eitaa logo
مُتَناقِض‌نَما 🇵🇸
528 دنبال‌کننده
748 عکس
106 ویدیو
3 فایل
•وَيَقولونَ اِنَهُ لَمَجنون• میان هرج و مرج شهر دنبال کسی هستم ! کسی آیا ندیده در حوالی من ، خودم را ؟! اندک عکاسِ گاه نویسنده !!
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی من خیلی دلم برات میسوزه ایران خانم :) خیلی دلم برای تو و خودمون میسوزه که قراره حال بدت از اینی که هست بدتر هم بشه ! دلم میسوزه که قراره اشک های بیشتری به پات ریخته بشه... ای کاش که اون خلبان نامرئی زودتر بیاد و به داد برسه.. :)
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
به عنوان عضوی از قشر جوان در این مملکت، درخواست دارم که اگه قاضی زاده هاشمی رئیس جمهور نشد، لاقل به عنوان وزیر تمیز و ناز در حیطه جوانان مشغول به فعالیت بشه. ما یه مسئول تمیز و ناز می‌خوایم ایهاالناس. یه مسئول آروم و تمیز و ناز.
دیدن بعضی وقتا آدم تو یک‌سری موقعیت‌هایی قرار میگیره که ذهنش قفل می‌کنه. همه کلمات از یادش می‌ره و معنای خودشون را از دست میدن . دیدین یک سری وقت‌ها میدونی باید چیکار کنی و چی بگی ، ولی در عین حال نمیتونی ؟! الان برای من از همون موقعیت‌هاست همون موقعیت های عجیب که باید یه کاری بکنم . ولی نمیدونم چه کاری ، یه چیزی باید بگم. ولی نمیدونم چی... برای همین الان فقط میتونم ازتون در این حد درخواست کمک داشته باشم که لطف کنید و اگر براتون مقدور برای پدر یکی از دوستان عزیزم فاتحه‌ای قرائت کنید و برای آرامش قلب خانواده‌شون و مخصوصا دوست من خیلی دعا :))
ما انسانیم ! موجوداتی محکوم به اجباری تحت عنوان زندگی حتی در سخت‌ترین و جانکاه ترین لحظات...
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ :) ♥️
عیدتون همه تون خیلی مبارکا :)🪴
نامزد خوشگل تمیز، نانازی ، عزیز دل و گوگولی مون در عین همون روحیه نرمالویی که داشت به نفع جبهه انقلاب کنار کشید :))
تنها انگیزه ام برای دوم آوردن تو این فشار و سختی زیادِ امتحانات این ترم فقط این صحنه تو کنج اتاقمه که آخر هفته دیگه و در نهایت منجر میشه به باز کردن تک تک این بسته‌ها و ساعت‌ها غرق شدگی و دور شدن از دنیای تلخ واقعیت‌ها و زندگی.. :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُتَناقِض‌نَما 🇵🇸
حاج آقا، هارداسان ؟! کجایی آقاسید ؟! کجایی که ببینی قدرت را ندانستیم و حال درمانده و مستأسل در تمام کوچه پس کوچه‌ و خیابان‌های این مرز و بوم به دنبال کسی شبیه تو میگردیم :)) حاج آقا، هارداسان ؟! میبینی سید درماندگی‌مان را، میبینی چگونه در استرس و نگرانی صبح شنبه و تمام فردا های بعد از آن به سر می‌بریم چراکه قرار است کسی غیر از تو رئیس جمهور شود. چهل روز است که دیگر از این استان به آن استان سفر نمیکنی و نیستی، نیستی و غم این نبود هنوز که هنوز است مانند همان شب اولی که خبر سقوط بالگرد و گم شدنت را شنیدیم و تا صبح مشغول دعا بودیم و استرس و نگرانی برای رئیس جمهور محبوب و عزیزمان باعث شده بود خواب از چشمانمان فراری باشد تازه‌ی تازه است... حاج آقا، هارداسان ؟! زحمات بی وقفه و بدون استراحتت در سه سال گذشته تازه دارد به ثمر می‌نشیند. آن باغ خشک شده‌ی بی‌رمق و بی جان که شبانه روز رویش کار کردی، بیل زدی ، برایش زحمت کشیدی و با دستان خود تک تک نهال‌های زیبای موجود را درون خاک قرار دادی حالا دیگر سرسبز شده است و کم کم زمان میوه دادن نهال‌های درخت شده فرا رسیده است. پس کجایی؟! چه کسی قرار است میوه‌های باغ را دست چین کند ؟! زین پس چه کسی میتواند مانند تو از این باغ پر نعمت و زیبا نگه‌داری و به آن رسیدگی کند ؟! حاج آقا، هارداسان ؟! اینقدر زود کجا پر کشیدی و رفتی سید ابراهیم ؟! دلت تنگ حاج قاسم شده بود ؟ مگر دل ما نشده بود ؟! حال باید دلمان برای هر دوی‌تان تنگ بشود. گناه نداشتیم؟! اصلا گیرم که دل ما هیچ، نگفتی رهبرمان تنها بود، بروی تنها‌تر می‌شود ؟! حاج آقا، هارداسان ؟! آقای خادم جمهور و خادم الرضا ! یک چیز را میدانی ؟! من چهار، پنج سالی میشد که از صبح جمعه بیدار شدن میترسیدم. همیشه نگران بودم خبری تلخ از دستی قطع شده و بدنی سوخته و انگشتری نشان به گوشم برسد. اما ظاهراً جمعه‌ها کافی نبود، آخر نزدیک به چهل روز است که از صبح های دوشنبه هم میترسم. مخصوصاً ساعت هشت‌اش! میترسم که نکند باز هم خبری از بدنی سوخته و انگشتری نشان بشنوم ! پس این صبح های ترسناک کی به اتمام میرسد سید ؟! فردا بازهم صبح جمعه است. نمیشود فردا که از خواب بیدار شدم و اخبار را چک کردم.خبری بخوانم از سفر استانی جدید رئیس جمهور آیت الله رئیسی و یا افتتاح مثلا کارخانه‌ایی جدید؟!؛ نمیشود خبرهایی بخوانم و بشنوم که تنها مفهوم‌شان زنده بودن تو و اتمام این چهل روز کابوس طولانی و سخت است ؟! نمیشود اینگونه خیال کنم که حالا دیگر توانسته‌ام جناب نچسب و دوست نداشتنی بختک را از روی خودم کنار بزنم و آن دستش که روی گردنم بود و محکم فشار میداد اما من فکر میکردم فشار بغض است بردارم و از این خواب تلخِ پر از اشک و غم بیدار شوم..؟! یعنی ممکن است ؟! یعنی میشود ؟! حاج آقا، هارداسان ؟!