eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
برکات ونعمت های خداوند برای همه یکسان است خورشید بر همه می تابد باران بر همه می بارد این به ما بستگی دارد که در کجای جهان ایستاده ایم این به ما بستگی دارد که چه اندازه لیاقت دریافت برکات را داشته باشیم ظرف ذهن ما با چه باورهایی پر شده باشد . چه اندازه همت داشته باشیم و چه اندازه به آرزوهایمان اهمیت بدهیم . انسان با باورهای ضعیف مالی نمی‌تواند در مدار پول وثروت باشد انسان با باورهای مخرب رابطه ای نمی‌تواند در مدار عشق و محبت باشد . بفهم ،بدان ،درک کن،دانش بجو که در کجا ایستاده ای اونوقت شروع به حرکت به جایی که میخواهی کن. 💕💕💕🖤
💕بسیار زیبا: کسی که راست و دروغ برای او يکی است، چاپلوس است کسی که پول مي گيرد تا دروغ بگويد، دلال است کسی که دروغ می گويد تا پول بگيرد، گدا است کسی که پول می گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد، قاضی است کسی که جز راست چيزی نمی گويد، بچه است کسی که اصلا دروغ نمی گويد، مرده است کسی که دروغ می گويد و قسم هم می خورد، بازاری است کسی که دروغ می گويد و خودش هم نمی فهمد، پرحرف است کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند، ديوانه است 💕💕💕🖤
ضرب المثلى زيبا👌 مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود می‌گفت در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود. هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌کرد تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد. وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد. ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود و مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت. در این حال غلام گفت: ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی. 💕💕💕🖤
بِأبی اَنتَ و اُمّی که خجالت دارد همه‌ی ایل و تبارم به فدایت ارباب💔
هدایت شده از پروانه های وصال
و رسیدن به لذت بندگی 🔸🔹📊⚪️▫️🔹 قسمت شانزدهم 3 (انتخاب ارزشمند) 🔴گناه چطور به وجود میاد؟ با انتخاب های بد و نامناسب. ⛔️گناه یعنی انتخاب نا مناسب. خب یه سوال مهم رو اینجا باید جواب بدیم. 🔶انتخاب های ما چه زمانی ارزشمند میشن؟ برای پاسخ به این سوال مهم زندگی بشر، باید حالت های مختلف انتخاب ها رو بررسی کنیم. انتخاب های ما زمانی که "بین بد و خوب" باشه ارزشمند نمیشه. 🔴⁉️✅ چون هر آدم عاقلی میدونه که "باید خوب رو انتخاب کنه". این که هنر نیست.☺️ بین "خوب و خوب تر" هم نیست. چون حیوانات هم میفهمن که بین خوب و خوب تر باید خوب تر رو انتخاب کنن. شما جلوی یه مرغ یه مقدار غذای بد و یه مقدار غذای خوب بریز. حتما میره سراغ غذای خوب!!! 🐔 بین "بد و بدتر هم نمیشه. چون حتی حیوانات هم میفهمن که نباید بدتر رو انتخاب کنن. 🙄حاج آقا ! شما که همه ی حالت هاش رو گفتی؟!!! پس جواب چی میشه؟ 🔺عزیزم مشکل ما دقیقا همینه که هیچ کس نیومده به انسان ها بگه که "چه زمانی انتخاب هاشون ارزشمند میشه". 💠بابا ما ادمیم. آدم یعنی "کسی که مدام انتخاب میکنه". 🔴اونوقت این مسخره نیست که یک عمر مشغول انتخاب باشیم اما دنبال این نریم که چطور میتونیم انتخابمون رو ارزشمند کنیم؟؟؟ ⁉️⁉️ و متاسفانه در نظام آموزشی ما هم هیچی در این زمینه دیده نمیشه. چه زمانی انتخاب های ما ارزشمند میشن؟ روش فکر کنید... 🌱🔸🌿▫️🔹🌳 🌺سرزمین لذت ها
هدایت شده از پروانه های وصال
┄┅═══❁☀❁═══┅┄ عمیق‌تر نگاه کن؛ بحرانِ قیمت نیست... بحرانِ انسانیت است؛ ما "انسان" کم آورده‌ایم... چیزی که نمی توان به بازارها تزریق کرد! ┄┅═══❁☀❁═══┅┄
هدایت شده از پروانه های وصال
با عجله راه می رفتم، که محکم به چیزی خوردم! "آدم" بود منتظر بودم پرخاش کند، لبخندی زد و رفت! به گمانم "انسان بود"..
