eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه‌ی عاشقانه‌ی شهید برای من و شما #متن_خاطره یادداشتی از سردار شهید سید مجتبی هاشمی (فرمانده جنگهای نامنظم): ای جوانان؛ ای پسران و دختران عزیزم؛ و این نورِدیدگانم! ما در سنگرِ جبهه‌ی حق علیهِ باطل پشتِ دشمنان را شکستیم؛ و از برای آرامش شما چه شبها که نخوابیدیم... ما از شما دفاع کردیم؛ ما از ناموس‌مان دفاع کردیم... می‌دانم که می‌دانید غنچه‌های نشکفته‌ای را زیر تانک‌های بعثیون فرستادیم، تا شما در آرامش به سر ببرید؛ تا هیچ ابرقدرتی نتوانند نگاه چپ به شما بکند... من و تمامِ سربازانِ جان بر کفِ امام فدای یک تار موی شما... بدانید که تا ما در سنگرِ نبرد هستیم، هیچ نامردی نمی‌تواند از شما حتی یک قطره اشک بگیرد... ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌷همسر شهید محمد اینانلو🌷 💫محمد خیلی به ائمه ارادت داشت ولی چهارتن از این بزرگواران همه زندگی محمد بودند. حضرت زهرا (س) امام حسین (ع ) امام رضا (ع) حضرت علی اکبر (ع). امروز که به شهادت محمدم نگاه می‌کنم می‌بینم ارادت او کار خودش را کرد و آنها با محمد معامله کردند. محمد در رکاب امام حسین(ع) در صحرای کرب و بلای سوریه شهید شد، چون حضرت زهرا(س) بی‌نام و نشان و مانند امام رضا(ع) در کشوری غریب و چون علی‌اکبر(ع) در سن 27 سالگی آسمانی شد. او به هر آنچه دوست داشت رسید. روزهای بی‌محمد بر من سخت می‌گذرد، همه دلتنگی‌های همسرانه‌ام را گذاشته‌ام پیش مادرمان حضرت زهرا (س) و زینب(س) تا در قیامت سرمان را بالا بگیریم و بگوییم: اللهم تقبل منا هذا القابل. ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─
حتی لبخندتان هم عطر خدا می دهد....🌹😊 آری .... برای لایق شدن باید تمام زندگیت بوی خدا بدهد....❣😍 💝شبتون شهدایی💝 ┄┅┅✿❀🌸❀✿┅┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅┅✿❀🌸❀✿┅┅┄
میان رمل های کانال کمیل یا گوشه ای از فکه را بگردید شاید عشق را میان استخوان ها و پلاک ها پیدا کردید ما که این شهر را هرکجا راکه بگویی گشتیم اثری از عشق نبود ❤️صبحتون شهدایی❤️ #عشق_یعنی_استخوان_و_یک_پلاک #کانال_کمیل ╔══════••••••••••○○✿♥️╗ @parastohae_ashegh313 ╚♥️✿○○••••••••••══════╝
🌹جنازه بی‌سر 🌹 حاجی کاری را به من سپرده بود تا انجام دهم با رضا پناهنده رفتیم و پس از اجرای دستور حاجی ، به سمت مقر خودمان حرکت کردیم در راه برگشت، جنازۀ دو شهید را در جاده دیدیم که یکی از آنها سر نداشت آنها وسط جاده بودند، به پناهنده گفتم : «بیا اینارو بذاریم کنار ، یه وقت ماشینی چیزی از روشون رد میشه » شهیدی که سر نداشت ، بادگیر آبی تنش بود آنها را کنار جاده گذاشتیم و برگشتیم قرارگاه دنبال همت گشتم تا گزارش کارم را به او بدهم توی سنگر نبود یکی از بچه ها آمد و گفت : «حاجی رو ندیدی؟» گفتم: «منم دنبالشم، ولی پیداش نیست» گفت: «بین خودمون باشه ها، ولی میگن مثل اینکه حاجی شهید شده»... برق از سرم پرید ناخودآگاه یاد شهیدی که وسط جاده بود، افتادم هم بادگیرش شبیه حاجی بود، هم شلوار پلنگی اش... به رضا پناهنده گفتم: «رضا بیا بریم ببینیم، نکنه اون شهیدی که وسط جاده بود، حاجی باشه؟!» سوار موتور شدیم و رفتیم به همان محل، اما اثری از آن دو شهید نبود آنها را برده بودند... برگشتیم قرارگاه، مانده بودیم چه کنیم؟ کسی هم نبود تا از او خبر بگیریم یا کسب تکلیف کنیم یک روز تمام بلاتکلیف بودیم روز دوم بود که خبر دادند: «حاجی شهید شده، ولی جنازه اش را پیدا نمی کنیم» من و حاجی عبادیان، مأمور پیدا کردن جنازۀ حاجی شدیم به ستاد معراج شهدا در اهواز رفتیم و شروع کردیم به گشتن من دو تا نشانی در ذهنم بود، یکی زیر پیراهنی قهوه ای حاجی و دیگری چراغ قوۀ قلمی که به پیراهنش آویزان بود در حال جست و جو رسیدیم به همان شهیدی که سر نداشت و در جاده دیده بودم سریع دکمۀ پیراهنش را باز کردم، هم زیر پیراهنی اش قهوه ای بود و هم چراغ قوه به گردنش آویزان... 🌷 منبع : کتاب "برای خدا مخلص بود" به روایت «محسن پرویز» از همرزمان شهید همت ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─
