کوفته تره
مواد لازم برای ( 4 نفر )
گوشت چرخ کرده مخلوط (گوسفندی و گوساله) : 500 گرم
آرد نخود چی : 250 گرم
تره : 200 گرم
سبزی معطر خشک مرزه و ترخون : 1/2 پیمانه
جعفری : 100 گرم
پیاز : 1 عدد
پیاز داغ طلایی دو قاشق غذا خوری
رب : 1 قاشق غذا خوری
گوجه رنده شده : 2 عدد
نمک و فلفل و زردچوبه و پاپریکا به میزان لازم
آب ولرم: 2 پیمانه.
.
برای درست کردن کوفته ها مخلوط گوشتمون که بهتره 50 درصد گوسفندی و گوساله باشه با یک عدد پیاز رنده شده ، آرد نخودچی ، نمک ، فلفل ، زردچوبه و تره خرد شده ورز میدهیم تا مواد کاملا مخلوط بشه و میزاریم 15 دقیقه استراحت کنه .
.
سپس دستمون را خیس میکنیم تا نچسبه و به اندازه گردو گردشون میکنیم و در روغن داغ تفتشون میدیم تا حدی که رنگِ گوشتمون عوض بشه بعد از سرخ شدن داخل سُس کوفته میندازیم به مدت 30 دقیقه اجازه میدیم تا کاملا جا بیافته و روغن بندازه و سسِ غلیض و خوشمزه ای بهمون بده .
.
نحوه درست کردن سُسِ کوفته :
.
ابتدا پیاز داغ رو به همراه رب گوجه ، پودر گوجه و گوجه رنده با نمک ، فلفل و زردچوبه به همراه مرزه ، ترخون و مقداری تره خرد شده با یک قاشق روغن حیوانی تفت میدیم و بعد یک پیمانه آب جوش اضافه میکنیم حرارت را کم کرده به مدت 15 دقیقه تا کمی غلیظ شود و کوفته ها رو نیم ساعت درونش میپزیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 قدرت اراده روح از زبان یک تجربه گر مرگ موقت
▪️این قسمت: مهمان
▫️تجربهگر : آقای محمدحسین نظری
#تجربه_مرگ_موقت
🌸اگر کسي تو را با تمام مهربانيت
🌷دوست نداشت؛ دلگير مباش
🌸که نه تو گناهکاری نه او
🌸آنگاه که مهر می ورزی
🌷مهربانيت تو را
🌸 زيباترين معصوم دنيا ميکند
🌷پس خود را گناهکار مبين
🌸من عيسی نامي را می شناسم
🌷که ده بيمار را در يک روز شفا داد
🌸و تنها يکی سپاسش گفت
🌸من خدایی می شناسم كه
🌷ابر رحمتش به زمين و زمان باريده
🌸اما فقط يکی سپاسش
🌷می گويد و هزاران نفر کفر
🌸پس مپندار بهتر از آنچه
🌷عيسی و خدايش را
🌸 سپاس گفتند
🌷از تو برای مهربانيت قدردانی می کنند
🌸پس از ناسپاسی هايشان مرنج
🌷 و در شاد کردن دلهايشان بکوش که
🌸اين روح توست كه با مهربانی آرام ميگيرد
🌸تو با مهر ورزيدنت بال و پر ميگيری
🌷خوبی دليل جاودانگی تو خواهد شد
🌸پس به راهت ادامه بده
🌸دوست بدار نه برای آنکه
🌷دوستت بدارند
🌸تو به پاس زيبايی عشق
🌸عشق بورز و جاودانه باش
👤 شهاب حسینی
💕💚💕💚
می دانی؛
از یک جایی به بعد خیلی کم پیش می آید که از عمق جان لبخند بزنی،
وخوشحالی درونِ چشمانت برق بزند و تمام هیجانت را لو بدهد!
از همان سن و سال به بعد که دیگر موقع شنیدن صدای هواپیما سرت را بالا نمیگیری و بین انگشتانت، کوچک بودن آن را در آسمان اندازه نمیگیری!
از همانجا به بعد که موقع راه رفتن در کوچه و خیابان برایت مهم نیست،پایت از خطهای جدول بزند بیرون یا مرتب و قدم به قدم راه بروی میان آنها!
از همان روزها به بعد،
که خسته میشوی از بس قاصدک ها آرزوهایت را به خدا نمیرسانند ...
از همان روزها به بعد که قد میکشی،
اما سختی ها و مشکلاتچند برابر تو قد میکشند،
و تو از بیخِ وجودت شکسته میشوی! ...
ولی؛
مجبور به ادامه دادن با نقاب قدرتمند بودن هستی ...
