند را جذب کنیم؛ نه! اصلاً جوان‌ها را هم نخواهی جذب کنی، ادبیات تحجر غلط است. آثار ادبیات تحجر در جامعه بسیار بد است. یکبار برای همیشه تصمیم بگیریم که درست حرف بزنیم و از ادبیات غلط تحجر پرهیز کنیم. برخی از ویژگی‌های ادبیات غیرمتحجرانه؛ ۱-حسّی و قابل تجربه است ادبیات غیرمتحجرانه چگونه است؟ امام خمینی(ره) در پیامی که در تیر ماه سال 1367 در ماه‌های پایانی عمر شریفشان صادر کردند، می‌فرمایند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزه‌ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیت‌ها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله‌ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیع‌تر گردد(صحیفه امام خمینی ره، ج۲۱، ص۹۹). آیا کتاب‌های درسی تعلیمات دینی و تبلیغات دینی ما با مباحث تجربی گره خورده است؟ ادبیات امروزی رایج در اثبات خدا و پاسخ به شبهات، دلایل فلسفی، کلامی‌ و عقلی است. ادبیات غیر متحجرانه ادبیاتی است که فرهنگ نظری را با فرهنگ تجربی تلفیق کرده است. حضرت امام(ره) می‌فرمایند این دوتا فرهنگ باید در هم ذوب شوند. یعنی وقتی کسی دارد در موضوعی صحبت می‌کند، مشخص نباشد که او پزشک، روان‌شناس یا یک روحانی است؛ چون همگی به تجربه برای بیان خوبی‌ها و بدی‌ها توجه دارند. ۲-توصیفی است، نه برهانی ما طلبه‌ها بیشتر به اثبات حقایق می‌پردازیم اما قرآن بیشتر به توصیف حقایق می‌پردازد. فرق برهان با توصیف این است که توصیف، بیشتر حسّی است. به همین دلیل قرآن اکثراً به تاریخ مراجعه می‌دهد. استدلال زیاد، می‌تواند عامل نفرت شود و متأسفانه اکثر حرف‌های ما، عقلی، کلامی، ‌استدلالی و برهانی است و جوان بَدَش می‌آید. استدلال طرف را منکوب می‌کند ولی توصیف، دلش را می‌بَرد، حکمتش را هم به جوش می‌آورد. ۳-آثار را بیان می‌کند آیات و روایات بیشتر از اینکه برهان و استدلال برای اثبات عقلانیِ یک حقیقت بیاورند، حقایق دینی و آثار را بیان می‌کنند. مقام معظم رهبری نیز در توصیه‌ به مجلس خبرگان رهبری در بیان آثار و نتایج و کارکردهای ولایت فقیه تأکید داشتند. ۴-به تاریخ اسلام توجه دارد در مورد نحوه آموزش دین، نظر برخی از بزرگان این است که آموزش دین را نباید از اصول عقائد شروع کرد، بلکه باید از تاریخ شروع کرد. روش قرآن هم همین است و انسان را با صحنه‌های تاریخ مواجه می‌کند. می‌گوید بیا این صحنه تاریخ را ببین! درک و تحلیل تاریخ اسلام بسیار مهم است. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۴ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ اول 🔘 دین، مهم‌ترین عامل آزادی‌بخش 🔘 نظم را طبیعت ایجاد می‌کند، نه قانون 🔘 اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است 🔘 دین با طبیعت انسان منطبق است استاد در دانشگاه هنر دین، مهم‌ترین عامل آزادی‌بخش تصور خیلی‌ها از دین این است که انسان در دین و در فضای دینداری به یک موجود مقید تبدیل می‌شود نه یک موجود آزاد. این تصور به خاطر آن هجمه‌ای است که سوءاستفاده‌کنندگان از آزادی علیه مهمترین عامل آزادی‌بخش یعنی دین، سال‌هاست که اعمال کرده‌اند. شعار آزادی و آزاد بودن و مقیدات کم داشتن؛ اصالتاً برای دین است. در فضای جامعۀ دیندار که یکی از عناصر کلیدی‌اش ولایت است، اساساً آزادی بیشتر است. نظم را طبیعت ایجاد می‌کند، نه قانون در زمان امام زمان(عج) قوانین کمتری مورد نیاز است. نظم در چنین جامعه‌ای از عواملی فراتر از قانون استفاده می‌کند. هر چه جامعه به سوی دین قدم بردارد، جامعۀ دینی بیشتر به سمت آزادی قدم برخواهد داشت. در جامعه‍ای که آزاد‌تر است، پیشنهاد دین است که بگذاریم طبیعت، نظم ایجاد کند نه قانون. مانند یک باغ میوه که طبق طبیعت خودش در زمان خاصی، شکوفه می‌دهد و نمی‌توان به باغ دستور داد که الان شکوفه بده! و فلان وقت میوه بده! این کار طبیعت خودش را دارد و با قانون نمی‌شود. اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است آدم خودش را در خدمت طبیعت قرار می‌دهد، اگر طبیعت از او خدمتی خواست انجام می‌دهد. طبیعت خودش قانون دارد، نه قوانینی که ما می‌نویسم. اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است و اگر قوانین دست‌ساز بشری بخواهند چیزی را حکم کنند، سلب آزادی است. دین با طبیعت انسان منطبق است در یک جامعۀ دینی، در یک محیط دینی و در یک انسان دینی، آزادی بیشتر است؛ چون دین منطبق با طبیعت انسان است. جامعۀ دینی آزادی بیشتری از جامعۀ غیرمتدین دارد. هیچ یک از مقررات دین، خارج از طبیعت انسان نیست. این هماهنگی دین با طبیعت انسان، همان فطرت است. دین راهنمایی برای بازگشت به طبیعت است. دین، آزادی را توصیه و تضمین کرده و آن را توسعه می‌دهد دین تنها عاملی است که نه‌تنها آزادی بشر را تضمین می‌کند، بلکه آن را توصیه کرده و بالاتر از آن، آزادی را توسعه می‌دهد. یک هنرمند بیشتر از همه به این نگاه درست به دین احتیاج دارد. دین با ایجاد قدرت در انسان، امکان استفاده از آزادی را ایجاد کرده و با استفاده از این قدرت، آزادی را توسعه هم می‌دهد. امام حسین(ع)، مهمترین عامل برای بازگشت به طبیعت خود تناسب بحث آزادی با ماه محرم چیست؟ مهمترین عامل در دین برای بازگرداندن انسان به طبیعت خودش، امام حسین(ع) است. حالا چه ساختاری دارد و چرا این‌طوری است؟ وقتی تنظیمات تلفن همراه به هم می‌ریزد و خوب کار نمی‌کند، آن را به تنظیمات کارخانه برمی‌گردانند تا درست شود. امام حسین(ع) هم ما را در عاشورا و اربعین به تنظیمات اصلی و طبیعی خودمان برمی‌گرداند. ارتباط موضوع آزادی و طبیعت با هنرمند چیست؟ ارتباط هنرمند با طبیعت، روشن است. اصلاً طبیعت آزادی کار هنرمند است. هنرمند نباید مقید باشد. خصوصاً در بین همۀ آزادی‌ها، آزاد اندیشی بسیار مهم است که در این مورد می‌خواهیم صحبت کنیم. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۷ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ دهم 🔘 عناصر تحجر: ۱. تصلب و جمود ۲. سطحی‌نگری ۳. دوقطبی‌سازی ۴. خودمحوری استاد در هیئت میثاق با شهدا عناصر تحجر: ۱-تصلب و جمود تصلب و جمود فکری، عنصر اول تحجر و در مقابل انعطاف‌پذیری متفکرانه است. یعنی سخت می‌توان فرد متحجر را متقاعد کرد و به سختی می‌توان نظرش را برگرداند. این هنر نیست که حرف مرد یکی باشد. ممکن است حرف مرد چند تا شود؛ چون انسان در موقعیت‌های مختلف، مواضع مختلفی دارد. ۲- سطحی‌نگری عنصر دیگر تحجر، سطحی‌نگری است. فرد متحجر قدرت تحلیل ندارد. قدرت تحلیل داشتن و سطحی‌نگر نبودن در دین، بسیار مهم است. انسان متحجر نمی‌خواهد متفکر باشد و در اعماق مطلب غور کند. ۳- دوقطبی‌سازی عنصر بعدی تحجر عنصر دوقطبی‌سازی است که می‌تواند شامل دوقطبی‌سازی ذهنی، دوقطبی‌سازی قلبی و دوقطبی‌سازی اجتماعی باشد. از نگاه روانشناسی، ذهنی نوعی اختلال در ذهن انسان پیش می‌آید که افراد را صفر و صد می‌کند. ذهن فرد وقتی که می‌خواهد در مورد دیگر افراد یا پدیده‌ها قضاوت کند یا آنها را صد در صد خوب می‌داند یا صد در صد بد. ذهن بیمار بعضی‌، به این نوع دوقطبی‌سازی علاقه دارد. یکی از ویژگی‌های فرد متحجر، دوقطبی‌سازی ذهنی است و دیگران را صفر یا صد می‌بیند. در دوقطبی‌سازی قلبی، فرد متحجر یکی را صد در صد دوست دارد ولی از دیگری حالش به هم می‌خورد. یعنی حد وسط ندارد و نمی‌گوید من فلانی را به خاطر این کارش دوست دارم، و به خاطر فلان کارش، انتقاد دارم. در دوقطبی اجتماعی هم، فرد متحجر دیگران را در حوزه مسایل اجتماعی و سیاسی، سفید یا سیاه دانسته و افراد را به راحتی متهم می‌کند. ۴- خودمحوری ویژگی بعدی انسان متحجر این است که معمولاً خودمحور است؛ یعنی فقط خودش و نوع خودش را می‌بیند و تنوع و تکثر آدم‌‌ها را نمی‌پذیرد. انسان متحجر به جز خودش را نمی‌بیند و در مورد شرایط دیگران، فکر نمی‌کند؛ در حالی که هر فرد در شرایط زمانی، مکانی و .... خودش قرار دارد. حتی روحیه افراد با هم متفاوت است و نمی‌توان در مورد یکدیگر قضاوت کرد. یکی از وجوه تحجر، نپذیرفتن تنوع آدم‌ها است. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۵ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ دوم 🔘 آزادی، یکی از بهترین کلمات برای معرفی دین 🔘 دشمنان آزادی را بشناسیم 🔘 نقش هنرمند در موضوع آزادی 🔘 دین، آزادکنندۀ جوامع از بردگی 🔘 ترس، مهمترین عامل بردگی انسان استاد در دانشگاه هنر آزادی، یکی از بهترین کلمات برای معرفی دین یکی از بهترین کلمات مورد نیاز برای معرفی دین، آزادی است. در جهان هرکسی که شعار آزادی بدهد، به گردِ پای دین هم نمی‌رسد. آزادی یک موضوع فرعی در دین نیست. خداوند در قرآن فرمود: «اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل، 36)»؛ خدا را عبادت کن و از طاغوت اجتناب کن. چرا اجتناب از طاغوت، در کنار عبادت خدا ذکر شده؟ طاغوت مانع عبادت خدا و سلب‌کننده آزادی است. طاغوت شما را رها نمی‌کند و بر سلب آزادی شما اصرار دارد. دشمنان آزادی را بشناسیم ضروری است که در دبیرستان برای جوان جا بیندازند که تو دشمن داری و دشمنت می‌خواهد تو را به بردگی بکِشد و هر همیشه راه‌های نوینی برای به بردگی کشیدن تو اتخاذ می‌کند. وسیله‌ها و ابزار به بردگی کشیدن مدرن می‌شود؛ از بردگی در دوران فراعنه در مصر تا الآن. جنایت در حق جامعه‌ است که آن را متوجه آزادی از بردگی دیگران نکنند. متوجه کسانی نکنند که می‌خواهند جوامع را به بردگی بکشند. صهیونیست‌ها مهمترین دشمن آزادی هستند. دینداری‌ باید منجر به آزادی از دشمنان آزادی ‌شود، منجر به آزادمنشی ‌شود، منجر به آزادی‌خواهی فرد و آزادی جامعه شود. نقش هنرمند در موضوع آزادی ما برای انجام یک کاری دور همدیگر جمع شده‌ایم. هنرمندها! مدیون خون شهدا هستید اگر پرچم آزادی را به عنوان یک پرچم دینی برافراشته نکنید. در مورد اینکه مدعیان آزادی در جهان دروغ می‌گویند هم صحبت کن!. آمریکا دروغ می‌گوید طرفدار آزادی است. غرب به دنبال نابود کردن آزادی است. می‌بینید برای آزاد نشدن یک زندان بزرگ به نام غزه چه کار می‌کنند؟ دولت‌های غربی به آزادی خیلی خیانت کرده‌اند. در مورد اینها هم صحبت کن! دین، آزادکنندۀ جوامع از بردگی دین واقعاً آزادکننده است؛ آزادکنندۀ جامعه از بردگی، آزادکنندۀ فرد از بردگی، آزادکنندۀ قوای انسان، آزادکنندۀ استعدادهای انسان! آزادکننده و شکوفاکنندۀ زندگی‌جمعی در انسان‌ها که انسان‌ها بتوانند با هم عاشقانه زندگی کنند. مساجد می‌توانند محل تمرین آزادی باشند. ترس، مهمترین عامل بردگی انسان دین بنا بر آزادی دارد. آزادی از انواع ترس‌ها! مهمترین عامل به بردگی کشاندن انسان‌ها، ترس است و مهمترین کاری که دین با تو می‌کند، احساس امنیت است. ایمان، امنیت می‌دهد. دایره بردگی که با ترس شروع می‌شود، خیلی گسترده است. اکثر کسانی که امام حسین(ع) را به قتل رساندند، امام حسین(ع) را دوست داشتند و دشمن ایشان نبودند ولی از ترس سربازان شوم یزید دست به این جنایت زدند. این شایعه که یزید با سربازانش در راه کوفه هستند، ترسی را در مردم کوفه ایجاد کرد که دست به قتل امام حسین(ع) زدند. نظام بردگی جدید هم که با ایجاد ترس به دنبال بردگی سایر جوامع است را باید شناخت. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۸ @Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه/ جلسۀ یازدهم(پایان) 🔘 دلایل بحث تحجر در این زمان 🔘 ویژگی‌های متحجرین 🔘 در مقابله با جریان متحجر غرب‌زده چه باید کرد؟ استاد در هیئت میثاق با شهدا دلایل بحث تحجر در این زمان مهمترین دلیل انتخاباتیِ این بحث، کاهش مشارکت مردم در انتخابات است. این مشکل در اثر دو نوع نگاه متحجرانه، تحجر غربگرایانه و تحجر دین‌مدارانه پدید می‌آید. اگر چه در کل، انتخابات خوب پیش رفت اما بر اساس نگرش‌سنجی ایرانیان که در کشور انجام می‌شود، درصد قابل توجهی از مردم دین را از سیاست جدا می‌دانند که بسیار قابل تأمل است. چنین نگاهی اثر خودش را در انتخابات نشان می‌دهد. نگاه متحجرانه، موجب کاهش مشارکت و افزایش بدبینی و بی‌اعتمادی مردم می‌شود. به علاوه تحجر؛ به دین، فرهنگ و سیاست ضربه زده است. نمونه‌اش مساجد و هیئت‌هایی هستند که غیرسیاسی هستند. ضعف ادبیات انقلاب هم باعث تأثیر بیشتر ادبیات تحجر شده است. ملاحظه مهم دیگر در فلسفه بحث از تحجر این است که آموزش دین نباید بوی تحجر بدهد. باید با ادبیات درست و به دور از تحجر در مورد دین سخن گفت. این موارد نشان می‌دهد که بحث از تحجر در این زمان مهم است. ویژگی‌های متحجرین برخی از ویژگی‌های متحجرین را می‌توان اینطور برشمرد: عدم انتقادپذیری و جمود، سطحی بودن، دوقطبی‌سازی، عدم پذیرش تنوع انسان‌ها، عدم پذیرش انواع موقعیت‌ها، عدم تشخیص اولویت‌ها، مثل بقیه مردم بودن (نداشتن شخصیت مستقل، مرعوب دیگران بودن و مرعوب کردن دیگران) و ترس از نواندیشی و آزاداندیشی. برای دوری از تحجر، توجه به تفاوت در انواع موقعیت‌ها بسیار مهم است. موقعیت‌ها عوض می‌شوند و مصلحت‌هایی در مسایل سیاسی و اجتماعی پیش می‌آید که باید آنها را بشناسیم تا دچار تحجر نشویم. کسی که تفاوت موقعیت‌ها را نفهمد، در موضع‌گیری‌های فرهنگی و سیاسی خود، به تحجر کشیده می‌شود. انسانی که متحجر نیست، انعطاف دارد و در موقعیت‌های مختلف، انعطاف‌پذیری متفکرانه از خود نشان می‌دهد. نمونه تاریخی کسی که اولویت‌ها را درک نمی‌کرد، اشعث است که اولویت و اهمیت مقابله با معاویه را درک نکرد و با اصرار و لجاجت، حضرت علی(ع) را مجبور به جنگ با خوارج کرد و بعد از آن حضرت علی(ع) دیگر نتوانست برای مقابله با معاویه لشکر جمع کند. فرد متحجر، شخصیت مستقلی ندارد و اگر موج به یک سمت برود، او هم به همان طرف می‌رود. انسان نباید مرعوب کسی باشد و کسی را هم مرعوب خود نکند. مرعوب شدن خودش نوعی تحجر است. متحجرین از نواندیشی می‌ترسند، از حرف تازه می‌ترسند. نواندیشی جسارت می‌خواهد. اگر خواستیم نواندیش شویم چه کار باید کرد؟ باید آزاداندیش شویم. در مقابله با جریان متحجر غرب‌زده چه باید کرد؟ برای مقابله با جریان متحجر غرب‌زده، ارزشی صحبت نکنیم، بلکه علمی و عقلانی صحبت کنیم. آثار دین و فوائد دنیایی دین را مطرح کنیم. همچنین از واقعیت‌های موجود استفاده کنیم. آیا کسانی که خود را ماتریالسیت می‌دانند، واقعاً مادی‌گرایی را در انسان تقویت کرده و انسان را بیشتر به مادیات رسانده‌اند؟ خیر. آنها مادیت را از بین برده‌اند. آنها دنیا را خراب کرده‌اند. وقتی می‌گویی آنها دنبال دنیا هستند، یک عده هم می‌گویند خب پس من سراغ تو نمی‌آیم و سراغ آنها می‌روم چون من دنیایم را می‌خواهم. در نزاع دین و دنیا در اغلب موارد، دنیا برنده است. 🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ سوم 🔘 نجات انسان از بردگی، کار اصلی دین 🔘 آزاداندیشی در گفتمان انقلاب اسلامی 🔘 ادبیات آزادی؛ ادبیاتی راهبردی 🔘 روایاتی در مورد آزادی در دین استاد در دانشگاه هنر نجات انسان از بردگی، کار اصلی دین ممکن است این سؤال مطرح باشد که چرا می‌گویید اصل کار دین، نجات دادن انسان از بردگی است؟ در حالی که ما می‌بینیم که کار دین این است که انسان‌ها از بداخلاقی، شهوت‌رانی، جنایت، ظلم و ..... آدم‌ها خلاص بشوند. ما نباید اشتباه برداشت کنیم. هرجا به شما می‌گویند بداخلاقی نکنید، هرزگی نکنید، ظلم نکنید، منظور این است که بردۀ شهوت نباشید، بردۀ هوس خودتان نباشید، بردۀ نفس امارۀ خودتان نباشید. آزاداندیشی در گفتمان انقلاب اسلامی متأسفانه جامعۀ ما گفتمان انقلاب اسلامی را پرچم‌دار آزاداندیشی نمی‌‌داند و این گفتمان را به تقلید و تحجر متهم می‌کند. اکثر مردم فکر می‌کنند انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی، آزاداندیشی را چیز بدی می‌داند، در حالی که این خواستِ رهبر انقلاب است که کرسی‌های آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه برگزار شود ولی متأسفانه این کرسی‌ها رونق چندانی نداشته است. فرهنگ جامعۀ ما فرهنگ آزاداندیشی نیست. علت کم‌توجهی به آزاداندیشی در جامعه ما این است که حواس‌ها جای دیگری است و صداهای دیگر بلندتر هستند. ادبیات آزادی؛ ادبیاتی راهبردی موضوع غزه را در نظر بگیرید. این موضوع مهم است و در جهان مخاطب هم دارد ولی با چه ادبیاتی در رسانه می‌توان از مظلومیت مردم غزه سخن گفت تا مؤثر باشد؟ یک پیشنهاد این است که بگوییم «جهان اسلام مورد ستم قرار گرفته است». ولی با این ادبیات، حساب خود را از مسیحیت جهان جدا کرده‌ایم و فرد مسیحی، خودش را مخاطب این حرف نمی‌بیند. گفتمان دیگر فریاد علیه جرم و جنایت است که آن هم حدی دارد و بیشتر از آن نمی‌گیرد و مردم حوصله ندارند به نفع مظلومان عالم و علیه ظالمان قیام کنند. پیشنهاد راهبردی این است که با مفهوم آزادی علیه صهیونیست‌ها شروع به کار کنیم. مثلاً از این تعبیر در سطح جهان استفاده کنیم که «مردم غزه را آزاد کنید». روایاتی در مورد آزادی در دین آزادی، مفهوم کلیدی دین است. رهایی از «عبد دیگران بودن» و «عبد صفات زشت بودن» مهم است. حضرت علی(ع) می‌فرماید: عَبدُ الشَّهوَةِ أسيرٌ لا يَنفَكُّ أسرُهُ (غررالحکم، حدیث ۶۳۰۰)؛ اسیر شهوت و بردۀ شهوت اسیری است که هیچ‌وقت از اسارت نجات پیدا نمی‌کند. اگر کسی برده بشود، به راحتی آزاد نمی‌شود؛ فقط ارباب‌هایش عوض می‌شوند. همچنین در روایتی دیگر امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: كَم مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوى أميرٍ(میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۵)؛ چه بسا عقلی كه اسير هوسى شده است. همچنین ایشان در کلامی دیگر می‌فرمایند: غايَةُ الإخْلاصِ الخَلاصُ (میزان الحکمه، ج۳، ص۳۶۸). رهایی در اخلاص است. اخلاص چیست؟ «الإخْلاصُ غايَةُ الدِّينِ»(غرر الحكم، ۷۲۷ )، اخلاص هدف نهایی دین است. در حدیث قبل، رهایی به عنوان نتیجه اخلاص ذکر شده است. پس آزادی هدف نهایی دین است. نهایت اخلاص، رهایی است و اخلاص هم، غایت دین است. همچنین حضرت علی(ع) می‌فرماید: مَنْ قَامَ بِشَرَائِطِ اَلْعُبُودِيَّةِ أُهِّلَ لِلْعِتْقِ (غرر الحكم، ج۵، ص۳۱۴). کسی شرایط بندگی خدا را فراهم کند، او شایستۀ آزادی است. مَن قَصّرَ عَن أحْكامِ الحُرِّيّةِ اُعِيدَ إلى الرِّقِّ(غرر الحكم، ج۴، ص۳۱۴). کسی که از احکام آزادی کم بگذارد، به بردگی برمی‌گردد. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۹ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ ج چهارم/ بخش اول 🔘 تأثیر استغفار بر آزاداندیشی 🔘 اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی 🔘 ملاقات انسان با خدایی آزاد 🔘 آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی استاد در دانشگاه هنر تأثیر استغفار بر آزاداندیشی یکی از دلایل استغفار که آنقدر ارزش دارد و هر روز باید تکرار شود، چیست؟ کسی که حاضر است بگوید من اشتباه کردم، این آدم آزاداندیش است، قلبش آزاد است. چون مهمترین اسارت، اسارت نفسِ آدمی است. وقتی انسان گناه کرد و توبه نکرد، بعد خودش را توجیه می‌کند و اسیر عملش می‌شود. با این اسارت، دیگر آزادی‌اش از دست رفته است. ولی استغفار، آزادی از این اسارت است. انسان باید پیش خدا بگوید که من اشتباه کردم تا آزاد شود. اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی اصل اول از نظر معنوی، آزادی روحی است. خدا از ما نمی‌خواهد که به سمتش برویم، خودش ما را می‌برد. خدا از ما نمی‌خواهد عاشقش بشویم، خودش عاشقِ ما هست و عشقش را به ما نشان می‌دهد، ما خود به خود بازتاب و آینۀ عشقِ او می‌شویم و پر از نور خواهیم شد و این انعکاس، ما را در این جذبه قرار خواهد داد. خدا یک تکلیف به ما داده است و می‌‌گوید تو فقط اسیر نشو، اسیر عمل خودت یا اسیر عمل دیگری نباش! آزاده باش! ملاقات انسان با خدایی آزاد ما در نهایت باید خدا را ملاقات کنیم، « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره، 156)»؛ ما به سمت خدا بر می‌گردیم. « يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (انشقاق، 6)» ای انسان تو در این زندگی‌ات رنج می‌کشی، چه رنجی؛ بعد به ملاقات خدا می‌روی. حکم زندگی‌ انسان این است. مهمترین ویژگی که خداوند در قرآن می‌خواهد ما را متوجه آن بکند این است که ما برای ملاقات با خدا باید سنخیتی با این خدا داشته باشیم و هر چه سنخیت ما با خدا بیشتر باشد، بیشتر به او متصل می‌شویم. این اتصال یک اتصال حقیقی است. این تقرب یک تقرب حقیقی است. یکی از مهمترین ویژگی‌های خدا، آزادی‌اش است و در قرآن مدام این آزادی خود را به رخ ما می‌کِشد. پس ما هم برای ملاقات با او باید آزاد باشیم. اینکه خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت می‌کند؛ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(نور، 46) و هر کسی را که بخواهد گمراه می‌کند؛ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ (رعد، 27)؛ به هر کسی که بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد؛ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(نور، 38)، هر کسی را بخواهد می‌بخشد و هر کسی را که بخواهد عذاب می‌کند؛ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ (فتح، 14)؛ این نوع آیات نشان می‌دهد که خدا آزاد است و آزادی خود را به رخ ما هم می‌کشد. می‌گوید ببین من آزاد هستم، من هر کاری دلم بخواهد می‌کنم، خب تو هم باید آزاد بشوی. انسان برای ملاقات با خدای آزاد، چنین سنخیتی را نیاز دارد و باید آزاد باشد. انسان نورانی، عارف، معنوی، باصفا و مقدس؛ انسان آزاد است که حاضر نیست برده بشود و زمینۀ بردگی برای دیگران را در خودش از بین برده است. آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی این آزادی طوری است که اگر آدم یک حرف غلطی زد، از اشتباه خود دفاع نکند یا اگر کسی گفت من این حرف شما را قبول ندارم، شما به جای اینکه آماده دفاع بشوی، بگویی واقعا؟ چرا؟ الآن صد در صد آماده باش تا نقد حرف خودت را بشنوی. اگر نقد حرف شما غلط بود، نمی‌پذیری ولی آمادگی‌اش را داشته باش! آمادگی‌ نقد شنیدن را که داشته باشی، آزاداندیش می‌شوی. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ ج چهارم/ بخش اول 🔘 تأثیر استغفار بر آزاداندیشی 🔘 اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی 🔘 ملاقات انسان با خدایی آزاد 🔘 آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی استاد در دانشگاه هنر تأثیر استغفار بر آزاداندیشی یکی از دلایل استغفار که آنقدر ارزش دارد و هر روز باید تکرار شود، چیست؟ کسی که حاضر است بگوید من اشتباه کردم، این آدم آزاداندیش است، قلبش آزاد است. چون مهمترین اسارت، اسارت نفسِ آدمی است. وقتی انسان گناه کرد و توبه نکرد، بعد خودش را توجیه می‌کند و اسیر عملش می‌شود. با این اسارت، دیگر آزادی‌اش از دست رفته است. ولی استغفار، آزادی از این اسارت است. انسان باید پیش خدا بگوید که من اشتباه کردم تا آزاد شود. اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی اصل اول از نظر معنوی، آزادی روحی است. خدا از ما نمی‌خواهد که به سمتش برویم، خودش ما را می‌برد. خدا از ما نمی‌خواهد عاشقش بشویم، خودش عاشقِ ما هست و عشقش را به ما نشان می‌دهد، ما خود به خود بازتاب و آینۀ عشقِ او می‌شویم و پر از نور خواهیم شد و این انعکاس، ما را در این جذبه قرار خواهد داد. خدا یک تکلیف به ما داده است و می‌‌گوید تو فقط اسیر نشو، اسیر عمل خودت یا اسیر عمل دیگری نباش! آزاده باش! ملاقات انسان با خدایی آزاد ما در نهایت باید خدا را ملاقات کنیم، « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره، 156)»؛ ما به سمت خدا بر می‌گردیم. « يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (انشقاق، 6)» ای انسان تو در این زندگی‌ات رنج می‌کشی، چه رنجی؛ بعد به ملاقات خدا می‌روی. حکم زندگی‌ انسان این است. مهمترین ویژگی که خداوند در قرآن می‌خواهد ما را متوجه آن بکند این است که ما برای ملاقات با خدا باید سنخیتی با این خدا داشته باشیم و هر چه سنخیت ما با خدا بیشتر باشد، بیشتر به او متصل می‌شویم. این اتصال یک اتصال حقیقی است. این تقرب یک تقرب حقیقی است. یکی از مهمترین ویژگی‌های خدا، آزادی‌اش است و در قرآن مدام این آزادی خود را به رخ ما می‌کِشد. پس ما هم برای ملاقات با او باید آزاد باشیم. اینکه خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت می‌کند؛ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(نور، 46) و هر کسی را که بخواهد گمراه می‌کند؛ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ (رعد، 27)؛ به هر کسی که بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد؛ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(نور، 38)، هر کسی را بخواهد می‌بخشد و هر کسی را که بخواهد عذاب می‌کند؛ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ (فتح، 14)؛ این نوع آیات نشان می‌دهد که خدا آزاد است و آزادی خود را به رخ ما هم می‌کشد. می‌گوید ببین من آزاد هستم، من هر کاری دلم بخواهد می‌کنم، خب تو هم باید آزاد بشوی. انسان برای ملاقات با خدای آزاد، چنین سنخیتی را نیاز دارد و باید آزاد باشد. انسان نورانی، عارف، معنوی، باصفا و مقدس؛ انسان آزاد است که حاضر نیست برده بشود و زمینۀ بردگی برای دیگران را در خودش از بین برده است. آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی این آزادی طوری است که اگر آدم یک حرف غلطی زد، از اشتباه خود دفاع نکند یا اگر کسی گفت من این حرف شما را قبول ندارم، شما به جای اینکه آماده دفاع بشوی، بگویی واقعا؟ چرا؟ الآن صد در صد آماده باش تا نقد حرف خودت را بشنوی. اگر نقد حرف شما غلط بود، نمی‌پذیری ولی آمادگی‌اش را داشته باش! آمادگی‌ نقد شنیدن را که داشته باشی، آزاداندیش می‌شوی. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | ج چهارم - بخش دوم 🔘 راز مظلومیت اولیاء خدا 🔘 اهمیت آزادی درونی 🔘 انواع آزادی در محوری‌ترین شعار انقلاب 🔘 انواع آزادی فردی 🔘 آزادی قلب مهمتر است یا آزادی اندیشه؟ استاد در دانشگاه هنر راز مظلومیت اولیاء خدا راز مظلومیت اولیاء خدا چیست؟ مگر آدم‌ها مفطور به فطرت الهی نیستند؟ مگر اصل‌شان پاک نیست؟ پس چرا اکثراً اولیای خدا را غریب می‌گذارند؟ چرا بسیاری از مردم به اولیای خدا که می‌رسند، بد می‌شوند؟ بلکه برده دشمنان می‌شوند. چون اولیاء خدا نمی‌خواهند کسی را به بردگی بکشند. همین! داستان این است! شب عاشورا نمونۀ برجسته‌ای در این موضوع است. شبِ عاشورا، امام حسین(ع) یارانش را به بردگی نکشید. امام حسین(ع) در شب عاشورا به بهترین یارانش در روی زمین فرمود می‌‌خواهم با شما واقعیت را بگویم. اصل صحبت امام این بود که فرمود من فردا کشته می‌شوم، یعنی ماندن شما فایده‌ای برای من ندارند. بعدش هم نتیجه‌گیری کرد که هر کدام می‌خواهید، بروید. من هم از شما راضی هستم. این آزاد گذاشتن مردم، راز مظلومیت اولیاء خدا است. اهمیت آزادی درونی از نظر معنوی، آزادی امری کلیدی‌ است. این آزادی در روح انسان بسیار مهم است و به آزادی بیرونی هم مرتبط است. کسانی که آزادی درونی را توصیه نمی‌کنند و فقط آزادی بیرونی و اجتماعی را توصیه می‌کنند، خائن هستند. این افراد می‌خواهند کلاه سر دیگران بگذارند. این ابزار به بردگی کشیدن دیگران است. این روش همان کسانی است که پرهای کبوترها را قیچی می‌کند بعد روی پشت‌بام رهایشان می‌کنند تا بپرند. می‌گوید بپّر و برو! دیگر آزاد هستی! بعد کبوتر را می‌‌اندازد بالا و این کبوتر بدبخت هم یک دور کوتاه می‌زند و با احتیاط برمی‌گردد سر جایش و آنقدر همانجا دانه به او می‌دهند که جَلد آنجا می‌شود. بعداً دیگر پرهایش را هم نمی‌کَنند. بعد به مسخره کردن این‌ها می‌ایستند. تمسخر آزادی روی پشت‌بام‌ کفتربازها! صهیونیست‌ها هم با انسان‌ها همین کار را می‌کنند. انواع آزادی در محوری‌ترین شعار انقلاب آزادی جایگاه بسیار مهمی در دین دارد. آزادی جامعه هم فوق‌العاده مهم است. اگر یک جامعه کلاً اهل آزادی نباشد، خدا غضب می‌کند. اگر کلیت جامعه یا اکثریت قابل اعتنایی‌ از جامعه دست از آزادی بردارند، خدا دیگر به قیامت حواله نمی‌دهد، در همین دنیا یک ذلتی به آن جامعه می‌دهد! آزادی جامعه بسیار مهم است. در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ «استقلال» یعنی آزادی جامعه، «آزادی» هم یعنی آزادی درونی(فردی) و آزادی بیرونی(اجتماعی) انسان. آزادی جامعه و آزادی درونی و اجتماعی، در جهموری اسلامی مهم است. جمهوری اسلامی مبتنی بر آزادی درونی تک تک افراد است. لذا اگر ایمان آدم‌ها کم بشود جمهوری اسلامی، تضعیف می‌شود. انواع آزادی فردی آزادی فردی انسان به دو قسمت اساسی تقسیم می‌شود. یک بخش به آزادی رفتار مربوط است. آزادی رفتار فرع دو آزادی مهمّ درونی دیگر است؛ آزادی اندیشه و فکر، و آزادی قلب و گرایش. در آزادی قلب، انسان اسیر هیچ تعلقی نیست. آزادی قلب، یک هدف بسیار مهم است، آزادی قلب، یک اوج است و ارزشمندترین بخش آزادی است. آزادی قلب مهمتر است یا آزادی اندیشه؟ آزادی قلب را جز با آزادی اندیشه نمی‌توان فراهم کرد. آزادی قلب، آزادی دل تو، رهایی دلِ تو از اسارت «اولویت» دارد، ولی آزادی اندیشه، «اَولّیت» دارد. تو تا آزادی اندیشه را تأمین نکنی به آزادی دل نمی‌رسی. پس آزادی دل عملاً برای ما مهمتر است و نهایتاً در عالم وجود آن آزادی دل است که ارزشمندتر است. «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(شعراء، 89)». آزادی قلب در داشتن قلب سالم از هر نوع اسارتی است. اما آزادی اندیشه، مقدمه آزادی قلب است. ما تا آزاد فکر نکنیم، نمی‌توانیم به آزادی قلب برسیم. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ پنجم - بخش اول 🔘 بروکراسی، یکی از ابزارهای نوین اسارت 🔘 عدم باور عمومی به توانایی دین برای اداره دنیا 🔘 سابقه تاریخی در نپذیرفتن نجات‌بخش بودن دین در امور دنیا 🔘 عمل انبیاء در امور دنیا، باور نشد 🔘 راه مدنظر انبیاء برای تحقق آزادی، باور نمی‌شود استاد در دانشگاه هنر بروکراسی، یکی از ابزارهای نوین اسارت متأسفانه توجه به انواع اسارت‌های مدرن در جامعه بسیار کم است و در مورد راه‌های نیفتادن در دام این اسارت‌ها هم کمتر صحبت می‌شود. بروکراسی اداری، یکی از ابزارهای اسارت‌های مدرن است. برده‌داری مدرن چگونه می‌تواند یک‌ کارخانه، یک شرکت و حتی یک مجموعه آموزشی را به اسارت بکشد و بردگی نوین را آنجا حاکم کند؟ ابزارهای بردگی نوین آنقدر شیک و تمیز است که اصلاً کسی این نوع بردگی را تشخیص نمی‌دهد و یا آن را توهین به آزادی انسان نمی‌داند. این خیلی مهم است که ما در مورد ابزار نوینِ بردگی فکر کنیم. عدم باور عمومی به توانایی دین برای اداره دنیا چرا انسان‌ها علیه ابزار نوین بردگی قیام نمی‌کنند؟ چون از راه‌های رسیدن به آزادی در عصر جدید خبر ندارند و آن را باور نمی‌کنند. مردم حرف انبیاء را در موضوعاتی مانند خدا، قیامت، نبوت، وحی و ملائکه و .... باور دارند. اینها چیزهایی که نیست باورش سخت باشد. ولی یکی از حرف‌هایی که همیشه از انبیاء باور نشده و باورش سخت بوده، این است که دین می‌گوید من برای ادارۀ حیات بشر طرح دارم؛ بدون اینکه انسان‌ها به بردگی کشیده شوند. ولی خیلی‌ها می‌گویند نمی‌شود! اینها شدنی نیست! سابقه تاریخی در نپذیرفتن نجات‌بخش بودن دین در امور دنیا به عنوان مثال بعد از رسول خدا(ص)، در مقابل طرح‌های پیغمبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) ایستادند و گفتند امکان‌پذیر نیست و نمی‌شود. مثلاً یکی از طرح‌‎های پیغمبر(ص) و حضرت علی(ع) برای آزادی انسان‌ها، مساوی تقسیم کردن بیت‌المال بود که بلافاصله بعد از رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع)، این کار را لغو کردند و گفتند: نمی‌شود! ما باید بتوانیم از طریق پول و اقتصاد مردم را کنترل کنیم! اسم این کار را هم «نظم‌ دادن به جامعه» عنوان کردند ولی حقیقت آن به اسارت کشیدن انسان بود. این به اسارت کشیدن الآن هم به صورت‌های مختلف و مدرن و پیچیده‌تر در جریان است. عمل انبیاء در امور دنیا، باور نشد مردم به راحتی می‌‌توانند باطن قرآن و معنویت و معناداری جهان را باور کنند ولی توانایی دین برای اداره حیات بشر را باور نمی‌کنند. مثلاً ابوجهل نبوت پیامبر و صداقتش را قبول کرد و گفت ایشان که دروغ نمی‌گوید! شخصیتش این‌طور نیست که دروغ بگوید! وقتی که می‌گوید به من وحی آمده، خب حتماً آمده است. این را باور می‌کند. ولی ابوجهل‌های تاریخ باور نمی‌کنند که عمل پیغمبر، نجات‌دهنده بشر است. این باور وجود نداشت که عمل پیامبر، منجی است. عمل حضرت نوح(ع) هم در ساختن کشتی باور نشد که این کارش عامل نجات است، پسرش گفت نه من ابزار دیگری برای نجات دارم و به کوه پناه می‌برم، نوح(ع) گفت کوه تو را نجات نمی‌دهد! به کشتی پناه بیاور! ولی او باور نکرد. راه مدنظر انبیاء برای تحقق آزادی، باور نمی‌شود آن چیزی که از انبیاء باور نمی‌شود این است که این روش‌ها جواب می‌دهد. به تعبیر دقیق‌تر راه تحقق آزادی برای انسان به معنای واقعی و کامل کلمه را که انبیا نشان می‌دهند، باور نمی‌شود. بعد انسان‌ها به اسارت‌ها و ابزار اسارت‌ پناه می‌برند. برخی از ابزار اسارت‌ها واضح است مثل آنجایی که کسی را برده کرده، او را شلّاق زده و از او کار می‌کِشند. ولی ابزار پیچیدۀ به اسارت گرفتن انسان چیست؟ در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) ایشان را خانه‌نشین کردند در حالی که حضرت می‌خواست آدم‌ها را از بردگی نجات بدهد. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۱ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ پنجم - بخش دوم 🔘 برخی از ابزارهای جدید به بردگی کشیدن 🔘 دین چگونه با ابزارهای جدید بردگی مبارزه می‌کند؟ 🔘 ضرورت نظام دینی برای آزادسازی 🔘 تأثیر آزاداندیشی بر خلاقیت هنری استاد در دانشگاه هنر برخی از ابزارهای جدید به بردگی کشیدن الآن هم شیوه‌های متعددی برای به بردگی کشیدن انسان‌ها وجود دارد و دعوا بر سر آزادی و بردگی است؛ اگر چه روش‌ها و ابزار به بردگی کشیدن خیلی مدرن شده است. برخی از از ابزارهای امروزین به بردگی کشیدن عبارتند از بروکراسی و نظم اداری، تشویق و تنبیه‌های بی‌جا در نظام تعلیم و تربیت، کنترل‌گری‌های زیادی، سرگرم کردن انسان، ترساندن انسان(در موضوعاتی مانند نگرانی در مورد آینده، ترس به عنوان انگیزه انتخاب شغل، انگیزه فعالیت اقتصادی و انگیزۀ تحصیل و ......) دین چگونه با ابزارهای جدید بردگی مبارزه می‌کند؟ ولی ایمان در بدترین شرایط می‌گوید عیبی ندارد! اگر شرایط تو خوب نیست، بیا با ایمان، خودت را آزاد کن. دین مفهومی مثل توکل را مطرح می‌کند و می‌گوید با توکل، خودت را از ترس‌ها آزاد کن. دین مفهومی مثل رضایت را پیشنهاد می‌کند و می‌گوید با کمک این مفهوم، خودت را از رنج‌ها و حسرت‌ها آزاد کن. مفهومی مثل ایمان را عنوان کرده و می‌گوید به کمک ایمان، خودت را از همۀ خطرات، حفظ و از همۀ قدرت‌ها آزاد کن. دین سپس تمرین می‌دهد و می‌گوید تمرین سخاوت و انفاق داشته باش. این تمرین آزادسازی است تا خودت را آزاد ‌کنی. ضرورت نظام دینی برای آزادسازی ولی به هر حال همه افراد که نمی‌توانند با این‌ روش و با کمک ایمان و توکل و رضایت و ..... خودشان را آزاد کنند. اینجا باید یک نظام دینی حاکم شود تا عملیات آزادسازی انسان را به خوبی انجام دهد. روش و عملکرد نظام دینی طوری طوری است که آزادسازی‌ها را انجام می‌‌دهد. مشکلی که وجود دارد این است که به عنوان مثال در مورد ولایت، توضیح داده نشده که این ولیّ چگونه جامعه را اداره و سرپرستی می‌کند که منجر به آزادسازی و استقرار مردم‌سالاری می‌شود. اصل و اساس ولایت برای مردم‌سالاری است و هیچ قدرتی مثل قدرت ولایت نمی‌تواند مردم‌سالاری را محقق کند؛ نه احزاب، نه قانون، نه مطبوعات و... تأثیر آزاداندیشی بر خلاقیت هنری قبلاً بیان شد که آزاداندیشی بر آزادی دل و قلب مقدم است. با اینکه آزادی و رهایی دل از تعلقات و ترس‌ها خیلی عظمت دارد و هدف بزرگ انسان ا‌ست اما آزادی اندیشه بر آن مقدم است. برای هنرمند، آزاداندیشی بسیار مهم است. در لحظه‌ای که هنرمند مشغول خلاقیت هنری است، از الگوها آزاد است و دنبال کشف راه‌های تازه است. این صحنه واقعا زیباست که هنرمندی مشغول خلق اثر است و می‌خواهد طرحی نو دراندازد. این خلاقیت، اثر آزادی اندیشه ا‌ست. دانشگاه هنر هم جایی است که بیشترین آزادی اندیشه در آنجا وجود دارد؛ بیشتر از سایر رشته‌ها و دانشگاه‌ها. دیگر دانشگاه‌ها و رشته‌ها، اسیر اصطلاحات هستند و به سختی می‌توانند خلاقیت داشته باشند ولی دانشجویان هنر هنگام خلق یک اثر، به خلاقیت نیاز دارند. شغل هنرمندان، آزاداندیشی و بهره‌برداری از لحظه‌های ناب آزاداندیشی است. هنرمند از الگوها و اصطلاحات آزاد است. از تعبیرات به کار برده شده در کتاب‌های علمی و اصطلاحات شاخه‌های مختلف علوم آزاد است. اگر چه ابزار می‌تواند یک مقداری هنرمند را مقید ‌کند. زیباترین بخش خلاقیت آنجایی است که هنرمند آزادانه عمل می‌کند. در چنین شرایطی این «آزادی» یک چیز موهوم نیست و هنرمند آزادانه طبیعت را بازآفرینی کرده و آزادانه فکر خودش را در تجسم هنری مجسم می‌کند. هنرمند آزادانه علاقه‌های خودش را در صورت‌های هنری به تصویر می‌کشد. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۱ @Panahian_text
📌 تحلیلی بر ابعاد حماقت اسرائیل در شهادت اسماعیل هنیه 🔘 اشتباه محاسباتی دشمن در شهادت اسماعیل هنیه 🔘 دشمن، آثار خون شهدا را نمی‌بیند 🔘 تأثیر شهادت اسماعیل هنیه بر پیوند بیشتر مردم ایران و فلسطین 🔘 لزوم نشان دادن بیشتر قدرت به دشمنی که توهم دارد‌ 🔘 هوش راهبردی جمهوری اسلامی استاد در ویژه برنامۀ شهادت اسماعیل هنیه، شبکۀ ۳ سیما اشتباه محاسباتی دشمن در شهادت اسماعیل هنیه ما گاهی دشمن را خیلی باهوش فرض می‌کنیم که حساب همه چیز را دارد، خصوصاً در برخی از حادثه‌ها که دشمن به جنایتی بزرگ دست می‌زند. جنایت بزرگ است ولی نباید تصور کنیم که دشمنانی که پشت سر این جنایت‌اند هم بزرگ هستند و بزرگ فکر می‌کنند. اتفاقاً آنها بسیار حقیراند. دشمن فکر می‌کند که هنوز دوران استعمار است که با کنار آمدن با چهره‌های اصلی یا کشتن چهره‌های اصلی، می‌تواند ملتی را چپاول کند. تصور غلط دشمن این است که با شهادت بزرگانی مانند اسماعیل هنیه و یا دیگر رهبران مقاومت، می‌تواند مقاومت را متوقف کند. اگر دشمن جنایت‌های بزرگی را جسورانه انجام می‌دهد، او را هوشمند ندانیم. آنها نادان هستند و نمی‌دانند مقامت منتشر شده و قابل جلوگیری نیست. دشمن، آثار خون شهدا را نمی‌بیند دومین مشکل ذهنی دشمن این است که حقیقت را می‌پوشاند. دشمن نمی‌تواند آثار و برکات خون شهید را درک کند و اگر صد مرتبه هم این آثار را ببیند، باز هم باور نمی‌کند. کافر خصلتی دارد که حقیقت را می‌پوشاند و واقعیت را ندیده می‌گیرد. آیه قرآن در مورد این افراد می‌فرماید اگر بعد از دین عذاب الهی، باز هم به دنیا برگردند، دوباره کافر می‌شوند و حقیقتی را که دیده بودند را نادیده می‌گیرند؛ وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ* بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ(انعام، ۲۷ و ۲۸). صهیونیست‌ها هم با این که آثار خون شهدایی مانند شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را دیده‌اند، باز هم به ترور بزرگان مقاومت ادامه