eitaa logo
پرتو اشراق
786 دنبال‌کننده
26هزار عکس
14.4هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
✋🏻 صبح خود را با سلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم؛  ▪️«اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ». 🕊️ مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا 🕊️ گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا 🏴 سالروز شهادت زهرای سه ساله، (س) تسلیت باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🥀 دق کردن دختر شهید مدافع حرم از خبر نحوه شهادت پدر 🕯️بمیرم برات رقیه جان... 🏴 ۵ صفر سالروز شهادت دردانه امام حسین (ع) بر همه دوستداران آن حضرت تسلیت باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕕 💠🌷💠 🎂 ﺟﺸﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﺁﺳﻤﺎنی! 🗓️ فاطمه به دو سالگی که رسید. قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. 👥 اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. 🚩 تصمیم گرفتم تولد دو سالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم. 💔 خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم: جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست. 💧خیلی گریه کردم و به او گفتم: روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی! 📱 روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد. جواب دادم. 📲 گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید...!؟ 💧از خوشحالی گریه کردم. در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. 🎒 یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. 🕌 ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﻡ، بدون اینکه به من بگویند حرم (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند! 🗓️ شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود. ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﻴﺪﺵ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ. 🌷 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🤲🏻 توسل به (علیها السلام) مشکم را چاره کرد!! 🌸 به مناسبت ایام ولادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) و ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜️ جناب آقای ، از شخصیت های فرهنگی سابقه دار شهرضا، پیرو در خواستی که از ایشان شده است، در باب کرامتی که خود شخصا از حضرت رقیه (علیها السلام) دیده اند، نامه زیر را به انتشارات مکتب الحسین (علیه السلام) ارسال داشته اند: ✍🏻 موضوعی که می نویسم مربوط به حدود ۱۵ سال پیش از این تاریخ، یعنی اوایل دوران جمهوری اسلامی ایران است. 🇰🇼🇸🇾 حقیر، که دارای گذرنامه اقامت در کویت بودم، در تاریخ ۷ مهر ۱۳۶۱ شمسی به قصد کویت از سوریه حرکت کردم پیش از حرکت، در دو سه روزی که در دمشق اقامت داشتم، افتخار پیدا کردم که به زیارت اولاد پیامبر (صلی الله علیه و آله) نایل شوم و مراقد مطهر حضرت زینب (علیها السلام) و حضرت رقیه خاتون دختر امام حسین علیه السلام و سایر قبور متبرکه امامزادگان عظام در شام را زیارت کنم. 