❤️اگر خدا را دوست داری❤️
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠لا یسخر قوم من قوم
👈🏻همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠ولا تلمزوا انفسکم
👈🏻از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠ولا تنابزوا بالالقاب
👈🏻 «لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠و انفقوا فی سبیل الله
👈🏻در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠و بالوالدین احسانا
👈🏻و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠اجتنبوا کثیرا من الظن
👈🏻از بسیاری «از گمان ها دوری کنید»
💕❤️💕❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نخستین تصاویر از خدمات جهادی و خیرخواهانه حجت الاسلام شهید دارایی که عصر دیروز به خیل شهدا پیوست
🍴🥮#کیک_شکلات_سرد
🍮مواد لازم:🍮
کشمش ————— 85 گرم
گردو ————— 85 گرم
بیسکویت گندمی ————— 225 گرم
شکرقهوه ای ————— 50 گرم
کره ————— 225 گرم
شکلات ————— 225 گرم
قهوه دم کرده ————— 3 ق . غ
وانیل ————— نصف ق . غ
طرز تهیه:🍭
ابتدا کره و شکلات خرد شده را به روش بنماری (حرارت غیرمستقیم) گرم می کنیم .
در ظرف دیگری بیسکویت ها را کاملا خرد کرده و گردو را هم پس از خرد کردن به آن اضافه می کنیم .
کمی شکر قهوه ای به پودر بیسکویت و کمی هم به شکلات و کره اضافه می کنیم.
وانیل را با قهوه دم کرده مخلوط می کنیم و به مایع شکلات می افزاییم.
کشمش را به مخلوط بیسکویت اضافه می کنیم .
سپس مایع شکلات و کره را به بیسکویت ها اضافه کرده و خوب مخلوط می کنیم .
مواد آماده شده را درون قالب ریخته و ابتدا به مدت 10 دقیقه در فریزر و پس از آن به مدت 1 ساعت و 30 دقیقه درون یخچال می گذاریم .
🍍#ترافل_آناناس🍞
🧇🧈مواد لازم:🧇🧈
کمپوت آناناس ۵۰۰ گرم
خامه ۲۰۰ گرم
زنجبیل ۱ق.م
پنیر خامه ای ۱۰۰ گرم
شیر کاکائو ۱فنجان
پودر ژله آناناس ۱بسته
کیک وانیلی ۵۰۰ گرم
🍍🍍طرز تهیه:🍍🍍
ابتدا در ظرفی پودر ژله را با آب جوش مخلوط می کنیم تا حل شود بعد در یخچال گذاشته تا خودش را بگیرد.
کیک را برش می زنیم در ظرفی چیده بعد کمی زنجبیل را در شیر کاکائو رنده می کنیم با کمی آب آناناس روی کیک می ریزیم تا به خردش برود.در ظرفی پنیر خامه ای و خامه را خوب هم می زنیم تا یکدست شود.اناناس خرد کرده را روی کیک پخش کرده سپس خامه و پنیر هم زده را می ریزیم به همه جای کیک پخش می کنیم،در مرحله آخر ژله سفت شده را به شکل خرده شیشه در آورده روی خامه می ریزیم در یخچال گذاشته و آماده سرو است.
.
🍱#خوراك_كدو_ترش
🥗مواد لازم:
كدوى سبز ٦عدد
زرشك ٧ق.غ
پياز مربّع خرد شده ١عدد
غوره ١٠٠ گرم
دارچين ١ق.م
زرد چوبه ١ق.م
گوجه فرنگى ٣عدد
🍱🍴طرز تهيه:🥘
ابتدا در تابه ١ق.غ روغن مى ريزيم پياز خرد شده را مى ريزيم كدو را برش زده روى پياز ريخته درب تابه را گذاشته تا با بخار نرم و سرخ شود. بعد از سرخ شدن كدو(گوجه فرنگى خرد شده،غوره،زرشك،دارچين،زردچوبه،نمك و فلفل را اضافه مى كنيم) سپس حدود نيم ليتر آب مى ريزيم درب تابه را گذاشته تا كاملاً جا بيوفتد و آماده سرو است..
