eitaa logo
پروانه های وصال
9.4هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
27.7هزار ویدیو
3.2هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅امیرالمؤمنین عليه السلام: ✍️ من کَرُمَ خُلُقُهُ اتَّسَعَ رِزقُهُ. 🔴 هر که خوش خوی باشد، روزی‌اش گشاده گردد. 📚عيون الحكم والمواعظ جلد ۱ صفحه ۴۵۴ 💕💕💕
❗️ از شیطان پرسیدند: گمراه کردن شیعیان چه سودی دارد🍃 ، گفت: امام اینها که بیاید روزگار من سیاه خواهد شد . اینها که گناه میکنند امامشان دیرتر می آید ...😔 💕💕💕
(:"♥️ معلم‌پرسید↓ چندتابمب‌براۍنابودۍ داعش‌واسرائیل‌لازمھ ‌؟! دآنش‌آموز : دوتا;) همھ‌خندیدن ! معلم:دوتا؟! چطورۍ ؟! دآنش‌آموز↓ ۱)فرمان‌سیدعلۍ😎 ۲)سربند‌یازهرا😌🌿°• 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. #مامانپز . این عکس روپست کردم😍 دستورمربای انجیربه روش مامان عزیزم روهم براتون مینویسم: انجیرهای سالم روجداکرده ولابلای اونهاشکرمیریزیم،چندساعتی بمونه،روی حرارت میزاریم تاشکرحل بشه وشروع به جوشیدن کنه،حرارت رو کم کرده،تایکساعت بجوشه،آخرکار،کمی گلاب درحدنصف استکان،آب یه دونه لیموترش،اضافه میکنیم.این مقدارگلاب ولیموبرای دو کیلوونیم انجیرودوکیلوشکربود . خاموش کرده،درقابلمه روهم برنمیداریم،تاشهدجذب انجیرهابشه وشفاف وخوشگل بشن،اگرشهدش رقیق بود،دوباره روی حرارت میزاریم . بعدداخل شیشه ریخته ،درش رومحکم میبندیم ،داخل قابلمه گذاشته وتادوسوم شیشه هارو آب میریزیم،اززمانیکه آب به جوش اومد،نیم ساعت کافیه که شیشه هاداخل قابلمه باشن همین..😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 3 🔶 پذیرش رنج تا حد زیادی میتونه انسان رو در مقابل سختی ها قدرتمند کنه.👌🏻 ☢️ ما
4 ☢ گفتیم که انسان باید به استقبال برخی رنج ها هم بره تا کم کم قدرت روحی پیدا کنه. بحث رنج یه بحث مفصلی هست که در کتاب رهایی از رنج ها بهش پرداختیم. 🔷 موضوع بعدی که برای افزایش ظرفیت روحی خیلی موثر هست "توجه به ظرفیت های متفاوت افراد" هست. ✅ ما باید بدونیم که خداوند متعال هر کسی رو با ظرفیت مشخصی آفریده و ما نباید انتظار نابجا از افراد داشته باشیم. 🔹یه نفر خیلی باهوشه، یه نفر نیست. یکی خیلی درک میکنه و یکی کمتر درک میکنه. 🔹یکی خیلی فعاله یکی تنبل، یکی همیشه انگیزه میده ویکی هم نه! همش نا امید میکنه. ☺️ بالاخره باید این واقعیت مهم دنیا رو پذیرفت و طبقش زندگی کرد و البته نباید کسی رو هم سرزنش کرد. ✅ امام صادق علیه السلام در روایتی به این مضمون فرمودند اگه مردم میدونستند که آفرینش انسان ها چقدر باهم متفاوت هست، هیچ کسی، دیگری رو سرزنش نمیکرد... میخوای قوی بشی؟ 🌹 اگه در اطراف خودت آدم هایی رو میبینی که درکت نمیکنند، در مرحله اول بپذیر که آدم ها با هم متفاوتند.... همین پذیرفتن تفاوت ها خیییلی به آدم آرامش میده.😌 اگه دیدی خودت آدم فعال و دغدغه مندی هستی ولی اطرافیانت بی خیال هستند این باعث نشه که تو هم مثل اونا بشی. نه! خدا در تو یه ظرفیت بالاتری قرار داده و از اون طرف ازت تکلیف بیشتری هم میخواد. ✅ بله آدم باید تلاشش رو برای هدایت دیگران و امر به معروف انجام بده ولی این تفاوت های آدم ها رو هم حتما باید در نظر بگیره.☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پروانه های وصال
رسول اکرم(ص):🕋 📿نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدايت، ايمان، نور معرفت و بركت در روزى است. @parvaanehaayevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 حواستون به بعضی کارها و حرفاتون باشه چون خیلی وقتا گفتن ببخشید کار چسب زخم نمیکنه ┄┅═══❁☀❁═══┅┄
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
حجم: 2.04M
@parvaanehaayevesaal💕 بعضی وقتها اینقدر دلت... از یه حرف یا یه قضاوت نادرست میشکنه... که حتی نای اعتراض هم نداری فقط نگاه میکنی وبی صـدا میشکنی مراقب کلام و رفتارهایمان باشیم