🕌 پیش آمد جالبی که در این سفر رخ داد آن بود که، هنگام تشرف به حرم مطهر حضرت رقیه خاتون (علیها السلام) چون قبلا حاجتی داشتم، پای ضریح مطهر نشسته دست در شبکه پایین ضریح انداختم و عرض کردم: ✋🏻 ای دختر (علیه السلام)، گرفتن این شبکه مثل گرفتن دامن چادر شما می باشد. شما می دانی که چه حاجاتی دارم، و احتیاج به بیان اظهار ندارد تو را به حق خود و پدر و اجداد طاهرینت (علیهم السلام) از پدر بزرگوارت بخواه تا از جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بخواهد از درگاه خداوند متعال مسئلت کند که حاجت مرا برآورده سازد. 🚌 این را گفتم و بیرون آمدم و رهسپار کویت شدم. 💥چون ایام، ایام جنگ تحمیلی و روزهای دشوار و سختی بود و دولت ایران اجازه بیش از دو هزار تومان را نمی داد و حقیر هم بیش از آن نداشتم، باید برای بازگشت، طبق معمول برای کرایه و غیره پولی دستگردان کنم و در ایران بپردازم. 🇰🇼 موقع ورود به کویت معلوم شد که دولت ایران تصویب کرده که ایرانیان مقیم کویت - که ۶ ماه در کویت می ماندند - می توانند معادل صد هزار تومان به قیمت ارز از ایران اجناس مجاز وارد کنند و این باعث دشوار شدن پول شده بود که این جانب - با مضیقه ای که گرفتار آن بودم - بلاتکلیف ماندم. 🌌 تا اینکه یک شب، در حوالی سحر، مجددا دست التجا به دامان حضرت رقیه (علیها السلام) زدم و عرض کردم: ✋🏻 بی بی جان. پس نتیجه خواهش و توسل من چه شد؟ 💭 که ناگهان مطلبی به ذهنم خطور کردی که فردای آن شب به سراغ آن مطلب رفتم و تعقیب این امر، بزودی منجر به رفتن من به مدارس ایرانی کویت و اشتغال به شغل خطاطی نزد اولیای آن مدارس گردید و توسل به آن باب الحوائج، مشکلاتم را حل کرد و حاجت مزبور به خوبی و زودی برآورده شد. 🇰🇼 سال بعد هم به دعوت سرپرست مدارس به کویت رفتم، ولی بر اثر جنگ تحمیلی و فشار بیگانگان ما را از کویت اخراج کردند که در آن حادثه نیز، عنایات بی بی با ما بود و شرح آن فرصتی دیگر می طلبد. (و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته). 🎙️عبدالحسین اسماعیل قمشه ای (شهرضا) 📕 ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین (ع)، حاج شیخ علی ربانی خلخالی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 آخرین دیدار امام حسین (علیه السلام) با (علیه السلام) ⛺ وداع (علیه السلام) در روز با اهل بیت (علیهم السلام) صحنه ای بسیار جانسوز بود، ولی آخرین صحنه دلخراش و جگر سوز، وداع ایشان با دختری سه ساله بود که ذیلا می خوانید: 👥👥 هلال بن نافع، که از سربازان دشمن بود، می گوید: 👣 من پیشاپیش صف ایستاده بودم. دیدم امام حسین علیه السلام، پس از وداع با اهل بیت خود، به سوی میدان می آید در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گامهای لرزان، دوان دوان به دنبال امام حسین علیه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانید. 🌹 آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد: ▪️«بابا جان، به من بنگر، من تشنه ام!» 💔 شنیدن این سخن کوتاه ولی جگر سوز از زبان کودکی تشنه کام، مثل آن بود که بر زخمهای دل داغدار امام حسین (علیه السلام) نمک پاشیده باشند. 💧سخن او آنچنان امام حسین (علیه السلام) را منقلب ساخت که بی اختیار اشک از دیدگانش جاری شد. با چشمی اشکبار به آن دختر فرمود: ▪️«دخترم، می دانم تشنه هستی خدا تو را سیراب می کند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است». 👤 هلال می گوید: پرسیدم این دخترک که بود و چه نسبتی با امام حسین (علیه السلام) داشت؟ 👥👥 به من پاسخ دادند: او رقیه (علیها السلام) دختر سه ساله امام حسین علیه السلام است. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (علیها السلام)، ص ۲۲ به نقل از الوقایع و الحوادث محمد باقر ملبوبی، ج ۳، ص ۱۹۲. 📗 ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین(ع)، حاج شیخ علی ربانی خلخالی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
