eitaa logo
پروانه های وصال
8.1هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
23.1هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
•• "عُـــــجبـــــ" خیلی بـــــد استـــــ هـــــر چقدر هـــــم خـــــوبـــــ هـــــستے، هـــــرکھ را دیـــــدے بـــــگو ایـــــن از من بھتر استـــــ. حـــــتے هروئینے را هـــــم در ڪـــــوچہ دیـــــدے، بـــــگو شاید او عـــــاقبت‌بخـــــیر شود، من‌بدبختـــــ! +پنـــــاه‌ببریم‌بھ‌خـــــدا:) 🌿 ‌💕💚💕
امـــــام صادق(ع):🌱 نافـــــرمانے والـــــدین از گـــــناهان ڪـــــبیره استـــــ؛ زیـــــرا خـــــداوند متعال فـــــرزند نـــــافرمان را عصـــــیانگر و بدبختـــــ قـــــرار داده استـــــ. 📚 منـــــتخب مـــــیزان الحـــــکمہ، ص۶۱۵،ح۶۷۶۲ 💕💛💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍💎 آدمها ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ هستند؛ ﺑﺎ ﻣﺪﺭﮎ... ﺑﺎ ﭘﻮﻝ... با شغل... با مقام... ﺑﺎ همسر... اما ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ. خوشبختی یعنی: احساس رضایت از هرچه داریم و هرچه هستیم 💕💙💕
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 101 🔶 انگیزه محبت بسیار انگیزه ارزشمندی هست و به تعبیری میشه گفت که "قله انگیزه
102 🔶 بعد هم ادب خانوادگی هست. اینکه انسان نسبت به پدر و مادر و برادر و خواهر خودش چه آدابی رو باید رعایت کنه. 🔸 پدر و مادر وظیفه دارن آداب رفتار در خانواده رو به فرزندانشون آموزش بدن. ❇️ برای آموزش هم بهترین راه اینه که پدر و مادر در خانواده و خصوصا جلوی فرزندانشون در هر زمینه ای تا اونجا که میشه آداب مختلف رو رعایت کنند. 🔹 یعنی بر خلاف خیلی از آموزش هایی که در طول زندگی از طریق رسانه ها به انسان میرسه، ادب باید بیشتر در رفتار والدین دیده بشه تا به فرزندان منتقل بشه. ✅ بعد هم آداب رفتار با فامیل هست و در مرحله بعد آداب رفتار در اجتماع و رفتار در برابر مسئولین جامعه باید به درستی رعایت بشه.
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_سي_دوم: در جستجوی حقیقت پدرش در رو باز کرد ... چقدر توي اين دو روز چهره اش خ
: بطری اسکاچ برگشتم سمت در ... - هيچ چيز مشخص نيست خانم تادئو ... نگاه امیدوارش مایوس شد ... - فکر مي کنم اونها رو از آقاي ساندرز گرفته باشه ... دقيق چيزي يادم نمياد ولي شايد جواب سوال تون رو پيش اون پيدا کنيد ... چشم هاش مصمم تر از آدمي بود که از روي حدس و گمان... اون حرف رو بزنه ... شايد نمي دونست اون فايل چيه ... اما شک نداشتم که مطمئن بود جواب سوالم پيش دنيل ساندرزه ... در ماشين رو بستم اما قبل از اينکه فرصت استارت زدن پيدا کنم ... يه نفر چند ضربه به شيشه زد ... آقاي تادئو بود ... شیشه رو که کشیدن پایین، موبايلش رو از جيبش در آورد ... - کارآگاه ... ميشه اون فايل ها رو براي منم بريزيد؟ ... مي خوام چيزهايي که پسرم بهشون گوش مي کرده رو، منم داشته باشم ... دستش رو گذاشت روي در ماشين ... حس کردم پاهاش به سختي نگهش داشته ... - سوار شيد آقاي تادئو ... هوا يکم سرد شده ... نشست توي ماشين ... کمي هم از پسرش حرف زد ... وقتي از تغييراتش مي گفت ... چشم هاش برق مي زد ... چقدر اميد و آرزو توي چهره خسته اون بود ... هنوز ديروقت نبود ... هنوز براي اينکه برم سراغ ساندرز و زنگ خونه اش رو به صدا در بيارم دير نشده بود ... اما حالم خيلي بد بود ... وقتي به پدر و مادرش فکر مي کردم و چهره و حالت اونها جلوي چشمم مي اومد ... با همه وجود دلم مي خواست جوابي پيدا کنم ... جوابي که توي اون مجبور نباشم به اونها، چيز دردناک تر و وحشتاک تري رو بگم ... جوابي که درد اونها رو چند برابر نکنه ... به اوبران قول داده بودم ... فردا مجبور نباشه من رو از کنار خيابون جمع کنه ... به جاي بار ... جلوي يه سوپرمارکت ايستادم ... توي خونه خوردن شايد حس تنهايي رو چند برابر مي کرد اما حداقل مطمئن بودم ... صبح چشمم رو توي جوب يا کنار سطل هاي آشغال باز نمي کنم ...يه بطري برداشتم ... گذاشتم روي پيشخوان مغازه ... دستم رو بردم سمت کيفم تا کارتم رو در بيارم ... سنگين شده بود ... انگشت هام قدرت بيرون کشيدن اون کارت سبک رو نداشت ... چند لحظه به کارت و بطري اسکاچ خيره شدم ... - حالتون خوبه آقا؟ ... نگاهم ناخودآگاه برگشت بالا ... - بله خوبم ... از خريد منصرف شدم ... و از در مغازه زدم بيرون ... کنار ماشين ايستادم و به انگشت هام خيره شدم ... - چه بلايي سر شماها اومده؟ ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_سي_سوم: بطری اسکاچ برگشتم سمت در ... - هيچ چيز مشخص نيست خانم تادئو ... ن