شهدای گمنام(زندگی به سبک شهدا) 🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷 🌷آیت الله بهــجت(ره): در هر لحظه با #امام‌زمانت باش بلند میشوۍبگو یاصاحب‌الزمان مینشینۍ بگو یا صاحب الزمان! ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
من نام ڪسی نخوانده ام الا تو با هیچ ڪسی نمانده ام الا تو عید آمد و من خانه تڪانی کردم از دل همہ را تکانده ام الا تو . . . 🌷روزتون_شهدایی 🌷 #نظافت_سنگـر_ها #مردان_بی_ادعـــا #یادشهداباصلوات 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺 @parastohae_ashegh313 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺
شهدای گمنام(زندگی به سبک شهدا) 🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷 لطفا با قلبی شکسته وارد شوید  اینجا تعمیرگاه دل های خسته است ....... زمین خورده ای ؟ قدم بگذار به وادی شهدا #شهدا دست گیرت می شوند اینجا یک جایی دنج برای هوایی  شدن دلهای خسته... ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهدای گمنام(زندگی به سبک شهدا) 🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷 🌷تقوا چیست؟ ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکرو فاذا هم مبصرون.۲۰۱اعراف 🌷تقوا آن است که اگر زمینه گناه، پیش آمد، یاد خدا بیفتیم وگناه نکنیم. 🌷تقوا،کیمیایی است که فلز انسان راطلا میکند. 🌷با تقوا، انسان ،به عزت ولذت و آرامش وکمال وخوشبختی می‌رسد. #تقوا_ترک گناه #تقوا_کیمیا #تقوا_آرامش #شبیه_شھـــــدا_رفتار_ڪنیم #یاد_شهدا_باصلوات ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌹خاطره همسر شهید مدافع حرم از واسطه‌گری برای ازدواج دختر ۱۴ ساله‌ اش...🌹 🔹 موقع ازدواج، آقای نبی‌لو ۲۳ سال داشت، من ۱۹ سال... همیشه می‌گفت، ما دیر ازدواج کردیم. خانم حیف نبود؟ این زندگی، به این خوبی رو، ما چهار سال زودتر می‌تونستیم شروع کنیم. چرا دیر ازدواج کردیم؟! 🔹 همیشه می‌گفتن وقتی انسان می‌تونه زندگی خوبی داشته باشه، چرا دیر؟! 🔹 بعد شاید باورتون نشه، دخترمون که ۱۴ سالش بود، خود آقای نبی‌لو واسطه ازدواج دامادم با دخترم شدن ... 🔹 اصغر آقا یه طلبه ساده، از روستا‌های استان همدان بودن و پسر دایی بنده، که در قم در حال تحصیل بودن، یه روز در حرم، همسرم به ایشون گفته بودن، چرا شما ازدواج نمی‌کنی؟! 🔹 گفته ‌بود، من شرایط ازدواج ندارم... 🔹 گفته بودن، حالا اگر من یه خانواده‌ای رو پیدا کنم که حاضر باشن با شرایطی که داری به شما دختر بدن، شما چکار می‌کنی؟! 🔹 ایشون گفته بود، اصلا محاله یه همچین چیزی... من یه طلبه ساده‌ام... هیچی ندارم... پدرم خوب یه کشاورزه... محاله کسی به من دختر بده... 🔹 گفته ‌بودن، نه من یه خانواده‌ای رو می‌شناسم که شما رو می‌شناسن، من شما رو بهشون معرفی کردم... 🔹 برای من خیلی سخت بود. چون فامیل هم بودیم... گفتم برای من وجهه خوبی نداره، بری و پیشنهاد بدی... آقای نبی‌لو می‌گفتن، نه روی شناختی که من از این جوون دارم، دوست ندارم همچین پسری رو از دست بدیم. بعد من می‌گفتم، اصلا، مگه دختر ما چقدر سن داره، که ما خودمون بخوایم اقدام کنیم برا ازدواجش؟! خلاصه ایشون تونست منو قانع کنه برای این کار ... 