YEKNET.IR - shoor 2 - shabe 3 muharram 1400 - hosein taheri.mp3
9.69M
🎧 | 🎶 سلام خانم خانما دیر اومدم میدونم 🎶 گریه نکن عزیزم دیگه پیشت میمونم 🎤 کربلایی 🏴 شب سوم ١۴٠٠ 🗓️ چهارشنبه ٢٠ مرداد ماه ١٤٠٠ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
✋🏻 🦋 سلام من بہ رقیہ، بہ خاندان ڪریمش 🕯️ بہ گوشواره و زلف و، بہ اجتهاد رفیعش 🕯️سلام من بہ رقیہ، بہ شام و ڪنج خرابہ 🦋 بہ دسٺ و بال عمویش، بہ تشنگےِ حبیبش 🌒 فرا رسیدن پنجم ماه صفر 🏴 سالروز شهادت زهرای سه ساله 🦋 خاتون (سلام الله علیها) 🌷 بر عاشقان راه امام حسین (علیه السلام) تسلیت باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
پرتو اشراق
🌷 سر امام حسین (علیه السلام) با دخترش - رقیه علیهاالسلام - سخن می گوید! 📚 در کتاب بحر الغرائب، جلد ۲، قریب به این مضامین می نویسد: 🏰 حارث که یکی از لشگریان بود گفت: یزید دستور داد سه روز اهل بیت (علیهم السلام) را در دم دروازه شام نگاه بدارند تا چراغانی شهر کامل شود. 🌌 حارث می گوید: شب اول من به شکل خواب بودم، دیدم دختری کوچک به جای بلندی نگاهی کرد. 🌴 دید لشگر از خستگی راه خوابیده اند و کسی بیدار نیست، اما فوراً از ترسش بازنشست و باز بلند شد و چند قدم آمد به طرف سر امام حسین (علیه السلام) که بر درختی که نزدیک خرابه دم دروازه شام آویزان بود. 👣 آری، به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس برگشت، تا چند مرتبه. 🌴 آخرالامر زیر درخت ایستاد و سر مقدس امام حسین (علیه السلام) پایین آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقیه (سلام الله علیها) گفت: ▪️«السلام علیک یا ابتاه و امصیبتاه بعد فراقک و اغربتاه بعد شهادتک». 🌷 بعد دیدم سر مقدس با زبان فصیح فرمود: ▪️«ای دختر من، مصیبت تو و رجز و تازیانه و روی خار مغیلان دویدن تو تمام شد، و اسیریت به پایان رسید. ای نور دیده، چند شب دیگر به نزد ما خواهی آمد آنچه بر شما وارد شده صبر کن که جز او مزد او شفاعت را در بردارد». 👳🏼‍♂️ حارث می گوید: من خانه ام نزدیک بود، از اینکه حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهی آمد منتظر بودم کی از دنیا می رود، تا یک شبی شنیدم صدای ناله و فریاد از میان خرابه بلند است، پرسیدم چه خبر است؟ 🦋 گفتند: (علیهاالسلام) از دنیا رفته است. (۱) 🌷🕯️🌷🕯️🌷🕯️🌷 📚 نیز حجت الاسلام صدرالدین قزوینی در جلد دوم کتاب شریف ثمرات الحیوه، به سند خود آورده است: 🦋 حضرت رقیه (علیهاالسلام) لب خود را بر لب پدرش (علیه السلام) نهاد و آن حضرت فرمود: ▪️«الی، الی، هلمی فانا لک بالانتظار»؛ ▪️یعنی ای نور دیده بیا بیا به سوی من، که من چشم به راه تو می باشم، و در اینجا بود که دیدند حضرت رقیه (علیه السلام) از دنیا رفت. (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. نقل از کتاب حضرت رقیه، ص ۲۶. ۲. سخن گفتن امام حسین (علیه السلام) در ۱۲۰ محل، ص ۵۹. 