یحیی صنعانی می گوید:
امام رضا علیه السلام در مکه بودند. من برایشان وارد شدم در حالی که ایشان موزی را پوست کنده به فرزندشان اباجعفر محمد می خورانید. عرض کردم فدایتان شوم آیا این همان مولود مبارک است ؟
امام فرمود :آری ای یحیی! این نوزادی است که پر برکت تر از او در اسلام برای شیعیان متولد نشده است.
کافی ج۶ _ ۳۶۰ ح ۳
🌺🌺🌺🌺🌺
میلاد جواد الائمه ع بر عموم شیعیان مبارک باد..
#ایستگاه_تفکر
🎯فرصت ضدعفونی کردن روحت رو از دست ندی ها😳
🌸ماه رجب را اصب میگویند
💦اصب یعنی ریزش رحمت الهی
🌈 خداوند رحمت و برکت را به نفس انسان سر ریز می کنه
🌨 انسان در ماه رجب در زیر باران بسیار وسیع الهی قرار میگیره
❣مهمترین چیزی که خداوند در ماه رجب به انسان میدهد مغفرت الهی است،مغفرت همون ضدعفونی روح هست😇
😍اولین چیزی که انسان در برخورد با غیب لازم داره اینه که خداوند در رو به روی او باز کنه
❌نکته مهم اینه تا روحت آلوده به ویروسها باشه در برات باز نمیشه⛔️
✅بهترین فرصت رایگان برای رفع آلودگی های روحی رو خداوند مهربون در اختیارمون قرار داده از دستش ندیم هاااا😉
#تلنگر
#استغفار
#خودسازی
وقتے به خاطر
خـدا و امام زمان
پا روی نفست
بزاری
شک نکن ...
بهترین ها نصیبت میشه
#توبه #کنترل_شهوت
💕💕💕
🌷۸ وظیفه ما نسبت به امامان ع:
🌷۱. اعتقاد به امامتشان.۵۵ مائده
🌷۲. اطاعت از آنها.....۵۹نساء
🌷۳. دوست داشتن آنها.۲۳ شوری
🌷۴. توسل به آنها......۳۵ مائده
🌷۵. الگو قراردادن آنها..۲۱ احزاب
🌷۶. صلوات فرستادن برآنها.۵۶ احزاب
🌷۷.یادگیری علم ازآنها.۴۳نحل،۷انبیاء
🌷۸.معرفت وشناخت آنها.
کسیکه امام زمانش رانشناسد،مرگش مرگ جاهلیت است
💕💕💕
🔰 #کلام_شهید
«...فرمانده خوب کسی است که نیروهایش را همیشه در حالت آمادگی برای حماسهآفرینی و شهادت نگه دارد. کسی است که همیشه پیشمرگ نیروهایش باشد و برای تقویت روحیه فداکاری، در آنها هم رنگ آنان گردد»...
#شهید_جواد_دل_آذر
💕💕💕
#تلنگر
بالاترین تنبیه:
وقتی حضرت موسی (ع) خواست به کوه طور برود کسی به او گفت:
به پروردگار بگو این همه من معصیت میکنم،چرا من را تنبیه نمیکنی!؟
خداوند به حضرت موسی گفت، وقتی رفتی به او بگو:
بالاترین تنبیهات این است که نماز میخوانی و لذت نماز را نمی چشی...
آیت الله حق شناس(ره)
💕💕💕
ٺازمانےڪھ
#سلطاندلٺ ؛
#خداسٺ ؛
ڪسےنمےٺواند ؛
#دل خوشےهایٺرا ؛
ویرانڪند ؛
وَ اشْغَلْ قُلُوبَنا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ ؛
مارافقطبھ
#ذکرخودٺ مشغول ڪن ...
💕💕💕
#حکایت_رزق_و_روزی :
دوش حمام رو ببین!
آب از بالا میاد؛ اما از پایین تنظیم میشه.
اینکه اصلا آب بیاد یا نه؛
کم باشه یا زیاد؛
سرد باشه یا گرم؛
به تو مربوط میشه؛
تا کدوم شیر بچرخونی؛
تا کدوم طرف بچرخونی؛
کم بچرخونی یا زیاد؛
اصلا بچرخونی یا نه؛
همه به خودت ربط داره.
میخوام بگم ماجرای "رزق و روزی" یک چنین ماجرایی است.
رزق ما تو آسمونه؛
به همین خاطر قرآن میگه :
"فی السماء رزقکم"
ولی اینکه فرو بباره یا نه؛
ویا کم بباره ویا زیاد؛ به سعی و تلاش ما بستگی داره
💕💕💕
یه عمر فکر میکردم
خوشبختی یعنی به
دست آوردن چیزایی که نداری،،
حالا میفهمم خوشبختی
یعنی نگه داشتن چیز های
با ارزشی که داری!🍂🥀
💕💕💕
پروانه های وصال
ادامه⬆ #برنامه_ترک_گناه و رسیدن به لذت بندگی قسمت ۳۹ 🔹🌺🔸✅⚪️ #برای_عبد_شدن 6 ⚠مثلا داری میری سر ص
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به لذت بندگی💖
قسمت ۴۰
🔹🔗🔸🔗🔹
#برای_عبد_شدن ۷
1⃣ خدا به ما دستور داده چون خیلی دوستمون داره
( بی نهایت😊)
2⃣دلیل دومی که خدا به ما دستور داده اینه که:
با دستور
"تکبر و منیت" ما رو بزنه.