#شقایق_انتظام
💕🧡💕🧡
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_هفتاد #ازدواج_صوری الحمدالله رب العالمین هواپیمایی ایران همیشه خدا تاخیر
بسم رب الصابرین
#قسمت_هفتاد_یکم
#ازدواج_صوری
یه قدم به سمت حرم حضرت عباس برداشتم پیشمان شدم
یاد خوابم افتادم
تو نجف یه خوابم دیدم
ورودی حرم حضرت عباس خوردم زمین
صدام می لرزید صادق جان بریم حرم آقا سیدالشهدا 😭😭😭
صادق:بریم خانم
قرارشدبعدش بریم حرم علمدار عشق
بعد باهم روبروی جایی که مشرف به مزار جناب حبیب بن مظاهر بود
صادق که اومد چشماش غرق اشک بود
من فدای مردم
نشستم کنارش
وقتش بود
دستش گرفتم تو دستم گفتم
-صادق
صادق:جان
-خیلی دوست دارم
صادق:چی پریا
-همسری دوست دارم
صادق:وای پریا
سفر کربلای ما با اعتراف عاشقانه من کامل شد
میتونستم عشق رو توچشمای اشک الودش معنی کنم😍
رفتیم شریعه فرات یاد نذر پریسا دوستم افتاد
میگفت تو فرات به نیت شهدا
ابوالفضل ململی ،حجت اسدی ، حمیدسیاهکلی، عبدالرحمن عبادی
گل انداخته
-صادق
منم میخوام
صادق:چی میخوای؟
-گل موخوام
صادق؛یا پیغمبر
پریا گل از کجا بیارم
پام میکوبیدم زمین میگفتم
موخوام
موخوام☹️🙁😫
کل کربلا گشتیم تا یه شاخه گل پیداکردیم 😁
اونم دست صادق گرفتم باهم گل پرت کردیم
به نیابت حضرت مهدی
سفر کربلا هم تموم شد
و الان درحل تحویل چمدان ها برای برگشتیم
داشتیم برمیگشتیم ولی دلم جامونده بود تو کربلا
نام نویسنده:بانو....ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی نویسنده حلال است🚫
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_هفتاد_یکم #ازدواج_صوری یه قدم به سمت حرم حضرت عباس برداشتم پیشمان شدم یا
بسم رب الصابرین
#قسمت_هفتاد_دوم
#ازدواج_صوری
اون روز خیلی خسته بودیم
برای همین دعوت مامان های گرامی انداختیم به فردا تا ماجرای سوریه رفتن صادق بگیم 😭😭😭
صبح که از خواب پاشدیم زنگ زدم مامان اینا شام بیان اینجا
صادق هم رفته بود سپاه
ساعت ۴بعدازظهر مرغارو از یخچال در آوردم گذاشتم سر گاز
تا همه کارا انجام بدم عصر شد
حالم خیلی بد بود همراهوکارکردن اشک میریختم
همسرم داشت میرفت سوریه
#اسماعیل_با_پای_خود_به_قتلگاه_میرود
دم دمای اذان بود که مهمونامون کامل شدند
مادرجون تا چشمش به چشمای قرمز من افتاد پرسید چرا چشمام قرمزه منم یه چیز سرهم کردم گفتمـ
ساعت ۸بود که صادق از سرکار اومد
شام که خوردیم
شروع کرد به حرف زدن
😖
نام نویسنده: بانو.....ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی نویسنده حلال است 🚫
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_هفتاد_دوم #ازدواج_صوری اون روز خیلی خسته بودیم برای همین دعوت مامان های
بسم رب الصابرین
#قسمت_هفتاد_سوم
#ازدواج_صوری
صادق شروع کرد به حرف زدن
من از پریا خانم خواستم دعوتتون کنه
تا یه موضوع مهم به همتون بگم
بعد به من نگاه کرد :پریا جان خانمم میای بشینی
صدام میلرزد گفت :بله چشم
نشستم کنارش
صادق ادامه داد
حقیقتا من هشت روز دیگه اعزام سوریه هست
هیچکس هیچی نگفت همه میدونستیم صادق عاشق دفاع از حرم بی بی حضرت زینب هست
اما حال من اصلا خوب نبود همه نگاها غمگین و غصه دار سمت من بود 😞
به بهانه شام رفت تو اشپزخونه بغض گلومو چنگ میزد😭
اما نه نباید کم بیارم
بعداز یه نیم ساعت غذا کشیدم همه با غذا بازی میکردن
آخرشم تو سکوت همه رفتن
اون شب به سختی تموم شد
تو اون یه هفته مونده به اعزام صادق
دوستاش میومدن ازش التماس دعا داشتن که رفتی مارو هم دعاکن
یه سریاشون هم خیلی خوشحال بودن که صادقم همرزمشونه
ولی حال من...😭😭
نام نویسنده :بانو....ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
✌️❤️✌️❤️✌️❤️✌️❤️✌️❤️✌️❤️
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_هفتاد_سوم #ازدواج_صوری صادق شروع کرد به حرف زدن من از پریا خانم خواستم