📘 ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین(ع)، حاج شیخ علی ربانی خلخالی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋🏻 🦋 السلام اِی دست گیرِ عـالمِین 🌷 ای بـه اربـابِ دو عالم نور عین 🌷 روز محشر چشم ما بر دست توست 🦋 اشفعی لی فـاطمـه بنت الحسـین 🖊️ مصطفی محمدی 🏴 شهادت مظلومانه بی بی سه ساله، (سلام الله علیها) را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عاشقان امام حسین (علیه السلام) تسلیت عرض می نماییم. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯️ خدا یه روز بابامو قرض بده... 💔 وداع جانسوز دختر 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
پرتو اشراق
✝️ مسلمان شدن مادر مسیحی با دیدن کرامتی از رقیه (علیها السلام) ⚜️ جناب حجت السلام و المسلمین آقای سید عسکر حیدری، از طلاب علوم دینیه حوزه علمیه زینبیه شام چنین نقل کردند: 🎙️روزی زنی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه می آورد. زیرا دکترهای لبنان او را جواب کرده بودند. 🕌 زن با دختر مریضشش نزدیک حرم با عظمت حضرت رقیه علیه السلام منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به دکتر سوریه مراجعه کند، تا اینکه روز عاشورا فرا می رسد و او می بیند مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر علیه السلام آنجاست می روند. ⁉️ از مردم شام می پرسد اینجا چه خبر است؟! 👥👥 می گویند اینجا حرم دختر علیه السلام است. 🚪او نیز دختر مریضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را می بندد و به حرم حضرت علیها السلام می رود. 🤲🏻 آنجا متوسل به حضرت رقیه علیها السلام می شود و گریه می کند، به حدی که غش می کند و بیهوش می افتد. 🌷 در آن حال کسی به او می گوید بلند شو برو منزل دخترت تنهاست و خدا او را شفا داده است. 👧🏻 برخاسته به طرف منزل حرکت می کند و می رود درب منزل را می زند، می بیند دخترش دارد بازی می کند. 🧕🏻 وقتی مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد، دختر در جواب مادر می گوید وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اطاق شد و به من گفت بلند شو تا با هم بازی کنیم. 🌷 آن دختر به من گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم دیدم تمام بدنم سالم است. 🚪او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید، گفت: مادرت آمد. ☪️ سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین مسلمان شد. 📓 ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین(ع)، حاج شیخ علی ربانی خلخالی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
⏳چشم انتظار پدر... 📕 از کتاب سرورالمومنين نقل شده است: ☀️ (عليها السلام) هر بار هنگام نماز، سجاده پدر را پهن مى کرد، و آن حضرت بر روى آن نماز مى خواند. ⛺ ظهر نيز، طبق عادت، سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار نشست. ولى پس از مدتى، ناگهان ديد شمر وارد خيمه شد. 🌹 رقيه (عليها السلام) به او گفت: آيا پدرم را نديدى؟ 🔥 بعد از آنکه آن کودک را در کنار سجاده، چشم به راه پدر ديد، به غلام خود گفت: اين دختر را بزن... غلام به اين دستور عمل نکرد. 👋🏽 شمر خود پيش آمد و چنان سيلى به صورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه در آمد. 📚 محدث خبير، مرحوم حاج شيخ عباس قمى (قدس سره) از کامل بهائى (ج ۲، ص ۱۷۹) نقل مى کند که: 🔗 زنان خاندان نبوت در حالت اسيرى حال مردانى را که در کربلا شهيد شده بودند بر پسران و دختران ايشان پوشيده مى داشتند و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز مى آيد، تا ايشان را به خانه يزيد آوردند. 