💭 توهم دانایی در اثر #فضای_مجازی!!
👌در خانه اگر کس است یک حرف بس است!
👓 تا چندسال قبل، اگر کسی که در زمینهای خاص #تخصص یا #آگاهی خوبی داشت، وقتی جایی میرفت از او سوالاتی میپرسیدند تا اطلاعاتشان در زمینهی مورد نظر افزایش یابد.
📱حالا در اثر مطالب فضای مجازی فارسی، دیگر اکثر مردم نه تنها برای پرسیدن احساس نیاز نمیکنند بلکه سعی میکنند انبوه برداشتهای خود از شبکهی مجازی را به دیگران یاد بدهند.
👨🏻⚕ مثلا ممکن است وقتی یک #متخصص مغز و اعصاب به خانهی آقایی که کارگاه خیاطی دارد برود، میزبان با لبخند بگوید: «آقای دکتر! شما خبر دارید که خوردن یازده عدد تربچه در روز باعث پیشگیری از آلزایمر میشه؟!»
🚗 یا وقتی #استاد مکانیک خودروی دانشگاه تهران برای تعمیر خودروی خود به تعمیرگاه برود تعمیرکار به او بگوید: «خبر دارید بهزودی خودروها آبسوز میشن؟!»
‼این یکی دو مثال هیچ! اصلا آن یازده عدد تربچه را جای بنزین بریزند توی باک خودرویشان! خودرویشان پرواز هم بکند! مگر ما بخیل هستیم؟!
👌مساله به این نمونههای #طنز گونه محدود نمیشود؛ تقریبا تمام رفتارهای فردی و اجتماعی چنین شده است، اما نادرستی شان به وضوحِ مثال ریختن تربچه در باک خودرو قابل تشخیص نیست!
🔍 گاه آنقدر تشخیصش دشوار است که هرکس قصد مطرح کردن آنها و رفعشان کند خود زیر سوال میرود!
🐍 داستانِ نوشتن مار و کشیدنِ شکل مار را که شنیدهاید؟!
📡 اعمال و رفتار مردم به شدت تحت تاثیر اخبار نادرست و دادههای شبهِ علمی قرار گرفته است.
⚠ کسی نگران این وضعیت نیست، چرا که کار علمی برای بررسی آن انجام ندادهاند و بخش اعظم این کوه یخ، ناپیداست؛ واقعیت این است که حد کنونی بسیار نگران کننده است و سرعت افزایش آن بسیار نگران کنندهتر.
🖥 شبکهی مجازی فارسی به جای اینکه اطلاعات صحیح را افزایش و اطلاعات نادرست را کاهش دهد، روی هم رفته دارد برعکس عمل میکند، آن هم با سرعت زیاد.
📈 نادانی را که کاهش نمیدهد، هیچ؛ توهم دانایی را به سرعت افزایش میدهد.
🎓 آن هم نه فقط در بین افراد دارای تحصیلات پایین؛ دامنِ بخش بزرگی از افراد تحصیل کرده را نیز، در محدودهی غیر تخصصیشان، گرفته است.
✊ برای تغییر این وضعیت، به عزم عمومی نیاز هست اما خبری از این عزم نیست! بیشترِ آنهایی که باید عزم کنند خودشان هم دچار همین مسالهاند!!
✍ شواهد بروز این وضعیت، دلایل بروز آن و روشهای غلبه بر آن در این متن کوتاه نمیگنجد؛ اما در خانه اگر کس است یک حرف بس است! البته اگر آن کس، خود قربانی این توهم دانایی نباشد و برداشتش از این نوشته همان باشد که نویسنده اراده کرده است نه بر اساس پیش داوریِ خود.
🔅من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
🔅من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش!*
*✍️ پی نوشت:
⁉ شما هم مثل اغلب مردم گمان میکنید که این شعر از #مولوی است؟!
👌خیر! همین را هم اشتباه فرمودهاند! این شعر از میرزا محمد خان مجدالملک لواسانی است.
✍️ مزاح:
📚📖 شخصی گفته بود که #تولستوی نویسندهی خوبی نبود، فقط یک کتاب خوب داشت، آن هم « #بینوایان»؛ گفتند «بینوایان» را که #ویکتور_هوگو نوشته است.