🫔🫔#ساندویچ_میگو_و_ذرت
مواد لازم:🍤🌽
میگو ۲۰۰ گرم
پیاز خلال شده ۱عدد
ذرت پخته ۳۰۰ گرم
لیمو ترش ۲عدد
سس باربیکیو ۳ق.غ
ماست موسیر ۱۵۰ گرم
فلفل قرمز خشک ۲عدد
گشنیز ۲۰ شاخه
سس خردل ۲ق.غ
🥮طرز تهیه:
ابتدا در تابه کمی روغن می ریزیم پیاز خلال شده و میگو را باکمی نمک با هم تفت می دهیم،بعد آب لیمو ترش و سس باربیکیو را ریخته و با هم تفت داده سپس ذرت و فلفل قرمز خشک را اضافه کرده درب تابه را گذاشته به مدت ۵ دقیقه تا بپزد. برای درست کردن سس (گشنیز،ماست موسیر و سس خردل) را در خرد کن می ریزیم تا کاملاً یکدست شود. نان باگت را برش زده کمی از سس به همه جای نان پخش کرده مقداری از مخلوط میگو را می ریزیم و آماده سرو است..
پروانه های وصال
❣❤️❣❤️❣❤️❣ #رمان_مدافع_عشق_قسمت34_بخش_ششم #هوالعشـــق ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ پدرت به مادرت گفت و تاچندروز خا
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️👸
❣❤️❣❤️❣❤️❣
ازاتاق بیرون میروی و تاکید میکنی باچادر پشت سرت بیایم.
میخواهم همه چیز هرطور که تومیخواهی باشد.ازپله ها پایین میرویم.همه درراهرو جلوی درحیاط ایستاده اند و گریه میکنند.تنها کسی که بیخیال تمام عالم بنظرمیرسد علی اصغراست که مات و مبهوت اشکهای همه گوشه ای ایستاده.مادرت ظرف اب را دستش گرفته و حسین اقا کنارش ایستاده
فاطمه درست کنار درایستاده و بغض کرده. زینب و همسرش هم امده اند برای بدرقه.پدر و مادر من هم قراربود به فرودگاه بیایند.
نگاهت را درجمع میچرخانی و لبخند میزنی
_ خب صبر کنید که یه مهمون دیگه هم داریم.
همه باچشم ازت میپرسند
_ کی؟....کی مهمونه؟...
روی اخرین پله میشینی و به ساعت مچی ات نگاه میکنی..
زینب میپرسد
_ کی قراره بیاد داداش؟
_ صبرکن قربونت برم...
هیچ کس حال صحبت ندارد.همه فقط ده دقیقه منتظر ماندیم که یکدفعه صدای زنگ در بلند میشود
ازجا میپری و میگویی
_ مهمون اومد..
به حیاط میدوی و بعداز چندلحظه صدای باز شدن در و سلام علیک کردن تو با یک نفر بگوش میرسد
_ به به سلام علیکم حاج اقا خوش اومدی
_ علیکم السلام شاه دوماد !چطوری پسر؟...دیر که نکردم.؟
_ نه سروقت اومدید
همانطور صدایتان نزدیک میشود که یک دفعه خودت بامردی با عمامه مشکی و سیمایی نورانی جلوی در ظاهر میشوید.مرد رو بهمه سلام میکند و ما گیج و مبهوت جوابش رامیدهیم.همه منتظرتوضیح توایم که تو به مرد تعارف میزنی تاداخل بیاید.اوهم کفش هایش راگوشه ای جفت میکند و وارد خانه میشود.راه را برایش باز میکنیم.به هال اشاره میکنی که _ حاجی بفرمایید برید بشینید...مام میایم
اومیرود و تو سمت ما برمیگردی و میگویی
_ یکی به مادرخانوم پدرخانومم زنگ بزنه بگه نرن فرودگاه بیان اینجا...
