همسر شهیـد انـدرزگـو:
آن موقع من ۱۶ سال، و ایشان حدود ۲۹
سال داشتند. قرار شد با خانوادهام بـه
منزل آقای موسوی در اختیاریه برویم تا
او را ببینیم. ☺️
در آن جا او گوشهای نشسته بـود. من
چای بردم، ولی از سر حجب و حیا نـه
من ایشان را توانستم ببینم و نه او مرا.
فقط موقعی که از خانه خارج میشد از
پنجره او را دیدم. لباس قبای نیمچهای
بـه تـن، و کلاه عرقچین مشکی بـه سر
داشت. ❤️🌱
ظاهراً تازه طلبه شده بود. قرار شد برای
بار دوم همدیگر را ببینیم و صحبت کنیم
که او آن موقع گفت:
«من طلبهای هستم که نه کسی را دارم
و نه از مال دنیا چیزی.اگر میتوانی نان
طلبگی بخوری، بسمالله».✌️😍
مـن هـم پذیرفتــم🌱
#سـالـروزشـهـادت
•┈┈••✾•🍃♥️🍃•✾••┈┈•
@parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•🍃♥️🍃•✾••┈┈•
#چنددرسازشهـــدا
#شهــیدمحمــدطحــان🥀
شهید مدافع حرم #محمدصحـان در سال ۱۳۶۱ در سمنان چشم به جهان گشود
و در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۹۴ در جریان عملیات مستشارے در منطقه حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#همسـرشهیــد🎙
🍁محمد، فردے باایمان و باخدا بود و اخلاق خوبی داشت و به هیچ عنوان با تندی برخورد نمیکرد.
🍁به دیگران خیلی کمک میکرد و دست آنها را میگرفت و اهل بخشش بسیار بود.
🍁نماز اول وقت براے شهید اولویت داشت
هرکارے داشت اول نماز میخواند بعد به کارش رسیدگی میکرد.
هرجا که میخواستیم برویم میگفت نماز اول وقت را بخوانیم بعد برویم.
🍁هرروز زیارت عاشورا، دعاے عهد،
آل یاسین را میخواند و تاکید میکرد که زیارت عاشورا فراموشت نشود
چرا که امام حسین شما را کمک میکند
و اگر مشکلی دارید حتما هرروز زیارت عاشورا و دعاے عهد بخوانید.
#سالروزشهـــادت📆
#شهــادتتمبارڪـ🕊
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
@parastohae_ashegh313
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
#خاطراتشهـــدا
#شهیــدناصــرڪاملی🥀
●بیهوا گفتم:
ناصر، بهم قول میدی رفتی بهشت شفاعت من را هم بکنی؟
یک لحظه سکوت کرد.
چشم از چشمم بر نمیداشت.
گفت:
اونی که باید شفاعت بکنه تویی نه من. ته ماجرا اینه که من میرم یه تیر میخورم و خلاص.
بعدش بهم میگن شهید ولی تو باید حالا حالاها بمونی بدون من بالا سر سمیه ، تو مسولیت یکی دیگه دستته اکرم. بزرگ کردن سمیه رو دست کم گرفتی.
●آن قدر جدی این جملههای آخر را گفت که باورم شد تر و خشک کردن سمیه از جبهه رفتن او هم مهمتر است.
داشتم به حرفاهاش فکر میکردم که چهار زانو نشست روبهروم.
دستهام رو گرفت و سرش رو انداخت پایین. «جون ناصر، اگه نیومدم، دنبال جنازهام نگرد.»
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎جانشین فرماندهٔ گردان حمزه لشگر ۲۷محمدرسولالله(ص)
#سالــروزشهـــادت📆
●ولادت : ۱۳۳۲/۱۰/۲ شهرری ، تهران
●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۴ طلائیه ، عملیات خیبر
@parastohae_ashegh313
#شهیدصدوقی
🔻زمان طاغوت، استانداری به یزد آمده بود که وزنه بردار هم بود و شاخ و شانه می کشید. روزی کسی را نزد حاج آقا #شهید_صدوقی فرستاد که من روزی بیست لیتر شیر می خورم و ۱۲۰ کیلو وزنه برمی دارم و خلاصه آدم عادی نیستم که بشود هر حرفی را درباره ام زد.
✅حاج آقا پاسخ او را به جمع و منبر خودشان حواله دادند و در شبی که مسجد شلوغ هم بود، بالای منبر گفتند: «دولت علیّه برای ما استاندار وزنه برداری فرستاده که به ادعای خودش روزی ۲۰ لیتر شیر می خورد و ۱۲۰ کیلو وزنه بر می دارد. بهتر بود دولت به جای او، برای ما یک گاو می فرستاد که روزی ۵۰ لیتر شیر بدهد و ۵۰ کیلو بار ببرد که برایمان مفیدتر می بود.»
🔰 محکم بود و استوار. هم مبارز بود و هم استاد. مطهری، جعفری و فاضل لکنرانی را پرورش داد و نشان داد که دیانت همان سیاست است و سیاست عین دیانت. همه او را به صلابتش و پر دل و جرات بودنش، می شناختند. يك بار مي گفت: «از طرف ساواك يك كسي پيش من آمد و گفت كه مامور مراقبت شما هستم، شما چه نقشه ای داريد؟!» و ما هم علناً نقشه خود را گفتيم و كارهايی را كه انجام داده بوديم و اطلاعيه ها و تلگرافات را همه نشان داديم و گفتيم در اين راه تا آخر هستيم. هر اقدامی كه قرار است از طرف ساواك نسبت به ما بشود، زودتر انجام بدهيد!»
#سالروزشهادت
#اللهمعجللولیکالفرج
─┅═☁️☀️☁️═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═☁️☀️☁️═┅─
#خاطراتشهدا
سرایدار مدرسهای که شهید بابایی در آن درس میخواند میگوید: کمردرد داشتم و نمیتوانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم، مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون، اگر من را بیرون میکردند، خیلی اوضاع زندگیام بدتر میشد، آن شب همهاش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی برسرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاسها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است، از عیالم که برنمیآمد؛ چون توان این همه کار را نداشت، نفهمیدم کار کی بوده فردا هم این قضیه تکرار شد، شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم، صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یکراست رفت سراغ جارو و خاکانداز، شناختمش از بچههای مدرسهی خودمان بود مرا که دید، ایستاد سرش را پایین انداخت، با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: پسرم کی هستی؟
گفت: عباس بابایی،🌱
گفتم: چرا این کارها را میکنی؟
گفت:من به شما کمک میکنم تا خدا هم به من کمک کند.🌱
#شهیدعباسبابایی
#سالروزشهادت
📚 کتاب ظرافتهای اخلاقی شهدا.
#عیدقربان
#اللهمعجللولیکالفرج
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
@parastohae_ashegh313
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
~🦋~
شڪرخدا ڪه درپناه حسینم ❣
نشسته ام به سایه اون ڪه پناه عالمه ❣
#شهیدمرتضےحسینپور
#شهیدحسینقمی
#سالروزشهادت
#السلامعلیکیااباعبداللهالحسین
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلے
╔════ ೋღ🦋ೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღ🦋ೋ ════╝