تلنگر
✍روزی پسری ، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست. متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ایی بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟ مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند، و دوست داشتم از آنها چیز ساده ایی بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند...*
"فرهنگی که باید با آب طلا نوشت"
💕💙💕💙
401-04-07 panahiyan jahad tabyeen~1.mp3
زمان:
حجم:
12.78M
استاد پناهیان
موضوع:جهاد تبیین
تاریخ سخنرانی 07 تیر 1401
18.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 اگر ساختار امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه پیاده نکنیم، چه میشود؟
🎤علیرضا پناهیان
هیچ ڪودڪے نگران وعدھ بعدۍ غذایش نیست
زیرا بہ مھربانے مادرش ایمان دارد‼️
اۍ ڪاش من هم مثل او بہ خدایم ایمان داشتم♥️🖐🏻
-آیتاللھبھجت
💕💙💕💙
❖
♡ پدر ♡ تکیه گاهی است ☘🌺
که بهشت زیر پایش نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن
باید ایستادگی کند؛ و با وجود
همه مشکلات، به تو لبخند زند
تا تو دلگرم شوی که اگر بدانی
چه کسی، کشتی زندگی را
از میان موج های سهمگین
روزگار به ساحل آرام
رویاهایت رسانده است؛
“پدرت”را می پرستیدی…...☘🌺
💕💜💕💜
📚چگونگی تقسیم کارها میان امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)
علی(ع) و زهرای مرضیه (س) پس از آنکه با هم ازدواج کردند و زندگی مشترک تشکیل دادند، ترتیب و تقسیم کارهای خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم(ص) واگذاشتند، به آن حضرت گفتند: «یا رسول الله ما دوست داریم ترتیب و تقسیم کارهای خانه با نظر شما باشد».
پیامبر (ص) کارهای بیرون خانه را به عهده علی (ع) و کارهای داخلی را به عهده زهرای مرضیه (س) گذاشت. علی (ع) و زهرا (س) از اینکه نظر رسول خدا (ص) را در زندگی خصوصی خود دخالت دادند و رسول خدا(ص) با مهربانی و محبت خاص از پیشنهاد آنها استقبال کرد و نظر داد، راضی و خرسند بودند.
مخصوصا زهرای مرضیه (س) از اینکه رسول خدا (ص) او را از کار بیرون معاف کرد خیلی اظهار خرسندی میکرد، میگفت: «یک دنیا خوشحال شدم که رسول خدا (ص) مرا از سروکار پیدا کردن با مردان معاف کرده است».
📚داستان راستان، ج۲، ص۲۷۱
💕🧡💕🧡
بافتنی را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم
که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش
اما حرفش هیچوقت از یادم نمیرود،
می گفت زندگی مثل یک کلاف کامواست
از دستت که در برود می شود کلاف
سردر گم
گره می خورد
می پیچد به هم
گره گره می شود
بعد باید صبوری کنی
گره را به وقتش با حوصله وا کنی
زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود
کورتر می شود
یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد،
باید سر و ته کلاف را برید
یک گره ی ظریف کوچک زد
بعد آن گره را توی بافتنی یک
جوری قایم کرد
محو کرد
یک جوری که معلوم نشود
یادت باشد، گره های توی کلاف
همان دلخوری های
کوچک و بزرگند، همان کینه هایچند ساله
باید یک جایی تمامش کرد
سر و تهش را برید
زندگی به بندی بند است به نام حرمت
که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است
💕💛💕💛
#سوپ_کدوحلوایی
یه پیاز رو نگینی خرد کردم با کمی روغن تفت دادم فلفل و پودر سیر و پاپریکا اضافه کردم و یه سیب زمینی و هویج رو خرد کردم به همراه ۵۰۰گرم کدو حلوایی خرد شده اضافه کردم یدونه عصاره مرغ رو تو دو لیوان آب جوش حل کردم (میتونید از آب مرغ هم استفاده کنید)و به سوپ اضافه کردم و چهل دقیقه گذاشتم تا با حرارت کم بپزه و در آخر همه رو میکس کردم و با خامه و لیمو تزیین کردم
#دسر_سه_رنگ
🍬لایه اول پودر ژله انبه یا پرتقال رو با یه لیوان آب جوش مخلوط کردم و گذاشتم تو دمای آشپزخونه خنک شد بعد با نصف لیوان شیر مخلوط مردم و تو ظرف مورد نظر ریختم و یخچال گذاشتم
🍬برای لایه دوم یه بسته ژله آلورا رو با یه لیوان آب جوش مخلوط کردم خنک که شد یه قاشق غذاخوری سر پر تخم شربتی رو که با کمی آب خیس کرده بودم رو با نصف لیوان شیر اضافه کردم مخلوط کردم و روی لایه اول که نیم بند شده ریختم