eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#سبک_زندگی_شهید_کاوه1⃣ در همه لحظات با خداوند متعال راز و نیاز می کرد انسان چون خداوند را در همه جا
ما چون ناقصیم لذا باید برای رو آوردن به سمت خداوند متعال دنبال افراد آبرو دار بگردیم ، تا خداوند به ما نظری بکند ، چون در قرآن آمده است که : یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون ای کسانی که ایمان آورده اید! از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهیزید! و وسیله ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید ، باشد که رستگار شوید! باید همان طور که خود خداوند متعال فرموده است دنبال وسیله ای برای تقرب به او ، بگردیم تا خود را با آن به ساحل نجات برسانیم و چه وسیله بهتر از حضرات معصومین (علیهم السلام ) برای تقرّب جستن به خداوند متعال . از همرزمان محمود ، علی چناری نقل می کند که: در شب آخری ، جلو رفتیم تا رسیدیم زیر سنگر تیر بار دشمن و نشستیم . آهسته به محمود گفتم باید این کالیبر را خاموش کنیم و.... محمود آرام پرسید خوب دیگه باید چکار کنیم؟ گفتم : بیشتر از این به ذهنم نمی رسه راستش حسابی مستأصل و درمانده شده بودم . کاوه باز به حرف آمد و گفت : یک کار دیگر هم هست که باید انجام بدهیم . گفتم : چه کاری؟ گفت : ؛ اگر توسل نکنیم همه اینها که گفتی، راه به جایی نمی بره.» ╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗ @parastohae_ashegh313 ╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
🔴همیشه بیاد خدا باشید وفرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان واز قلب مقلد امام باشید، اهمیت زیادی به دعاها و مجالس یاد و بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است.🥀 ┄┅═══✨📚✨═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══✨📚✨═══┅┄
یڪ‌ نفر یڪ‌ خبر از یار ندارد بدهد؟ دلِ‌ ما خیلے از این بے خبرے سوخٺهـ‌‌ اسٺ · · ↳ |@parastohae_ashegh313|🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#رفتند_که_ما_بمانیم... ما نمردیـــم ڪہ آشفتگے آغاز شود باز هم پاے حرامے بہ حرم باز شود میرســد منتقــم خون خدا از این راه هر ڪہ دارد هوس ڪرببلا بسم الله #شھید_محمودرضا_بیضائی @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#سبک_زندگی_شهید_کاوه2⃣ #اهل_توسل_بود ما چون ناقصیم لذا باید برای رو آوردن به سمت خداوند متعال دن
ما انسان ها گاهی غافلیم که اراده ما در طول اراده خدا تأثیرگذار است و اگر خدا نخواهد هیچ کاری از سوی ما انجام شدنی نیست. ما آنقدر در زندگی مادی و دنیایی غرق می شویم که برای رفع مشکلات به دیگران رو می زنیم اما مردان خدا ، در همه حال به یاد خداوند هستند و مسبب الاسباب را فقط او می دانند . بدلیل اینکه در قرآن از کلام خود خداوند متعال خوانده اند که : قُلِ اللّهُمَّ ملِكَ المُلكِ تُؤتي المُلكَ مَن تَشاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشاءُ وتُعِزُّ مَن تَشاءُ وتُذِلُّ مَن تَشاءُ بِيَدِكَ الخَيرُ اِنَّكَ عَلي كُلِّ شى ءٍ قَدیر ای پیامبر بگو مالک همه ی ملک خداوند است و.... . در زندگی این شهید والا مقام نیز در جاهای مختلف این اعتماد دیده می شود . رضا ریحانی می گوید : بعد عملیات رفتیم پیرانشهر ، به ما خبر دادند که نزدیکی روستای "بوستان بیک" بولدوزر مهندسی گیر گرده است . محمود هم همراه ما آمد برای نگهبانی ، نزدیک غروب نشستیم و چای خوردیم بعد از نماز مغرب بالای ارتفاع ، گفتم : آقا محمود اگر مردم هم تو را فراموش کنند ، این کوهها فراموشت نمی کنن گفت :چطور مگه گفتم : به دستور تو ، سربازای امام روی خیلی از قله ها ی کردستان نماز خوندند و..... چهره اش نشان می داد از این حرفها خوشش نیامده است ، کمی مکث کرد و گفت : ما بدون امام چیزی نیستیم ! امام هم همه چیز رو از خدا می دونن و ادامه داد : از این حرفها هم کسی نزنه وگرنه کلاهمون می ره تو هم . ╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗ @parastohae_ashegh313 ╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین با سلام گروه کلاس درس شهدا ویژه افتخار دارد مباحث ویژه پیرامون معارف دین و سیره عملی شهدا را به صورت پیوسته به علاقمندان آموزش و به سوالات بزرگواران پاسخ بدهد . لذا عزیزان بزرگوار و مشتاق برای شرکت در دوره به آیدی زیر مراجعه نمایند : @ammar_halab65 🔴 دوره آموزشی زیر نظر می باشد . ⭕️ کلاس رایگان ، به صورت و در ایتا برگزار میشود .
