🌟 تفاوت در #معجزات پیامبران
👳« #ابن_سکیّت» عالمی بزرگ بود، از #امام_رضا (علیه السلام) پرسید:
❓«چرا خدا #موسی (علیه السلام) را با معجزهی ید بیضا (دست درخشان)، و #عیسی (علیه السلام) را با معجزه ی طب، و #محمد (صلی الله علیه و آله) را با معجزه ی سخن فرستاد؟»
💚 امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
🔅«خدا وقتی موسی (علیه السلام) را فرستاد؛ زمان، زمان #سِحر_و_جادو بود و خدا چیزی به او داد که از عهدهی هیچ یک از جادوگران ساخته نبود...
🔅وقتی عیسی (علیه السلام) را فرستاد؛ روزگار پزشکی و پیشرفت #علوم_پزشکی بود و خدا چیزی به عیسی (علیه السلام) داد که از عهدهی هیچ پزشکی ساخته نبود مثل زنده کردن مرده...
🔅و وقتی محمد (صلی الله علیه و آله) را فرستاد؛ روزگار #سخنوری بود و خدا به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) معجزه ای داد که سکه ی آنان را از رونق انداخت...».
👳ابن سکیّت گفت: «والله هیچ کس را مثل تو ندیده ام و نخواهم دید!» (١)
١- الاحتجاج، ج ٢، ص ٢٢۴.
📔یک قمقمه دریا، صد قصه و نکته از زندگی امام رضا (علیه السلام) - محمد هادی زاهدی [برای] سازمان فرهنگی آستان قدس رضوی.
🌹 اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#روایت
#داستان_کوتاه
⚜ آثارالانبیاء در نزد #امام_زمان (عج)
🌏 حکومت امام عصر (علیه السلام) تنها به پشتوانه شمشیر غالب نمیشود؛ بلکه منطق رسای او و ودایع انبیای عظام - که با خود دارد - موجبات پیروزی آن حضرت را نه تنها بر تَنها که بر دلها، فراهم میکند.
✝ نزول #حضرت_عیسی (علیه السلام) در زمان #ظهور آن حضرت و اقتدای ایشان به حضرت بقیت الله از موجبات مهم گرایش مسیحیان جهان به آن حضرت است.
⚜ #امام_باقر (علیه السلام) فرمودند:
⛰ نخستین کاری که قائم میکند این است که #تورات را از غاری در #انطاکیه بیرون میآورد، در آن غار، #عصای_موسی و #انگشتری_سلیمان است. (۱)
⚜ نیز حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند:
📚📖 هرگاه #قائم ما اهلبیت قیام کند... تورات و سایر کتابهای الهی را از غاری در انطاکیه بیرون میآورد و در میان اهل تورات، به تورات و در میان اهل #انجیل، به انجیل و در میان اهل زبور، به #زبور و در میان اهل قرآن، به #قرآن حکم میکند. (۲)
⚜ حضرت #امام_صادق (علیه السلام) نیز فرمودند:
🌳 عصای موسی از چوب #اَس از درخت بهشتی بود که به هنگام عزیمت او به سوی #مدین، #جبرئیل به او داد.
⚰ آن عصا و #تابوت_آدم در دریاچه #طبریه است. آنها پوسیده نمیشوند و رنگشان تغییر نمیکند تا این که آن دو را قائم - آنگاه که قیام کند - بیرون میآورد. (۳)
🌟 از این عصا و تابوت #معجزات فراوانی آشکار میشود که این دو یکی از عوامل گرویدن اهل کتاب به آن حضرت است.
📚 در مصادر عامه (اهل سنت) نقل شده است:
⛰ مهدی #تابوت_سکینه را از غار انطاکیه و #اسفار_تورات را از کوهی در #شام بیرون میآورد و به آنها با یهودیان احتجاج میکند و گروه فراوانی از ایشان اسلام میآورند. (۴)
✍ پ.ن:
🇹🇷 انطاکیه: شهری در #ترکیه در کنار رود #اورونتس واقع در ۲۲ کیلومتری ساحل #مدیترانه.
🇸🇦 مدین نام شهر #شعیب است در مقابل #تبوک در #عربستان.
🇵🇸 دریاچه طبریه، دریاچهای است در شمال #فلسطین که شعبهای از نهر #اردن به نام #نهرالشریعة وارد آن میشود.
۱. بحارالانوار۳۹۰/۵۲
۲. بحارالانوار۳۵۰/۵۲
۳. بحارالانوار۳۵۱/۵۲
۴. اسعاف الراغبین ۱۳۹.