مادرت ظرف آب را دستم میدهد و سمتت می آید
_ نمیخوای بگی این کیه؟باز چی تو سرته مادر...
لبخند میرنی و رو بمن میکنی
_ حاجی از رفقای حوزس...ازش خواستم بیاد قبل رفتن عقدمنو ریحان رو بخونه!....
حرف ازدهانت کامل بیرون نیامده ظرف از دستم میفتد ...
همگی بادهان باز نگاهت میکنیم...
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#ادامه_دارد.
❣❤️❣❤️❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️👸 ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ازاتاق بیرون میروی و تاکید میکنی باچادر پشت سرت بیایم. میخواهم همه چیز ه
خم میشوی و ظرف رااز روی زمین برمیداری
_ چیزی نشده که...گفتم شاید بعدن دیگه نشه
دستی به روسری ام میکشی
_ ببخش خانوم بی خبر شد.نتونستی درست حسابی خودتو شبیه عروساکنی...میخواستم دم رفتن غافلگیرت کنم...
علاقه ات میشود بغض در سینه ام و نفسم را بشماره میندازد...
چقدر دوست دارم علی!
چقدر عجیب خواستنی هستی
خدایا خودت شاهدی کسی را راهی میکنم که شک ندارم جز ما نیست...
ازاول #اسمانی بوده ... 💞
امن یجیب #قلب من چشمان بی همتای توست
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#ادامه_دارد.
❣❤️❣❤️❣❤️❣
نویسنده این متن👆:
#میم_سادات_هاشمی👉
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
خم میشوی و ظرف رااز روی زمین برمیداری _ چیزی نشده که...گفتم شاید بعدن دیگه نشه دستی به روسری ام میکش
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#رمان_مدافع_عشق_قسمت35_بخش_اول
#هوالعشـــق ❤️
❣❤️❣❤️❣❤️❣
همانطور که هاج و واج نگاهت میکنم یکدفعه مثل دیوانه ها آرام میخندم.
زهرا خانوم دست درازمیکند و یقه ات را کمی سمت خود میکشد
_ علی معلومه چته؟...مادر این چه کاریه؟میخوای دخترمردم بدبخت شه؟...نمیگی خانواده اش الان بیان چی میگن؟
خونسرد نگاه آرامت را به لبهای مادرت دوخته ای.دودستت را بلند میکنی و میگذاری روی دستهای مادرت.
_ اره میدونم دارم چیکار میکنم...میدونم!
زهرا خانوم دودستش را از زیر دستهایت بیرون میکشد و نگاهش را به سمت حسین اقا میچرخاند
_ نمیخوای چیزی بگی؟...ببین داره چیکار میکنه!...صبرنمیکنه وقتی رفت و برگشت دختر بیچاررو عقد کنه!
اوهم شانه بالا میندازد و به من اشاره میکند که:
_ والا زن چی بگم؟...وقتی عروسمون راضیه!
چشمهای گرد زهرا خانوم سمت من برمیگردد.از خجالت سرم را پایین میندازم و اشک شوقم را از روی لبم پاک میکنم
_ دختر...عزیز دلم! منکه بد تورو نمیخوام!یعنی تو جدن راضی هستی؟...نمیخوای صبر کنی وقتی علی رفت و برگشت تکلیفت رو روشن کنه؟
فقط سکوت میکنم و او یک آن میزند پشت دستش که:
_ ای خدا!...جووناچشون شده اخه
صدای سجاد درراه پله میپیچد که
_ چی شده که مامان جون اینقد استرس گرفته؟
همگی به راه پله نگاه میکنیم.او آهسته پله هارا پایین می آید.دقیق که میشوم اثر درد را در چشمان قرمزش میبینم.لبخند لبهایم را پر میکند.پس دلیل دیر امدن از اتاقش برای خداحافظی ،همین صورت نم خورده از گریه های برادرانس...
زینب جوابش را میدهد
_ عقد داداشه!
سجاد باشنیدن این جمله هول میکند، پایش پیچ میخورد و از چند پله اخر زمین میخورد.
زهراخانوم سمتش میدود
_ ای خدا مرگم بده! چت شد؟
سجاد که روی زمین پخش شده خنده اش میگیرد
_ چیه داداشه؟..بلاخره علی میخوای بری یا میخوای جشن بگیری؟...دقیقا چته برادر
و بازهم بلند میخندد.مادرت گوشه چشمی برایش نازک میکند
_ نعخیر.مثل اینکه فقط این وسط منم که دارم حرص میخورم.
فاطمه که تابحال مشغول صحبت باتلفن همراهش بود.لبخند کجی میزند و میگوید
_ به مریم خانوم و پدر ریحانه زنگ زدم.گفتم بیان...
زینب میپرسد
_ گفتی برای چی باید بیان؟
_ نه!فقط گفتم لطف کنید تشریف بیارید.مراسم خداحافظی توخونه داریم...
_ عه خب یچیزایی میگفتی یکم اماده میشدن
تو وسط حرفشان میپری
_ نه بزار بیان یهو بفهمن! اینطوری احتمال مخالفت کمتره 💞
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#ادامه_دارد.
❣❤️❣❤️❣❤️❣
نویسنده این متن👆🏻:
#میم_سادات_هاشمی👉🏻
❣❤️❣❤️❣❤️❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
❣❤️❣❤️❣❤️❣ #رمان_مدافع_عشق_قسمت35_بخش_اول #هوالعشـــق ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ همانطور که هاج و واج نگاهت میکنم
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#رمان_مدافع_عشق_قسمت35_بخش_دوم
#هوالعشـــق ❤️
❣❣❤️❣❤️❣
شوهر زینب که درکل ازاول ادم کم حرفی بود.گوشه ای ایستاده و فقط شاهد ماجراست.روحیات زینب را دارد.هردوبهم می ایند.
تو مچ دستم را میگیری و روبهمه میگویی
_ من یه دودیقه باخانومم صحبت کنم
ومرا پشت سرت به اشپزخانه میکشی.کنار میز می ایستیم و تو مستقیم به چشمانم خیره میشوی
سرم را پایین میندازم.
_ ریحانه؟اول بگو ببینم ازمن ناراحت که نشدی ؟
سرم را به چپ و راست تکان میدهم.
تبسم شیرینی میکنی و ادامه میدهی
_ خدارو شکر.فقط میخوام بدونم از صمیم قلبت راضی به اینکار هستی.
شاید لازمه یه توضیحاتی بدم..
من خودخواه نیستم که بقول مادرم بخوام بدبختت کنم!
_ میدونم..
_ اگر اینجا عقدی خونده شه دلیل نمیشه که اسم منم حتمن میره تو شناسنامه ات
باتعجب نگاهت میکنم
_ خانومی! این عقد دائم وقتی خونده میشه.بعدش باید رفت محضر تا ثبت شه
ولی من بعد ازجاری شدن این خطبه یراست میرم سوریه
دلم میلرزد و نگاهم روی دستانم که بهم گره شده سر میخورد.
_ من فقط میخواستم که...که بدونی دوست دارم.واقعا دوست دارم.
ریحانه الان فرصت یه اعترافه.
من ازاول دوست داشتم! مگه میشه یه دختر شیطون و خواستنی رو دوست نداشت؟ اما میترسیدم...نه ازینکه ممکنه دلم بلرزه و بزنم زیر رفتنم! نه!..بخاطر بیماریم! میدونستم این نامردیه درحق تو! اینکه عشقو ازاولش درحقت تموم میکردم! الان مطمعن باش نمیزاشتی برم!