می‌دهند. تأثیر شهادت اسماعیل هنیه بر پیوند بیشتر مردم ایران و فلسطین دشمن با این ترورها، مردم ایران را بیش از پیش به مردم فلسطین پیوند زده است. الان مردم غزه همدلی بیشتری با مردم ایران پیدا کرده‌اند. دستگاه محاسباتی دشمن کار نمی‌کند و قرآن در مورد اینها می‌فرماید صُمُّ بُكمٌ عُميٌ (بقره، ۱۸). این افراد به دلیل ندیدن واقعیت، دچار توهم می‌شوند. امروز مرز ایمان و کفر، مرز بین واقع‌بینی و توهم است. توحش اسرائیل، نتیجه توهم او است. لزوم نشان دادن بیشتر قدرت به دشمنی که توهم دارد‌ در چنین شرایطی اگر دشمن احساس کند که حضور مردم در صحنه کم‌رنگ شده است، توهم پیروزی پیدا می‌کند. به چنین دشمنی که احمق است باید بیشتر قدرت نشان داد. دشمن امیدوار است که ما کوتاه بیاییم. تصور دشمن این است که این اقدامات می‌تواند برخی را بترساند و به مصلحت‌اندیشی و سازش وادار کند. این تلقی مربوط به دستگاه فکری معیوب دشمن است. صهیونیست‌ها مدت‌ها است که جنگ بدون قاعده را علیه مقاومت شروع کرده‌اند تا مردم را مرعوب کنند. جنایات صهیونیست‌ها در غزه، بی‌ضابطه است و خلاف عرف جنایت‌کاران عالم است که نمونه آن را در شهادت اسماعیل هنیه در ایران می‌بینیم. هوش راهبردی جمهوری اسلامی جمهوری اسلامی ایران در هیچ حادثه‌ای دستپاچه عمل نکرده است که الان اینطور عمل کند. دشمن نمی‌تواند ایران را وادار به عکس‌العملی کند که نتیجه‌اش به نفع دشمن باشد. در ایران عقلانیت حکم‌فرما است. ایرانی‌ها هر اقدامی که انجام دهند، هوشمندانه است چون می‌خواهند طبق سنت‌های الهی قدم بردارند. دشمن همیشه از هوش و درایت جمهوری اسلامی ضربه خورده است. هوش راهبردی جمهوری اسلامی باعث شده که جمهوری اسلامی علی‌رغم همه محدودیت‌ها، سال به سال قوی‌تر شود و اسرائیل علی‌رغم همه امکاناتی که دارد، سال به سال تضعیف شود. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 ویژه برنامۀ شهادت اسماعیل هنیه، شبکۀ ۳ سیما - ۱۴۰۳.۰۵.۱۰ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ ششم 🔘 تشکیلات از نگاه شهید بهشتی 🔘 شرایط فعلی تحزب در ایران 🔘 خوبی‌های داشتن تحزب صحیح استاد در دانشگاه هنر تشکیلات از نگاه شهید بهشتی شهید بهشتی در مورد شرایط حزبی و تشکیلاتی معتقد بودند که تشکیلات ما آهنین نیست. تشکیلاتی که انسان‌ها در درونش احساسِ حرکتی خودساز و آزاد می‌کنند، تشکیلاتی است که می‌کوشد تا انسان‌ها را همسو کند نه اینکه انسان‌ها را رقابتی بسازد. کِی ما اصلاً در اسلام خواسته‌ایم انسان قالبی بسازیم؟ تا در پِی آن باشیم که تشکیلات‌مان هم قالب‌های آهنین باشد یا مثلاً قالب‌های آهنین داشته باشد. شرایط فعلی تحزب در ایران نگاه شخصیتی مثل شهید بهشتی به حزب این بود که یک تشکیلات آهنین نیست که آدم‌ها در آن جرأت اظهارنظر نداشته باشند. در مورد شرایط تحزب در کشور، ملاحظاتی مطرح است. وضعیت حزبی به معنای صحیح آن در کشور ما حاکم نیست. گروه‌ها و جریان‌های سیاسی موجود، عملکرد کامل حزب را ندارند. باید این موضوع را بررسی کرد که آیا اینکه کشور را احزاب اداره بکنند، کار درستی است؟ من فکر می‌کنم احزاب ممکن است منشأ بسیاری از مفاسد باشند، کما اینکه در کشورهای غربی هستند ولی محاسنی هم دارند. ما الآن از محاسن حزب استفاده نمی‌کنیم و این امر یک حزب‌گریزی را پدید می‌آورد. خوبی‌های داشتن تحزب صحیح ۱- پاسخگویی در قبال کاندیداها اگر حزب در کشور ما کارکرد مناسبی داشته باشد، می‌تواند ایده‌های مختلف را برای ادارۀ کشور ساماندهی کند. اگر این‌طور می‌شد، از وضع فعلی بهتر بود. به علاوه الآن مسؤولیت پاسخگویی در مورد عملکرد نامزدها به عهدۀ شورای نگهبان است. ولی با حضور قوی و صحیح حزب، این فشار از روی شورای نگهبان برداشته می‌شد و یک حزب مسئولیت معرفی و پاسخگویی در مورد عملکرد کاندیدا را می‌پذیرفت. مردمی که اشخاص را نمی‌شناسند، می‌توانستند به آن حزب اعتماد کنند. به این ترتیب خیلی از چهره‌های سیاسی که امروز مطرح هستند، کنار می‌رفتند و یک چهره‌های سیاسی دیگری روی کار می‌آمدند. چون جریان‌های سیاسی فعلی، خیلی از این چهره‌ها را به دلیل داشتن رأی و اقبال عمومی مطرح کرده‌اند، نه برای مدیریت واقعی کشور. ۲- داشتن طرح و برنامه در تحزب اینکه چند حزب حضور داشته باشند؛ فکر کنند، رقابت کنند و نقد کنند؛ شرایط بهتری را ایجاد می‌کند. تحزب به معنای درست و معمول آن که در جهان هست، بهتر از وضعیت فعلی کشور است. دیگر خوبی حزب می‌تواند این باشد که یک گروهی نشسته‌اند و از قبل در مورد مسایل و مشکلات کشور فکر کرده و طرح د‌ارند، نه اینکه وقتی دولت دستشان می‌آید، تازه بخواهند در مورد مسایل فکر کنند. به همین دلیل وضعیت تحزب بهتر از وضع فعلی است. آقای دکتر جلیلی در انتخابات اخیر به تنهایی کار یک حزب را انجام داد. ولی دیکتاتورهای سیاسی می‌گویند دولت سایه خطرناک است. معنای حزب همین است و البته باید جدای از طرح و برنامه و مطالعه که کشور را چگونه باید اداره کرد، افرادی هم برای اداره کشور تربیت شوند. ۳- جلوگیری از فضای دوقطبی اگر احزاب کارکردهای منطقی خود را نداشته باشند، باندهای سیاسی با کارهای رسانه‌ای و عوام‌فریبانه، خفقان روانی ایجاد می‌کنند که یکی از نتایج آن دوقطبی‌سازی است. در قرآن کریم، نفاق دوقطبی‌ساز به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. دوقطبی‌سازی مختصاتی دارد؛ به عنوان مثال همه چیز را در جناح مقابل سیاه، و همه چیز را در این طرف سفید دیده و بعد با تخریب‌، خفقان روانی ایجاد می‌کند و این پدیده خیلی بدی است. وضعیت موجود که گاهی منجر به وضعیت دوقطبی می‌شود، مطابق با آزادی روانی جامعه نیست. در چنین شرایطی تحزب بهتر از وضعیت فعلی خواهد بود. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۱ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ هفتم 🔘 کلام امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی 🔘 حرف فرد قدرتمندتر، منطقی‌تر به نظر می‌رسد 🔘 برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد 🔘 مثال‌هایی در مورد به بردگی کشیدن ذهن‌ها استاد در دانشگاه هنر کلام امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی می‌‌‌فرماید: اگر ما از وابستگیِ فکری بیرون بیاییم، همۀ وابستگی‌ها تمام می‌‌‌شود. اینکه ما وابسته شدیم، در اقتصاد وابسته هستیم، در .... فرهنگ وابسته هستیم، در همه چیز وابسته هستیم، مبدأ این همین است که در فکر وابسته هستیم(صحیفه امام خمینی، ج 10، ص 53). حرف فرد قدرتمندتر، منطقی‌تر به نظر می‌رسد می‌گویند هرکسی قدرتمندتر باشد، حرفش منطقی‌تر تلقی می‌‌شود، چون زورش زیاد است آدم حرفش را می‌‌شنود و می‌‌گوید واقعاً حرفش منطقی است! قدرت، خودبه‌خود یک اثر روانی روی آدم دارد. ولی وقتی حرف کسی که قدرتمند نباشد را می‌شنویم، می‌گوییم من فکر نمی‌کنم اینطور باشد، اگر کلی دلیل هم بیاورد، آدم احساس نمی‌کند که آن آدم ضعیف، حرف منطقی زده است. قدرت، متقاعد شدن افراد را با کمترین دلیل، بی‌دلیل یا با دلایل غلط افزایش می‌‌دهد. این موضوع را از جهتی دیگر نیز می‌توان بررسی کرد؛ وقتی که یک مستضعف، یک انسان ضعیف شده‌ یا قومی یا فرهنگ و جامعه‌ای که ضعیف شده‌، در مقابل یک قدرتمندی قرار بگیرد؛ به این سادگی نمی‌تواند از اسارت کشور قدرتمند نجات پیدا بکند و تن به اسارت می‌‌دهد. برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد نباید از راه مرعوب کردن دیگران، به دنبال تأثیرگذاری بر آنان باشیم. از راه مستضعف قرار دادن دیگران و با قدرت‌نمایی نباید دیگران را مرعوب کرد و بر آنان تأثیر گذاشت. برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد. رسول اکرم(ص) می‌فرمودند: « .... أَشِيرُوا عَلَيَّ (تفسير القمی، ج۱، ص۲۵۶) »؛ به من مشورت بدهید. انسان‌ها معمولاً می‌خواهند این متقاعدسازی که یکی از ارکان مدیریت است را با روش‌هایی انجام بدهند که موجب سلب آزادی اندیشه دیگران می‌‌شود. چرا اکثر مردم مستضعف باقی می‌‌مانند و مستکبرها همیشه مستکبر باقی می‌‌مانند؟ چوت به مستضعفین یاد داده‌اند که آزاداندیش نباشید. مثال‌هایی در مورد به بردگی کشیدن ذهن‌ها به عنوان مثال برج‌های دوقلو را در آمریکا به طرز مضحکی مورد حمله قرار داده و منفجر کردند و بعد هم اعلام کردند این عملیات تروریستی بوده است ولی دلایل زیادی وجود دارد که خودشان این کار را کرده‌اند. آنها راه‌های به بردگی کشیدن ذهن‌ها را بلد هستند تا کسی آزاداندیشانه دربارۀ برج‌های دوقلو فکر نکند. روزی هم عمرو عاص به معاویه گفت می‌خواهی بفهمی این ملت چقدر احمقانه از تو تبعیت می‌‌کنند و به قول بحث ما آزاداندیش نیستند؟ گفت: چه کار کنیم؟ عمرو عاص گفت روز چهارشنبه بگو امروز می‌خواهیم نماز جمعه بخوانیم. بابا نماز جمعه اسمش روی آن است، دیگر چهارشنبه که نمی‌شود خواند! معاویه اعلام کرد که امروز روز چهارشنبه می‌خواهیم نماز جمعه بخوانیم. همه جمع شدند و خواندند. عمرو عاص گفت ببین! وقتی که انسان آزاداندیش نباشد، همین می‌‌شود. خدا شاهد است اگر یک ذره انسان مرعوب قدرت‌ها بشود، قدرت علمی آزاداندیشیِ خودش را از دست می‌‌دهد. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۲ @Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ هشتم 🔘 دین، عامل حفظ آزادی 🔘 تضمین آزادی فرد و جامعه در دین 🔘 وقتی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی بیشتر است 🔘 هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمی‌کند استاد در دانشگاه هنر دین، عامل حفظ آزادی جامعه‌ای که می‌خواهد مستقل و آزاد باشد، باید افرادش هم مستقل و آزاد باشند و تربیت دینی چنین تربیتی است. آن چیزی که خیلی‌ها متوجه نمی‌شوند این است که تو برای حفظ آزادی و استقلال خودت باید رفتارهای دینی را انجام بدهی. اینکه بگوییم آزادی تو محدود به دینداری است؛ این کلام، بد حرف زدن است، این حرف اگر غلط هم نباشد، مفاهیم غلطی را به ذهن مخاطب منتقل می‌کند. بی‌دلیل دعوا درست می‌کند. با همین حرف یک عده با دین ضدیت پیدا می‌کنند. بسیاری معتقدند «شما در محدودۀ احکام دینی و احکام شرع آزاد هستید»، ولی دقیق‌تر از آن کلام، این است که بگوییم «تو اگر دین را رعایت نکنی، آزادی‌ات را از دست می‌دهی. برای حفظ آزادی خودت، مقررات دین را باید رعایت کنی. برای حفظ آزادی جامعه و آحاد مردم باید این مقررات رعایت شود؛ نه اینکه آزادی را به دین محدود کنیم». تضمین آزادی فرد و جامعه در دین بعضی‌ها می‌گویند دین را باید به آزادی محدود کنیم. این حرف غلطی است. یک جریان سیاسی خیلی پر سر و صدا در کشور همین را می‌گوید که ما باید دین را به آزادی محدود کنیم و هر جا دین، خلاف آزادی بود؛ دین را کنار بگذاریم. این حرف غلط است. این حرف دقیقی نیست که دین را به آزادی محدود کنیم. مگر دین حرفی خلاف آزادی هم دارد؟ دین فقط مقرراتی را بیان می‌کند که دو نتیجه در پی دارد: یک، آزادی تو را تضمین می‌کند. دو، آزادی را در جامعه و برای دیگر افراد تضمین می‌کند. دستورات دینی برای حفظ آزادی انسان است. اگر دستور مبارزه با هوای نفس می‌دهد، برای این است که هوای نفس بدجور اسیرکننده انسان است؛ هم از نظر درونی و هم در بیرون، تو بردۀ ارباب‌هایی خواهی شد. تو اگر هوس‌باز باشی برده می‌شوی. وقتی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی بیشتر است وقتی که شما می‌گویی آزادی در اسلام هست مگر اینکه مقررات شرعی را بخواهی زیر پا بگذاری، طرف احساس می‌کند آزادی در دین محدود است. بعد شما می‌خواهی استدلال بیاوری که دلایل این محدودیت آزادی، معقول است. ولی طرف دیگر اصلاً نمی‌ایستد تا حرف تو را گوش بدهد؛ دَر می‌رود. وقتی که به فردی می‌گویی آزادی هست ولی در محدودۀ شرع؛ می‌گوید: شرع آزادی را برایم محدود کرد، آنجایی که شرع نیست آزادی بیشتر است. ولی این توهم است. واقعیت این است که این‌طور نیست. آنجایی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی تو بیشتر است. هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمی‌کند برخی از بزرگان معتقدند آزادی در غرب محدود است به آزادی دیگران؛ و آزادی در اسلام، محدود است به آزادی دیگران و قوانین شرع. بهتر است بگوییم در اسلام هم آزادی محدود به رعایت آزادی دیگران است و هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمی‌کند. مثلاً رعایت حجاب ضروری است چون بی‌حجابی از دیگران و جامعه، سلب آزادی روانی می‌کند. اگر شما معنای آزادی را توسعه بدهید، بی‌حجابی ضد آزادی است. آزادی وجوه، لوازم و مقدماتی دارد، حفظ آزادی هم شیوه‌ای دارد. شما نمی‌توانی هر کاری بکنی، بعد آزادی‌ات هم حفظ بشود و آزادی در جامعه هم محترم باقی بماند. شما نمی‌توانی هرطوری که می‌خواهی رانندگی کنی و شهر را به هم بریزی. مقررات راهنمایی و رانندگی را برای این قرار داده‌اند که مردم زودتر به مقصد برسند. آن کسی که قوانین راهنمایی و رانندگی را مانع زود رسیدن خودش می‌بیند، اشتباه می‌کند و مانع به مقصد رسیدن بقیه هم می‌شود. 📢 صوت: @Panahian_mp3 🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۳ @Panahian_text