بیست جمله کوتاه و ناب👌
1.خوشبختی خانه در خدا پرستی است.
2.عزت خانه در دوستی است.
3.ثروت خانه در شادی است.
6.زیبایی خانه در پاکیزگی است.
5.پاکی خانه در تقوا است.
6.نیاز خانه در معنویات است.
7.استحکام خانه در تربیت است.
٨.گرمی خانه در محبت است.
9.صفای خانه درمحبت است.
10.پیشرفت خانه در قناعت است.
11.لذت خانه در سازگاری است.
12.سعادت خانه در امنیت است.
13.روشنایی خانه در آرامش است.
14.رفاه خانه در حرمت و تفاهم است.
15.ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است.
16.سلامتی خانه در نظافت و پاکیزگی است.
17.صفت خانه در انصاف و گذشت است.
17.شرافت خانه در لقمه حلال است.
19.زینت خانه در ساده بودن است.
20.آسایش خانه در انجام وظیفه است.
💕💚💕💚
•••
#حرفحق🌸✨
آنچهبرای
خواهرخودنمیپسندی
برایخواهردیگرانهمنپسند،مشتی !!
_________
🔘پسریکه غیرتداشته باشه سمت روابطحرامنمیره
میدونی چرا؟
چون ناموس دیگران رو مثل ناموس خودش میدونه و میدونه هرکاری کنه سر ناموس خودشم میاد😣
(رفیق اینی که گفتم حدیث اهل بیته)
👈🏻هروقت خواستی یکاری کنی به این فکر کن خوشت میاد یکی با ناموس خودت همینکارو کنه؟!
اگه جوابت منفی بود مشخص میشه که اونکار غلطه...
#خیلیحواسمونباشه
💕💜💕💜
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کباب_سیخی😍😋
۲۰۰ گرم چرخ کرده . ۱ عدد پیاز رنده شده و آب گرفته شده . روغن مایع نصف فنجان . نمک فلفل کاکوتی پول بیبر . همه مواد رو با هم مخلوط میکنیم بعد به سیخ چوبی ها میزنیم مثل تصویر و کنار میزاریم تا بقیه کارها رو انجام بدیم . حالا برای قسمت سبزیجات مواد لازم :کدو دو عدد نگینی خورد شده . سیب زمینی دو عدد خرد شده . پیاز خرد شده یک عدد .فلفل دلمه ای قرمز و سبز هر کدام یک عدد . نمک و فلفل . روغن مایع سه قاشق غذا خوری همه صیفی جات رو با هم مخلوط میکنیم داخل سینی فر میریزبم و از رویش کباب ها را میچینیم و بعد نوبت میرسه به سس : یک قاشق غذا خوری رب گوجه فرنگی آب نصف لیوان . روغن مایع ۳ قاشق نمک همه مواد سس رو مخلوط میکنیم و از روی کباب ها و سبزیجات میریزیم و در فر ۱۸۰ درجه اول به مدت ۲۰ دقیقه میزاریم بعد از بیست دقیقه روی سینی کاغذ روغنی میکشیم و دوباره در فر قرار میدیم به مدت حدود ۴۰ دقیقه البته دمای فرها باهم فرق داره بهتره خودتون سر بزنید و از پختن سبزیجات مطمین بشین
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ران_مرغ_فری😍😋
سیر
فلفل قرمز ( پاپریکا)
فلفل قرمز تند (پرک)
آویشن
نمک
ماست
مایونز
روغن زیتون
همه مواد را با ران های مرغ خوب ورز میدیم
روش فویل میکشیم از یک ساعت تا یک شب( بستگی به زمان خودتون داره) تو یخچال استراحت میدیم تا ران ها مزه دار بشن
بعد در فر 235 درجه به مدت 1 ساعت ( تا وقتی مرغ ها کاملا پخته و نرم بشه)
#کیک_ماست_و_لیمو 😊😋 کیکی متفاوت با بافتی کااااملا سبک و اسفنجی.
مواد لازم:
ارد 180 گرم
ماست خامه ای کاله (سون) 100 گرم
شکر 140گرم
تخم مرغ 3عدد
روغن مایع 100گرم
بیکینگ پودر 1ونیم قاشق چایخوری
رنده پوست لیمویاپرتقال 1قاشق سوپخوری پر
طرز تهیه
ابتدا روغن ،شکر و پوست لیمو را با همزن بزنید.تخم مرغ هارا دانه دانه اضافه کرده وهربار حدود یک دقیقه بزنید و بعد از مخلوط شدن (آرد را با بیکینگ پودر مخلوط کرده وسه بار الک کنید ) طی سه مرحله وبه تناوب ماست و ارد را به مخلوط اضافه کنید .مواد اماده را داخل قالب لوف که چرب کرده و ارد پاشیده اید ریخته و در فر ازپیش گرم شده به مدت40 تا 50دقیقه یا تازمانیکه تستر تمیز بیرون بیاد بگذارید
دمای فر 160درجه تا 170 درجه
من برای این قالب از دو برابر دستور استفاده کردم و زمان هم حدودا یک ساعت شد
🍳🥘🍲🥗🍿🍕🌭🧀🥐
1.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•♥️°•
به کوری چشم اونایی که نمی توانند ببینند از همه مشکلات بیرون خواهیم رفت
بیانات مقام معظم رهبری
لبیڪ یاامامخامنهاۍ
✨﷽✨
#داستان_کوتاه_پندآموز
🌼قول دوران کودکی
✍در عالم کودکی به مادرم قول دادم که همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم. مادرم مرا بوسید و گفت: «نمیتوانی عزیزم!» گفتم: «میتوانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم.»
مادر گفت: «یکی میآید که نمیتوانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی.» نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ولی خوب که فکر میکردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. معلمی داشتم که شیفتهاش بودم ولی نه به اندازه مادرم. بزرگتر که شدم عاشق شدم. خیال کردم نمیتوانم به قول کودکیام عمل کنم ولی وقتی پیش خودم گفتم: «کدام یک را بیشتر دوست داری؟» باز در ته دلم این مادر بود که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد. یکی که تمام جان من بود. همان روز مادرم با شادمانی خندید و گفت: «دیدی نتوانستی.» من هر چه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر میخواستم. او با آمدنش سلطان قلب من شده بود. من نمیخواستم و نمیتوانستم به قول دوران کودکیام عمل کنم.
💥آخر من خودم مادر شده بودم!
📚داستانهای کوتاه
💕💙💕💙
✨﷽✨
🔴دو برادر، مادر پیر و بيماری داشتند،
✍با خود قرار گذاشتند که يکی خدمت خدا کند و ديگری در خدمت مادر باشد. يکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
چندی نگذشت که برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است، چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق!
همان شب پروردگار را در خواب ديد که وی را خطاب کرد: به حرمت برادرت تو را بخشيدم!
برادر صومعه نشين، اشک در چشمانش آمد و گفت: يارب، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او می بخشی، آيا آنچه کرده ام مايه رضای تو نيست؟
ندا رسيد: آنچه تو می کنی من از آن بی نيازم ولی مادرت از آنچه او می کند، بی نياز نيست…
💕💚💕💚