امام جعفر صادق(علیه السلام):
إذا أکثر العَبْد مِنَ الاِستِغفار رفعَتْ صحیفتُهُ وَ هی تتلألأ
هرگاه بنده زیاد استغفار کند، نامه عملش بالا رود در حالی که می درخشد.
🌸اصول کافی/ج۴/ص۲۶۶🌸
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا وَ الْقَمَرِ إذَا تَلَاها وَ النَّهَارِ إذَا جَلَّاهَا
قسم به آفتاب و تابش آن؛ و قسم به ماه که در پی آفتاب تابان در آید؛ و قسم به روز هنگامی که جهان را روشن سازد. (سوره شمس/۱-۳)
امام صادق(علیه السلام) در تأویل این آیات فرمود: «مراد از خورشید، امیر المؤمنین(علیه السلام) است و منظور از نور خورشید(ضُحَاهَا)، قیام حضرت قائم(علیه السلام) است و ماه که از پی آن در آید، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) هستند و روز که زمین را روشن(وَ النَّهارِ إذَا جَلَّاها)، نیز روز قیام قائم است».
🍀اثبات الهداة/ج۳/ب۳۲/ح۶۶۰🍀
پرسش: من با آن که واجبات و حتی بعضی از مستحبات را انجام می دهم مرتکب گناهان کبیره می شوم، اشکال از کجاست؟
پاسخ: به نظر می رسد اولاً عبادات ما با توجه و حضور قلب نیست که مانع از گناه شود؛ ثانیاً کنار عبادات، کارهای غفلت زا و ظلمت خیز از ما سر می زند؛ لذا راههای زیر را سفارش می نماییم:
۱-مطالعه پیوسته در عوالم پس از مرگ و احوال برزخ و قیامت
۲-مطالعه دربارهٔ عواقب وخیم گناهان
۳-ارتباط پیوسته و قلبی با خداوند (خواندن قرآن و دعاها و نماز شب و لیکن با توجه و حال)
۴-داشتن حالت انابه و خضوع و تضرع دائمی توبه و استغفار
۵-دوری از عواملی که انسان را به گناه متمایل می سازد؛ مانند محیط های آلوده به گناه
۶-از بین بردن زمینه های گناه؛ مثلا کسی که انحرافات جنسی دارد، باید هر چه سریع تر ازدواج کند
۷-نشست و برخاست با افراد مؤمن و خدا ترس واقعی.
(در دیدار و گفتگوی یکی از علما با بسیجیان)
امام جعفر صادق(علیه السلام):
لَا یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلم أن یواخی الفَاجر و لا الأحمق وَ لا الکَذّاب
شایسته نیست برای مرد مسلمان که با شخص تبهکار و احمق و دروغگو رفاقت کند.
🌸اصول کافی/ج۴/ص۴۵۴🌸
امیر المؤمنین(علیه السلام):
أفضَلُ العَمَلِ ما أُریدَ بِهِ وَجهُ الله
برترین کار، کاری است که برای خدا باشد.
🍀غرر الحکم/ح۱۵۵🍀
روزی آیت الله حسینقلی همدانی(قدّس سِرُّه) به یکی از بزرگان و شیوخ عرب توصیه نمود که توبه کن. و نَفَس آقا تأثیر کرد و او تصمیمی به توبه گرفت؛ لذا تمام کسانی که حقی از آن ها ضایع کرده بود را راضی کرد؛ از جمله یک بار از روی غضب انگشت دست یکی از نوکران خود را قطع کرده بود. دستور داد او را آوردند و به او گفت: «هر مبلغی که بابت دیه بخواهی، پرداخت می کنم». او نپذیرفت. دستور داد شمشیری آوردند و گفت: «پس قصاص کن». باز گفت: «چه فایده! برای من دست نمی شود. باشد تا روز قیامت». در این موقع، آن شیخ عرب با همه ابهت و عظمت که داشت، بلند بلند به گریه افتاد و غرورش شکست. در این موقع خداوند مقلب القلوب دل آن مرد را نرم کرد و گفت: «بدون قصاص و دیه تو را عفو کردم».
🍀چلچراغ سالکان/ص۱۰۰🍀
الهی عاجز و سرگردانم، نه آنچه دارم، دانم و نه آنچه دانم، دارم.
الهی! اگر بر دار کنی، رواست؛ مهجور مکن و اگر به دوزخ فرستی، رضاست؛ از خود دور مکن.
☘رسالهٔ دل و جان/خواجه عبدالله انصاری☘