هدایت شده از Careless Whisper!
اسم داستان: خاطرات یادگاری
میگشت و میگشت و سفر میکرد در گذشته های دور و نزدیک، مرور میکرد تک تک خاطرات و روز هایش را..ورق میزد صفحه های سرنوشت گذشته اش را و گذشتگان را..!
انگار در خلسه ای از ابهام و خاطرات گمشده بود، روز های سخت گذشته را مرور میکرد، لبخند میزد به سرنوشتش، به ترسهایش و غلبه میکرد با استرس ها و نگرانی هایش..
تمامشان را ثبت کرده بود، تمام خاطراتش را برای یادگاری ثبت کرده بود؛
در افکارش، در قلبش، در دفترچه ها و رویاهایش..
زندگیه زیبایی داشت، گذشته را میپرستید و حال رو دوست داشت آینده برایش رازی نا مفهموم بود، ساکت بود و با قلبش حرف میزد و لبخند میزد، خودش را بی نقص نمیدید و سعی بر برطرف کردن عیب هایش داشت. دفترچه ی احساساتش رو در دست گرفت و با شتاب میدوید به سمت راز پنهان سرنوشتش، و حالا آن خاطرات یادگاری تجربه های او بودن..تجربه هایی برای زندگی بهترش، و تکرار نکردن اشتباهاتش..و او میدوید و باز هم میدوید..برای بینهایت ها و تجربه های جدیدش..!
تقدیم به: @paradoxical_ir
از طرف کـوردلیـا 🍓
لطفاً امشب خیلی مواظب خودتون باشید و حتی اگر کار ضروری هم دارید سعی کنید فردا انجام بدین .
از خونه نرید بیرون. خطرناکه...🥲💔
اگه یه مینیبوس داشتم با گل و کتاب و قهوه، هیچوقت نمیفروختمشون.
تا ابد درشو میبستم و دور از آدمها، با همونها زندگی میکردم.
هدایت شده از - 𝑸𝒖𝒆𝒓𝒆𝒏𝒄𝒊𝒂 -
یه چالش بریم؟
اگر دوست داشتین فور کنید و از خوشگلترین عکسایی که تو ١۴٠١ گرفتین بفرستین ببینیم :>>
مُتَناقِضنَما 🇵🇸
یه چالش بریم؟ اگر دوست داشتین فور کنید و از خوشگلترین عکسایی که تو ١۴٠١ گرفتین بفرستین ببینیم :>>
خیلی از عکس هایی که امسال گرفتم را دوست دارم !
ولی شاید قشنگ ترین شون برام عکس های کربلا باشن :))
مُتَناقِضنَما 🇵🇸
خیلی از عکس هایی که امسال گرفتم را دوست دارم ! ولی شاید قشنگ ترین شون برام عکس های کربلا باشن :))
و همه عکس هایی که با دوستام دارم :)
البته اونا قابل پخش نیستن🙄😂
واقعا میخوام فاز چهارشنبه سوری را بفهمم هاا
ولی نمیتونم
اصلا در توانم نیست ، فهم این حجم از... 😑
استغفرالله !
مُتَناقِضنَما 🇵🇸
اگه از شیرکاکائوم بهت دادم ، یعنی خیلی دوست دارم .
اگه برات گل نرگس خریدم ،
یعنی خیلی دوست دارم .