بسم رب الصابرین
#قسمت_هفتاد_چهارم
#ازدواج_صوری
یک هفته مثل برق باد گذشت
چند ساعت دیگه صادق باید بره سپاه
شب اونجا باید باشن بعدش از همونجا میبرنشون فرودگاه
بعد پرواز به سمت بی بی
داشتم ساکشو میبستم
البته با هق هق
پاشدم اتو رو زدم به برق اورکتش و شلوار نظامیش اتو زدم اشکام میریخت روی لباسش😭
یهو از پشت دستش گذشت رو شانه ام سریع اشکام پا کردم
پریا چرا گریه میکنی؟😳
-صادق خیلی سخته
خیلی امکانش کمه برگردی 😢😢😢
صادق:نمیرم سپاه امشب
پاشو بریم تپه نورالشهدا
خوشحال شدم ولی میدونستم امشب نرفته ولی فردا صبح که میره😭
تو نورالشهدا درحالیکه سرم به شانش بود و گریه میکردم
سرم بلند کرد و گفت پریا من که رفتم یه حقایقی فهمیدی
فشم ندیا و نفرینم نکنیا
-وا😳😳
این حرفا چیه
صادق:بعدا میفهمی
هروقت آروم شدی بگو بریم خونه
پریا
-جانم
صادق: من جانباز بشم
بازم به پام میمونی؟😢😢
-صادق کم اشک منو دربیار
ان شاالله تو سالم برمیگردی
بعدم اگه زبانم لال
جانباز یا موجی شدی
من کنارتم عزیزم ☺️
اونشب صادق کنارم موند تا اذان صبح
اذان صبح بعد نماز که خوابم برد
رفت
عروس ۱۵روزه شوهرش رفت سوریه
وقتی بیدارشدم و با جای خالیش روبرو شدم نشستم گوشه اتاق و هق هق میکردم😭
#منم_باید_برم_بایدبرم_سرم_بره_نذارم_هیچ_حرامی_سمت_حرم_بره
#کلناعباسک_یازینب
نام نویسنده:بانو....ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_هفتاد_چهارم #ازدواج_صوری یک هفته مثل برق باد گذشت چند ساعت دیگه صادق بای
بسم رب الصابرین
#قسمت_هفتاد_پنجم
#ازدواج_صوری
همین جوری داشتم گریه میکردم
که صدای تلفن بلندشد
باصدای تلفن بلند شدم
رفتم سمت تلفن
-بله
سلام خانمی
پریا صادق فدات بشه
گریه کردی؟
-خوب چیکار کنم از خواب بیدار شدم دیدم نیستی
دلم گرفت
الان کجایی عزیزم؟
صادق:فرودگاهم
داریم میریم
رسیدم بهت زنگ میزنم مراقب خودت باش
صادق:چشم
یاعلی
صادق تا رسید زنگ زد
مادر و مادرجون هردوشون حواسشون به من بود
صادقم سعی میکرد هرروز زنگ بزنه
یه هفته از رفتنش گذشته بود
ومن شبیه مرده قبرستون بودم
داشتم حاضر میشدم برم دعای کمیل که تلفن زنگ خورد
یعنی میشه صادق باشه
-الو
&&الوسلام خانمم
خوبی؟
-😍😍😍صادق تویی ؟؟حالت خوبه؟
پریا بانو زنگ زدم خداحافظی کنم
-😳یعنی چی؟
&&چندساعت دیگه قرار بزنیم به دل حرمله
بدی دیدی حلال کن
اشکام مثل بارون از چشمام میومد
صدام میلرزدتمام تنم یخ شد 😭
صادق چنددفعه صدام زد
با صدایی که میلرزیدگفتم
-حلالی اقایی😭
دوست دارم
&&من دوست دارم
خداحافظ
وقتی قطع شد گوشی رو محکم چسبوندم به قفسه سینم باصدای بلند گریه میکردم و بی بی زینب رو صدامیزدم😭😭😭
#یا_زینب😓
نام نویسنده:بانو....ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✅ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
حدیث داریم که شیطان با سه طایفه کاری ندارد.
آنهایی که یاد خدا میکنند،
آنهایی که هنگام سحر بلند میشوند و استغفار میکنند
و آنهایی که از ترس خدا هنگام سحر گریه و انابه میکنند.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#نماز_شب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه
عجب حال و هوای کربلایت
دل ما را هوایی کرده مولا
بده رخصت بیاییم تا ببوسیم
ضریح خوشگل شش گوشه ات را
#شب_جمعہ ✨
#شب_زیارتےارباب_بےڪفݧ
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#اللهم_ارزقنا_کربلا🙏
🌸🍃
🌷باسم رب المهدی
سلام صبح بخیر
باز هم جمعه و
آرزوی ظهور عشق
ذکر روز جمعه
صد مرتبه ❤️صلوات
اللهم صل علی محمد
وآل محمدوعجل فرجهم
🌷خدایا به برکت صلوات
امام غایبمان رابرسان. ❤️
"آمین"🙏
ذکر روز جمعه ۱۰۰ مرتبه 🌺
🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم ْ🌺
🌺 خدایا درود بفرست
✨بر محمد و آل محمد
🌺این ذکر موجب
✨عزیز شدن میشود
🌸🍃