☝گفت: ببینید این را هم برایش نوشتهاند!
✍ بهزاد پاکروح
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#مــقــالـاٺ
❓تا حالا این جمله رو شنیدین؟ #حاجی خودتی!
❓این شعر رو چند بار شنیدین؟
🔅ای قوم به #حج رفته کجایید کجایید
🔅معشوق همین جاست بیایید بیایید (مولوی)
👥 دیدید بعضیا می گن:
❓چرا این همه پول رو می ریزید تو شکم وهابیا؟
‼به جای مکه رفتن این پولا رو بدید به فقرا خدا هم راضیه!!
⚠ می دونید منشا این کلمات باطل کجاست؟
👌درست حدس زدید: « #تصوف»
👌یکی از بزرگترین آسیب های دینی و از جمله مهم ترین ضربههایی که #صوفیان بر پیکره مقدس دین اسلام وارد ساختند، تهی کردن الفاظ و مفاهیم دینی از معانی بلند خود و به ابتذال کشاندن آن عناوین زیبنده بود.
📚 واژگان ارزشمندی که در دایرة المعارف دینی، از شان نزولی متعالی برخوردار بوده اما در سنت عرفانی به ضد خود تبدیل شده است.
💭 مثال های زیادی در ذهن داریم اما فقط یکی از انها را بیان میکنیم، که مفهوم حاجی و ادای #فریضه_حج و زیارت خانه خداست، که در #قرآن_کریم با اختصاص یک سوره به نام حج،
این فریضه را مصداق بارز « #شعائر_الله» معرفی می کند:
🔅ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب.
📖 (۳۲/حج)
🕋 حاجی در قاموس ادبیات دینی، کسی است که با زیارت #خانه_خدا، ابلیس را از قوه خیال بیرون رانده و با ساییدن پیشانی ادب بر خاک آستان الهی خود را حضیض حقارت به عرش عبودیت الهی رسانده و زین پس به مثابه انسانِ تازه متولد شده، از پیشینه توام با گناه و فساد خود توبه کرده و زندگی اخلاقی و دینی جدیدی برای خود می سازد.
❌ اما صوفیان مفهوم حاجی را به یک مفهوم ضد ارزش و ضد اخلاق تبدیل کردند و «حاجی» را نماد انسانی متصلّب و خشک مذهب دانسته که به جای کمک به خلق درمانده خدا، خودخواهانه و مغرورانه فقط به عاقبت خویش می نگرد و از یاری رساندن به مظلومین روی بر میگرداند!
☯ تصوف در طول سال ها نفوذ در فرهنگ ما، با زبان دینی و مناسک وحیانی چه کرده است که امروزه مردمان ما از تسمیه به عنوان حاجی سخت گریزانند و اگر شخصی را حاجی بنامند، بی درنگ می گوید:
👌حاجی خودتی!
🕋 و یا در ایام فریضه حج، فضای مجازی و حقیقی مملو است از این دست سخنان که:
❌این هزینه حج را به فقرا میدادی و دل یک مسکین را شاد میکردی!
⚠به راستی اگر #بایزیدها و #حلا_ ها در مغلطه ای آشکار و تمردی نمایان از دستور الهی، به #مریدان خود توصیه نمیکردند که به جای ادای فریضه حج، هفت مرتبه دور من بگردید و هزینه سفر را به مساکین بدهید؛ در جامعه خود شاهد چنین گریزی از تعالیم دینی بودیم؟!
👌به این داستان از #بِشر_حافی نیز که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید:
👨🏻 يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت:
👳🏻 «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق تعالى؟»
👨🏻گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت:
👳🏻 «برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضلتر است!!!
📔غزالی در كيمياى سعادت، ج ٢، ص ٣١٢.
⚠این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای #صوفیه دارد:
👌 #عین_القضات میگوید:
👤مردی گوید نزد « #بایزید» آمدم، پرسيد كه كجا می روى؟
🕋 گفتم: به حج.
❓گفت: چه دارى؟
💰 گفتم: دويست درم.
👌گفت: به من ده و هفت بار گرد من بگرد، كه حجّ تو اين است. چنان كردم و بازگشتم!!!»
📔 تذكره الأولياء، القسمالاول، ص ۱۳۹.
📗 تمهیدات، متن ص ۹۴.
👤 #مولوی نیز این واقعه را چنین منظوم کرده است:
🔅گفت دارم از درم نقره دويست
🔅نك ببسته سخت در گوشهى ردى است
🔅گفت طوفى كن به گردم هفت بار
🔅وين نكوتر از طواف حج شمار
🔅و آن درمها پيش من نهاى جواد
🔅دان كه حج كردى و حاصل شد مراد
📔 #مثنوى_معنوى، متن، ص ۲۴۲.
⚠... آری! صوفیان بعد از گذر از شریعت و طریقت و رسیدن به حقیقت!! با تمام وجود به نقد و مذمت شریعت و احکام شرعی می پردازند و این رسمی دیرینه در میان آنها بوده و هست.
👤به قول مولوی:
❌ لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع!!!
🏜 چنانچه نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای حج، در آن جا طواف نمایند. و حتی دستور به انهدام کعبه را به یکی از مریدانش میدهد:
‼اهدم الکعبه!!
📔 تراژدی حلاج در متون کهن.
📔 تاریخ صوفی و صوفی گری، ج ۱، ص ۲۷۴.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#نقد_تصوف
#مــقــالـاٺ
پرتو اشراق
🦋 شفا دادن جناب حر (ع)
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
⚜️ جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای #مولوی (حفظه اللّه) نقل فرمود:
🎙️ بنده ۲۳ سال قبل در #کربلا بودم و به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا بودم!
🕌 رفقا مرا برای تفریح و تغییر هوا به سمت قبر جناب #حر شهید (علیه الرحمه) بردند.
📖 در حرم حر بودم و قدرت ایستادن نداشتم نشسته زیارت خواندم در این اثناء دیدم زن عربی بیابانی وارد شد و نزدیک ضریح نشست و انگشت خود را در حلقه ضریح گذارد و این دعا را خواند؛
🔅«یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانا الْحُسَیْن ((ع)) اِکْشِفْ لَنَا الْکَرْبِ الْعِظامِ بِحَقِّ مَوْلانَا الْحُسَیْن ((ع))»
👌🏻پس انگشت خود را بر می داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذکر را می خواند و دور می زد و دور پنجم یا ششم او بود که من هم آن جمله را حفظ کردم.
👌🏼چون توانائی ایستادن نداشتم که از بالا شروع کنم خود را کشان کشان به ضریح رسانده و انگشتم را به حلقه پائین ضریح گذاشتم و همان جمله را خواندم و بعد در حلقه دیگر و چون به حلقه سوم مشغول خواندن شدم گرمی مختصری از داخل ضریح به انگشتانم رسید بطوریکه به داخل بدن و تمام رگهای بدنم سرایت کرد مانند دوائی و آمپولی که تزریق می کنند، حس کردم می توانم برخیزم، پس برخواستم و بقیه حلقها را ایستاده خواندم و به کلی آن مرض بر طرف گردید و اثری از آن پیدا نشد!
🕯️خوش آن کسی که در عالم شود غلام حسین
🕯️خوش آن سری که در آن سر بود هوای حسین
🌷 خوش آن نفس که در آید به عشق خسرو دین
🌷 خوش آن زبان که بگوید کلام حسین
🕯️خوش آنکه دست توسل بر حسین دراز کند
🕯️خوش آنکه خوانده خدا را در مقام حسین
🌷 خوش آن دلی که در آن دل بود مهر حسین
🌷 خوش آنکه هست مرامش چو مرام حسین
🕯️ خوش آنکه زد قدم اندر سرای شاه شهید
🕯️ خوش آنکه داده جانرا به یک سلام حسین
🌷 خوش آن دیده که بیند جمال نورانیش
🌷 خوش آن لبی که گشوده شود بنام حسین
📚 کرامات الحسینیة (ع) معجزات سیّدالشهداء (ع) بعد از شهادت جلد ۱, علی میرخلف زاده.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#عاشورا
#کرامات
#داستان_کوتاه