پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 7 🔶 در مورد افزایش قدرت روحی باید به یه نکته خیلی مهم توجه کرد: ✅ واقعا مهم تری
#افزایش_ظرفیت_روحی 8
❇️ گفته شد که انسان باید تلاش کنه که ظرفیت روحی خودش رو افزایش بده تا بتونه از وجود خداوند متعال در دنیا و آخرت لذت ببره.💕
💢 برای افزایش قدرت روحی، آدم باید "اهل پذیرش رنج" باشه و سختی های طبیعی زندگی دنیا رو بپذیره و تا اونجا که میشه غر نزنه.
👈🏼 حالا قدم عملیاتی اول برای اینکه قدرت روحی آدم افزایش پیدا کنه یه موضوعی هست به نام "مبارزه با راحت طلبی".
✅ در واقع قبل از اینکه به هر کسی بگی آدم خوبی باش، باید بهش بگی که اهل راحت طلبی نباش.☺️
خوب بودن با راحت طلب بودن امکان پذیر نیست!
🔸برای اینکه همگی عمیقا بتونیم دینداری کنیم و از دینداری کردنمون کاملا لذت ببریم، در قدم اول باید راحت طلبی مون رو بزنیم.👌🏻
💢 کلا آدم راحت طلب براش خیلی سخته که بخواد دینداری کنه و آدم واقعا خوبی بشه. راحت طلبی نقطه مقابل پذیرش رنج هست و کسی که راحت طلب باشه دینداری براش یه کار بسیار سخت خواهد بود...
🔸 حالا اینکه راحت طلبی چیه و چطور میشه باهاش مبارزه کرد، موضوعی هست که ان شالله در ادامه بهش خواهیم پرداخت...
پروانه های وصال
❤️💞❣💛❤️💞❣💛💞 ❤️#عاشقانه_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_هفتم _تا اربعیـݧ یہ هفتہ مونده بودو دنبال کارهاموݧ ب
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
❤️#عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_هشتم
_چیزے و کہ میدیم باور نمیکردم
اردلاݧ بود
ریشاش بلند شده بود. یکمے صورتش سوختہ بود و یہ کولہ پشتے نظامے بزرگ هم پشتش بود
اومدم مث بچگیامو بپرم بغلش ک رفت عقب
کجا❓زشتہ تو کوچہ
خندیمو همونطور نگاهش میکردم
چیہ خواهر❓نمیخواے برے کنار بیام تو❓
اصلا نمیتونستم حرف بزنم رفتم کنار تا بیاد تو
درو بستم و از پلہ ها رفتیم بالا
_چشمم خورد بہ دستش کہ باند پیچے شده بود و یکمے خوݧ ازش بیروݧ زده بود
دستم و گذاشتم رو دهنمو گفتم :خدا مرگم بده چیشده داداش
خندید و گفت: زبوݧ باز کردے جاے سلامتہ❓چیزے نیست بیا بریم تو
داداش الاݧ برے تو همہ شوکہ میشـݧ وایسا مـݧ آمادشوݧ کنم
_رفتم داخل و گفتم :یااللہ مأموره گازه حجاباتونو رعایت کنید
زهرا سریع چادرشو سر کرد و برای ماماݧ هم چادر برد
ماماݧ با بے حوصلگے گفت:مامور و گاز تو خونہ چیکار داره
نمیدونم ماماݧ مثل اینکہ یہ مشکلے
پیش اومده
خیلہ خوب باباتم صدا کـݧ
باشہ چشم
_بابا❓بیا مامور گاز
بابا از اتاق اومد بیرونو گفت: مامور گاز❓
خوب تو خونہ چیکار داره❓
نمیدونم بابا بیاید خودتو ببینید
بابا در خونہ و باز کرد و با تعجب همینطور بہ اردلاݧ نگاه میکرد
اردلاݧ بابا رو محکم بغل کرد و دستش و بوسید
بابا بعد از چند ثانیہ بہ خودش اومد و خدا رو شکر میکرد
_از سرو صداے اونها ماماݧ و زهرا هم اومدݧ جلوے
ماماݧ تا اردلاݧ دید دستاشو آورد بالا و گفت یا حسیـݧ، خدایا شکرت خدایا هزار مرتبہ شکرت بعد هم اردلاݧ و بغل کرد و دستشو گرفت
زهرا هم با دیدݧ اردلاݧ دستشو گذاشت جلوے دهنشو لیواݧ از دستش افتاد
اردلاݧ لبخندے بهش زد ،لبشو گاز گرفت و دستشو بہ نشونہ ے شرمنده ام گذاشت رو چشماش
_ماماݧ دست اردلاݧ و ول نمیکرد، کشوندش سمت خونہ
همہ جاشو نگاه میکرد وازش میپرسید ،چیزیت نشده❓
اردلاݧ هم دستشو زیر آستینش قایم کرده بود و میگفت: سالم سالمم مادر مـݧ
ماماݧ از خوشحالے نمیدونست باید چیکار کنہ
اسماء مادر براے داداشت چاے بیار، میوه بیار،شیرینے بیار، اصـݧ همشو بیار
باشہ چشم
_زهرا اومد آشپز خونہ دستاش از هیجاݧ میلرزید و لبخندے پر،رنگ رو صورتش بود چهرش هم دیگہ زرد و بے حال نبود
محکم بغلش کردم و بهش تبریک گفتم
خدا رو شکر اونشب همہ خوشحال بودݧ
رفتم داخل اتاقم ،رو تختم نشستم و یہ نفس راحت کشیدم
_گوشیمو برداشتم و شماره ے علے و گرفتم
الو❓
جوابشو ندادم دوست داشتم صداشو بشنوم
دوباره گفت:الو❓همسر جا❓
قند تو دلم آب شد اما بازم جواب ندادم
گوشے و قطع کرد و خودش زنگ زد الو❓اسماء جا❓
الو سلام علے
پووووفے کردو و گفت: چرا جواب نمیدے خانوم نگراݧ شدم
آخہ میخواستم صداے آقامونو گوش بدم
خندیدو گفت :دیوووونہ
_جاݧ دلم کار داشتے خانوم جا❓
اووهوممم علے اردلاݧ اومده
اردلا❓شوخے میکنے چہ بے خبر❓
آره والا دیوونست دیگہ
چشمتوݧ روشـݧ
مرسے همسرم .شب بیا خونہ ما
واسہ شام دیگہ❓
آره
بہ شرطے کہ خودت درست کنے
چشم
_چشمت بی بلا
پس زود بیا.فعلا
فعلا.
نیم ساعت گذشت. علے با یہ شیرینے اومد خونمو
بعد از شام از قضیہ ے امروز کہ ماماݧ فکر کرده بود اردلاݧ و دیده بحث شد ...
ادامه دارد...
❤️💞❣💛💞💞❣💛❤️
پروانه های وصال
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️ ❤️#عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_هشتم _چیزے و کہ میدیم باور نمیکردم اردلاݧ بود ریشاش
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
❤️#عاشقانه_دو_مدافع ❤️
#قسمت_چهل_نهم
_بعد از قضیہ ے امروز کہ ماماݧ فکر کرده بود اردلاݧ و دیده بحث شد...
اردلاݧ تعجب زده نگاهمو میکردو سرشو میخاروند
_بعد هم دستشو انداخت گرد ماما و گفت:ماماݧ جا ، مارو او جلو ملو ها کہ راه نمید کہ ، ما از پشت بچہ ها رو پشتیبانے میکنیم
لبخند پررنگے رو لب ماما نشست و دست اردلاݧ و فشار داد
یواشکے بہ دستش اشاره کردم و بلند گفتم:پشتیبانے دیگہ
چشماش گرد شد ، طورے کہ کسے متوجہ نشہ ، دستش و گذاشت رو دماغش ،اخم کردو آروم گفت:هیس
_بعد هم انگشت اشارشو بہ نشونہ ے تحدید واسم تکوݧ داد
خندیدم و بحث و عوض کردم:خوب داداش سوغاتے چے آوردے❓
دوباره چشماشو گرد کرد رو بہ علے آروم گفت:بابا ایـ خانومتو جمع کـ ، امشب کار دستموݧ میده ها...
_زدم بہ بازوشو گفتم چیہ دوماهہ رفتے عشق و حال و پشتیبانے وایـ داستانا یہ سوغاتے نیوردے❓
خندیدو گفت چرا آوردم بزار برم کولمو بیار داداش بشیـݧ مـݧ میارم
رفتم داخل اتاقشو کولہ ے نظامیشو برداشتم خیلے سنگیـݧ بود از گوشہ یکے از جیب هاش یہ قسمت ازیہ پارچہ ے مشکے زده بود بیرو
کولہ رو گذاشتم زمیـݧ گوشہ ے پارچہ رو گرفتم و کشیدم بیروݧ
یہ پارچہ ے کلفت مشکے کہ یہ نوشتہ ے زرد روش بود
_چشمامو ریز کردم و روشو خوندم
"لبیک یا زینب" کہ روے ایـ نوشتہ ها لکه هاے قرمز رنگے بود
پارچہ رو بہ دماغم نزدیک کردم و بو کردم متوجہ شدم اوݧ لکہ هاے خونہ
لرزه اے بہ تنم افتاد و پارچہ از دستم افتاد احساس خاصے بهم دست داد
نفسم تنگ شده بود
_صداے قلبم و میشندیدم
نمیفهمیدیم چرا اینطورے شدم
چند دیقہ گذشت اردلاݧ اومد داخل اتاق کہ ببینہ چرا مـݧ دیر کردم
رو زمیـݧ نشستہ بودم و بہ یہ گوشہ خیره شده بودم
متوجہ ورود اردلاݧ نشدم و
اردلاݧ دستش و گذاشت رو شونمو صدام کرد:اسماء❓❓❓
_بہ خودم اومدم و سرمو برگردوندم سمتش
چرا نشستے❓مگہ قرار نبود کولہ رو بیارے❓
بلند شدم و دستپاچہ گفتم إ إ چرا الاݧ میارم
کولہ رو برداشت و گفت: نمیخواد بیا بریم خودم میارم
کولہ رو کہ برداشت اوݧ پارچہ از روش افتاد
_یہ نگاه بہ مـݧ کرد یہ نگاه بہ اوݧ پارچہ
اسماء باز دوباره فوضولے کردے❓
سرنو انداختم پاییـݧ و با صداے آرومے گفتم:ببخشید داداش ایـݧ چیہ❓
چپ چپ نگاهم کردو کوله پشتے و گذاشت زمیـݧ آهے کشیدو گفت:
بازوبند رفیقمہ شهید شد سپرده بدم بہ خانومش
_داداش وقتے گرفتم دستم یہ طورے شدم
خوب حق دارے خوݧ شهید روشہ اونم چہ شهیدے هر چے بگم ازش کم گفتم
_داداش میشہ بگے❓خیلے مشتاقم بدونم درموردش
الا نمیشہ مامانینا منتظرݧ باید بریم
ادامه دارد....
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
✅ 6 روزتااربعین
هم دربه دری دارد وهم خانه خرابی
عشق است ومزّین به هنرهای زیادی
بیچاره دل من که دراین برزخ تردید
خورده ست به اما واگرهای زیادی
💕💕💕
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
جهت سلامتی و ظهور #اقا_صاحب_الزمان_عج ارواحنا فداه ۱۴ صلوات مرحمت بفرمایید ...❤️
💕💕💕
اگر قایقت شکست، باشد!
"دلت نشکند"!
"دلی را نشکنی"....
اگر پارویت را آب برد، باشد!
*آبرویت را آب نبَرَد*!
"آبرویی نبری"...
اگر صیدت از
دستت رفت، باشد!
*امیدت* از دست نرود...!
💕💕💕