👆✔️💪
اگه انسان صرفا "کار خوب" انجام بده👇
👈باعث میشه "هوای نفسش قوی تر بشه"
😈
و در نهایت بدبختش کنه.
ما هر کار خوبی که انجام میدیم👇
🔴یه مقدار "تکبر" هم در کنارش سبز میشه!
و این تکبر 👇
انسان رو به زمین خواهد زد.
⛔⛔⛔
🔴مثلا طرف میره صف اول نماز جماعت توی مسجد
وقتی بیرون میاد و به دیگران نگاه میکنه یه حسی داره
میگه به به!😈
من چقدر مومنم!😇
👈این بی دینا نمیان مسجد! اما "من" میام!😒
چی؟ من!!!😨
⛔تو که قرار شد با عبادت، "من" خودت رو بزنی!😒
🔴اگه اینجوریه که عباداتت توی سرت بخوره!
😣😞😱
#مراحل_عبد_شدن
#لذت_عبودیت
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_هفتم او بہ آرامے مے آمد و درست در ده قدمے من قرار داشت..در تمام عمرم هی
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_هشتم
مسعود ڪنارش نشستہ بودو من از همونجا ڪامران رو شناختم.لبخند تصنعی بہ روے لب آوردم و وایستادم تا اونها خودشون بہ استقبالم بیان.هردو از ماشین پیاده شدند.مسعود با اشاره دست منو بہ ڪامران نشون داد .ڪامران با نگاه خریدارانہ بہ سمت من قدم برداشت و وقتے بهم رسید دستش رو جلو آورد براے سلام و احوالپرسے. عینڪ دودیمو از چشمام در آوردم و با لبخند مغرورانه اے گفتم:
– سلام!!مسعود بهت نگفتہ ڪه من عادت ندارم در اولین دیدار با هرکسے صمیمے بشم؟
او خنده ی عصبے ڪرد و گفت:
-خب من صمیمے نشدم ڪه؟!بابا فقط قراره با هم سلام ڪنیم و دست بدیم همین! نگران نباش من ایدز ندارم!
مسعود بجاے من ڪه بہ زور میخندیدم جواب داد:
-ڪامران جان همونطور ڪه گفتم عسل خانوم خیلے سخت گیر و سخت پسنده.یڪ سرے قوانین خاصے هم داره.ولی هر مردے آرزوش داشتن اونه.ما ڪه نتونستیم دلشو تصاحب ڪنیم چون تو گفتے دنبال یڪ ڪیس خاصے من فقط عسل بہ فڪرم رسید.
در زمان صحبت مسعود فرصت خوبے بود تا بہ جزییات صورت ڪامران دقت ڪنم.تنها عضو صورتش ڪه مشخص بود مال خودشہ ودستڪارے نشده چشمهاے درشت و روشنش بود.روے هم رفتہ چهره ے زیبایی داشت ولے ابروهاے مرتب وتمیزش با سلیقہ ے من جور در نمیومد.نمیدونم چے موجب شده بود ڪه اون فڪر ڪنہ خاصہ چون همہ چیزش شبیہ موردهای قبل بود.از دور بازوش گرفته و چشم وابروش تا ماشینش و طرز حرف زدنش!!
ڪامران خطاب بہ مسعود ولے خیره بہ چشمان من جواب داد:
-من مرد ڪارهاے سختم.اتفاقا در برخورد اول ڪه نشون دادند واقعا خاصن!
بعد سعے ڪرد با لحن دلبرانہ اے بهم بگہ:
-افتخار میدید مادموازل تا در رڪابتون باشم؟
با لبخندے دعوتش رو پذیرفتم و بہ سمت ماشینش حرڪت ڪردم.او برایم در ماشین رو باز ڪرد و با احترام بہ روے صندلے هدایتم ڪرد.مسعود بیرون ماشین ازمون خداحافظے ڪرد و برامون روزخوبے رو آرزو ڪرد.او یڪی از هم دانشڪده اے هام بود ڪه چندسالے میشد با نسیم ڪه از خودش چندسال بزرگتر بود و هم ڪلاسے من، دوست بود.ڪار مسعود تو یڪی از شرکتهاے بزرگ وارداتے بود و در ڪارش هم موفق بود.اما ڪامران صاحب یڪی از بزرگترین و معروف ترین ڪافے شاپ هاے زنجیره اے تهران بود.وحدسم این بود ڪه منو به یکے ازهمون شعبه هاش ببره.اتفاقا حدسم درست در اومد و اولین قرارمون در ڪافے شاپ خودش بود.
ادامہ دارد...
نویسنده:#ف_مقیمی
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_هشتم مسعود ڪنارش نشستہ بودو من از همونجا ڪامران رو شناختم.لبخند تصنعی ب
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_نهم
او تمام سعیش رو میڪرد ڪه بہ من خوش بگذره. از خانوادش و زندگیش پرسیدم. فهمیدم ڪه یڪ خواهر بزرگتر از خودش داره ڪه متاهلہ و حسابدار یڪ شرڪت تجاریہ.وقتے او هم ازمن راجع بہ خانوادم پرسید مثل همیشہ جواب دادم ڪه من تنها زندگے میڪنم و دیگر توضیحے ندادم.ڪامران برعڪس پسرهاے دیگہ زیاد در اینباره ڪنجکاوے نڪرد و من ڪاملا احساس میڪردم ڪه تنها عاملے ڪه او را از پرسیدن سوالهاے بیشتر منع میکنہ ادب و محافظہ کاریشہ.ازش پرسیدم ڪه هدفش از پیدا ڪردن یڪ دختر خاص چیہ؟
او چند لحظہ اے بہ محتوے فنجون قهوه ش نگاه ڪرد و خیلے ساده جواب داد:
-براے اینڪه از زنهاے دورو برم خستہ شدم.همشون یک جور لباس میپوشن یڪ مدل رفتار میڪنن.حتی قیافہ هاشونم شبیہ هم شده .هردو باهم خندیدیم.
پرسیدم:-وحالا ڪه منو دیدے نظررررت …راجب… من چیہ؟
چشمان روشنش رو ریز ڪرد وخیره بہ من گفت:-راستش من خشگل زیاد دیدم. دخترایی ڪه با دیدنشون فڪر میڪنی دارے یڪ تابلوی باشکوه میبینے. تو اما حسابت سواست.چهره ے تو یڪ جذابیت منحصر بہ فرد داره.
ڪامران جورے حرف میزد ڪه انگار داره یڪ قصہ ے مهیج رو تعریف میکنه.اصولا او از دستها و تمام عضلات صورتش در حرف زدن استفاده میڪرد.واین براے من جالب بود.شیطنتم گل کرد .گوشیمو گذاشتم ڪنار گوشم ووانمود ڪردم با ڪسے حرف میزنم:
-الو سلام عزیزم.خوبے؟! چے؟! درباره ے تو هم همین حرفها رو میزد؟! نگران نباش خودمم فهمیدم.حواسم هست.اینا ڪارشون همینہ! به همه میگن تو فرق دارے تا ما دختراے ساده فریبشون رو بخوریم.
و با لبخند معنے دارے گوشے رو از ڪنار گوشم پایین آوردم و رو میز گذاشتم.
خنده ے تلخی ڪرد و با مڪث ادامه داد:
-شاید حق با تووباشہ.حتما زیادند همچین مردهایے.ولے من مثل بقیہ نیستم.
من در مورد تو واقعیت رو گفتم. میتونے از مسعود بپرسے ڪه چندتا دختر رو فقط در همین هفتہ بهم معرفے کرده ومن با یڪ تلفنے حرف زدن ردشون ڪردم. باور ڪن من اهل بازے با دخترها نیستم.ونیازے ندارم بخاطر دخترها دروغ بگم و الڪی ازشون تعریف کنم.من با یڪ اشاره بہ هردخترے میتونم ڪل وجودش رو مال خودم بکنم.خیلے از دخترها آرزو دارن فقط یڪ شب با من باشن!!!
از شنیدن جملاتش ڪه با خود شیفتگے وتڪبر گفتہ میشد احساس تهوع بهم دست داد.با حالت تحقیر یڪ ابرومو بالا دادم و گفتم:باورم نمیشہ ڪه اینقدر دخترها پست وحقیر شده باشن کہ چنین آرزوے احمقانه اے داشته باشن!!!
و در مورد تو باز هم میگم خاص بودن تو فقط در اعتماد بہ نفس ڪاذبته!!
حسابے جاخورد ولے سریع خودش رو ڪنترل ڪرد و زل زد به نگاه تمسخرآمیز من و بدون مڪث جملات رو ڪنار هم چید:وخاص بودن تو هم در صراحت ڪلام و غرورتہ.تو چه بخواے چہ نخواے من و شیفتہ ے خودت ڪردے.ومن تمام سعیمو میڪنم تو رو مال خودم کنم.یڪ خنده ے نسبتا بلند و البتہ مخصوص خودم ڪردم و میون خنده گفتم:منظورت از تصاحب من یعنے چے؟ احتمالا منظورت ڪه ازدواج نیست؟! شانه هاش رو بالا انداخت و با حالت چشم وابروش گفت:خدا رو چہ دیدے؟ !شاید بہ اونجاها هم رسیدیم.البته همہ چیز بستگے بہ تو داره!
واگہ این گنده دماغیهات فقط مختص امروز باشہ!!!!!
ادامہ دارد...
نــویــســنـده:#فــــ_مــقـــیــمــے