پروانه های وصال
❤️💞❣💛❤️💞❣💛 ❤️#عاشقانہ_دو_مدافع ❤️ #قسمت_سی_نهم _علے دستمو محکم گرفتہ بود. حاج آقا اومدݧ خطبہ رو
❤️💞❣💛❤️💞❣💛 ❤️ ❤️ _مادر مـݧ اولا کہ کے گفتہ قراره بلایے سرش بیاد دوما هم،خودش راضے هم زنش جاے بدے هم کہ نمیخواد بره... خلاصہ یہ چیزے مـݧ میگفتم یہ چیزے زهرا باباهم همینطورے نشستہ بود و بہ یہ گوشہ خیره شده بود و حرف نمیزد _اما ماماݧ راضے نمیشد کہ نمیشد یہ هفتہ هم بابت ایـݧ موضوع با هیچکدومموݧ حرف نمیزد. هر چقدر اردلاݧ و بابا باهاش حرف میزدݧ کوتاه نمیومد آخر حرفاشونم بہ بد شدݧ حال ماماݧ ختم میشد. _اوݧ روزا اردلاݧ خیلے داغوݧ بود همش تو خودش بود زیاد حرف نمیزد همموݧ هم میدونستیم کہ بدوݧ رضایت ماماݧ نمیره. دوهفتہ گذشت ما هر کارے میتونستیم براے راضے کردݧ ماماݧ کردیم حتے علے هم با ماماݧ حرف زد. _یروز بعد از نماز صبح ماماݧ صداموݧ کرد کہ بریم پیشش. نمازش رو تازه تموم کرده بود و همونطور کہ رو سجاده نشستہ بود و تسبیحش دستش بود آهے کشیدو با بغض بہ اردلاݧ نگاه کرد و گفت: برو مادر خدا پشت و پناهت....و قطره اے اشک از چشماش روگونہ هاش افتاد همموݧ شوکہ شدیم. _اردلاݧ دست مامانو بوسید،بغلش کرد و زد زیر گریہ از گریہ اونها ماهم گریموݧ گرفتہ بود . همونطور کہ اشکام و پاک میکردم گفتم:خوب دیگہ بستہ فیلم هندیش نکنید. _اوݧ دوماه بہ سرعت گذشت و اردلاݧ دو هفتہ بعد از عروسیش رفت سوریہ هیج وقت اوݧ روزے کہ داشت میرفت و یادم نمیره ماماݧ محکم اردلاݧ و بغل کرده بود گریہ میکرد مـݧ هم دست کمے از ماماݧ نداشتم باورم نمیشد اردلاݧ داره میره. _میترسیدم براش اتفاقے بیوفتہ. اما زهرا خیلے قوے بود و با یہ لبخند همسرشو راهے کرد بہ قول خودش علاوه بر ایـݧ کہ همسر اردلاݧ بود همسفرش هم بود خیلے محکم و قوے بود وقتے ازش پرسیدم چطورے تونستے راضے بہ رفتـݧ اردلاݧ بشے،لبخندے زد و گفت همہ چیزم فداے حضرت زینب بابا اما یہ قطره اشک هم نریخت ،اما مـݧ میدونستم چہ خبره تو دلش علے هم اصلا حال خوبے نداشت. _اشک نمیریخت اما میفهمیدم حالش رو بہ جاے اینکہ اوݧ منو دلدارے بده مـݧ باید دلداریش میدادم.البتہ حال خرابش بخاطر خودش بود. روز خوبے نبود اما بالاخره تموم شد. _تازه بعد از رفتنش شروع شد غصہ ے ماماݧ هرروز یا درحال خوندݧ دعاے طول عمرو آیہ الکرسی براے اردلاݧ بود یا بے حوصلہ یہ گوشہ میشست و با کسے حرف نمیزد ولے وقتے اردلاݧ زنگ میزد چند روزے حالش خوب بود _دوهفتہ از رفتـݧ اردلاݧ میگذشت یکے دوروزے بود از علے خبر نداشتم.دانشگاه هم نمیومد نگرانش شدم و رفتم خونشو. وارد کوچشوݧ شدم ماشیـݧ جلوے در بود زنگ و زدم. _کیہ❓ منم فاطمہ باز کـݧ إ زݧ داداش تویے بیا تو پلہ هارو تند تند رفتم بالا وارد خونہ شدم و بلند گفتم سلااااااام سلام زنداداش خوش اومدے ازینوارا❓ اومدم یہ سرے بزنم بهتوݧ کسے خونہ نیست نیست.اومدے بہ ما سر بزنے یا آقاتو❓ _چہ فرقے میکنہ‌‌❓ فرقے نداره دیگه خندیدم و گفتم:حالا نوبت خودتم میشہ علے و خونست❓ آره بالا تو اتاقشہ از پلہ ها رفتم بالا و در زدم جواب نداد دوباره در زدم بازم جواب نداد نگراݧ شدم درو باز کردم _علے روتخت خوابیده بود اتاق تاریک تاریک بود پرده هارو کشیدم کنار نور افتاد روصورتش و چشمشو اذیت کرد دستشو گرفت جلوے چشمش و از جاش بلند شد سلام علیک السلام علے آقا ساعت خواب❓ دانشگاه چرا نمیاے❓گوشیتم کہ خاموشہ نمیگے نگراݧ میشم❓ ببخشید همیـݧ فقط❓ببخشید❓ _آهے کشید و کلافہ بہ موهاش دستے کشید نگراݧ شدم دستم و گذاشتم رو شونش چیشده علے چیزے نیست _چیزے نیست و حال روزت اینطوره چیشده دارم نگراݧ میشما هیچے اسماء رفیقم... رفیقت چے❓ رفیقم شهید شد... ادامه دارد.... ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️