161-araf-ar-parhizgar.mp3
869.2K
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه161
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک کنیم.
🌹به نیابت از " #شهدا "
⊰بسم الله الرحمن الرحیم ⊱
🌷| السلامعلیڪیارسولالله
🌷| السلامعلیڪیاامیـرالمؤمنین
🌷| السلامعلیڪیافاطمهالزهـرا
🌷| السلامعلیڪیاحسـنِبنعلے
🌷| السلامعلیڪیاحسـینِبنعلے
🌷| السلامعلیڪیاعلےبنالحسین
🌷| السلامعلیڪیامحمدبنعلے
🌷| السلامعلیڪیاجعـفربنمحمـد
🌷| السلامعلیڪیاموسےبنجعـفر
🌷| السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضاالمرتضے
🌷| السلامعلیڪیامحمدبنعلےِالجـواد
🌷| السلامعلیڪیاعلےبنمحمـدالهادی
🌷| السلامعلیڪیاحسنبنعلیِالعسـڪری
🌷| السلامعلیڪیابقیهالله،یاصـاحبالزمان
🌷| السلامعلیڪیازینبڪبری
🌷| السلامعلیڪیاابوالفضلالعبـاس
🌷| السلامعلیڪیافاطمهالمعصومه
♥️''السلامعلیڪمورحمهاللهِوبرڪاته''
💛🕌🧡🕌💛🕌🧡🕌
📹 نماهنگ
سلام امام رضا
من آشنام امام رضا
گفتن تموم زندگیت
گفتم آقام امــــام رضا
پیشنهاد دانلود👌
ویژه دلتنگها💔
#امام_رضا
به نیت سلامتی و تعجیل امر ظهور #امام_زمان عجلالله صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🌹 زیارتنامه #شهدا
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨
#شهید_یدالله_کلهر
🌷شادی_روح_شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوسش داشتم...خیلی...😭😭
همه مادران شهید که بلد نیستند روایت کنند اما توی دلشان پر از روایت و خاطره است. اصلا با همین روایتها اینقدر زود پیر شدند.
خاطرات ناب فرزند شهیدشان را توی هیچ کتابی پیدا نمیکنید...کتاب شهید، خودشان هستند. خودشان را بخوانیم.... چندین بار....با دقت!
به خانواده های شهدا سر بزنیم
★᭄ꦿ↬ @parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#زندگینامهشهیدحاجحسینخرازی | قسمت هشتم عمليات خيبر توأم با صدمات و مشقات زيادی بود. دشمن، منطق
#زندگینامهشهیدحاجحسینخرازی | قسمت پایانی
در عملیات كربلای ۵ در جلسهای با حضور فرماندهان گردانها و يگانها از آنان بيعت گرفت كه تا پای جان ايستادگی كنند و گفت :«هر كس
عاشق شهادت نيست از همين حالا در عمليات شركت نكند، زيرا كه اين، يکی از آن عملياتهای عاشقانه است و از گستره حسابهای عادی خارج است.»
لشکر او در اين عمليات توانست با عبور از خاكريزهای هلالی كه در پشت نهر جاسم از كنار اروندرود تا جنوب كانال ماهی ادامه داشت شكست سختی به عراقیها وارد آوردند.
عبور از اين نهر بدان جهت برای رزمندگان مهم بود كه علاوه بر تثبيت مواضع فتح شده، به عامل سقوط يكی از دژهای شرق بصره بدل شد كه در كنار هم قرار داشتند.
هدايت نيروهای خطشکن در میان آتش و بیاعتنايی او به تركشها و تيرهای مستقيم دشمن و ايثار و از خودگذشتگیاش راه را برای پيشروی هموار كرد و بالاخره با استعانت از الطاف الهی در آن صبح فتح و پيروزی، حاج حسین با خضوع و خشوع به نماز شكر ايستاد...
📥 منبع: نوید شاهد
✍ شهید حاج حسین خرازی | نعمالرفیق
اللهمعجللولیکالفرج
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
🌹شهید دکتر مصطفی چمران
💢منسختترینکار زندگیام درسخواندن است
♨️ از درس متنفرم! اما چه میشود کرد که این درس خواندن تکلیف من است و قطعاً همه تکلیفهای انسان سخت و طاقتفرساست، پس من برای مبارزه با نفسم، میجنگم و درس میخوانم و این تلخی و سختی را تحمل میکنم تا تکلیفم را انجام داده باشم.
🌷شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#دفاع_مقدس #شهید_چمران
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشنگرافی| دستاوردهای #دفاع_مقدس به روایت #حاج_قاسم
📌ماپیروز شدیم پیروز کامل و ملموس
اللهمعجللولیکالفرج
═•ஜ🍃🌹🍃ஜ•═
@parastohae_ashegh313
#قسمت364
وقــت رفتــن، عروس هــا و نوه هــا را بوســید. وهــب و مهــدی را محکــم در آغــوش گرفــت و بــا مهربانــی تــا جلــوی در بدرقه شــان کرد. پســرها که رفتنــد، گفتم: «از اینکه چشم انتظار رفتند، ناراحتم.» و با صدایی گرفته پرسیدم: «یعنی واقعاً، دو سه روزه برمی گردی؟!» گفت: «آره حاج خانم جان.» خندیدم: «چند وقته که دیگه سالار صِدام نمی کنی.» به جای اینکه جوابم را بدهد، مثل مداحان ذکر گرفت و زمزمه کرد: «حسین، سالار زینب.» شــاید حســین می خواســت با این پاســخ کوتاه و چند لایه به اینجا برســاندم که از حالا، نه تو سالاری و نه منِ حسین. داشت همچنان می خواند که تلفنش زنگ زد. برای چند لحظه ساکت شد و بعد، برق شادی میان چشمانش جهید. گفت: «فردا نمی رم، سوریه.» هر دو خوشحال شدیم. من به خاطر نرفتن او خوشحال شدم امّا نمی دانستم او به خاطر چه موضوعی شاد شد. پرسیدم: «خیر باشه، چی شنیدی؟» گفــت: «از ایــن خیرتــر نمی شــه، فــردا قرارِ ملاقات مهمــی با حضرت آقا دارم. بعد از دیدن ایشون می رم.» بســاط گردو شکســتن را پهن کرد و مشــغول شــد. با تعجب پرســیدم: «چه کار می کنی؟ مگه فردا صبح زود نمی خوای بری دیدار آقا؟» بــا خوشــرویی جــواب داد: «ســارا خانــم، صبحونــه گــردو بــا پنیــر دوســت داره، می خوام برای این چند روزی که نیستم، براش گردو بشکنم.» سارا خوابیده بود وگرنــه بــا دیــدن ایــن صحنــه، مثل من، آشــوبی به جانــش می افتاد که خواب را از چشمانش می گرفت. خورشید صبح دوشنبه تا طلوع کند، حسین پلک روی هم نگذاشت. آن شب برای او، حکم شب قدر را داشت. توی اتاق شخصی اش رفته بود و هر بار که پنهانی به او ســر می زدم. عبا به دوش روی ســجاده اش نشســته بود و مناجات می کرد و گاهی، گریه.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313