پروانه های وصال
من میخاهم اینجای کشتی را سوراخ کنم به کسی مربوط نیست... 💯⤵️ آزادی افراد تا چه حد است ⁉️ ایا جامعه ه
من میخاهم اینجای کشتی را سوراخ کنم به کسی مربوط نیست... 💯⤵️
آزادی افراد تا چه حد است ⁉️
ایا جامعه هم آسیب میبیند ⁉️
( #قسمت_دوم ) با ما همراه باشید🌷
این آزادی مثل این است که کسی بگوید به من آزادی بدهید میخواهم آدمهای دیگر را بکشم. تو آزاد نیستی که افراد دیگر را بکشی. به همان دلیل که آزاد نیستی افراد دیگر را بکشی آزاد نیستی که طوری در جامعه سخن بگویی و عمل کنی که سخن و عمل و رفتار تو به جامعه آسیب برساند.
پس این مَثَل بهترین مَثَلهاست. مردمی که در یک جامعه زندگی میکنند باید بدانند مانند مردمی هستند که در یک کشتی سوارند، سرنوشت مشترک دارند. چرا سرنوشت مشترک دارند؟ چون جامعه قاعده و ضابطه کلی دارد نه جزئی. وقتی که در جامعه ای کاری شد که این جامعه مشرف به انهدام شد و لازمه این کار انهدام جامعه است، ضررش فقط به کسانی که موجبات انهدام جامعه را فراهم کردند نمیرسد، به همه افراد جامعه میرسد.
باز درست در مقام مَثَل با اندک اختلافی: اندام بدن دارای اعضاء و اجزاء و جهازات است و هر کدام کار مخصوص به خودش را دارد. چشم کار خودش را میکند، دست کار خودش را، پا کار خودش را، جهاز هاضمه کار خودش را و جهاز تنفس کار خودش را میکند؛ آیا یکی از این اعضا یا یکی از این جهازات میتواند بگوید من آزادم، اختیار خودم را دارم، کار خودم را میکنم، به شما چه مربوط؟ جهاز هاضمه بگوید من اختیار خودم را دارم هر چه دلم میخواهد بخورم میخورم! این جور نیست. اگر یک غذای سمی را بخوری عکس العملش در همه بدن پیدا میشود یعنی همه بدن ناراحت میشود.
( استاد مطهری ادامه دارد ✨✨ )
پروانه های وصال
من میخاهم اینجای کشتی را سوراخ کنم به کسی مربوط نیست... 💯⤵️ آزادی افراد تا چه حد است ⁉️ ایا جامعه ه
من میخاهم اینجای کشتی را سوراخ کنم به کسی مربوط نیست... 💯⤵️
آزادی افراد تا چه حد است ⁉️
ایا جامعه هم آسیب میبیند ⁉️
( #قسمت_سوم_و_آخر ) 🌷
اگر چشم یک گناه بکند، یک خطا مرتکب بشود، اثر آن خطا تنها به چشم نمیرسد، به همه وجود شخصیت انسان میرسد. اگر دست خطا کند احیانا پا را به فلک میبندند و چوب میزنند. پا نمیتواند بگوید من که دزدی نکردم، این با دستش دزدی کرد با پایش که دزدی نکرد پس چوب را شما به کف دست بزنید نه به کف پا. نه، اینجا سرنوشت مشترک است. اینجا که مسئله دست و پا مطرح است حتی وحدت است. در جامعه اگرچه در این حد وحدت نیست ولی تا حد زیادی سرنوشت مشترک هست.
سؤال: این که آزادی فرد در جایی که کاری مضر به حال جامعه باشد محدود میشود، ممکن است هر کس بگوید این کار تو مضر است و مانع شود.
استاد: «هر کس بگوید» که حرف نشد. این مثل این است که اگر بگویند اندام مریض میشود و وقتی که مریض میشود باید پزشک نظر بدهد؛ بگوییم این سبب میشود که هر کسی ادعا کند من پزشکم و به زور میخواهم دوا بدهم. این که حرف درستی نیست. بنابراین وقتی که ما این مطلب را دانستیم خود آن هم باید تحت یک ضابطه در بیاید؛ یعنی این که چه عملی مضر به جامعه است و چه عملی مضر به جامعه نیست، یعنی حدود آزادی فردی تا آنجا که به جامعه مضر هست یا مضر نیست باید مشخص شود، یعنی باید ضابطه برایش معین بشود. پس این درست نیست که تا چنین حرفی گفتیم هر کسی از سر جای خودش بلند بشود بگوید من میخواهم مزاحم تو بشوم برای اینکه حرف تو مضر به جامعه است.
استاد مطهری، انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ ص121الی124 🇮🇷🖇
آیت الله تقوایی :🌸🍃
روی نافلههايتان استقامت كنيد.استقامت در اين راه شما را موفق به ترك گناه می كند.آنقدر استقامت كنيد تا نيروهای شر از وجودتان خارج و ريشه كَن شوند. در اثر استقامت،اسلام تبديل به ايمان می شود ؛ لذا استقامت خيلي مهم است.
شیطان ، دزد است ،
دزد ،خانه خالی را نمی زند ؛
اگر دور و برت پرسه می زند در تو چیزی دیده است.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم💞
💕💜💕💜
🔘 خاطره ای زیبا از زندگی
شخصی دکتر الهی قمشه ای:
هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقا صبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روانشناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...!
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🌸دفترصبح
✨از سطری شروع میشود
🌸كه بنام بزرگ تو تكيه كرده است
✨به نام تو ای خدایِ صبح …
🌸ای خدایِ روشنی …
✨ای خدایِ زندگی ...
🌸هر صبح
✨آغازی ست برای رسیدن به تو
🌸یاریمان کن
✨رها از اتفاقاتِ تلخِ گذشته
🌸روزمان را شیرین و
✨لذت بخش سپری کنیم
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸🍃
دیدن طلوع هر صبح☀️
یعنی:
فرصتی دوباره که
خدا بهت هدیه داده 🌸
توکل کن بر خودش و
یک روز جدید رو آغاز کن🌹
سـلام ✋
صبح چهارشنبه تون زیبا 🥰
#امروزتون_پر_از_شادی_و_آرامش
🌸🍃