🌌 دخترکى بود چهار ساله، شبى از خواب بيدار شد و گفت: ❓پدر من حسين (عليه السلام) کجاست؟ اين ساعت او را به خواب ديدم. سخت پريشان بود. زنان و کودکان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست. 🏰 خفته بود، از خواب بيدار شد و از ماجرا سوال کرد. خبر بردند که ماجرا چنين است. 🔥 آن لعين در حال گفت: بروند سر پدر را بياورند و در کنار او نهند. 🌷 پس آن سر مقدس را بياوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. 🌹 پرسيد اين چيست؟ 👥 گفتند: سر پدر توست! 🥀آن دختر بترسيد و فرياد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسليم کرد. 📚 منبع: منتهى الامال، محدث قمى، ج ۱، ص ۳۱۷. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🕌 یک ماه قبل ‌از شهادتش که با هم رفته بودیم دمشق، زیارت (س)، وقتی می‌آمدیم بیرون، چشم هایش کاسه‌ی خون بود. آن‌ قدر گریه کرده بود که انگار داشت برای همیشه خداحافظی می‌کرد. 🌌 چند روزه آخر زندگی‌اش هم در دمشق اقامت داشت. مکرر به زیارت حضرت رقیه (س) می‌رفت. شب آخر، چند ساعت قبل‌از آن انفجار هم به زیارت رفته بود؛ شاید هم حاجت بیست و پنج ساله‌اش را از دختر سه ‌ساله امام حسین (علیه السلام) گرفت که در همان روزهای شهادت حضرت رقیه شهید شد. 📙 برگرفته از کتاب راز رضوان،اثر گروه شهید هادی 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🥀 نبش قبر (سلام الله علیها) و آثار جراحت و کبودی بر پیکر ایشان 📚 شیخ ملا محمد مهدی حائری مازندرانی (رضوان الله علیه) عالم بزرگ شیعه در قرن ۱۳-۱۴ هجری قمری پس از نقل روایاتی در مظلومیت حضرت رقیه (سلام الله علیها) می‌نویسد: 📚 در تألیفات محققین معاصر این چنین نقل کرده‌اند: که شعرانی در باب دهم کتاب المنن نقل کرده که عده‌ای از خواص و محققین به من گفته‌اند که رقیه بنت الحسین علیهما السلام در همان جا که در کنار مسجد جامع که نزدیک دارالخلافه یزید (لعنت الله علیه) است دفن شد و الآن معروف به جامع شجرة الدر می‌باشد. 🕌 این جامع در کنار مرقد مطهر سیده نفیسه و سیده رقیه بنت الحسین (علیهم السلام) واقع شده است و سنگ نوشته‌ای بر درب ورودی حرم آن بزرگوار هست که روی آن نوشته شده: ▪️«اینجا جایگاهی است که به آل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله مشرف شده و مرقد دختر ابی عبد الله علیه السلام سیده رقیه سلام الله علیها است» و همچنین بعضی از افراد صالح به من گفتند: 🕌 ضریح مرقد حضرت رقیه بنت حسین (علیهما السلام) بر اثر رطوبت بیش از حد، در معرض خرابی قرار گرفت و بنا بر این شد که مرقد می‌بایست از پایه و اساس مرمت شود و چاره‌ای نیست جز این که حتی لحد این طفل معصوم نیز تعمیر و بازسازی شود اما کسی جرئت نمی‌کرد که وارد قبر آن حضرت شود تا این که بدن مطهر او را جا به جا کند به خاطر قداستی که آن حضرت داشت. 💚 لذا شخصی از سادات و مردی بزرگوار و باتقوا به نام «سید ابن مرتضی» را برای این کار انتخاب کردند. 