: ستایش از آنِ خداوندی است ... سوار ماشين ... به خودم که اومدم جلوي در آپارتمان دنيل ساندرز بودم ... با زنگ دوم در رو باز کرد ... - خواب بوديد؟ جا خورده بود ... لبخندي زد ... - نه کارآگاه ... بفرماييد تو ... دختر 4، 5 ساله اي ... واقعا زيبا و دوست داشتني ... با فاصله از ما ايستاده بود ... رفت سمتش و دستي روي سرش کشيد ... - برو به مامان بگو مهمون داريم ... - چندان وقتتون رو نمي گيرم ... بعد از پرسيدن چند سوال اينجا رو ترک مي کنم ... چند قدم بعد ... راهروي ورودي تمام شد ... مادرش روي ویلچر نشسته بود ... بافتني مي بافت و تلوزيون نگاه مي کرد ... از ديدن مادرش اونجا، خيلي جا خوردم ... تصويري بود که به ندرت مي تونستي شاهدش باشي ... زمينگيرتر از اين به نظر مي رسيد که بتونه به پسرش اجاره بده ... - منزل شيکي داريد ... مادرتون هم با شما و همسرتون زندگي مي کنه؟ ... با لبخند با محبتي به مادرش نگاه کرد ... و دوباره سرش برگشت سمت من ... - کار پرونده به کجا رسيد؟ ... موفق شديد ردی از قاتل پيدا کنيد؟... دستم رو کردم توي جيبم و گوشي موبايلم رو در آوردم ... - در واقع براي چيز ديگه اي اينجام ... مي خواستم ببينم مي تونيد اين فايل رو شناسايي کنيد و بهم بگيد چيه؟ ... و فايل صوتي رو اجرا کردم ... لبخند عميقي صورتش رو پر کرد ... لبخندي که ناگهان روي چهره اش خشک شد ... و در هم فرو رفت ... - فکر مي کنيد اين به مرگ کريس مربوطه؟ ... تغيير ناگهاني حالتش، تعجب عميقم رو برانگيخت ... - هنوز نمي تونم در اين مورد با قاطعيت حرف بزنم ... با همون حالت گرفته روي دسته مبل نشست ... و چشمان کنجکاو من، همچنان در انتظار پاسخ اين سوال بود ... لبخند دردناکي چهره اش رو پر کرد ... لبخندي که سعي داشت اون تبسم زيباي اول رو زنده کنه ... - چيزي که شنيديد ... آيات اول قرآنه ... سوره حمد ... آيات ستايش خدا ... حمد و ستايش از آنِ خداوندي است که پرورش دهنده مردم عالم است ... چپترها به مفهوم بخش يا قسمت نيست ... هر کدوم از اون چپترها يکي از سوره هاي قرآنه ... چهره من غرق در تحير بود ... تحيري که اون به معناي ديگه اي برداشت کرد ... - قرآن کتاب الهي آخرين فرستاده و پيامبر خدا ... حضرت محمده ... کتابي که براي هدايت انسان ها به سمت درستي و کمال نازل شده ... ناخودآگاه یه قدم برگشتم عقب ... - اسم قرآن رو شنيده بودم ... اما ... اين يعني؟ ... تو ... يک... و همزمان گفتیم ... - مسلمان ... - عربي ... ؟ ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 یک جرعه معرفت 💠 آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از دستی بلند پاداش گيرد. 💢 (معنی سخن اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكی انفاق می كند، هر چند كم باشد، خداوند پاداش او را بسيار می دهد، و منظور از (دو دست) در اينجا 👈 دو نعمت است، كه امام (علیه السلام) بين نعمت پروردگار، و نعمت از ناحيه انسان، را با كوتاهی و بلندی فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحيه بنده را كوتاه، و از ناحيه خداوند را بلند قرار داده است، بدان جهت كه نعمت خدا هميشگی و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا كه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمتها است ❇️ بنابراين تمام نعمتها به نعمتهای خدا باز می گردد، و از آن سرچشمه می گيرد) 📖 💕❤️💕 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
💙 خدایا ...💙دل .........💙کنده ام ...............💙از همه .................💙کس ................💙پناه ............💙من ......💙تویی 💙وبس
❤️الهی قلب هاتون مالامال اسیر و ❤️شیفته ی امام‌مهدی(عج) ❤️الهی آنچنان به درد هجرانش مبتلا شوید ❤️که قصه ی بی تابی تون ❤️زبانزد شهرتون بشه ⭐️شبتون مهدوی🌟