🌻بگذر از فرزند و جان و مال خویش
🌼 تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند
🌼 سر بِنه بر کف، برو در کوی دوست
🌻 تا چو اسماعیل، قربانت کنند
☀ صبحتون بخیر
🌹عید سعید قربان مبارک باد.
🌐 @partoweshraq
#شعر
#عید_قربان
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: در یکی از کانال های ضد دین گفته شده مسلمین برای رضایت خدایشان حیوانات را قربانی می کند، چه جور خدایی است که با سر بریدن حیوانات خوشحال می شود! این خدای خونخوار که با کشته شدن حیوانات خوشحال می شود لیاقت پرستش ندارد!
✅ پاسخ:
🔰 توجه به چند نکته لازم است:
1⃣ خداوند مالک تمام آنچه در آسمانها و زمین است می باشد و به مقتضای همین ملکیت خداوند تمام آنچه را که در زمین و آسمان است را مسخر انسان گردانیده است چنان که فرمود:
🔅«آیا ندیدی خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است را مسخر شما کرده و نعمتهای ظاهری و باطنی خود را بر شما گسترده و افزون ساخته است».
📖 لقمان، آیه ۲۰.
2⃣ باید با دید عقلانی و نه عاطفی به ذبح کردن حیوانات نگاه کرد. انسان دارای دو بعد جسمانی و روحانی است، جسم انسان دارای نیازهایی است که این نیازها، نیاز به پروتئین و موادی است که در گوشت حیوانات قرار داده شده است. اگر گفته شود خوردن و ذبح کردن حیوانات ظلم به حیوان است همین حرف را می توان در مورد خوردن گیاه هم زد، خوردن گیاه هم باعث می شود که حق حیات از گیاه گرفته شود و ظلم به گیاه محسوب می شود. در این صورت انسان چگونه باید تغذیه کند؟
👌لازمه نظام مادی تزاحم بین موجودات مادی و از بین رفتن برخی توسط برخی دیگر است که این از بین رفتن در بین عالم حیوانات نیز مشاهده می شود و از آنجایی که خلق این عالم دارای خیر کثیر در برابر شر قلیل بوده است خداوند عالم را خلق کرده است چرا که به مقتضای حکیم بودن خداوند، او تنها کاری را انجام می دهد که یا خیر محض است و یا خیرش بیشتر از شرش است (در جایی که شرور لازمه و جزء لاینفک چیزی محسوب می شود).
🐑 اگر انسان با این دید به مساله نگاه کند شکی باقی نمی ماند که حکم به استفاده کردن انسان از گوشت حیوانات همراه با شرایط معینی می دهد.
3⃣ هدف نهایی از قربانی کردن آن است که گروهی از نیازمندان از گوشت آن قربانی بهره مند شوند چنان که فرمود:
🔅«هنگامی که پهلوهای قربانی آرام گرفت (و جان داد) از گوشت آنها بخورید و مستمندان قانع و فقیران معترض را نیز اطعام کنید اینگونه ما حیوانات را مسخر شما ساختیم تا شکر خدا را بجا آورید».
📖 حج، آیه ۳۶.
⚜ و فرمود:
🔅«گوشت و خون این قربانی ها هرگز به خدا نمی رسد».
📖 حج، آیه ۳۷.
4⃣ از آنچه آمد فلسفه قربانی کردن در اسلام روشن و مشخص شد که همه بازگشت می کند به منافع بندگان و رضایت خداوند نیز در همین نکته نهفته است و نیز روشن شد که ذبح حیوانات و استفاده از آنان همراه با شرایط معین و مشخصی نزد عقلا هیچ گونه قبحی ندارد و باید از دید عقلانی به مساله نگریست.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
7⃣7⃣ #ضرب_المثل «گوشت شتر قربانی!!»
📚 به طوری که از مندرجات کتب تاریخی استنباط گردید شتر قربانی به شکلی که مورد بحث است از زمان سلاطین صفویه در ایران معمول گردیده است.
🐪 قربانی بدین ترتیب انجام می شد که ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﻴﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﻳﮏ ﺷﺘﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﮔﻠﻬﺎﻱ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﻭ ﺣﺘﻲ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺑﺮﮔﻬﺎﻱ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺯﻳﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺒﻘﻪ ﻭ ﺻﻨﻒ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ؛ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﻴ ﮕﺮﺩﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻃﺒﻞ ﻭ ﻧﻘﺎﺭﻩ ﻭ ﺷﻴﭙﻮﺭ ﻣﻲ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ.
