فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسپی جوجه چینی بدون تخم مرغ🍗⭐️
مواد لازم :
◗ فیله یا سینه مرغ
◗ ۲ لیوان آرد گندم
◗ ۱ لیوان دلستر تلخ
◗ ادویه ها ( نمک و فلفل ، پودر سیر ، آویشن )
◗ ۲ قاشق زعفران دم کرده
◗ ۱ قاشق بکینگ پودر
فوروارد یادتون نره ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینگر برگر مخصوص بد غذاها😋🥩
فوروارد یادتون نره ❤️
34.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوکوی گردن مرغ دیدی تاحالا؟🍗🧆
فوروارد یادتون نره ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای مهمونی ها ماستو اینجوری شیک ببر سر سفره😎
فوروارد یادتون نره ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سس سالاد خوشمزه رو باید تست کرد🥗
مواد لازم :
◗ ۲ لیوان گشنیز تازه
◗ ۱/۴ لیوان روغن زیتون
◗ ۲ قاشق پررر ماست یونانی
◗ لیمو تازه به دلخواه
◗ نمک و فلفل سیاه
◗ تخم یا سس خردل ( اختیاری )
🌷۲ پیام بسیارمهم قرآن:
خدا میگه :
🌷ازمن بخواهیدبهتون میدهم:
اُدعُونی اَستَجِب لَکُم
🌷ازدیگران نخواهید:
وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ (٤٢)یوسف
حضرت یوسف ع به اون زندانی که قراربودآزادبشه وساقی شاه بشه گفت وقتی پیش شاه رفتی بهش بگومن اینجا بی گناه زندانیم
درحالیکه بایداین راازخدامیخواست وبه خدامیگفت نه به آن شخص
اون شخص هم یادش رفت به شاه بگه ویوسف ع هفت سال درزندان ماند
خدامیگه ازمن بخواهیدنه دیگران
🌷آثاردنیایی گناه:
🌷۱.عذاب دنیایی به خاطرگناهان وبه خاطر اینکه به راه خدا برگردند:۲۱سجده و۴۱روم
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (٤١)روم
🌷۲.عذاب دنیایی ،نتیجه گناهان :۳۰شوری
مَآ أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ...
🌷۳.گناهی، دل رامیمیراند وآن گناهکارتوبه نمیکند
وتا ابدجهنمی میشود:
بَلَىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيٓئَتُهُ فَأُولَٰٓئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٨١)بقره
🌷۴.بی توجهی به خدا زندگی را بدمیکند:۱۲۴طه
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا...
🌷۵.هرکس بانماز به خدامتصل نشود،شیطان همدمش میشود:
وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (٣٦)زخرف
🌷۶.گناه ،دل راچنان سخت وازخدا جدا میکندکه مثل سنگ یاسختتر میشود
چون سنگها بعضی شان منفجرمیشودوازدل سنگ آب میجوشد ولی بعضی ازدلها هرگز درمقابل خداخشوع نمیکند:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَآءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (٧٤)بقره
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت پنجاه و سوم: صدای مردان سیاه پوش یا بهتر است بگوییم ،شیطان پرستان جن زده ، مدام با
#راز_پیراهن
قسمت پنجاه و چهارم:
ژینوس احساس می کرد که دست و پایش مثل چوب خشک شده، می خواست به شدت دستش را تکان دهد،تمام توانش را جمع کرد و شروع به تکان دادن کرد که نتیجهٔ تمام توانش تکان خوردن انگشت کوچک یکی از دستانش بود.
ژینوس احساس سبکی خاصی می کرد و در عین حال حس ضعف شدیدی سراسر وجودش را فرا گرفته بود.
باز هم تمرکز کرد و تلاش نمود، ناگهان یاد قدیم افتاد، یاد کودکی اش که مادر به او میگفت: هر کجا گیر افتادی،هر کجا احساس کردی که نمی توانی کارت را درست انجام دهی یک بسم الله زیر لب بگو و یک یاعلی بلند بگو و آنوقت است که نیرو خواهی گرفت.
ژینوس آرام لبهایش را تکان داد و زیر لب گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، عبارتی را گفت که انگار ماه ها بود فراموش کرده بود. تا این جمله از ذهنش گذشت و بر زبانش نشست، انگار نیرویی مضاعف گرفته بود،به راحتی به پهلو چرخید و با یک یاعلی از جا برخواست.
