eitaa logo
پرتو اشراق
786 دنبال‌کننده
26هزار عکس
14.4هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🕕 💠🌷💠 ⚫ تو عراق وقتی دیدمش گفتم تاکی هستی؟ 🌷 گفت تا وقتی که شهید شم بعد چند روز پرید. 🎙به نقل از هم رزم شهیدان در عراق 🌷 ▪🌹▪🌹▪🌹▪ ⚫ از عراق رفت سوریه انگار کار ناتمومش اونجا تموم میشد. ✌به عشق جنگ با اسرائیل می‌جنگید. تا اینکه پرید خودشو تو تدمر به جواد رسوند. 🌷 ▪🌹▪🌹▪🌹▪ ⚫ بعد از مصطفی خیلی بی تابی می‌کرد. ✊تو سوریه مردونه می جنگید حرفشم همین بود دلم برا خونواده تنگ شده ولی... یا جنگ تموم شه یا شهید شم... مرخصی نرفت.... تا خلاصه پرید. 🌷 ▪🌹▪🌹▪🌹▪ ⚫️ از اینکه رفقاش پریده بودند خودش مونده بود، ناراحت بود تا مزد نوکریشو شب عاشورا گرفت و آسمانی شد. 🌷 🔺حالا تو عکساشون چهارتایی می‌درخشند. 🌹امشب چهارتایشون سرسفره ارباب مهمون هستند... التماس دعا رفقا... 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 🔫 ساخت سرگرمی برای داعش به سبک یک ایرانی! 🪂 آقا مصطفی به خاطر آشنایی خوبی که با ادوات نظامی داشت در عراق و سوریه به عنوان مربی آموزشی خدمت کرد. ✋🏻 او درباره اثرات طراحی‌هایش در پیشبرد عملیات‌های مدافعان حرم می‌گفت:‌ ما نیاز به نیرویی داشتیم که در سنگر بنشیند و تفنگی دست بگیرد و هر ۲۰ دقیقه یک بار، تیراندازی کند تا داعشی‌ها بدانند که اینجا هنوز نیرو هست. در این راه قبل از آمدن نیروهای ما چند تا شهید عراقی داده بودیم. 🔫 من یک اسلحه را طوری طراحی کردم که خودش هر بیست دقیقه یکبار تیراندازی می‌کرد، این کار چند فایده داشت. اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمی‌شدند، بعد اینکه ما به راحتی می‌توانستیم مقر دشمن را شناسایی کنیم. البته گاهی اوقات نیاز بود تک و پاتکی زده شود تا از جای دیگری عملیاتی غافلگیر کننده انجام شود، برای اینکه داعشی‌ها را سرگرم کرده باشیم چند اسلحه را طوری درست کرده بودیم که هر چند دقیقه یک بار خودش شلیک می‌کرد و داعشی‌ها فکر می‌کردند که تعداد زیادی نیرو مقابلشان قرار دارند. 📄 آخرین دستنوشته شهید: ✍🏻 امشب خیلی دلم گرفته، بعد از چندین ماه دوندگی و آموزش و تست برای اعزام به سوریه، امروز هم مثل پی‌گیری‌های گذشته به مسئول اعزام تماس گرفتم. ☎️ ۱۵ بار صبح تماس گرفتم که گوشیم را جواب نداد. حدود ۱۰ مرتبه بعد از نماز مغرب و عشا که سرانجام گوشی را برداشت و خلاصه صحبتش این بود که از دستت خسته شدم. دیگه پیگیری نکن. گفتم می‌خواهم ببینم شما رو. گفتم من نمی‌خواهم ببینمت. خیلی دلم گرفت. گوشی را قطع کرد. به یکی از آشناها که می‌دونستم جواب رو میده به من ولی به خاطر کمی امید به اون تماس گرفتم. ایشون هم گفت به تکلیفت عمل کن یعنی نمی‌تونم برات کاری کنم. 💚 باز مثل همیشه که همه درها به روم بسته شد، دلم هوای امام رضا (ع) رو کرد. بغض گلومُ فشار می‌داد ولی نمی‌خواستم زن و بچم این درموندگی مو ببینن، سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. مثل معمول دنبال چند نفر دیگه هم رفتم تا تنها حرم نریم. 🚘 تو راه یکباره به همسرم گفتم که من امشب می‌خوام حاجت بگیرم، شاید دیر برگردیم. [چون خانوم هماهنگ کرده بود که چند نفر دیگه از دوستانش باهامون بیان]. امشب شب ولادت حضرت زینب (س) هست. شب حاجت گرفتن. 🗓 الان که این خاطره رو می‌نویسم ساعت ۱۲ شب روز شنبه ۹۴/۱۱/۲۴ هست، علت نوشتن این دست‌خط هم اینه که می‌خوام این بمونه برای آینده و فراموش نشه. 🤲🏻 بنده ایمان دارم حاجتم رو می‌گیرم چون من مصطفی سراپا تقصیر هیچ زمان دل یک نیازمند دل شکسته رو نشکستم و ایمان دارم جایی که اومدم برای گرفتن حاجت، پیش امامی هست که به گنه کارها هم حاجت می‌ده. می‌خوام این دست خط سندی باشه برای خانواده تا بدونن کجا و پیش کی باید حاجتشون رو ببرن. 🎂 شب ولادت حضرت زینب (س) 🌷 🕯 (۱۳۹۵/۰۲/۰۷) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq