eitaa logo
پروانه های وصال
8.1هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
22.3هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
34.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سکانس های واقعی از هفت سر اژدها این روزها شاهد پخش سریال ** از شبکه۳ تلويزيون هستیم. در این فیلم بخش هایی واقعی این پرونده را مشاهده می کنید اعترافات درباره بهرمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرغ کبابی بدون دود و بدون دردسر بپز راحت تر از این جوجه کباب نیست 😍 مواد لازمش:مرغ،زعفرون دم کرده،پیاز خلالی،فلفل دلمه،روغن مایع،ادویه ها(زردچوبه، کاری، فلفل سیاه، سماغ، نمک، پودرسیر) همه مواد رو با هم ترکیب کردم و مرغارو باهاش ورز دادم و بعد یک ساعت استراحت کردم گذاشتم توی توستر از قبل گرم شده به مدت یک ساعت،حتما یکی دو بار مرغارو توی توستر زیر و رو کنید که دو طرفشون برشته بشه ‌** ‎‌‌
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•سالاد بادمجان و سیب زمینی تنوری😍• بقول معروف تا نخوری ندانی عجب خوشمزه ایه این سالاد😋 ~ ادویه ها: پاپریکا 1 قاشق مرباخوری نمک بمقدار لازم پودر فلفل قرمز بدلخواه پودر سیر 1 قاشق مرباخوری ادویه مکزیکی تاجین بدلخواه‌ ‎‌‌‌‌‌
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چنجه مرغ تابه‌ای😀 مواد لازم: آلو بخارا ۲۵۰ گرم پیاز متوسط ۳ عدد رب گوجه فرنگی ۱ ق غ مرغ متوسط ۱ عدد نصف فلفل دلمه‌ای کاری ۱ ق م ‌** ‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•غذای فوری ترکیب بادمجون و مرغ عالی شد😋 ~موادلازم: بادمجون چرخکرده ی مرغ پیاز رنده شده جعفری خشک یا خرد شده نمک و فلفل و زردچوبه ‎‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋🌸 دلم براے ورود تو لحظه شمارے می‌کند و حنجره‌ام تو را فریاد می‌زند، تو که تجلی عشقی. قنوتم را طولانی می‌کنم تا تو نیمه شبی براے آن دعا کنی. کوچه‌هاے غریب بی‌کسی را آب و جارو می‌کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی. نمی‌دانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوے فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است. مولایم...! بی‌تو دفتر دلمان پر است از مشق‌هاے انتظار و من با دلم می‌خواهم آن روز که می‌آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم. 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت سی و ششم🎬: علی رو به من فرمودند: اما اگر این ظرف مس را حرارت می دادید و به
شاهزاده ای در خدمت سی و هفتم🎬: روزها از حضور فضه در خانه دختر پیامبر می گذشت ، خانه ای که انگار نه یک خانه ،بلکه کلاس درس انسان شناسی و انسان سازی و خدا شناسی بود و راه و رسم بندگی و بندگی کردن را می آموخت و فضه شاگردی ممتاز در کلاس عدالت علوی و زهد و عرفان فاطمی بود و چه خوب درس ها را با جان و دل می گرفت ، گویی می بایست خوب تعلیم ببیند تا در آینده ، خود استادی باشد برای انسان های خداجو و حقیقت طلب... فضه مثل بقیه روزها ،کارهای خانه را که به طوری مساوی بین او و بانوی خانه تقسیم شده بود ، انجام داد و حال که کار روزانه اش تمام شده بود ،به قصد مسجد از خانه بیرون آمد ،او از مولایش علی و خانمش زهرا یاد گرفته بود که همیشه قبل از اذان ظهر ، نماز مستحبی بخواند. بنابراین وضو گرفت و پیش به سوی مسجد روانه شد تا او هم از قافلهٔ سرسپردگان الهی دور نماند. وارد مسجد شد و تک و توک افرادی مشغول نماز بودند و آن میان قامت رشید علی که خاضعانه در برابر معبودش خم و راست می شد ، انگار مثل خورشیدی جان بخش ، می درخشید. فضه که هنوز قطرات وضو بر صورتش نمایان بود ، دستی به صورتش کشید و به رسم پیامبر که بارها دیده بود بر خاک سجده می کند ، مهر نماز را پیش رویش گذاشت ، می خواست نماز مستحبی را شروع کند که متوجه شد ولوله ای در مسجد افتاده... سر و صدا از سمت مردها می آمد ، فضه چون دخترکی کنجکاو ،از جابرخاست و خود را به نزدیک جایگاه مردها رسانید و سرکی کشید تا ببیند چه خبر شده... پیامبر را دید که همراه عده ای از یارانش وارد مسجد شده است و همگان به نقطه ای خیره اند...