هدایت شده از پروانه های وصال
ما آدم ها دو سبد باخودمون داریم، یکی جلوی ما و یکی هم پشت سر ما قرار داره، نکات مثبت و خوبی هامون رو تو سبد جلویی می ذاریم، عیب هامون رو تو سبد پشتی می ذاریم، وقتی در مسیر زندگي راه میریم فقط دو چیز را میبینیم، خوبی های خودمون و عیب های نفر جلویی . . . . .
هدایت شده از پروانه های وصال
گفتم: در دلم امید نیست ؟ گفت: هرگز از رحمتم نا امید نباش (زمر ۵۳ ) گفتم: احساس تنهایی میکنم ؟ گفت: از رگ گردن به تو نزدیک ترم (قاف ۱۶ ) گفتم: انگار مرا از یاد برده ای ؟ گفت: مرا یاد کن (بقره ۱۵۲ ) گفتم: در دلم شادی نیست ؟ گفت: باید به فضل رحمتم شادمان گردی (یونس ۵۸ ) گفتم: تا کی باید صبر کنم ؟ گفت: همانا یاریم نزدیک است (بقره ۲۱۴ ) و … چه کسی از او راستگو تر …
هدایت شده از پروانه های وصال
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 این قشنگترین پیامی بود که خوندم؛ در زندگی یاد گرفتم: ✅با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. ✅با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند. ✅از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود. ✅وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم : 1 . به همه نمی توانم کمک کنم 2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم 3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!! https://eitaa.com/parvaanehaayevesaal ┄┅═══❁☀❁═══┅┄
پروانه های وصال
. #قسمت_سی_و_دوم . #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . . . . -منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست😢...جانباز
سی_و_سوم . . . ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب تر نشستم و به حرفهاش گوش دادم😔 . دیدم با بغض داره درد دل میکنه 😢 . -شهدا چی شد؟!😔مگه قرار نبود منم بیام پیشتون ؟! الان زنده موندم که چی بشه؟!😢 که هر روز یه زخم زبون بشنوم؟!😢... بی معرفتا چرا من رو یادتون رفت و شروع کرد گریه کردن گریه کردن 😭 . دلم خیلی براش میسوخت😢...منم گریم گرفته بود ولی نمیتونستم گریه کنم...اروم رفتم پشت سرش... نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم... فقط آروم گفتم: سلام آقا سید 😶 اروم سرش رو برگردوند و سریع اشکاش رو با گوشه استینش پاک کرد و داد زد: زهراااا مگه نگفتم کسی اومد خبرم کن . -اقا سید حالا دیگه ما هرکسی هستیم ؟! . -خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست.نه ثبتی نه دینی و نه... لااله الا الله . -قلبی چطور؟!😯 اینقدر راحت جا زدید؟!😕من رو تا وسط میدون اوردید و حالا میخواین که تنها بجنگم؟؟😔 یعنی حتی اون گفتن عشق دوم و اینا همه دروغ بود؟! چون برای رسیدن به عشق اولتون اینقدر تلاش کردید ولی عشق به ظاهر دومتون چی؟!این شهدا اینطوری پای حرفاشون وایمیستادن؟!😢 . -من چیکار باید میکردم که نکردم؟؟😔 . -چرا دیشب جواب بابامو ندادید و از خودتون دفاع نکردید؟؟😯 . -چه جوابی؟!چه دفاعی؟!مگه دروغ میگفت؟!من فلجم.😢..حتی خودمو نمیتونم نگه دارم چه برسه شما رو...