eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارتنامه‌شهدا۩شهیدسلیمانی.mp3
1.25M
"🎧 ✧بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم✧ ✿ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...✿ 🎙 🌹هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات.. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ا؎شهـید♥️ ازمیلہ‌ها؎این‌قفس⛓ نگاهم‌میرسدبہ‌تو👀 تویے‌ڪہ‌ࢪهاشده‌ا؎🌱 ازهمہ‌تیروترڪشها؎‌گناه🔥 جداشدها؎‌ازاین‌تن‌خاڪے☔️ پروازࢪایادم‌بده✨ ا؎پرستو؎‌عاشق🕊 @parastohae_ashegh313
15.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙 دستت را به او بده ، شـھیـد ڪمڪت مۍکند . .♥️ 🔰 به مردانۍ‌ازجنس‌آسمان‌اعتمادڪن 🌷 ارواح‌طیبه‌همه‌شـهدا @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل۲۱ صالح موســوي و گروهش با عراقي ها درگیر شده بودند. معلوم نبود عراقي ها در کجا ســنگر گرفته اند. تك تیراندازهاي عراقي بلاي جان آنها شــده بودند. از دور بچه ها را نشــانه مي گرفتند و شهید مي کردند. هرچه صالح و ديگران چشم تیز کردند، باز کمین عراقي ها را پیدا نكردند. يكي از بچه ها گفت: «مطمئنم که تو ساختمان ها پنهان شده اند. اگر مي دانستیم کجا هستند، با خمپاره و آرپي جي حساب شان را مي رسیديم.» «بچه ها آنجا را ! بهنام دارد مي آيد.» صالح موسوي سر چرخاند. ديد که بهنام، پابرهنه و فرز، زير رگبار گلولــه ها مي آيــد. گلوله هــا بغــل پايــش مي خوردند و تكه هاي آســفالت را بــه اطراف مي پاشیدند. بهنام، پیراهن آبي به تن و يك شلوار سیاه گشاد به پا داشت. بهنام رسید و نفس نفس زنان پريد تو سنگر. صالح توپید:«تو اينجا چه مي کني، گلوله ها و تانك ها را نمي بیني؟» بهنام چند نفس عمیق کشید و گفت: «بیا کاکا، برايتان آب آوردم، گور پدر دشــمن! حالت خوبه کاکا، دلم برايت تنگ شده بود.» «کشــتي مرا بهنام! معلوم اســت چه مي کني. چرا دو شــب پیش با مرتضي قرباني و بهروز مرادي رفتي؟ آخر تو فكر نمي کني...» «خودت را ناراحت نكن کاکا. بیا آب بخور.» بهنــام، در کلمن را برداشــت و براي صالح آب ريخــت. صالح که از عطش، لبانش داغمه بســته و پوست پوست شــده بود، آب بو گرفته را با لذت نوشید. انگار بهترين نوشیدني را مي خورد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
♦️قهرمان که بین بعثی‌ها به "" معروف بود و او را "" مینامید. ✅ این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] 💫برترین تک‌تیرانداز تاریخ شناخته می‌شود.. 🌹 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیسیمچی گردان انصار لشگر ۲۷ محمدرسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.. 📸 عکسی معروف و زیبا از شهید حاج امینی ماندگار شده است که در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ در در جنوب کانال پرورش ماهی گرفته شده است. این عکس یکی از عکس‌‌های است. بخشی از : ♥️ ای حسین ای مظلوم کربلا ای شفیع لبیک گویان ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم.شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت، هلاک گردم... @parastohae_ashegh313
🔰 شهید مدافع حرمی که به واسطه‌گری در ازدواج معروف بود 🏷همسر شهید نقل می‌کند: 💚 آقا سیدجواد همیشه در کار خیر پیش‌قدم بود و در واسطه‌گری ازدواج پیش‌قدم‌تر. هر کس قصد ازدواج می‌کرد، اول به سراغ «سید جواد» می‌رفت؛ آن‌قدر که در مدت یکسال نامزدی خودش، بیش از پنجاه مراسم نامزدی به‌واسطه او به انجام رسیده بود. بعد از شهادتش هم این رسم دیرینه‌اش ادامه دارد و خیلی‌ها از حاجت‌روایی‌شان به واسطه شهید حسن‌زاده گفته‌اند. 🌷 او در سوریه با نام «سید رستم» معروف بود. قدّ رشید و هیکل ورزیده‌ای داشت؛ تا جایی که دوستانش به شوخی به او می‌گفتند: «سعی کن توی کانال و به حالت خمیده و درازکشیده حرکت کنی که داعش تو را نبیند.» 🌟هدیه به روح مطهر شهید @parastohae_ashegh313
حاجات مردم و نعمت خدا جمعي از دوستان شهيد همراه ابراهيم بودم. با موتور از مسيري تقريباً دور به سمت خانه بر مي گشتيم. پيرمردي به همراه خانواده اش كنار خيابان ايســتاده بود. جلوي ما دست تکان داد و من ايستادم. آدرس جائي را پرســيد. بعد از شنيدن جواب، شــروع کرد از مشکاتش گفت. به قيافه اش نمي آمد که معتاد يا گدا باشد. ابراهيم هم پياده شد و جيب هاي شلوارش را گشت ولي چيزي نداشت. به من گفت: امير، چيزي همرات داري؟! من هم جيب هايم را گشــتم. ولي به طور اتفاقي هيچ پولي همراهم نبود. 💓💓💓 ابراهيم گفت: تو رو خدا باز هم ببين. من هم گشتم ولي چيزي همراهم نبود. از آن پيرمــرد عذرخواهي کرديم و به راهمــان ادامه داديم. بين راه از آينه موتور، ابراهيم را می ديدم. اشک مي ريخت! هوا ســرد نبود که به اين خاطر آب از چشــمانش جاري شود، براي همين آمدم کنار خيابان. با تعجب گفتم: ابرام جون، داري گريه مي کني؟! صورتــش را پاک کرد. گفت: ما نتوانســتيم به يك انســان که محتاج بود کمک کنيم. گفتم: خُب پول نداشتيم، اين که گناه نداره. گفت: مي دانم، ولي دلم خيلي برايش سوخت. توفيق نداشتيم کمکش کنيکمي مکث کردم و چيزي نگفتم. 💓💓💓 بعد به راه ادامه دادم. اما خيلي به صفاي درون و حال ابراهيم غبطه مي خوردم. فرداي آن روز ابراهيم را ديدم. مي گفت: ديگر هيچوقت بدون پول از خانه بيرون نمي آيم. تا شبيه ماجراي ديروز تکرار نشود. رســيدگي ابراهيــم به مشــکات مردم، مرا يــاد حديث زيبــاي حضرت سيدالشهداء انداخت كه مي فرمايند: «حاجات مردم به سوي شما از نعمت هاي خدا بر شماست، در اداي آن کوتاهي نکنيد که اين نعمت در معرض زوال و نابودي است» @parastohae_ashegh313