با تعجب به اطراف نگاه کرد و زیر لب گفت : یعنی من اینجا چکار میکنم.
از جا بلند شد نگاهی به لباس قرمز رنگ تنش کرد ،احساس بدی به او دست داد.
دور تا دور اتاق را جستجو کرد، اتاقی که خالی از وسیله بود و تنها وسیله اش موکتی شطرنجی در وسط و تختخوابی ساده و کبود رنگ گوشه اتاق بود، این اتاق حتی پنجره ای رو به بیرون نداشت.
ژینوس روی تخت نشست و در همین حین،درب اتاق باز شد، زری باسینی غذایی در دست وارد شد، سینی را در کنار ژینوس گذاشت، ژینوس بی توجه به غذای رنگ و لعاب دار داخل سینی که بر خلاف همیشه خبری از سبزی و سالاد و..نبود و پلو با گوشت مرغ بود ، غذایی که در سرای جنینان غذایی نایاب بود.
ژینوس نگاه سردی به زری کرد و گفت: این لباس چیه که تنم هست؟ من احساس بدی دارم، می خوام عوضش کنم.
زری خنده ای کرد و گفت: اول بیا غذات را بخور بعدم این لباس را دربیار تا لباس برات بیارم، منتها فردا شب باید همین لباس را دوباره بپوشی...
ژینوس اوفی کرد و با ولع سینی غذا را جلو کشید..
ادامه دارد...
📝 به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت پنجاه و چهارم: ژینوس احساس می کرد که دست و پایش مثل چوب خشک شده، می خواست به شدت د
#راز_پیراهن
قسمت پنجاه و پنجم:
ژینوس بعد از مدتها غذای گوشتی خورد و لباس قرمزی را که برتن داشت و احساس بدی به او میداد از تن در آورد و اینبار لباس پوشیده و بلند خاکستری رنگی پوشید.
ژینوس احساس می کرد رفتار اطرافیانش به طرز مشکوکی تغییر کرده، زری مهربان تر از همیشه بود،اما خباثتی عجیب در نگاهش موج میزد.
دیگر خبری از خواندن افکار در وجود ژینوس نبود و دیگر کارهای خارق العاده نمی توانست انجام دهد و گاهی اوقات در دریای ناامیدی غرق میشد و به مدت چند لحظه دردی عجیب در سر خود حس می کرد.
یک شبانه روز به این منوال گذشت و باز هم دوباره آن لباس قرمز رنگ و دوباره آن ماشین سیاه رنگ و زری...
ژینوس به همراه آنان راهی جایی شد که نمی دانست کجاست ، اما حس عجیبی داشت و نگرانی شدیدی وجودش را گرفته بود ، او بعد از مدتها به یاد مادر و دوستش حلما و وحید افتاده بود و دلش آن زمان را می خواست و برایش عجیب بود که چرا کسی به دنبال او نگشته و شاید هم گشته و او خبر ندارد.
بالاخره بعد از گذشت ساعتی ، وارد یک روستا شدند، روستایی سرسبز که از تک و توک خانه های آن ،میشد فهمید که ساکنان زیادی ندارد، ژینوس طبق تجربیات این مدت میفهمید که مقصد اصلی آنان این روستا نیست چون گروه شیطان پرستی که با آنها همراه شده بود،جایی میان مردم نداشت و همیشه خانه های مرموز و خارج ازآبادی را برای جلساتشان انتخاب می کرد.
بعد ازعبور از روستا ،وارد جاده ای باریک و پر از پیچ و خم شدند که کمترین بی احتیاطی راننده آنها را به قعر دره های سنگی فرو میبرد.
پس از گذشت دقایقی ،بالاخره ساختمانی سوله مانند جلویشان ظاهر شد و بی شک همین جا وعدگاه این شیاطین آدم نما بود.
ماشین ایستاد و هر سه پیاده شدند و زری با احترام زیاد که انگار ساقدوش عروس است ، در کنار ژینوس قدم بر می داشت.
جلوی درب بزرگ سوله ایستادند، درب باز شد و مردی که رویش را با نقابی سیاه و سفید پوشانده بود پشت درب ظاهر شد ، چیزی در گوش زری گفت و زری که انگار دستپاچه شده بود، چشمی گفت و دست ژینوس را در دست گرفت و به دنبال خود می کشید.
حرکت زری آنقدر تند بود که ژینوس نتواسنت بفهمد که محیط اطرافش و آن خانهٔ سوله مانند چه شکلی هست.