🔸 شهید نبی‌لو به دامادم گفته بود، من با خانواده این دختر صحبت می‌کنم. اون‌ها هم با دخترشون مطرح کنن، اگر بتونم موافقت همه شون رو بگیرم، حتما میام بهت می‌گم. 🔸 حالا من مونده بودم، چطوری این موضوع رو با دخترم مطرح کنیم. به همسرم گفتم، حالا چطور می‌خوای به طیبه بگی؟! گفت خانم، اونم راهش رو بلدم. من خودم یه جوری می‌گم. 🔸 ایشون نشستن شروع کردن به صحبت کردن با دخترم، که چقدر ازدواج خوبی داره، و چقدر باعث دوری از گناه می‌شه و این‌که اگر پسر مؤمن با تقوایی باشه و ... این‌ها رو توضیح داد برای دخترم، خیلی با بچه‌ها راحت بود. 🔹 بعد گفت حالا اگر من به عنوان پدرت، یه پسری رو معرفی کنم که تمامی این خصوصیاتی که گفتم، داشته باشه، تو چکار می‌کنی؟ نظرت چیه؟! دخترم بنده خدا همین جور مونده بود... همسرم به دخترم گفت: نه حالا نمی خوام جواب بدی، خوب فکرات رو بکن، بعد جواب بده... 🔹 من به عنوان پدر تو، خوش‌بختی تو رو می‌خوام. اگر یه روزی چنین پیشنهادی بدم، نظرم رو می‌پذیری؟! 🔹 بعد از مدتی مجدد موضوع رو با دخترم مطرح کردیم و دخترم هم موافقت کرد. 🔹 وقتی مجدد با پسر داییم مطرح کرده بودن، ایشون گفته بودن، من حتما باید این خانواده رو ببینم، پدرش رو ببینم، مادرش رو ببینم، رو چه حسابی با این شرایط من، حاضرن به من دختر بدن؟! 🔹 گفته بودن باشه من هماهنگ می‌کنم، بیا حرم، بگم پدرش هم بیاد، با هم صحبت کنید. 🔹 می‌گفت رفتیم نشستیم، اصغر آقا هم هی نگاه می‌کرد، با یه حالت نگرانی می‌گفتن نیومدن، نمی‌خواید یه تماس بگیرین، ببینید چرا نیومدن؟! 🔹 گفته بودن: الان من پدر اون دختر، چی می‌خوای بهش بگی؟! 🔹 خندید گفت: نه حالا بیان، من بهشون می‌گم. 🔹 گفته بودن، اومدن دیگه... من الان پدر اون دختری هستم که گفتم، من طیبه رو برای شما در نظر گرفتم. 🔸 دامادم تعریف می‌کنه که وقتی بابا این حرف رو زد، از یه طرف واقعا تو دلم یه همچین چیزی رو می‌خواستم و دوست داشتم چنین ازدواجی انجام بشه، همیشه می‌گفتم، کاش این دختر سه چهار سال بزرگ‌تر بود، من جرأتش رو داشتم، که مطرح کنم. از اون طرف می‌گفتم، کاش زمین دهن باز می‌کرد من می‌رفتم داخلش، چقدر راحت بابا گفت، من پدر اون دخترم... 📌 خلاصه با هم صحبت کرده بودن و آقای نبی‌لو گفته بودن از نظر من مسئله‌ای نیست. به لحاظ مالی هم حاضرم از حقوق خودم، یه کمکی به شما بکنم، ولی راستش رو بخواید، نمی‌خوام پسری مثل شما رو از دست بدم. من با خانواده هم صحبت کردم و هماهنگ هستند. 🎊 الحمداللّه دختر من ۱۴ سالگی ازدواج کرده... تا به امروز ، حتی یک‌بار هم نگفتم ، کاش دو سال دیرتر این ازدواج انجام می‌شد. الحمداللّه هم خودش تونسته عاقلانه با این موضوع برخورد کنه، هم خدا رو شکر، انتخابی که همسرم کرده بود ، مناسب و شایسته بود . و تا به امروز هم واقعا خیلی راضی هستیم. 📌 دخترم الان یه وقتایی که در فراق پدرش گریه می‌کنه ، می‌گه ، بابا دستت درد نکنه ، واقعا عاقبت به خیری منو می‌خواستی... ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