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت6⃣ 📖 📻 مصطفی قرآن را جلویش باز کرده بود. ضبط روشن
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ⃣ 🌹هفته ای یک بار مهمان ها توی طبقه بالای خانه جمع می شدند برای قرائت قرآن. محسن می رفت کنار بابا و برادر هایش می نشست و به تلاوت ها گوش می داد. 💖 کم کم به گوش جمع رسید که پسر کوچک آقای حاجی حسنی هم بلد است قرآن بخواند. یک شب، استاد ِ جلسه از محسن خواست که برود پشت بلندگو و تلاوت کند. محسن دلش هُـرّی ریخت. 🔻🔺 تا به حال توی هیچ جمعی تلاوت نکرده بود. سریع بلند شد و از پله ها رفت پایین. _ : محسن آقا! جماعت منتظر تلاوت شما هستند! تشریف بیارین بالا! . 🔮 تسلیم شد. پله ها را با تردید بالا رفت و اولین قرائت خودش را در جمع اجرا کرد. استاد، صورتش را بوسید و یک نوار قرآن بهش هدیه داد. روی نوار، عکس استاد مورد علاقه اش بود؛ شحات محمد انور. 🎁 محسن پایش را که گذاشت طبقه پایین، دویید طرف مامان و جایزه اش را نشان داد. مامان پیشانی بلندش را بوسید. پرسید: اضطراب نداشتی؟ محسن بادی به غبغب انداخت: نه! نمیخوام اضطراب داشته باشم! 💝 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همـــراه باشیـــد ... ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ⃣ 😊 مصطفی وقتی اشتیاق محسن را دید، شروع کرد چیزهایی را که بلد بود با زبان کودکانه به او یاد داد. محسن شد اولین و بهترین شاگرد مصطفی. هوش موسیقیایی خوبی داشت. کافی بود مصطفی تلاوتی را یک بار با او تمرین کند، بلافاصله آن را به شکل خوبی ارائه می کرد. 🐝 استاد، دست داداش خردسالش را می گرفت و می برد به محافل حرفه ای که خودش پای ثابتشان بود. اساتید وقتی صدای محسن را می شنیدند، همگی می گفتند : _ آینده اش درخشان است. 🌈⚡️مامان تا ساعت یک شب، چشم کشان بچه ها بیدار می ماند تا برگردند. سرسفره شام با حوصله کنارشان می نشست و از اتفاقات جلسه می پرسید. برایش مهم بود بچه ها کجا رفتند و چه کرده اند و پیشرفت داشته اند یا نه. ☃❄️ وضع مالی شان متوسط بود. گاهی پایین تر از متوسط. ولی بابا هزینه تمام کلاس ها و دوره های بچه ها را با جان و دل جور می کرد. محسن سریع پیشرفت کرد. دوازده ساله که شد، رتبه اول کشوری را گرفت. 💗 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همـــراه باشیـــد ... ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
هو الرحمن الرحیم⚘ رختها رو گذاشتم تا وقتی از بیرون اومدم بشورم⚘ وقتی برگشتم دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته ⚘ و رختها هم روی طناب پهن شده.⚘ رفتم پیشش و بهش گفتم: الهی بمیرم مادر تو با یک دست چطوری این همه لباس رو شستی؟⚘ گفت: مادر جون اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد⚘ من خونه باشم و تو زحمت بکشی؟؟؟؟⚘ ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁🍂🍁 📚 شهید محمد ابراهیم همت 📝به زحمت جارو را از دستش گرفتم. داشت محوطه را آب و جارو می کرد. کار هر روز صبحش بود. ناراحت شد و گفت: «بذار خودم جارو کنم. این جوری بدی های درونم هم جارو می شند. #شبتون_شهدایی ┄┅═✧❁♥️❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁♥️❁✧═┅┄
از آن راهی که رفتی برگرد اینجا دلی به اندازه‌ی نبودنت تنگ است #شهید_ابراهیم_هادی #صبحتون_شهدایی♥️✨ @parastohae_ashegh313