eitaa logo
ایستگاه پارسی
347 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
236 ویدیو
92 فایل
🌟رهبر انقلاب: "من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است". https://eitaa.com/joinchat/3437428884C914415f009 💬 ارتباط با مدیریت کانال: @Mahdiyaran31360 🔁 مدیر تبلیغات و تبادلات: @arezajamali
مشاهده در ایتا
دانلود
خطبه 96-91 .mp3
39.46M
📗کتاب صوتی بخش خطبه ۹۱ تا ۹۶ ۹۱ . خطبه معروف به خطبه اشباح ۹۲ . پس از كشته شدن عثمان ۹۳ . در بيان فضل و علم خود ۹۴ . در فضل رسول اكرم(ص) ۹۵ . در حال مردم هنگام بعثت ۹۶ . درباره پيامبر(ص) 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
خطبه 108-97 .mp3
37.9M
📗کتاب صوتی بخش خطبه ۹۷ تا ۱۰۸ ۹۷ .مقايسه ياران خود و پیامبر(ص) ۹۸ . در ستم بنى اميّه ۹۹ . در گريز از دنيا ۱۰۰ . درباره پيامبر و خاندان او ۱۰۱ . در خبر از حوادث ناگوار ۱۰۲ . در زمينه سختى ها ۱۰۳ . در تشويق به زهد ۱۰۴ . درباره پيامبر و فضيلت خويش ۱۰۵ .در وصف پيامبر(ص) ۱۰۶ . درباره اسلام، و توصيف پيامبر ۱۰۷ . در يكى از ايّام صفّين ۱۰۸ . در پيشگويى از حوادث آينده 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🟠 غلط ننویسیم؛ "قابل ملاحظه" یا "قابل توجه"؟ 🟡 در چند سال اخیر، خاصه در رادیو و تلویزیون، رسم شده است که به جای «بسیار» و مرادف های آن (مانند فراوان، زیاد، هنگفت، کلان، سنگین، سرشار، عمده و جز این ها) می گویند: قابل ملاحظه و قابل توجه... «به علت انفجار بمب در فلان محل، خسارت قابل ملاحظه ای به بار آمد.» 🟡 این استعمال ناهنجار که گرته برداری از کلمه considerable فرانسوی و انگلیسی است، بر اثر تنبلی ذهنی مترجمان خبرگزاری ها که به صورتِ ظاهر کلمه اکتفا می کنند و از معانی واقعی آن غافل می مانند رواج یافته است. و اما قابل ملاحظه و قابل توجه در فارسی به معنای «دیدنی» و «جالب توجه» است و در جمله فوق اگر مقصود این باشد که به علت انفجار بمب، خسارات دیدنی یا جالب توجهی به بار آمده است البته عبارت صحیح است. ولی مقصود گوینده فقط این بوده که خسارات بسیاری یا مهمی به بار آمده است. 📕برگرفته از کتاب «فرهنگ درست نویسی سخن» ✍تالیف استاد حسن انوری 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
خطبه 117-109.mp3
42.45M
📗کتاب صوتی بخش خطبه ۱۰۹ تا ۱۱۷ ۱۰۹ . درباره قدرت خداوند و مرگ و .. ۱۱۰ . توسل به خداوند ۱۱۱ . در نكوهش دنيا ۱۱۲ . درباره ملك الموت و قبض روح ۱۱۳ . در نكوهش دنيا ۱۱۴ . در پند و اندرز مردم ۱۱۵ . در طلب باران ۱۱۶ . در اندرز به ياران ۱۱۷ . در نكوهش بخیلان 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
خطبه 136-118.mp3
42.55M
📗کتاب صوتی بخش خطبه ۱۱۸ تا ۱۳۶ ۱۱۸ . درباره ياران شايسته خود ۱۱۹ . ترغیب مردم به جهاد ۱۲۰ . در فضيلت خود و موعظه ياران ۱۲۱ . بعد از ليلة الهریر ۱۲۲ . در خطاب به خوارج ۱۲۳ . هنگام نبرد صفين ۱۲۴ . در ترغيب يارانش به جهاد ۱۲۵ . در رابطه با خوارج ۱۲۶ . در تقسيم بيت المال ۱۲۷ . باز هم به خوارج ۱۲۸ . از پيشامدها و فتنه هاى بصره ۱۲۹ . درباره پيمانه ها و ترازوها ۱۳۰ . به ابوذر هنگام تبعید وی ۱۳۱ . در فلسفه قبول حكومت ۱۳۲ . در پند و اندرز و فکر مرگ ۱۳۳ .در عظمت خداوند، قرآن و ... ۱۳۴ . خطبه به خلیفه اول ۱۳۵ . در مشاجره بین امام و عثمان ۱۳۶ . خطبه درباره بيعت خود 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مسئول واقعا خدمتگزار در عصر غزنویان، حسنک وزیر 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
4_6039875868275245437.mp3
848.8K
🎧‍ مجموعه صوتی چهل حکایت سعدی 🍁 حکایاتی شیرین و پندآموز 🎙با صدای زنده یاد خسرو شکیبایی 📓«حکایت بیست‌ و هفتم» ✍روزی به غرور جوانی سخت ... 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍁داستان ضرب المثل "ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی" مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود میگفت: در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود. هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌کرد.. تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش، آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد. وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد. ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود و مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت. *در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی.»* 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برای دزدی به خانه من آمدی؟ باشه، فعلا پاشو نماز بخون! 🇮🇷 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
جهاد تبیین.pdf
603.7K
📕 کتاب در منظومه فکری 🔎 خواندن‌ش تقریباً چهل دقیقه زمان می‌بره!
323513_755.mp3
9.62M
🎼 سرود انقلابی «بهمن خونین جاویدان» آمده موسمِ فتح و ایمان… شعله زد؛ از افق، نورِ قرآن در دلِ بهمنِ سردِ تاریخ؛ لاله سر زد، ز خونِ شهیدان… لاله‌ها قامتِ سرخِ عشقند؛ سرنوشتِ تو، با خون نوشتند پیکرِ پاکت،‌ای جان به کف را… از ازل، با شهادت سرشتند… از ازل، با شهـــادت سرشتنــد… بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده بادا قرآن بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده یادِ شهیدان… تا ابد زنده یادِ شهیـدان… تا ابد زنده یادِ شهیـــدان… مقدمت را اماما؛ شهیدان، با نثارِ تنِ خود گشودند خونشان؛ فرشِ راهِ تو بادا… عاشقِ پاکِ راهِ تو بودند آمدی با پیامت خمینی؛ از رهایی و از حق سرودی… آن که بر ظلمِ شب، حمله ور شد؛‌ای خمینی تو بودی… تو بودی… آن که بر ظلمِ شب، حمله ور شد؛‌ای خمینی تو بـودی… تـو بــودی… بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده بادا قرآن بهمنِ خونین جاویدان؛ تا ابد زنده یادِ شهیدان… تا ابد زنده یادِ شهیــدان… تا ابد زنده یادِ شهیــــدان… ✍ شعر محمد حسین همافر 🎼 آهنگسازی مرحوم حمید بهبود 🎙اجرا همراهی گروه کُر 🍃ایستگاه پارسی @parsidost