🍃داستانک/ توکل به خدا
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند. مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است. به او گفت:"چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی؟"
جواب داد که: "من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا میدهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟"
آن عارف می گوید: "از خودم شرم کردم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم."
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت!!!
گر طمع داری از آن جامِ مُرَصَّع می لعل
ای بسا دُر که به نوکِ مژهات باید سُفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاکِ درِ میخانه به رخساره نَرُفت
در گلستانِ ارم دوش چو از لطف هوا
زلفِ سنبل به نسیمِ سحری میآشفت
گفتم ای مَسنَدِ جم، جامِ جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولتِ بیدار بِخُفت
سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت
اشکِ حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوزِ غمِ عشق نیارَست نهفت
#غزل۸۱
حافظ شیرازی
🍃ایستگاه پارسی
@parsidost
پویش حافظ خوانی
🌺دوستان عزیز با توجه به نزدیک شدن شب یلدا، از مخاطبان عزیز کانال ایستگاه پارسی دعوت می شود در پویش حافظ خوانی این کانال شرکت نمایند.
🌹دوستان همراه از غزلیات حافظ در کانال که عمدتا همراه با صوت هم هستند، یک مورد را انتخاب کرده و بخوانید. صوت این خوانش رو به آیدی زیر ارسال کرده و در پویش شب یلدایی🍉 ما شرکت کنید. بهترین خوانش در کانال قرار میگیرد.
👈👈دوستان اگر غزلی غیر از غزلهای موجود در کانال هم قرائت کنند قابل قبول هست.
@Mahdiyaran31360
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
#حافظ
🍏«شب چلّه» اولین شبی است که در آن مردم فصل پاییز را پشت سر گذاشتهاند و میخواهند با چهر زمستان مواجه شوند. نام «چلّه» یا «چهله»، از «چلّه بزرگ» گرفته شده که مدت آن ۴۰ روز است. از گذشته در خانوادههای ایرانی رسم بر این بوده که در این شب اقسام میوه و تنقلات را تهیه کرده و گردِ هم جمع شوند و از هر دری سخن بگویند و در پایان با آنها وداع کنند، چون فصل میوههای پاییزی مخصوصاً «هندوانه» سر میرسد!
🍉عبارت «شب چلّه» از «شب یلدا» ایرانیتر است، چرا که «یلدا» واژهایست که از زبان سامی برداشته شده. از آنجاییکه امسال این آیین باستانی مشترکاً میان ایران و افغانستان در فهرست میراث فرهنگی یونسکو ثبت جهانی شده، خالی از لطف نیست برخی از رسوم فراموششده را مرور کنیم.
🍉از بین میوههای تابستان و پاییز از دیگر میوهها «هندوانه» ارج و قُرب بیشتری نزد مردم دارد، بهقدری که میگویند: «در شب چلّه حتماً باید هندوانه خورد و پوست آن را روی پشتبام خانه همسایه پرتاب کرد تا اگر استطاعت خرید هندوانه را نداشت، دستکم پوستش را بتراشد و بخورد، مبادا که بینصیب بماند!»
🍎یکی از دیگر کارهایی که مردم گذشته در شب یلدا انجام میدادند، گرفتنِ «فال سوزن» بود. به این صورت که بعد از خوردنِ خوردنیها، گفتنِ گفتنیها و خندیدن به خندیدنیها، یکی از بانوان مسنِ جمع از حفظ شعر میخواند و دختربچهای نیز روی تکّه پارچهای که شستهنشده، سوزن میزند. حاضران مجلس هم میتوانند در دل نیّت کنند و شعر که تمام شد، آن شعر را جواب نیّت خود بدانند.