👥👥دﺍﻳﻦ ﺷﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻭ ﻫﺮ ﮐﻮﻱ ﻭ ﺑﺮﺯﻥ ﮐﻪ ﻣﻴ ﮕﺬﺷﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺭ ﺍﻭ ﺟﻤﻊ شده ﻭ ﭘﺸﻢ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﻋﻮﺍﻡ ﺍﻟﻨﺎﺱ - ﺑﻮﻳﮋﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪ - ﻣﺎﻳﻪ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﻭ ﺭﻓﻊ ﻧﮑﺒﺖ ﻭ ﻭﺑﺎﻝ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺗﻴﻤﻦ ﻭ ﺗﺒﺮﮎ ﺍﺯ ﺑﺪﻧﺶ ﻣﻲﮐﻨﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺟﺰﺍ ﺗﻌﻮﻳﺬ ﻭ ﺣﺮﺯ ﺑﺎﺯﻭ ﻭ ﮔﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﺩﺍﺩﻧﺪ.
👌ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺭﻳﺎﺳﺖ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺷﺨﺺ ﻣﻌﻴﻨﻲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺒﺎﺷﺮﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﻟﻘﺎﺏ ﺧﺎﺻﻲ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ؛ ﻣﺪﺕ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻄﻮﻝ ﻣﻲﺍﻧﺠﺎﻣﻴﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺷﺘﺮ ﮔﺮﺩﺍﻧﻲ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺮ ﻳﮏ ﺍﺯ ﺍﻋﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺷﻬﺮ ﮐﻪ ﻣﻴ ﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﺷﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮ ﺩﺭ ﻣﻲﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺧﻮﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺘﺶ ﭼﻴﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﻲ ﻧﻘﺪﺍً ﻳﺎ ﺟﻨﺴﺎً ﻣﻴ ﮕﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻲﮔﺬﺷﺘﻨﺪ. ﺭﻭﺯ
🌄 ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﻴﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ، صبح خیلی زود یعنی قبل از سر زدن آفتاب بعد از نماز صبحگاهی تمام سران و بزرگان حتی خود شاه هر جا که بود با جمع کثیری از مردم، از هر طبقه و دسته، جمعی سوار و جمعی پیاده در محلی خارج از شهر، با سلام و صلوات و سر و صدا جمع می شدند ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺤﺮ ﻣﻲﮐﺮﺩﻧﺪ.
👌ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺷﺎﺩﺭﻭﺍﻥ ﺳﻴﺪ ﺟﻼﻝﺍﻟﺪﻳﻦ ﻫﻤﺎﻳﻲ:
✍🏻 ﺍﺯ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﻫﻤﻴﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﮐﻨﺎﻳﺎﺕ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻟﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ:
🐪«ﺷﺘﺮ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻨﺪ» ﻳﻌﻨﻲ ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ.
🐪«ﻓﻼﻧﻲ ﺷﺘﺮ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ»، ﻳﻌﻨﻲ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﻲ ﻣﻲﮐﺸﻴﺪ، ﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﺍﻫﻤﻴﺘﺶ ﻣﻲﺩﻫﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻧﺎﺑﻮﺩﺵ ﻣﻲﺳﺎﺯﻧﺪ.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
⚠ سخنان قابل توجه ابوترابی، عضو کمیته تفحص از #دوتابعیتی ها
😳 ابوترابی می گوید یک مقام تراز بالا (بالاتر از وزیر) در زمان تحصیل در اسکاتلند تابعیت انگلیس گرفته است!
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🎬 #ببینید ⚠ سخنان قابل توجه ابوترابی، عضو کمیته تفحص از #دوتابعیتی ها 😳 ابوترابی می گوید یک مقام
⁉ مسئول عالی رتبه دو تابعیتی کیست؟
🔺توییت استاد رائفی پور:
⁉ منظور از مسئول عالی رتبه ای که سالها به اسم تحصیل به اسکاتلند رفت و آمد داشته و تابعیت آنجا (انگلیس) دارد کیست؟
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🎬 #ببینید ⚠ سخنان قابل توجه ابوترابی، عضو کمیته تفحص از #دوتابعیتی ها 😳 ابوترابی می گوید یک مقام
🔺😳 توییت جنجالی حمید رسایی
⁉ #راز_دو_تابعیتی
🌐 @partoweshraq
🔺زنگنه: توتال، بطور رسمی قرارداد توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی را ترک کرد!!
😳 جناب زنگنه، جسارتاً پس تکلیف آن اسلامی که قرار بود با قرارداد توتال، تقویتش کنید چه می شود؟!
🌐 @partoweshraq
#خیانت_محض
پرتو اشراق
💚 اعلام ایمان و همدردی
👌🏻از باب تمثیل نقل کرده اند که:
🔥وقتی که ابراهیم خلیل را به آتش انداختند یکی از مرغان هوا، به صحرای آتشی که ابراهیم را در آن انداخته بودند آمد.
