eitaa logo
مُتَناقِض‌نَما 🇵🇸
529 دنبال‌کننده
748 عکس
106 ویدیو
3 فایل
•وَيَقولونَ اِنَهُ لَمَجنون• میان هرج و مرج شهر دنبال کسی هستم ! کسی آیا ندیده در حوالی من ، خودم را ؟! اندک عکاسِ گاه نویسنده !!
مشاهده در ایتا
دانلود
گوش زمین به ناله من نیست آشنا من طایر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند چون میکنند با غم بی همزبانیم
ای لاله بهار جوانی که شد خزان از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود برخاستی که بر سر آتش نشانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار من نیز چون تو همدم سوز نهانیم
خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است.‌‌ کارهای اجتماعی در یک مواردی‌ فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید. [۱۴۰۱/۱۰/۱۴]
Mohammad Motamedi - Hala Ke Miravi { titraj } (320).mp3
9.23M
🎧♥️ ‌●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ ‹ عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود او که از جان خودت دوست ترش میداری!
تو همون اشتباه دوست داشتنی هستی که من دیگه از تکرارش خسته شدم!
سفید , آبی , طلایی :)) 💙🤍💛
🔖 📚 مهربان تر از مادر ، محرم تر از خواهر ، مقاوم تر از کوه ، زیباتر از حور و روح‌نواز تر از نسیم صبح... این صفات نادره تنها چند شاخه گل از گلستان وجود‍ِ مادرِ همسرم فاطمه ام‌‌ّالبنین است. آنقدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن می‌گوید و در عین هیمنه و شکوهمندی ، چنان لطیف و نجیب است که بی ترس از ملامت و سرزنش می توانی ساعت ها با او سخن بگویید و به تمام اشتباهات و خطاهایت اعتراف کنی... وقتی همسرم عباس ، با لبخند از سختگیری های مادرش در تربیت فرزندان میگفت و می‌گفت : که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او برادرانش بوده‌ ، نمی‌توانستنم به خودم بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقصی لطافت و زنانگی ، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. همواره صحبت هایی از این دست را ترفندی از جانب همسرم می‌دانستم که شاید میخواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد... 📓•ماه به روایت آه•
مُتَناقِض‌نَما 🇵🇸
🔖#بـریده_ڪتاب 📚#معرفـے_ڪتاب مهربان تر از مادر ، محرم تر از خواهر ، مقاوم تر از کوه ، زیباتر از حور
سطر سطر این کتاب را بارها و بارها خوندم ، و هر بار از زیباییش لبخند روی لبم اومد :)) و هر بار در کنار لبخند اشک توی چشمام جمع شد...💙 روایتی شیرین با قلمی دلنشین از حضرت اباالفضل‌عباس(ع) و مادرشون ام‌‌ّالبنین که اگر نخونیدش ، لذت بسیار بزرگی را از خودتون دریغ کردین !!! 🖋️نویسنده: ابوالفضل زرویی نصرآباد