👣 او وارد قبر شد؛ در ابتدا بدن او را در میان پارچه‌ای قرار داد سپس بدن مطهر را از قبر بیرون آوردند. بدنش سالم بود و حتی از چهره‌اش معلوم بود که او دختری خردسال است و جای جراحت‌ها و کبودی‌های زیادی که از شدت ضرب بر بدنش نمایان بود و در واقع این اتفاق مرمت قبر حضرت رقیه در حضور علما و فضلای زیادی صورت گرفت و سلامتی بدن این طفل معصوم و نمایان بودن زخم‌ها و کبودی‌ها در واقع سندی از مظلومیت رقیه (سلام الله علیها) و اهل بیت (علیهم السلام) است و بدنش، کرامتی از او است و عنایتی از الطاف خداوند در حق او می‌باشد. 📚 معالی السبطین، تألیف ملا محمد مهدی حائری مازندرانی، با ترجمه فارسی رضا کوشاری، صفحه ۸۵۷ - ۸۵۸، انتشارات تهذیب 🔥 اللهم العن يزيد و اتباعه حتی ترضي اهل بيت النبوة (صلوات الله عليهم) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
✋🏻 🕯️ من اینجا کنج خرابه‌ی آخرالزمانی خود شمعی روشن کرده‌ام برای آمدنت. 🦋 شنیده‌ام خلق و خویتان یتیم‌نوازی است. 🌍 شنیده‌ام بابای مهربان تمام مردمان جهانید. 🌌 امشب من و رقیّه سلام الله علیها، هر دو برای یتیمی‌مان گریه می‌کنیم؛ ✋🏻 هر دو پدر را صدا می‌زنیم؛ 🥀 شاید طنین صدای من هم در سوزِ بابا گفتن‌های او بالا برود. 🦋 او که امشب دعایش دعای مستجاب است! 🤲🏻 الهی بحقّ رقیّه، عجّل لولیک الفرج... 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 🏴 می‌گفت: وارد معراج الشهدا که شدیم، نشستم بالا سر روح الله... 💧با اشک چشمام غسلش دادم! 👌🏻داشتم آروم آروم صورتش رو نوازش می‌کردم و باهاش حرف می‌زدم. 💥 تو حال خودم بودم‌ که چشمم به موهاش افتاد، تو انفجار موهاش سوخته بود! 💔 دلم گرفت، اما این آرزوی روح‌الله بود. 🤲🏻 نمی‌دونم شاید شبِ سوم محرم تو روضه‌ها از (س) خواسته بود. 🔥آخه.... میگن.... موهای.... بانوی.... سه ساله... هم... تو.... آتیش.... دشمن.... سوخته... بود... 🦋 خوش به حالت آقا روح‌الله... که به عشق سه ساله ارباب، در دفاع از حرمش، همونجوری که دوست داشتی شهید شدی... 🎙️به نقل از: همسر شهید 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹شفای عاجل!! 🌸 به مناسبت ایام ولادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) و ، شب زیارتی ارباب بی کفن ✍🏻 حجت الاسلام آقاى سيد شهاب الدين حسينى قمى واعظ، طى مكتوبى در تاريخ ۲۷ ذى القعده ۱۴۱۴ قمرى برابر ۷۳/۲/۱۸ مرقوم داشته اند كه: 🎤آقاى احمد اكبرى، مداح تهرانى، براى ايشان جريان شفا گرفتن در زندگى دوباره خود را كه از عنايات بى بى عليها السلام بود، چنين تعريف كرده است: 👨🏻‍⚕به دردى مبتلا شده بودم كه اطبا نااميدم كردند. خلاصه كميسيون پزشكى تشكيل و بنا شد مرا عمل كنند. قبل از عمل به من گفتند ممكن است عمل خوب باشد و ممكن است بد! 💉 عمل كردند و نتيجه اى مثبت بعد از عمل حاصل نشد! 👨🏻‍⚕ پزشکان گفتند وصيت كن و با زن و بچه ات ديدار و خداحافظى نما!! 🛌 من هم دست و پايم بسته و روى تخت افتاده بودم، فرستادم همه آمدند. وصيت كرده جريان را گفتم و با بچه ها ديدار و وداع كردم، از جمله طفل كوچكى بغل کسی بود كه او را خم كردند و من صورتش را بوسيدم. 🚪همه گريان و افسرده از اطاق بيمارستان بيرون رفتند تا براى تحويل گرفتن جسد من و جريان مرگ و دفن و ناله آماده شوند. 🤲🏻 با همان وضع دردناك متوسل شدم به حضرت رقيه عليها السلام و اشعارى و ذكر توسلى داشتم. 🌹 چند لحظه نگذشت كه ديد خانمى مثل ماه پاره جلوى تخت من حاضر شده و مرا با اسم و شهرت صدا زد: «برخيز!!» 🛌 تعجب كردم. اين كيست كه مرا مى شناسد و اسمم را مى برد؟ گفتم لابد دختر يكى از هم اطاقيهاى من است كه براى احوالپرسى آمده است! 