تقریبا ۳۰ سالش بود . از آموزشی باهاش آشنا شدم . موهای بچه ها رو ماشین میکرد . روپوش زده بود شبیه قصاب ها شده بود بهش میگفتیم قصاب !!! بخاطر تمرینات سخت و نفسگیر و دوری از بچه ها خیلی از لحاظ جسمی و روحی خسته بودند . یک روز که نزدیک اذان ظهر برای نماز چند دقیقه ای به همه استراحت داده بودند . من و دوستم سید جواد نشسته بودیم که مهدی اومد پیشمان نشست و گفت چیه پکرین ، تو خودتونین ، یکم با من صحبت کنین حالتون خوب بشه . دوستم سید جواد به مهدی گفت : مهدی تو زن و بچه نداری ؟ مهدی گفت : چرا دوتا بچه دارم . ما بهش گفتیم مهدی تو دلت برای زن و بچت تنگ نمیشه ؟ یه دفعه دیدم مهدی روشو کرد اون طرف... وقتی روشو برگردوند چشاش پر اشک شده بود و گفت : چرا دلم تنگ میشه ، ولی عشق بی بی زینب دیوونم کرده . مهدی از آموزشی همش میگفت : من شهید میشم و ما بهش میخندیدیم ، نگو اون راست میگفت و ما نمی فهمیدیم . 🌹شهید مهدی حسینی🌹 #کپی_فقط_با_ذکر_پنج_صلوات_جهت_سلامتی_امام_زمان_عج ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─
سه شنبه شب است و عاشقان با پای دل خود را به جمکران تو می رسانند خوش به حال آن کس که نگاهش می کنی آقا أللَّھُمَ.عـجِـلْ.لِوَلیِڪْ.ألْفَرَج 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺 @parastohae_ashegh313 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺
﷽ بازگشت پیکر شهید مدافع سید جواد اسدی بعد از دوسال شهید سید جواد اسدی از نیروهای حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران بود که در ماموریت مستشاری خود به سوریه به همراه چندتن از دوستان خود به شهادت رسید اما پیکرش در منطقه ماند و در زمره شهدای مفقودالاثر قرار گرفت و پس از دوسال به وطن بازگشت #جانباز #شیمیایی #شهدا #رزمنده #گمنام #مدافع_حرم #مادر_شهید 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺 @parastohae_ashegh313 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺
شهدای گمنام(زندگی به سبک شهدا) 🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷 شهید نمیشوی. ....... اگر نیمه شب هایت. ...... مانند، شهدا...... عاشقانه نباشد........ ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهدای گمنام(زندگی به سبک شهدا) 🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷 این #شهــدا 🔸اول از دلشون مراقبت کردند 🔹بعدمدافع حرم شدند. چون ‌قلـ♥️ـب؛ ‌خونه‌‌ ی خداست از حرم خدا دفاع کردند که بهشون لیاقت دفاع از حرم حضرت زینب(س)رو دادند... #حاج حسین یکتا #شبیه_شھـــــدا_رفتار_ڪنیم #یاد_شهدا_باصلوات ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
قرآن بر سر بدرقه‌شان می‌کنی؛ اما اینان راهیان کربلا هستند... و سَر! نذر حسینِ سرجدا دارند ... 🌹شبتون شهدایی ╔═•♡🌸♡•════•♡❣♡•═╗ @parastohae_ashegh313 ╚═•♡❣♡•════•♡🌸♡•═╝
خوشبختـــــے یعنـے : ☘حس‌ ڪنی‌ شهید دارد تو را‌ مینگرد و تو به احترامش از گناه فاصله میگیری... #عاشقان_شهدا_صبحتون‌_شهدایی ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─
شهیدی که بخاطرِ مادرش ، در قبر چشمانش را باز کرد شهید رو گذاشتند توی قبر و کفن رو باز کردند مادر شهید که اومد ، نفسی کشید و گفت: پسرم ! تو رو قسم به علی‌اکبرِ امام حسین(ع) یکبار دیگه چشمات رو باز کن... و چشمهای شهید برای چند لحظه باز شد... 📚 منبع: سررسید سرداران عشق ۱۳۸۸ ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🕊🌸🕊🌸🕊 🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 ❣ همسر شهید میثم نجفی ❣ اولین بار که به صورتش خیره شدم سر سفره ی عقد بود. وقتی داشتم انگشتر فیروزه را دستش میکردم. نذر کرده بودم قبل از ازدواج به هیچ کدام از خواستگارهایم نگاه نکنم تا خدا خودش یکی را برایم پسند کند. و حالا او شده بود جواب مناجات های من. درست مانند رویاهای کودکی و تخیلات نوجوانی ام بود ،با چشمانی درشت، مهربان و مشکی.❤️ ❤️هر عیدی که می رسید سریع خبرم می کرد تا برویم النگویی، انگشتری یا زیوری بخریم، و من هربار این جواب را داشتم «بیشتر از این زمین گیرم نکن. چشم هایت به قدر کافی بال و پرم را بسته.» و او هر بار میخندید و مجنونم میکرد و میگفت: «اگر جز این میگفتی مایه ی حیرتم بود.»❤️ 👼🏻 هم او بچه دوست داشت و هم من. آرزویش این بود که دختری داشته باشد تا در سه سالگی با شیرین زبانی بابا صدایش کند؛ و من آرزوی کودکی را داشتم که چشم هایش درست عین بابایش باشد. 👼🏻 🌺با جعبه ای شیرینی به خانه آمد. میدانست که من بیشتر از هر چیز هوس چیزهای شیرین میکنم. وقتی سلام کرد و کنارم نشست، دخترم در شکم به تکان تکان افتاد. مگر میشود دختر جواب سلام بابا را ندهد؟ 🌺 لبخندی زد. از همان لبخند های مست کننده اش. محو صورتش بودم . گفت دیگر موقعش رسیده 🌹جعبه را باز کرد و شیرینی در دهانم گذاشت. گفتم: خیر است انشا الله. گفت: خیر است. وقتش رسیده به عهدمان وفا کنیم. اشک هایم می ریخت. بی اختیار. «خدایا به این زودی فرصتم تمام شد؟» 💔 نمیخواست مرد بودنش را با گریه کم رنگ کند، ولی نتوانست بغض گلویش را مخفی کند.❤️❤️ 💞گفت: میدانی که اگر مردان ما آنجا نمی جنگیدند آن جانور ها حالا به یزد و کرمان هم رسیده بودند و شکم زنان باردارمان را می دریدند؟ 💞گفتم: میدانم. 💞گفت: میدانی عزت در این است که مردمی بیرون از خاک خود برای امنیت شان بجنگند؟ 💞گفتم: میدانم. ولی در این هیاهوی شهر که همه دنبال مارک و ملک و جواهرند، کسی قدر میداند این مهربانی تو را؟ 💞و باز هم مست شدم از لبخندش. 💞گفت: لطف این کار در همین است. ❤️وقتی در تشییع پیکرش قدم بر میداشتم همین جمله اش را زیر لب تکرار میکردم.❤️ 🌹و حالا هم که روی تخت بیمارستان رقیه اش را برای اولین بار به دستم داده اند همان جمله را زیر لب تکرار میکنم.🌹 ❤️«دختر کوچک من! چشم های باباییت را باز کن تا برایت بگویم شرح مردانگی اش را.❤️ ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─
🌹در فضای مجازی هم ڪــانــال ڪــمــیــل میساااااااااازیم💪💪 ❣تنها کانالی که اعضایش جان دادند ولی لفت ندادند . حضورت اینجا اتفاقی نیست😳 شهدا دعوتت کردند😉 شهید #شــهیــدت میکند ❤️ماییم و نوای بی نوایی 💛بسم الله اگر هم ره مایی 💖به گلزار شــهداے گــمــنــامــ ، قطعه ای از بــهشــت خوش آمدید👇👇👇 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313
🔺اولا زیارت قبول، 🔺ثانیا، این حرم با مبارزه حفظ شد، نه مذاکره! 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺 @parastohae_ashegh313 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺
🌹کوچه هایمان را به نامشان کردیم، که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم! 22 اسفند روز شهدا گرامی باد🌹 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 همنشین شهدا که باشی... همنشین شهدا و یادشان که باشی زلال مےشوی آنقدر زلال که جز شهادت و یاد رفیق شهیدت چیزی آرامت نخواهد کرد ڪاش این یاد شهدا عاقبتمان را ختمـ به راه عاشقانه اے کند که آنها تا آخرش رفتند 💝@parastohae_ashegh313💝
🌹شهید نور علی شوشتری " دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم!!! آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!!! دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!!! جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو میدهد!!! الهی: نصیرمان باش تا بصیر گردیم!!! بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم!!! و آزادمان کن تا اسیر نگردیم.!!! " ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─