eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
گروه شهید اندرزگو مصطفی صفار هرندی بــراي همين بود كــه از ميان نيروهاي گروه، زبده تريــن و بهترين نيروهاي اطاعات وشناسايي و حتي فرماندهاني شجاع تربيت يافتند. به قول فرمانده تيپ 313 حّر كه مسئوليت اطاعات و عمليات را در قرارگاه نجف به عهده داشــت: ابراهيم با روش هاي خود بنيان گذار اين تيپ بود، هر چند كه قبل از تشكيل آن به شهادت رسيد. 🍃🍃🍃🍃 گروه چريكي شهيد اندرزگو در دوران فعاليت يك ساله خود شاهد پنجاه و دو عمليات كوچك و بزرگ توسط همان نيروهاي نامنظم بود. آن ها لشكر چهارم ارتش عراق را در منطقه غرب به ستوه آوردند و تلفات سنگيني را به آنان تحميل كردند. . در اين گروه كوچك، انســان هاي بزرگي تربيت شــدند كــه دوران دفاع مقدس ما مديون رشادت هاي آن هاست. . .🍃🍃🍃🍃 آن هــا از خرمن وجودي ابراهيم خوشــه ها چيدند و بــه همراهی او افتخار مي كردند: شــهيد رضا چراغي فرمانده شجاع لشكر 72 حضرت رسول9، شــهيد رضا دستواره قائم مقام لشکر، شهيد حسن زماني مسئول محور لشکر، شهيد سيد ابوالفضل كاظمي فرمانده گردان ميثم، شهيد رضا گوديني فرمانده گردان حنين، شهيد محمدرضا علي اوسط معاون تيپ مسلم ابن عقيل، شهيد داريوش ريزه وندي فرمانده گردان مالك، شــهيدان ابراهيم حسامي و هاشم كلهر معاونين گردان مقداد، شهيدان جواد افراسيابي و علي خرّمدل از مسئولين اطاعات لشکر، و همچنين چندين فرمانده بزرگ دفاع مقدس كه هم اكنون نيز از افتخارات نظام اسامي هستند. 🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
البتــه تــا وقتــی که دهن بــاز نکــرده بودنــد. از پشــت قفس هــا، چشــم در چشمشــان می دوختیم و محو رنگ آمیزی صورتشان می شدیم. یهویی که دهن باز می کردند، یکه می خوردیم اما به جای اینکه بترســیم، هورا می کشــیدیم. مامان از پشــت نرده های ســیاه و ضخیم قفس، دورمان می کرد و می گفت: «اگه زیاد زل بزنین بهشون، شب میان به خوابتون» ما هم از ترس اینکه شب به خوابمان نیایند، رد می شدیم. انتهای قفس ها، یک آقاعکاس ایســتاده بود و برای مردم که پشــت سرشــان، قفــس حیوانــات بــود، عکــس یــادگاری می گرفت. دلمان می خواســت با ببرها عکس یادگاری بگیریم اما آقام اصرار داشت که «دیر شده، بجنبید، باید بریم، جهان نما» و چون می خواست به سرویس برود، سنگ تمام گذاشت و به خاطر اینکه خاطرۀ خوبی به یادمان بماند، از «سیرک هندی» ما را به «جهان نما» برد. جهان نما رســتورانی روباز در منطقۀ پولدارنشــین همدان بود که به غیر از شــام، سوروسات ساز و آواز هم در آن برپا بود. شام را خوردیم و قبل از اینکه نوازنده ها و خواننده ها شروع کنند به ساز زدن و خواندن، به خانه برگشتیم. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313