🌹 دوباره فرمود: پاشو. 🛌 گفتم: نمى توانم، دست و پايم بسته است و حق حركت ندارم! 🌹 فرمود: كجا دست و پاى تو بسته است؟ بلند شو!! 🛌 نگاه كردم ديدم دست و پايم باز است! 🌹 فرمود: چرا بلند نمى شوى؟ 🛌 گفتم: عمل كرده ام و نبايد از جا حركت كنم. 🌹 گفت: كجا را عمل كرده اى؟ ببينم! 🛌 نگاه كردم، ديدم اصلا اثرى از عمل در بدن من نيست و جاى عمل جوش ‍ خوده، كانه عملى واقع نشده است! تعجب كردم. پرسيدم شما كى هستيد؟! 🌹 فرمودند: مگر مرا صدا نكرده، و به من متوسل نشده بودى؟ 👁 و از نظرم غايب شد. 🛏 با سلامت كامل از تخت برخاستم و لباسم را پوشيدم و بيرون آمدم و جريان كرامت و عنايت بى بى را به همه گفتم و من هم در خيلى از منابر و مجالس اين معجزه تكان دهنده را نقل كرده ام. 📗ستاره درخشان شام حضرت رقيه دختر امام حسين (ع)، حجت الاسلام آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
❤️‍🔥 تقاضای آب از پدر 📚 در بعضى روايات آمده است: ⛺️ عليها السلام در روز به خواهر سه ساله اى (كه به احتمال قوى همان رقيه عليها السلام باشد) گفت: (بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود كشته بشود). 🌷 عليه السلام با شنيدن اين سخن بسيار اشك ريخت و آنگاه رقيه عليها السلام صدا زد: ▪️(بابا! مانعت نمى شوم. صبر كن تا تو را ببينم). 💞 امام حسين عليه السلام او را در آغوش گرفت و لبهاى خشكيده اش را بوسيد. 🌹در اين هنگام آن نازدانه ندا در داد كه: ▪️«العطش العطش، فان الظما قدا احرقنى»؛ بابا بسيار تشنه ام، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است. 🌷 امام حسين عليه السلام به او فرمود: (كنار خيمه بنشين تا براى تو آب بياورم)... 🗡 آنگاه امام حسين عليه السلام برخاست تا به سوى ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با گريه گفت: 🌹«يا ابه اين تمضى عنا؟»؛ بابا جان كجا مى روى؟ چرا از ما بريده اى؟ 💞 امام عليه السلام يك بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. وقايع عاشورا سيد محمد تقى مقدم، ص ۴۵۵ و حضرت رقيه عليها السلام، تاليف شيخ على فلسفى، ص ۵۵۰. 📓 ستاره درخشان شام حضرت رقيه دختر امام حسين (ع)، حجة الاسلام آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🌹 ماجرای شنیدنی معجزه حضرت رقیه سلام الله علیها 🎙 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ❓می دونستید آقا امام حسین علیه‌السلام یه دختر سه ساله داشتن به اسم رقیه؟ 🌹 خیلی مهربون و شیرین زبون بود. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
YEKNET.IR - shoor - moghaddam - shabe 3 muharram 1402 .mp3
4.65M
🎧 | دلنشین 🎶 غلامم اینه اولین کلام و آخرین کلامم 🎶 غیر این خونه برم باشه حرامم 🎤 کربلایی 🌘 شب سوم ۱۴۴۵ ه.ق 🗓 پنجشنبه ۲۹ تیر ماه ۱۴۰۲ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🏰 يزيد اهل بيت را در محلى خرابه گونه جاى داد در حالى كه زنان خاندان نبوت و اهل بيت طهارت، جريان شهادت حسين عليه‏السلام و اهل بيت و يارانش را از كودكان مخفى نگاهداشته و مى‏گفتند پدرانشان به مسافرت رفته‏اند، و اين جريان ادامه داشت تا اينكه يزيد اهل بيت را در سراى خويش جاى داد. (۱) 🌷 حسين عليه‏السلام دخترى خردسال داشت كه چهار سال از عمر مباركش مى‏گذشت (۲)، شبى از خواب پريد در حالى كه سخت پريشان به نظر مى‏رسيد و جوياى پدر شد! و پرسيد: پدرم كجاست كه من هم اكنون او را ديدم ؟! (۳) 🕯 بانوان حرم چون اين سخن از او شنيدند، گريستند و كودكان ديگر نيز ناله و زارى سر دادند. 