✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨
💌#دلنوشته_مهدوی
#سلام_پدر_مهربانم
❣مهدے جان!
▫️ غم میخورم بخاطر روزهایی که نبودهای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی.
▪️غم میخورم به خاطر روزهایی که به یادت نبودهام و با گناه شب شدهاند.
▫️همان روزهایی که در تقویم خاطرهها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کردهام.
▪️بهترین روز تنها روز ظهور توست.کی میآید؟ کی میشود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.
▫️«بهترین روز ، روز ظهور مولاست»
💌#دلنوشته_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
التماس دعا🤲
💕🧡💕
#تلنگر
: یه عزیزی میگفت 👤
``با امام زمان (عج) قرار بزارید °|🤝😊|•
``فقط حواستون باشه امام زمان (عج)
``قرار شمارو یادش هستاااا °|😉🙋♂|•
``یادداشت میکنه °|🌱🧐|•
``یجوری بگو که سخت نباشه °|🙌🏻💜|•
``نگو دیگه دروغ نمیگم...
دیگه غیبت نمیکنم..بگو:
[آقا من تلاشمو میکنم که تمام کارهایم در مسیر رضایت شما باشد به امید اینکه شما برای من دعا کنید]🤲🏻🌳🌺
💕💛💕
🌸عکس یادگاری
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود، موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین بیاد پایین، تا با من عکس بگیره
انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود... قبل جبهه هم کمتر خونه بود، راستش همیشه مسجد بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم...
آره فقط خدا خواست اینجوری تربیت بشه...
موقع جبهه رفتنش بهش گفتم هر جا میخواهی برو، خدا به همرات...
من سه تا از بچه هام رو، هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار میکنم، خدا ان شاءالله این هدیه ناقابل من رو قبول کنه، پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)...
چند سالی مفقودالاثر بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در همش می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بمونه، خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره...
راوی: مادر
شهید علی اکبر احمدیان
💌 ڪــلامشهـــید
🌹شهید سپهبد قاسم سلیمانی:
هرڪدام از شما یڪ شهــید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبڪــ زندگـــــی او را بڪار ببندید ببینید چطــور رنگ و بوی شهدا را به خود میگیرید و خدا به شما عنایت میکند.
💕🧡💕
#اندکےتفکر💚
اگر یڪ مذهبـے
مبارزه با #نفس نڪند؛
ممکن است جنایتهایے بکند
که از کفاࢪ هم بر نمےآید..🚶🏻♂
#استادپناهیان✨
💕💛💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✴️ توسل سرلشکر ارتش سوریه به شهید ایرانی، حاج #اصغر_پاشاپور
این چیزهاست که نه #تحریم میشه و نه کسی میتونه دربارهاش #مذاکره کنه.
هنر #حاج_قاسم ❤️
جامعه دو طبقه دارد:
یک : طبقهای که میخورد و کار نمیکند
دو : طبقهای که کار میکند و نمیخورد
دکتر علی شریعتی
💕💛💕
✅زیبا تــرین پاسخ ها
✍مردی نزد امیرالمومنین (ع) آمده و گفت:
از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام
تا هفت سوال از شما بپرسم:
➊چه چیز از آسمان عظیم تر است؟
➋چه چیز از زمین پهناورتر است؟
➌چه چیز از کودک یتیم ناتوان تر است؟
➍چه چیز از آتش داغ تر است؟
➎چه چیز از زمهریر سردتر است؟
➏چه چیز از دریا بی نیازتر است؟
➐چه چیز از سنگ سخت تر است؟
✍حضرت علـی (ع) فرمودند:
①تهمت به ناحق از آسمان عظیم ترست.
②حق از زمین وسیع تر است.
③سخن چینی شخص نمام از کودک یتیم
ضعیف تر است.
④آز و طمع از آتش داغ تر است.
⑤حاجت بردن به نزد بخیل از زمهریر سردتر است.
⑥بدن شخص با قناعت از دریا بی نیازتر است.
⑦قلب کافر از سنگ سخت تر است.
📚جامع الاخبار، فصل۵، فضائل امیرالمومنین (ع)
💕💛💕
📒 #خانواده_خودت
زن و شوهری نشسته بودند و یک لحظه شوهر به همسرش گفت
: میخوام بعد از چندین ماه پدر و مادرم و برادرانم و بچه هایشان فردا شب به صرف شام دور هم جمع کنم و زحمت غذا درست کردن را بهت میدم .
زن با اکراه گفت : ان شاءالله خیر میشه .
مرد گفت : پس من میرم به خانواده ام اطلاع بدم .
روز بعد مرد سرکار رفت و بعد از برگشتن به منزل به همسرش گفت : خانواده ام الان میرسن شام آماده کردی یا نه؟
زن گفت : نه خسته بودم حوصله نداشتم شام درست کنم آخه خانواده تو که غریبه نیستند یه چیز حاضری درست میکنیم .
مرد گفت : خدا تو رو ببخشه دیروز به من ميگفتی كه نمیتونم غذا درست کنم آخه الان میرسن من چيکار کنم ....
زن گفت : به آنها زنگ بزن و از آنها عذر خواهی کن اونها که غریبه نیستند .
مرد با ناراحتی از منزل خارج شد .
بعد از چند دقیقه درب خانه به صدا در اومد و زن رفت در را باز کرد و پدر و مادر و خواهر و برادرانش را دید که وارد خانه شدند.
پدرش از او پرسید پس شوهرت کجا رفته ؟
زن گفت : تازه از خانه خارج شد .
پدر گفت : دیروز شوهرت اومد خونمون و ما رو برای شام امشب دعوت کرد مگه میشه خونه نباشه ؟
و زن متحیر و پریشان شد و فهمید که غذایی که باید مي پخت برای خانواده خودش بود نه خانواده شوهر ؟
و سریع به شوهر خود زنگ زد و بهش گفت که چرا زودتر بهم نگفتی که خانواده منو برای شام دعوت کرده بودی ؟
مرد گفت : خانواده من با خانواده تو فرقی ندارند .
زن گفت : خواهش میکنم غذا هیچی تو خونه نداریم زود بیا خرید کن .
مرد گفت : جایی کار دارم دیر میام خونه اینها هم خانواده تو هستند فرقی نمیکنه یه چیزی حاضری درست کن بهشون بده همانطور که خواستی حاضری به خانواده ام بدی ..
و این درسی برای تو باشه که به خانواده ام احترام بگذاری .
👌 پس با مردم همانطوری معامله کن که برای خودت دوست داری ..
💕💛💕
❁❁
نیاز بہهیچ زبان شاعرانہاے نیسٺ
🌹فقط رَبَنا آتِنا فِے دنیا
❤️ڪربلا...ڪربلا...ڪربلا
🌹باز هم زائرتان نیستم از
❤️دور #سلام ارباب
#صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله🌷
💕🧡💕
#پندانه
✅مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است! گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سیاه پوست. زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سیاه که در آن گوشه نشسته است. دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سیاه را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم. مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاهپوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.
💥شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد !
💕💛💕
به گفته روانشناسان؛
وقتی گروهی از افراد در یک جمع شروع به خندیدن می کنند، در آن لحظه هر فرد به کسی نگاه می کند که او را بیشتر دوست دارد.
💕🧡💕