⏳به خاطر داشته باشید به تصریح روایات تسخیر جهان و نابودی دشمنان خدا در کمتر از یک سال توسط امام عصر (علیه السلام) و سپاهیان ایشان انجام خواهد شد و حضرتش تنها ۸ ماه شمشیر را حمایل میکند.
🌹برای ظهور امام مهدی (ارواحنا فداه) ک، تشکیل دهنده حکومت عدل الهی در سایه سار دین واحد برای بشریت دعا کنیم!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#روایات_مــهـــدوے
#مـوعـود_شـنـاسے
#روایت
🌷 عاقبت «قنبر» غلام #امیرالمومنین علی (علیه السلام) چه شد؟
⚜️ پیشگویی مولا علی درباره #شهادت ایشان!
🗡️ #قنبر غلام اميرالمؤمنين (علیه السلام) توسط #حجاج_بن_يوسف لعين به شهادت رسید؛ در نحوه به شهادت رسیدن ایشان دو نقل وجود دارد:
⚫ #نقل_اول:
🏰 ابوالحسن علی بن محمد #امام_هادى (علیه السلام) نقل کرده است که قنبر #غلام امیرالمؤمنين (علیه السلام) نزد حجاج بن یوسف آمد، حجاج از او پرسید:
❓در خدمت #علی (علیه السلام) چه می کردی؟
👳🏼♂️ قنبر گفت: آب وضو برایش فراهم می ساختم.
❓حجاج گفت: پس از وضو چه می گفت؟
👳🏼♂️ قنبر گفت: این آیه شریفه را می خواند:
🔅«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛
🔅پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی [از نعمتها] را بر آنان گشودیم تا هنگامی که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند، ناگهان [گریبان] آنان را گرفتیم و یکباره نومید شدند».
📖 سوره انعام، آیه ۴۴.
❓حجاج گفت: این آیه را به ما تأویل می کرد؟
👳🏼♂️ قنبر گفت: آری.
❓حجاج گفت: چه می کنی اگر گردنت را بزنم؟
👳🏼♂️ قنبر گفت: در این صورت من #خوشبخت، و تو بدبخت خواهی شد.
🗡️ پس دستور داد تا گردنش را بزنند.
📚 تفسير العياشي، جلد ۱، صفحه ۳۵۹.
📚 إختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، جلد ۱، صفحه ۷۴ - ۷۵.
📕 جلاءالعيون، صفحه ۸۴۴ - ۸۴۵.
🌷🔅🌷🔅🌷🔅🌷🔅🌷
⚫ #نقل_دوم:
🏰 سيره نويسان با طريق هاى گوناگون روايت كرده اند كه روزى حَجّاج بن يوسف ثَقَفى گفت:
🗡️ دوست دارم مردى از ياران #ابوتراب (على) را بكشم تا با آن، به خدا تقرّب بجويم!!!
👥 به او گفته شد: ما كسى را نمیشناسيم كه از قنبر، غلامش، مصاحبت بيشترى با ابوتراب داشته باشد!
🏇 بدين ترتيب، حَجاج در پى او فرستاد و او را آوردند!
❓ به او گفت: تو قنبرى؟
👳🏼♂️ گفت: آرى!
❓ گفت: ابو هَمْدان؟
👳🏼♂️ گفت: آری!
❓گفت: #على_بن_ابى_طالب، مولاى توست؟
☝🏻گفت: مولاى من، خداوند است و اميرمؤمنان، على، ولىّ نعمت من است.
👈🏻 گفت: از دين او بيزارى بجوى!
👳🏼♂️ گفت: چون از دين او بيزارى جُستم، مرا به دينى بهتر از آن، راهنمايى مى كنى؟
🗡️گفت: من تو را مى كشم!
👳🏼♂️ هرگونه كه دوست دارى، برگزين، آن را به تو وا نهادم!
❓گفت: چرا؟
👳🏼♂️ گفت: چون به هرگونه كه مرا بكشى، همان گونه تو را مى كشم و اميرمؤمنان به من خبر داد كه مرگ من از سرِ ستم و نابه حق است و سرم بُريده مى شود.
🗡️ پس حجّاج، فرمان داد تا سرش را ببُرند.
⚜️ #شيخ_مفيد در ادامه مي گويد:
🔅و این پیش آمد نیز از اخبار غیبی علی (ع) است و از #معجزات آن جناب و از جمله علوم پیمبران و رسولان بشمار می رود و در ردیف آثار گذشته است.
📚 الإرشاد، جلد ۱، صفحه ۳۲۸ - ۳۲۹.
📕جلاءالعيون، صفحه ۸۴۵.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
🌟 #پول_با_بركت!
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
⚜️ حضرت حاج آقا #سيد_ولی_الله_طبسی (رضوان الله تعالي عليه) فرمودند:
🕌 در اواخر #دولت_عثماني كربلا غرق در بلا و ابتلا و گرفتاري بود و اهالي آن با حكومت (در واقعه #حمزه_بيك كه معروف بود) در مجادله بودند.
👳🏻♂️ من با چند سر عائله در نهايت فقر و سختي بسر مي برديم.
☕ ضمناً هر هفته عصرهاي #جمعه روضه مان ترك نمي شد و هر چه كه مي توانستم و اقتضاي حال بود ولو خرما به مجلس مي آوردم.
🌴 يك هفته اي قدري خرماي زاهدي براي مجلس ذخيره كرده بودم، از قضاء چند نفر از اعراب توابع #كربلا كه از ترس جنگ به آقا #حضرت_عباس (ع) پناهنده شده بودند، مهماني به منزل ما آمدند. (چون خانه ما در جوار آن حضرت بود). در خانه چيزي نبود مجبور شدم با خرماهاي زاهدي از آنها پذيرائي كنم.
🌄 چند روز از اين ماجرا گذشت، صبح جمعه شد، رفتم توي فكر #روضه و تهيه وسائل آن، به خانه يكي از رفقاء رفتم كه دو قران از او قرض بگيرم، ولي متاسفانه نداشت، وقت برگشتن وارد صحن حضرت #سيدالشهداء (ع) شدم، با خودم گفتم:
🕌 غنيمت است تا اينجا كه آمديم يك زيارتي هم بكنم. بعد از اينكه از حرم بيرون آمدم، با ازدحام مردم كه از طرف خيمه گاه به طرف صحن بود مواجه شدم، چون منزل آسيد علي مسئله گو از توپ صدمه ديده بود، متزلزل شده و از صداي تخريب آن مردم خيال كردند توپ ديگري زده شده لذا ازدحام به درون دالان صحن فشار مي آوردند.
👥👥 در اين شلوغي پوست ساق پايم خراش برداشت كه ناچاراً از طرف كوچه و بازار به خانه برگشتم، همينطوري كه داشتم مي رفتم دلم شكست، گفتم:
👳🏻♂️ بهتر است كه به حرم #حضرت_ابوالفضل(ع) مشرف شوم و عرض حال كنم.
⛲ آمدم محل خراشيدگي را شستم و بعد به حرم حضرت پناهنده شدم.
🕊️🕊️ توي حرم كسي جز دو كبوتر نبود!!
✋🏻گفتم: مولای من، پايم مجروح شده تا مخارج خودم را از شما نگيرم دست بر نمي دارم، مجلس روضه دارم و وسائل آن مهيا نيست، تا فرجي نرساني بيرون نمي روم!!
👳🏻♂️ با خودم گفتم: يك دو كلمه روضه بخوانم شايد فرجي برسد، ايستادم و شروع به روضه خواندن كردم، يك وقت متوجه شدم كه اگر كسي بيايد و بگويد براي كه روضه مي خواني؟ چه بگويم؟!
🤲🏻 روضه نخواندم و مشغول نماز هديه شدم.
💰از نماز كه فارغ شدم، ديدم كنار ديواري كه متصل به من بود يك دسته دوقراني گذاشته شده مثل صرّافها كه روي ميز و صندوق هايشان مرتب و دسته بندي شده مي چينند بود!
👳🏻♂️ گفتم: بَه بَه مولاي خودم ابوالفضل (ع) مرحمت فرموده چون اگر از جيب كسي ريخته شده بود پخش مي شد و به اين خوبي دسته كرده و مرتب روي زمين قرار نمي گرفت، به هر حال آنها را برداشتم و به منزل بردم و توي صندوق گذاشتم و از اين ماجرا به كسي چيزي نگفتم.
📆 تا يك سال هر وقت پول مي خواستم از آن پولها بر مي داشتم و خرج مي كردم و روزهاي جمعه هم مجلس روضه ام از صبح تا ظهر طول مي كشيد و غير چاي و نان و سيگار و قليان يك حقه شير مصرف مي شد.
❓پرسيده شد: روزي چقدر مصرف خانه است؟
👳🏻♂️ گفتم: نمي دانم، ليكن بعضي اوقات مي شد كه سه چهار عدد دو قراني بر مي داشتم و زندگيم را مي چرخانيدم و چون خيلي كم از جايي به من پول مي رسيد مدت يك سال هيچ التفاتي نداشتم، تا اينكه يك روز گفتم:
⁉️ خوب است كه پولها را بشمارم ببينم چقدر است؟!
💰وقتي شمردم ديدم هفتاد و دو قراني بود. بعد از آن پولها از آن پولها خبري نشد. (۱)
📚 پاورقي:
۱- #معجزات و #كرامات، ص ۵۱.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق