🐜 مورچه غریب!!
🌤 روزی مرحوم #حاج_مرشد_چلویی، در خانه سابق و قدیمی خود که دارای اجاق دیواری بود، فرمود:
🌨 آن روزها که جوان بودم، کنار بخاری دیواری نشسته بودم و هیزم در آن می ریختم.
🔥 دیدم هیزمی درون آتش هست که نمی سوزد!!
💭 گفتم: شاید تر است. آن را از اجاق بیرون آوردم دیدم هیزم خشک است. دوباره آ را داخل اجاق کردم.
🛢دیدم هیزم نمی سوزد، مقداری نفت آوردم و روی هیزم ریختم. کبریت را روشن کردم. نزدیک آن هیزم گرفتم. دیدم آتش نمی گیرد.
‼خیلی تعجب کردم هیزم را بیرون آوردم و در هوای روشن بردم!!
🐜 خوب که نگاه کردم متوجه شدم داخل این هیزم، صدها مورچه لانه کرده اندو من آنها را ندیده بودم!
👌🏻مورچه ها را به حال خود گذاشتم و به حال خود گریستم. خدا را شکر کردم که نمی خواست من نابود کننده این مورچه ها باشم، بعد فرمود:
🎙از این ماجرا خاطره ای از پدرم یادم آمد که روزها قبل متجاوز از نود سال پیش با مادرم، از نهاوند به سوی تهران می آمدیم و مال و اشتر داشتیم.
🐪🐫 در وسط راه اتراق کردیم. موقع ظهر بود، مادرم سفره غذا را که باز کرد متوجه شد تعدادی مورچه در آن است!
👈🏻 جریان را به پدرم گفت و پدرم فکری کرد و گفت: باید برگردیم!
⁉ مادرم پرسید: چرا؟!
🐫🐪 پدرم گفت: ما که از نهاوند آمدیم. مورچه ها مال آنجا هستند، خانه شان آنجاست و ما آنها را از خانه و کاشانه شان دور کردیم و گناه دارند!
🐪🐫 هر چه مادرم اصرار کرد که عیب ندارد، پدرم قبول نکرد و آخر سفره را با همان وضع جمع کردیم و به منزل برگشتیم و به پدرم مورچه ها را در محل خودشان رها و آزاد ساخت و گفت:
👌🏻ظلم به هر موجودی ناپسند است، هر چند مورچه باشد.
📗 منبع: کتاب #بهترین_کاسب_قرن - علی عابدینی نهاوندی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#حـلقـہ_عشـاق
#داستان_کوتاه
#پندها