ببین..اینکه الان اینجا وایسادی و پشت من محکمی.بخاطر روند طی شده اس.اگر ازاولش نشون میدادم که چقدر برام عزیزی
حس میکنم صدایت میلرزد
_ ریحانه ....دوست نداشتم وقتی رفتم تو بااین فکر برام دست تکون بدی که " من زنش نبودم و نیستم" ما فقط سوری پیش هم بودیم
دوست دارم که حس کنی زن منی! ناموس منی.مال منی
خانوم ازدواج قراردادی ما تا نیم ساعت دیگه تموم میشه و تو رسما و شرعا...و بیشتر قلبا میشی همسرهمیشگی من!
حالا اگر فکر میکنی دلت رضا به این کار نیست! بهم بگو
حرفهایت قلبم رااز جا کنده.پاهایم سست شده.طاقت نمی اورم و روی صندلی پشت میز وا میروم. تو ازاول مرا دوست داشتی...نگاهت میکنم و توازبالای سر باپشت دستت صورتم را لمس میکنی.توان نگه داشتن بغضم را ندارم.سرم را جلو می اورم و میچسبانم به شکمت...همانطور که ایستاده ای سرم را دراغوش میگیری. به لباست چنگ میزنم و مثل بچه ها چندبار پشت هم تکرار میکنم
_ توخیلی خوبی علی خیلی..
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#ادامه_دارد.
❣❤️❣❤️❣❤️❣
نویسنده این متن👆🏻:
#میم_سادات_هاشمی👉🏻
❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️
❤️❣️❤️❣️❤ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨﷽✨
🔶 حکمت وجوب روزه
✍در حدیث كالصحيح منقول است كه امام رضا علیه السلام در جواب سؤالهاى محمد بن سنان نوشتند :در علت روزه كه از جهت آن است كه انسان بيابد سختیِ گرسنگى و تشنگى را، و به سبب آن نفس اماره ذليل شود، چون قوت او از شهوات است، و با تضرع شود و چون فرمان الهى برده است ثواب بايد، و قرب الهى او را حاصل شود، و عادت كند نفس بر صبر، و به اندك جفائى كه كشد او را راهنمايى كند بر سختی هاى آخرت، با آنكه اكثر شهوات از خوردن حاصل مى شود.
و به سبب نخوردن هیبت شهوات شكسته مى شود، و روزه پند دهندهٔ او باشد در دار دنيا كه قدر گرسنگان را بداند و راهنما باشد بر گرسنگى روز قيامت، و جمعى كه در هواهاى گرم روزه داشته باشند گرماى قيامت را نكند، و هرکس آتش روزه در اندرون او شعله كشيده باشد آتش جهنم را نبيند، و فكر كند كه اندك حرارتى با اندك گرسنگى دنیا را هرگاه تاب نداشته باشد، با آن گرمى و گرسنگى آخرت چه خواهد كرد؟ و بداند كه هرگاه جمعى در اين دنیا فقير باشند حال ايشان چگونه است.
و همچنين جمعى كه در آنجا گرسنگى كشند تا كارى نكنند كه در دار دنيا به فقر و محنت مبتلا شود و در دار عقبى به فقر و عذاب گرفتار شود و هر گاه آدمى تاب اين جفا ندارد تاب آن چون خواهد داشت.
✅ در حدیث حسن كالصحيح از فضل مرويست كه حضرت امام رضا صلوات اللَّه عليه فرمودند اين علتها را از جهت صوم، و در آخر به اين عنوانست که:
تا استدلال كنند به سبب مشقت روزه كه چگونه مى گذرد بر فقرا در روزه و غير روزه به سبب فقر، تا باعث شود كه حقوقى كه حق سبحانه و تعالى در مال ايشان واجب گردانيده است را بدهند.
📚 لوامع صاحبقرانی ، ج 6 ، ص ١٤٨ .