گویا زمان ایستاده بود و به این جماعت شوکی وارد شده بود ، هیچ‌کس پلک نمی زد و همه محو صحنهٔ پیش رویشان بودند. فضه رد نگاه پیامبر و جمع اطرافش را گرفت و متوجه شد همگان خیره به مولای او، علی هستند. علی در رکوع بود و در کنارش فردی تهی دست که انگشتری گرانبها در دست داشت ، ایستاده بود. درست است که فاصله کمی دور بود ، اما حدس زدن اینکه ،کدام انگشتر در دست آن فقیر تهی دست است برای فضه کار مشکلی نبود . چون او خوب می دانست ان انگشتر چیست و از آن کیست و چقدر گرانبهاست...انگشتری که هدیهٔ نجاشی بود. در این هنگام ناگهان یکی از اطرافیان پیامبر سکوت حاکم بر مجلس را شکست و گفت : آهای مردم ، آهای مسلمانان...همهٔ شما مرا می شناسید ، من عبدالله بن سلام هستم و همگان مرا به نام دانشمندی می شناسند که قبلا به دین یهود بودم و تازه اسلام آورده ام... با این سخنان عبدالله بن سلام ، توجه همگان به آن سمت جلب شد..‌ ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت سی و هفتم🎬: روزها از حضور فضه در خانه دختر پیامبر می گذشت ، خانه ای که انگ
شاهزاده ای در خدمت سی و هشتم🎬: فضه همانطور که خیره به صحنهٔ پیش رویش بود ،انگار سرا پا گوش شده بود. عبدالله بن سلام شروع به سخن گفتن نمود و گفت : همگان مرا می شناسید ، چندی پیش به دین یهود بودم و از علمای آن نیز به حساب می آمدم ، با مبعوث شدن محمدبن عبدالله صلی الله علیه واله ، به پیامبری ، با تحقیق فراوان دریافتم که راه او‌ حق و کلام او حق و دین که او آورده ،حق است و همانا اسلام نیست مگر همان دین موسی و دین عیسی اما کامل تر و جامع تر و آخرین دینی که از سوی خدا برای بندگان آمده است ، پس چون حق و حقیقت را یافته بودم ، به دین اسلام در آمدم و خیلی هم از مریدانم به تبعیت از من و با شنیدن سخنان پیامبر مسلمان شدند... امروز به محضر رسول خدا رسیدم و سؤالی را که مدتها ذهنم را مشغول کرده بود ،از ایشان پرسیدم... شاید سؤال من ، پرسش خیلی از شماها هم باشد ، پس خوب گوش کنید که من چه پرسیدم و پیامبر چه پاسخ داد... عبدالله بن سلام با اشاره به پیامبر ادامه داد : به رسول خدا عرضه داشتم ،یا پیامبر، فاصلهٔ خانه های ما از مدینه دور است و ما در میان یهودیان، بی سرپرست و بی پناهیم، آنها از اینکه ما مسلمان شده ایم و شما را تصدیق کرده ایم ناراحت هستند و با ما دشمنی می ورزند و سوگند یاد کرده اند که با ما قطع ارتباط کنند . اکنون به وجود شما پشت گرمیم و به زیارت شما دلخوش داریم، اما نمی دانیم پس از شما چه کنیم ؟ حضرت موسی در زمان حیاتش یوشع بن نون را به عنوان جانشین خویش معرفی کرد، تا مردم بدانند پس از او به چه کسی مراجعه کنندو به وجود چه شخصی دلگرم باشند. اکنون شما چه کسی را به عنوان جانشین پس از خود معرفی می فرمایید؟ در این هنگام ،قبل از پاسخ دادن پیامبر، امین وحی ، جبرئیل این فرشتهٔ خداوند بر پیامبر نازل شد و جواب مرا از زبان خداوند هستی برایمان به ارمغان آورد... جوابی که در قرآن ثبت شد و بی شک در تاریخ ثبت خواهد شد... جبرئیل فرمودند ، خدا پیغام داده و فرموده :... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