کجای حرفهاش غلط بود؟! . -اون روز تو دفترتون گفتین این اتوبان دو طرفست... ولی الان با این حرفاتون دارم میفهمم نه ...این اتوبان همیشه یه طرفه بوده...شما فکر میکنید نظر من راجب شما عوض شده؟!😯 حق هم دارید فکر کنید..چون عاشق نشدید تا حالا...و نمیدونید عشق یعنی چی...خداحافظ . بلند شدم و به طرف در مزار رفتم که از پشت سر اروم گفت: . ریحانه خانم😶(دومین بار بود که اسمم رو صدا میزد) این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه😔 . برگشتم و باز باهاش چشم تو چشم شدم و گفتم: اگه صدبار هم کوه ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد نه اینکه... خداحافظ... و از محوطه بیرون اومدم... . . چند روز گذشت و از اقا سید هیچ خبری نداشتم...روزها برام تکراری و بیخود میگذشت😔..فکر به اینکه اینده و سرنوشتم چجوریه دیوونم میکرد.. دلم میخواست یه کاری کنم ولی کاری ازز دستم بر نمیومد..هر بار درباره سید با بابا حرف میزدم بحث رو عوض میکرد😐 . تا اینکه یه شب نزدیک صبح دیدم صدای جیغ زدن های مامانم میاد😯سریع خودمو رسوندم بالاسرش😯دیدم رو تخت نشسته داره گریه میکنه😢 . -چی شده مامان؟!😯 . .
. . . تا اینکه نصفه شب دیدم صدای جیغ زدن های مامانم میاد😯...سریع خودمو رسوندم بالاسرش...دیدم رو تخت نشسته داره گریه میکنه😢 . -چی شده مامان؟!😯 . -ریحانه...ریحانه...این پسره اسمش چیه؟؟😢😢 . -کدوم پسره؟! چی میگید؟!😯 . -عههه...همین که اومده بود خواستگاریت😢 . - اها...اسمشون سید محمد مهدی هست 😶 . -با گفتن اسمش گریه های مامان بیشتر شد😭 بابام هم کم کم نگران شده بود و میخواست اورژانس خبر کنه -حالا چی شده مامان؟!😯 . -خواب خانم جون رو دیدم😢(مادربزرگم و همون که اولین بار بهم نماز خوندن یاد داده بود) با همون چادری که همیشه میزاشت😔توی خونه قدیمیمون بودم😔دیدم در باز شد اومد تو😢ولی به من هیچ توجهی نمیکرد و ناراحت بود😢گفتم مامان چی شده؟! گفت تو ابروی منو پیش حضرت زهرا بردی 😢 گفتم چرا؟! 😯 گفت خانم میگه برای خواستگاری نوه اش اومده خونه شما ولی بیرونشون کردین😢گفت به دخترت بگو تو که میترسی محمد مهدی نتونه از دخترت مراقب کنه..این پسر از حرم دختر من مراقبت کرده چطور از مراقبت دختر تو برنمیاد. خانم جون اینارو تو خواب گفت و پا شد و با گریه رفت😢😢 . . که بابام گفت: این حرفها چیه زن...حتما غذای سنگین خورده بودی😐 . که مامان با گریه میگفت من هیچوقت خوابهام غلط نیست😢مامانم بعد مدتها اومده تو خوابم😔و از من دلگیر بود😢 . ما بد کردیم...نباید بیرونشون میکردیم.. . -ولمون کن خانم...میخوای دخترتو بدبخت کنی که چی؟! یه مرده خوشحال بشه 😐 . -تو از کجا میدونی بدبخت میشه مرد؟؟ . -از اونجا تو جامعه به اون اقا نه کار میدن نه پست اجتماعی میدن نه میتونه رانندگی کنه نه میتونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون.بازم بگم؟!😑 . -تو هم خوشبختی رو چه چیزهایی میدونی😔خوشبختی یعنی دلت کنار یکی اروم باشه چه تو خرابه باشین چه تو کاخ . -این رمانتیک بازیا مال یه سال اول زندگیه..وقتی قسط بانک و اجاره خونه و اسباب کشی و در به دری شروع شد اونموقع میفهمی دلت پیش کی آروم بود و اروم میشه😐 . یک هفته همین بحث تو خونه ما بودو منم هم غذام کم شده بود و هم حرف زدنم و فقط غصه میخوردم😢مامانمم که وضع روحیش خوب نبود😔 و کلا وضعیت خونمون ریخته بود بهم... . یه روز صبح دیدم بعد مدتها از مینا برام یه پی ام اومد . -سلام ریحانه خوبی؟! . -سلام مینا.چه عجب یادی از ما کردی؟! . -همونقد که شما یاد میکنی ماهم یاد میکنیم😐میخواستم بگم آخر هفته بله برونمه😊 . -ااااا.. به سلامتی☺چطور بی خبر؟!حالا اقا داماد کیه؟😯 . -میشناسیش😊 . . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیئت مجازی شب اول محرم ، شب مسلم بن عقیل ببینید و منتشر کنید التماس دعا
کسی چون من گل پرپر نبیند گلـوی پـاره اصغـر نبینـد بدست خویش کندم قبر او را که این قنداقه را مادر نبیند
🏴بوےپیراهن خونین ڪسی می‌آید 💠 به امام صادق ؏ عرض شد: آقای من به فدایتان شوم، وقتی کسی می‌میرد یا کشته می‌شود جلسه نوحه‌ای برای او می‌گیرند؛ و من مشاهده می‌کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه عزا می‌کنید ✨ حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می‌شود ملائکه پیراهن امام حسین ؏ را از آسمان آویزان می‌کنند در حالیکه از ضربه‌های شمشیر پاره پاره شده و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل (و نه با چشم ظاهری) می‌بینیم، پس اشک‌های ما سرازیر می‌شود. 📚 خصائص الزینبیة، ص ۴۹ آجرک الله یا صاحب الزمان 🖤▪️🖤▪️🌻▪️🖤▪️🖤
باسلام وخدا قوت دوستان عزاداریتان قبول حق وکسانی هم که روزه بودن روزه ها تون قبول التماس دعا فراوان ماروهم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید.....امشب خیلی التماس دعا اللهم عجل لولیک الفرج😭😭😭
هیچ کس نیست دگر دور و بر مسلم تو بسته شد مثل علی بال و پر مسلم تو سر عباس و پسرهات سلامت آقا گر شکستند در این کوچه سر مسلم تو قسمت این بود ؛ لبِ تشنه شهیدم بکنند پیش مرگ جگرت شد جگر مسلم تو محمدقاسمی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
♥️ ماسک، گرما، فاصله، ضدعفونی، وقت‌ کم روضه‌هایت ناز دارد، هرچه باشد می‌خرم
98060905.mp3
2.88M
|⇦• کوچه گرد غریب این شهرم ..😭 و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیها اجرا شده شبِ اول محرم 98 به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ از بیعت در غدیر تا کُشتار در کربلا به قدر یک فاصله بود! های دشـمن با بمباران اعتقـادی مردم، حامیان علی را به دشمنان حسین مُبدّل کردند 🖤🖤🖤
636723598537788942.mp3
6.14M
اولین بار مگه یادم میره که نگاهم به پرچم تو افتاد 😭 🖤🖤🖤
‌‌‌‌‌🎆✨🌙--------------------🌟 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج 🖤🖤🖤 🎆✨🌙✨‌‌--------------------🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 حس زیبای بندگی مولا روزی لحظه لحظه زندگیتان ☘ خدایا تنهایم نگذار که بی تو هیچم 🌸 خدایا با من قهر نکن 😭 🌼 خدایا پناهم باش شبتون سرشار از بندگی خدا