زری انگار بارها و بارها به این مکان آماده بود چون مستقیم به سمت راهرویی در سمت چپ رفت و از آن راهرو دری را باز کرد که گویی به صحنه ای بزرگ باز میشد.
زری ، مقابل ژینویس ایستاد، با دستانش ،صورت او را قاب گرفت و گفت: تو خیلی زیبا بودی ژینوس و قرار است دل بسیاری از مریدان ، سرور ما را شاد کنی...برو روی صحنه که همگان برای آمدن تو لحظه شماری می کنند
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت پنجاه و پنجم: ژینوس بعد از مدتها غذای گوشتی خورد و لباس قرمزی را که برتن داشت و اح
#راز_پیراهن
قسمت پنجاه و ششم:
ژینوس در حالیکه پاهایش از حسی ناشناخته به رعشه بود وارد صحنه شد.
جمعیت زیادی در مقابلش پایین صحنه جمع شده بود ، جمعیتی زیاد و سیاه پوش که از چشمان همهٔ آنها گویی آتش می بارید.
ژینوس نگاهی به جمعیت کرد و ناگاه نگاهش به مجسمه ای سنگی و بزرگ که در گوشهٔ سمت چپ وجلوی جایگاه بود افتاد، مجسمه ای به شکل جغدی بزرگ با دهانی باز،دهانی که به راحتی چندین مرد درون آن جا میشد.
از داخل دهان جغد آتش به بیرون زبانه می کشید، ژینوس تا چشمش به جغد سنگی افتاد،انگار بندی درون جانش پاره شد.
خیره به جغد بود که ضربه ای از پشت سر به او خورد، ژینوس روی خود را برگردانید و زری را دید،زری اشاره به جلو کرد و گفت: نزدیک جغد برو در مقابلش زانو بزن...
ژینوی کلا گیج شده بود ، گویی پاهایش به اختیار خودش نبود و محکم به زمین چسپیده بود، او داشت تلاش می کرد که قدم بردارد ،ناگهان متوجه شد از سمت روبه رو ، زنی با دامن سیاه رنگ و صورتی سرخ، کودکی شیرخواره روی دست دارد و انگار او هم مقصدش همان جغد سنگی ست.
جمعیت پایین جایگاه ،همه خیره به آن جغد بودند ،گویی در این مراسم ،این جغد سنگی ارزشی بسیار داشت.
با ضربهٔ دیگری که زری به ژینوس زد ، او به خود آمد و آرام آرام به سمت جغد سنگی حرکت کرد.
تقریبا ژینوس و آن زن با کودک در آغوشش همزمان به جغد سنگی رسیدند
با اشاره زن ،ژینوس جلوی جغد سنگی زانو زد و آن زن کودک شیرخواره را که لباسی سفید برتن داشت و به نظر میرسید بیش از شش ماه از عمرش نمی گذرد را روی دست جلوی دهان مجسمه بالا برد.
هرم و گرمایی که از دهان جغد خارج میشد باعث اذیت کودک شد و صدای آن طفل بلند شد، همزمان با گریه کودک ،تمام جمع حاضر از جا بلندشدند، زنی که طفل روی دستش بود شروع به خواندن وردهایی نامفهوم کرد ،وردهایی که ژینوس می دانست ،سخنان شیطانی هستند و جمعیت همه با هم پشت سر آن زن آن وردها را تکرار می کردند، صدای گریه کودک بلند و بلندتر و در صدای شیطان پرستان گم میشد.
ورد شیطانی به اوج خود رسید ناگهان...
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
پروانه های وصال
#تقویت_عزت_نفس 37 ❇️ تقوا یعنی دقت در جزئیات رفتارهامون. یعنی آدم خیلی دقت کنه که داره با اطرافیانش
#تقویت_عزت_نفس 38
💕 آقا هم برای اینکه خانمش این صحنه رو نبینه و یه وقت احساس نکنه غذاش بی نمکه بی خیال میشه و دیگه فرصت نمیشه توی غذای خودش نمک بریزه!
بعد هم جلوی خانم غذای بی نمک رو با اشتها میخوره و هی تعریف و تشکر میکنه....😋
🔶 خانم هم که نمک غذاش خوبه و اصلا متوجه نمیشه که غذاش بی نمک بوده!
یعنی آدم با تقوا حاضر نمیشه ذره ای دل همسرش بشکنه...
بعد شما فکر کنید که اون آقا چقدر رفتارش قشنگه.... چه مناجاتای قشنگی میتونه با خدا بکنه... 😊
شما به هر انسانی روی کره زمین این رفتار رو نشون بدید تحسین میکنه...
تقوا یعنی این. یعنی ذره ای حاضر نشی آبروی کسی جلوت بره. ذره ای دل کسی از دستت نلرزه...
❇️ برای همین میفرماید مومن اهل تغافل هست. یعنی دیده که همسرش یا فرزندانش جلوش یه خطایی کردن ولی هی خودش رو به ندیدن میزنه...
⭕️ هم مچ گیری نمیکنه اصلاااااااا! و هم اینکه اصلا حتی اگه گناه ببینه جوری رفتار میکنه که انگار ندیده!
🔹
26.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.🌀
🛑 اینجا ایرانه، آزادی واقعی اینجاست، اینجا عکس رهبریو آتیش میزنن😔ولی بخشیده میشن🇮🇷
اینجا یه عده که خون به دل مادرای شهید
کرده بودن، الان دوبـــاره فرصت پیدا کردن
به قدرت برسن و فتنه انگیزی کنند😡
رهبر دلبر❤️، تا خون تو رگ داریم
پات میمونیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔺به پزشکیان رأی دادی، رأیتو گردن بگیر
بدون اگه به پزشکیان رأی بدی انتخابت
تکرار هشت سال دولـــت روحانیـه، قبل
از ایـنکه رأی بدی گردنگیرتو درست کن👌
این ویدیو رو ببین بعدش اگه خواستی
به پزشکیان رأی بده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷از جلسات کمتر دیده شده سعید جلیلی با شهید رئیسی
در این سه سال بیشترین جلسات رو برای اداره کشور، رئیس جمهور شهیدمون با دکتر جلیلی داشتند....
#شبیه_رئیسی
🅾حمایت حجّةالاسلام راجی از دکتر #جلیلی
♦️حضور حجتالاسلام والمسلمین راجی در ورزشگاه تختی مشهد درحمایت از دکتر #سعید_جلیلی #انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چرا آقای #جلیلی ؟
⭕️پاسخ مردم را در
📺رسانه مردمی #سعید_جمهور
دنبال کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایا
✨همه بندگان توایم
🌸کلید همه بسته ها
✨دست توست
🌸دوای همه خسته ها
✨دست توست
🌸به احسان و لطف
✨خود گره ها و مشکلات
🌸همه را باز کن
🌙شبتون بخیر 🌟
🌸🍃
📣توجه! 📣توجه! 📣توجه!
✅توصیه بسیار مهم استاد معظم و شاگرد فقیه عارف آیت الله پهلوانی
💠در پی درخواست جمعی از برادران و خواهران از معظم له در رابطه با تشکیل مجلس ختم صلوات و حدیث کساء، ایشان در پاسخ چنین توصیه فرمودند:
♦️در این شرایط حساس انتخابات و تا قبل از روز اخذ رأی، همگی مجلس ختم صلوات و قرائت حدیث کسای خانگی تشکیل دهند و برای پیروزی یکی از دو کاندید عزیز و محترم از جبههی انقلاب، بدون نظر به مصداق خاصی دعا نمایند.
♦️در هر خانه حداقل جمع سه نفره تشکیل دهید و هر کدام
ابتدا۱۰۰ مرتبه استغفار نمایید و سپس هر کدام ۱۳۵ مرتبه صلوات با (وعجّل فرجهم)
بفرستید و هدیه به چهارده معصوم علیهم السلام نمایید.♦️
سپس یک نفرحدیث کساء را بخواند و سپس با خواندن این رباعی متوسل به حضرت قمر بنیهاشم علیه السلام* شوید: 🔅ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عبّاس 🔅ای نور دل حیدر، شمع شهدا عبّاس 🔅از درد و غم ایام ما رو به تو آوردیم 🔅دست من مسكین گیر از بهر خدا عباس 🔰و چون ایام اربعین شهید مظلوم آیت الله رییسی و همراهان ایشان است ثواب این توسل خانگی خود را به ایشان و همراهان شهیدش و شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی هدیه نمایید تا نظام اسلامی در انتخابات از آثار دعای آنها در عالم برزخ بهرهمند گردد. 🔺پس از انجام این عمل هر کسی به هر مقدار که میتواند صدقهای بدهد🔺 ✅در کانالها و گروهها منتشر نمایید.