🐦 این مرغ، چون آتش سوزان را مشاهده کرد، می رفت و دهانش را پر از آب می کرد و به شعله های آتش می ریخت، برای اینکه آتش را به نفع ابراهیم سرد کند!!
👥 به او گفتند: ای حیوان! این آب دهان تو چه ارزشی دارد، آنهم در مقابل این همه آتش؟
🐦 گفت: من فقط به این وسیله می خواهم عقیده و ایمان و علاقه و وابستگی خودم به ابراهیم را ابراز کنم. (١)
☪ بله این کمکهای کوچکی که مسلمانان و مستضعفان برای پیش برد هدفهای قرآن و نابود کردن دشمنان اسلام می پردازند شاید خیلی چشم گیر نباشد و شاید همه ما ایرانیان همه پولهایی که برای آزادی قدس می پردازیم بقدر پول دو تا یهودی که در امریکا نشسته اند و پول دنیا را از راه ربا و دزدی ثروت دنیا می برند نشود ولی حساب این است که مسلمان شرط مسلمانیش همدردی است شرط مسلمانیش همدلی است.
١-احیاء تفکر اسلامی، ص ٢۶.
📘 حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری نویسنده - محمّد جواد صالحی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#روایت
#داستان_کوتاه
#پندها
#عید_قربان
#حڪمٺ_مطہر
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
⚠ فکر نکن با دو رکعت نماز و چند روز، روزه گرفتن شدی مسلمون...
⁉ به فکر یتیم ها و فقرا هستی؟
⁉ محرم رازی؟
🎙 حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
4_6037591826142069832.mp3
3.53M
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
⚠ فکر نکن با دو رکعت نماز و چند روز، روزه گرفتن شدی مسلمون...
⁉ به فکر یتیم ها و فقرا هستی؟
⁉ محرم رازی؟
🎙 حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویستم
📑💊با همه ناتوانی میخواستم حداقل مدارک و داروهای خودم را بردارم تا در فرصتی دیگر بقیه وسایل خانهام را جمع کنم و از همه بیشتر دلم پیش اتاق زیبای دخترم بود که با ذره ذره احساس من و مجید پا گرفته بود.
🏻دیگر نه خانه خاطرات مادرم را میخواستم، نه خانوادهام را و نه حتی دلم میخواست مجید سُنی شود که فقط میخواستم جان دخترم را بردارم و از این مهلکه بگریزم که میدانستم پدر تا طمع کثیف برادر نوریه را عملی نکند، دست از سر من و دخترم بر نمیدارد.
👌حالا فقط میخواستم امانت همسرم را به دستش برسانم که اگر جان میدادم، اجازه نمیدادم شرافتم و حیات دخترم به خطر بیفتد.
👁 لحظهای اشک چشمانم خشک نمیشد و نالهی زیر لبم به اندازه یک نفس قطع نمیشد و باز با پاره تنم نجوا میکردم:
🏻آروم باش عزیز دلم! زنگ زدم بابا گفت میاد دنبالمون! نترس عزیزم، بابا داره میاد!
👜 چادرم را با دستهای لرزانم سر کردم و ساک کوچکی که وسایل شخصیام بود، برداشتم و از خانه بیرون آمدم.
🏻دستم را به نرده میکشیدم و با دنیایی درد و رنج و نفس تنگی، پلهها را یکی یکی پایین میآمدم. دیگر حتی نمیخواستم چشمم به نگاه وقیح پدرم بیفتد که بیصدا طول راهرو را طی میکردم و فقط نگاهم به دری بود که میخواست پس از روزها حبس در خانه، مرا به حیاط برساند که تشر تند پدر، قلبم را به سینهام کوبید:
👴 کجا داری میری؟
👜از وزن همین ساک کوچک هم دستم ضعف رفت و ماهیچه کمرم گرفت که ساک را روی زمین رها کردم و همانطور که چادرم را مرتب میکردم، به سمت پدر چرخیدم که ابرو در هم کشید و طعنه زد:
⁉ حتماً باید در رو قفل کنم تا بفهمی حق نداری از این خونه بری بیرون؟!!!
🏻و در برابر نگاه بیجان و صورت رنگ پریدهام، صدایش رنگ عصبانیت گرفت و قاطعانه تعیین تکلیف کرد:
👈 تا فردا که عماد بیاد دنبالت، حق نداری جایی بری!
👴 و لابد از بغض نگاهم فهمیده بود که به قتل فرزندم رضایت نمیدهم که قدمی به سمتم برداشت و با صدایی که از تیغ غیظ و غضب خش افتاده بود، دنیا را پیش چشمانم تیره و تار کرد:
👈 الهه! خوب گوش کن ببین چی میگم! این بچه از نظر من حروم زادهاس! بچهای که از یه کافر باشه، از نظر من حرومزاده اس!
🏻اشکی که از سوز سخن پدر روی صورتم جاری شده بود، با سرانگشتم پاک کردم که انگشت اشارهاش را به نشانه حرف آخر مقابل صورتم گرفت و مستبدانه حکم داد:
👴 فردا با عماد میریم و کار رو تموم میکنیم! وقتی هم طلاق گرفتی، با عماد عقد میکنی!
🏻و با همه ترسی که از پدر به جانم افتاده بود، نمیتوانستم نافرمانی نگاهم را پنهان کنم که چشمانش از خشم گشاد شد و به سمتم خروشید:
👴همین که گفتم! حالا هم برو بالا تا فردا!
✋دستم را به دیوار راهرو گرفتم که دیگر نمیتوانستم سرِ پا بایستم و با همه لرزش صدایم، مقابل هیبت سراپا خشم پدر، قد علم کردم:
🏻من فردا جایی نمیام!
👴 سفیدی چشمانش از عصبانیت سرخ شد و باز نهراسیدم که با همان بغض معصومانه ادامه دادم:
🏻 میخوام برم پیش مجید... و هنوز حرفم تمام نشده، آنچنان با دست سنگین و درشتش به صورتم کوبید که همه جا پیش نگاهم سیاه شد و باز به هوای حوریه بود که با هر دو دستم به تن سرد و سفت دیوار چنگ انداختم تا زمین نخورم و در عوض از ضرب سیلی سنگینش، صورتم به دیوار کوبیده شد و ظاهراً سیلی دیوار محکمتر بود که گوشه لبم از تیزی دندانم پاره شد که دیگر توانم را از دست دادم و همانجا پای دیوار روی زمین افتادم.
🏻طعم گرم خون را در دهانم احساس میکردم، صورت برافروخته پدر را بالای سرم میدیدم و نعرههای دیوانهوارش را میشنیدم:
👴 مگه نگفته بودم اسم این بیشرف رو پیش من نیار؟!!! زبون آدم سرت نمیشه؟!!! تو دیگه ناموس عمادی! یه بار دیگه اسم این سگ نجس رو تو این خونه بیاری، خودم میکُشمت!
👌با پشت دست سرد و لرزانم ردّ خون را از روی دهانم پاک کردم و با چانهای که از بارش اشک و خون خیس شده و هنوز از ترس میلرزید، مظلومانه شهادت دادم:
🏻 به خدا اگه منو بکُشی، بازم میرم پیش مجید... که چشمانش از خشمی شیطانی آتش گرفت و از زیر پیراهن عربیاش پایش را به رویم بلند کرد تا باز مرا زیر لگدهای بیرحمانهاش بکوبد که به دیوار پناه بردم تا دخترم در امان باشد و مظلومانه ضجه زدم:
🏻بخدا اگه یه مو از سر بچهام کم بشه... که فریاد عبدالله، فرشته نجاتم شد:
👨🏻 داری چی کار میکنی؟!!!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 بـہـجٺ خـــوبـان
🌸 عید سعید قربان مبارکباد.
⚜ آیت الله بهجت (ره):
🎙از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفۀ اسلام و ایمان، موفقیت به عزم راسخِ ثابتِ دایم بر ترک معصیت قرار بدهد، که مفتاح سعادت دنیویه و اُخرویه است!
📗 به سوی محبوب، ص ٣۵.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🎊 #شادمانه 😁
💣 #طنز_جبهه
🚨پزشک همراه
🚑 ناز و غمزه امدادگر جماعت هم دیدنی بود و كشیدنی.
👌اما به قول خودشان پزشك نه امدادگر!
🌌 چقدر ما بسیجیها مهم بودیم كه شبهای عملیات پزشك همراه داشتیم! چه اندازه هم این دكترها نگران حال ما بودند!
👥 آنها می گفتند: نترسید بروید جلو ما پشت سرتان هستیم فقط سعی كنید تیر و تركش را از جایی بخورید كه زخمتان قابل بستن و پانسمان كردن باشد.
🌷 ما از فرط علاقه به آنها اطمینان می دادیم كه روشی پیش بگیریم كه به شهادت یا اسارت منتهی بشود و اگر جزییاتش را می خواستند بدانند در توضیح آن می گفتیم:
‼نمی خواهیم با قتل نفس بار شما را سنگین كنیم یا وسیله آموزش و كارورزیتان باشیم!!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌹✨ ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
🕋 به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
🕋 کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
🌹✨ نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
🌐 @partoweshraq
#شعر
4_6005735886203912912.mp3
2.66M