💕💜💕💜
#زرنگ_بازی_دربیار😎👊
💥ماه رمضون یه فرصت ویژست برای ڪسایی که یک عمر اشتباه رفتن☹️
یک عمر از خدا دور بودن و دستشون خالی خالیه😫
اونا میتونن تو این ماه یه تَنه تمومِ خوب نبودنا،تموم قران نخوندنا،تموم ذکر نگفتناشونو راحت جبران کنن💪🏻
➕اقای پناهیان میگن:میتونین همه ی ایندتونو تضمین ڪنید باهاش😍
میگن:هر ماه رمضون برای یه سال نیست....برای یه عمره😍👍
اقا تو این ماه کافیه شما یڪ ایه بخونی تا ثواب ختم قرانو بهت بدن😳
ڪافیه بخوابی تا برات عبادت بنویسن🙄
کافیه نفس بکشی تا برات ذڪرگفتن نوشته بشه😍
تازه ماهه بخششو رحمتمهست یهجوراییتواینماه کامل میتونیم پاک بشیم وبہ تنظیمات ڪارخونه برگردیم😂👌
اقا دیگه چی میخوای؟؟
دیگ چی بهتر از این؟؟
پس بدوییم🏃♂ همین اولاش،دست ب کارشیم و تا میتونیم این ماه بزرگو دریابیم😎👊
🌻ماهی ڪہ توش واقعااا ثواب ریخته
و همونطور ڪہ گفتیم برای ثواب کردن فقط کافیه که نفس بڪشی👌😊😍
💕🧡💕🧡
هدایت شده از پروانه های وصال
🌹 @parvaanehaayevesaal💕
خدایا
قسمت میدهم
به حق فرق شکافته مولایمان
حضرت علی (ع)
دراین لحظات افطار
تمام مریضها را
شفا عاجل عنایت بفرما
یارب
دل یتیمان را شاد
و دعاهای دلهای
شکسته را مستجاب کن
هدایت شده از پروانه های وصال
الهی در این لحظات
نزدیک افطار
جویبار محبتت را
همیشه بر روح و جانمان
جاری کن!
و نورایمانت
را بر قلبمان بتابان
و بخششت را
چون کوهی محکم
تکیه گاهمان کن!
آمین
طاعاتتون قبول و التماس دعا🌹
💕❤️💕
حاج آقا قرائتی👇
👈 اینکه #سحر برای سحری بلند میشویم, خب نماز شب هم بخوانیم
خیلی برای نماز شب حدیث داریم. نماز شب یازده رکعت نماز مثل نماز صبح.
پنج تا دو رکعتی, یکی یک رکعتی.
خلاص❗️
اگر هم وقت کم است بدون "قل هو الله احد" بخوان
چقدر طول میکشد❓
با رکوع و سجودهایش یک ربع می کشد.
خب سحری خوردیم ده دقیقه دیگر اذان است. این ده دقیقه نخوابیم
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم.
✨پیامبر گرامیﷺ فرمودند:
🌸" هنگامی که بگویید:
( بسم الله الرحمن الرحیم )
✨خدای بلند مرتبه می فرماید:
🌸بندهام با نام من آغاز کرد و سزاوار
✨است بر من که کارهایش را بهپایان
🌸رسانم و کامل کنم
✨و در احوال او برکت قرار دهم ..."
✨مهربانا !
🌸با توکل به اسم اعظمت آغاز،
✨میکنیم هفتمین روز
🌸ماه مبارک رمضان را،
✨به امید رحمت و برکتت ..
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌸🍃
✨خدایا....
🌸کیست که شیرینی محبت تو را
✨چشیده باشد و جز تو آهنگ
🌸دیگری را بکند
✨خدایا...
🌸قرار ده ما را از زمره کسانی که
✨برای عبادتت او را لایق کردی و در
🌸ارادت خویش دل خوشش کردی و
✨برای مناجات خویش انتخابش کردی
🌸و بریدی از او هر چه را
✨که موجب بریدنش از تو میگردد.
.🌸🍃