🛌 چون صداى شيوه و گريه آنان بلند شد، يزيد از خواب بيدار شد و پرسيد: اين گريه و زارى از كجاست؟ 👥 پس از جستجو، يزيد را از جريان باخبر كردند، يزيد گفت: 👈🏼 سر پدرش را نزد او ببريد! 🥀 آن سر مقدس را در زير سر پوشى قرار داده در مقابل او نهادند. 🌷 كودك پرسيد: اين چيست؟ 👥 گفتند: سر پدرت حسين است. 🥀 دختر عليه‏السلام سرپوش را برداشت و چون چشمش به سر مبارك پدر افتاد ناله‏اى از دل كشيد و بيتاب شد و گفت: ⁉️ اى پدر! چه كسى تو را به خونت زنگين كرد؟! ⁉️ چه كسى رگهاى تو را بريد؟! ⁉️ اى پدر! چه كسى مرا در كودكى يتيم كرد؟! ⁉️ اى پدر! بعد از تو به چه كسى دل ببندم؟! ⁉️ و چه كسى يتيم تو را بزرگ خواهد كرد؟! ⁉️ اى پدر! انيس اين زنان و اسيران كيست؟! 🩸اى كاش من فدايت شده بودم! 🩸اى كاش من نابينا شده بودم! 🩸اى كاش من در خاك آرميده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمى ديدم! 🥀 آنگاه لب كوچك خود را بر لبهاى پدر نهاد و گريه شديدى كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نيامد، و اين عزيز حسين عليه‏السلام در به شهادت رسيد. (۴) 📚 پی نوشت ها: ۱ - از اين نقل چنین مستفاد مى‏شود كه اين واقعه در سراى يزيد رخ داده است. از عبارت شيخ مفيد در ارشاد چنين بر مى‏آيد كه اهل بيت را در سرايى جداگانه فرود آوردند و آن منزلگاه به سراى يزيد پيوسته بود و چند روزى اهل بيت در آنجا ماندند و سپس در باب الصغير دمشق مكانى است كه مى‏گويند يزيد اهل بيت را در اين موضع جاى داده است. ۲- در نفس المهموم و الدمعة الساكبة و ديگر كتابها نام اين كودك خردسال را نيافتم، ولى در رياض الاحزان ۱۴۴ به نقل از بعضى مؤلفات اصحاب آمده است كه نام او فاطمه صغرى است، و در رياحين الشريعه ۳/۳۰۹ تحت عنوان «بانوان دشت كربلا» او را رقيه بنت الحسين ذكر كرده است. ۳- در حوادث روز عاشوار ذكر شد كه امام حسين عليه‏السلام هنگامى كه براى وداع آمد، دختركى از آن حضرت در خيمه بود كه مطالبه آب مى‏كرد و حضرت به او فرمود كه: به نزد تو بار خواهم گشت! و شايد مراد از بازگشت، سر مقدس آن حضرت بوده است ؛ والله العالم. ۴- نفس المهموم ۴۵۶؛ الدمعة الساكبة ۵/۱۴۱. 📓 قصّه كربلا‏، على نظرى ‏منفرد. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌸 به مناسبت یادروز ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها 🦋 گدا اگر خوش‌روزی باشد در خانه را که می‌کوبد، دختر کوچولوی خانه در را باز می‌کند. ✋🏻آن موقع است که تا چیزی برای گدا از پدر نگیرد دست‌بردار ماجرا نیست. 🎊 این روزها چقدر خوش‌روزی هستیم که درِ خانه‌ی ارباب را رقیّه برایمان باز می‌کند. ❤️ سه‌ ساله حسین! 🤲🏻 ما گدایان قدیمیِ این خانه‌ایم. دعاهای فرجمان را آورده‌ایم تا از بابا آمین بخواهی. ⏳ما منتظریم... 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | | «وقت ملاقات» 🎶 بابا تمام کردند وقتی غذایشان را 🎶 انداختند پیشم نان خشک هایشان را 🎙مصطفی ✋🏻 أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕕 💠🌷💠 📱به رفیقش پشت تلفن گفت: ذکر «الهی به رقیه» بگو مشکلت حل میشه 📿 رفیقش یک تسبیح برداشت به ده تا نرسیده دوستاش زنگ زدن و گفتن سفر کربلاش جور شده! 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq