فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رول پنیر و سبزی
🧀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍇🍃🍇🍃🍇🍃🍇🍃🍇🍃🍇🍃
🎥 #فیلم_کیک_دورنگ
💢✍ پودر کاکائو ۳ قاشق غذا خوری
بیکینگ پودر ۱ قاشق چایخوری
وانیل ۱ قاشق چای خوری
ماست (یا شیر) ۱ لیوان
آرد سفید شیرینی پزی ۲ لیوان
۱۵۰ گرم کره ذوب شده (یا ۱/۲ لیوان روغن مایع)
شکر ۱ لیوان
تخم مرغ ۴-۳ عدد
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
اخرسر برای برکت غذایی که پختید هفت مرتبه سوره قریش بخونید.
┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذات و خوشطعم و عطر کن با حریره سیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آشپزی😍
گوشت توپی با سیب رست شده
کل مراحل این غذا با ۲ ادویه درست شده (نمک و فلفل سیاه)در ضمن این ترکیب فوق العاده خوشمزه و هیجان انگیزه پیشنهادم اینه که از دستش ندین ❤️
مواد لازم ۴ نفر
مواد گوشتی👇
گوشت چرخ کرده ۴۰۰ گرم
پیاز ۲ عدد
جعفری ۱ دسته
نمک ۱ قاشق مربا خوری
فلفل سیاه ۱ قاشق چ خ
پنیر موزارلا ۱۰ عدد
مواد سیب زمینی 👇
سیب زمینی کوچک ۱۰ الی ۱۲ عدد
لوبیا ۱ پیمانه
نمک و فلفل سیاه ۱ قاشق چای خوری
مواد سس گوجه
گوجه ۱۰ عدد
لیمو نصف
نمک و فلفل سیاه ۱ قاشق چایی خوری
ریحون ۱ دسته .
سیب و لوبیا رو بپذید و بزارید سرد بشن ،گوشت رو اماده کنید و توش پنیر پیتزا یا موزارلا بزارید و سرخ کنید ،گوشت رو داخل سس بزارید تا ابش خشک شه ،سیب و لوبیا رو با کره روغن و نمک و فلفل سیاه تفت بدین و با پنیر پارمسان سرو کنید ❤️
#سالاد_قارچ_و_ریحون
این سالاد گرم و مطبوع میتونه یک وعده غذایی کامل باشه.
مواد این سالاد:
قارچ دکمهای ریز
ریحان بنفش و سبز
گشنیز
قارچها رو نصف کنید، ریحونها و گشنیز را خرد کنید و همه مواد رو با روغن زیتون فرابکر و نمک و فلفل و کمی پودر سیر، خوب مخلوط کنید. همه رو توی یک ماهیتابه بریزید و تو حرارت بالا تفت بدید. تا کمی بافت قارچ و سبزیها نرم شود.حالا یکم آبلیمو اضافه کنید و از غذاتون لذت ببرید
🦋
اندكي طولاني اما زيبا👌
ﺷﺒﻲ ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ
ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛
ﺑﻪ ﺭییس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ : ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ
ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ
ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ
ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩﻣﯿﺸﻭﻧﺪ
ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ
ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﻣﺪﺗﯽ
ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ.
ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ
ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ
ﻭ ﺯﻧﺎﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ!
ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ...
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ
ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ !
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ !!....
ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ
ﺗﻮ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻫﺴﺘﯽ !
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ
ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !!
ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ
ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ
ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ.
ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ
ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ می توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ
ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ
ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ
ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛ !
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ
ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ !
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ
ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ
ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ
ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !!
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ :
ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ
ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺖ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ
ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ
ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ...!!
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ.
ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ
ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ...
ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎ
ﻭ ﻣﺸﺎﯾﺦ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ
ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ
ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ !!...
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ...🙏
ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀ ﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ
ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺣﺴﻦﻇﻦ ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ....🙏
🍁🍂🍁🍂🍁
82.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠زندگی پس از زندگی (فصل دوم)
▪️این قسمت: بازگشت
▫️تجربهگر : آقای عباس کامرانی منش و آقای مهدی صادقی
قسمت اول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روحی که یک بیمارستان را به هم ریخت
▪️این قسمت: جوانمرد
▫️تجربهگر : آقای عبدالحمید لرستانی
خیلیها فکر میکنند، زشتترین بخش بدنشان بینیشان است!
بعضیها هم با دهانشان مشکل دارند، فکر میکنند دهانشان خیلی زشت است!
و دیگران زیادی هم شکم بزرگشان، مشکلشان است و زشتشان کرده!
همهی اینها شاید زشت و زیبا باشد،
اما من میگویم:
زشتترین بخش بدن آدمها،
"ذهنشان" است؛
ذهن آدمها، مثل یک حفرهی عمیق،
پر میشود از خیلی چیزهای زشت؛
از شک،
از بدبینی،
از برداشتهای بد،
از نگاه پر غرور به دیگران،
از توقع زیاد،
از خودبینی زیاد؛
ذهن آدمها گاهی تبدیل میشود به عضو زشت بدن؛ آنقدر بدن را زشت میکند که صدتا جراحی زیبایی هم کاری از پیش نمیبرد.
کاش میشد؛
جای بینی، جای شکم و پا،
آدم "ذهنش" را جراحی میکرد.
🍁🍂🍁🍂
شاید دلیل
خوش شانس بودن خیلیها
خوش قلب بودنشان باشد...
چشمها را که باز کنیم
چتر حمایت خالق هستی را
بالای سر نیکوکاران و مهربانان
خواهیم دید...
هیچ عملی نادیده گرفته نمیشود
وهیچ کارنیکی بی پاداش نمیماند
امید که ما هم زیر چتر حمایت
خالق هستی باشیم...🌷
🍁🍂🍁🍂
مردی خدمت امام کاظم علیه السلام رسید و عرض کرد: ده نفر عائله دارم تمامشان بیمارند، نمی دانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را بر طرف سازم؟
امام علیه السلام فرمودند: آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن! به نیازمند صدقه داده و از او بخواهید دعا کند که هیچ چیزی سریع تر از صدقه حاجت را بر آورده نمی کند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمی باشد
🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #نماهنگ | لحظاتی دیدنی از دیدار فرزندان شهدای نیروی انتظامی با رهبر انقلاب
پروانه های وصال
#عبور_از_لذتهای_پست 40 ⭕️بعد خدا توپ رو یه دفعه ای میندازه اون گوشه! و تو زمین میخوری.....🕳 -- خد
#عبور_از_لذتهای_پست 41
➖🔹 گاهی خدا بهت لذت میده
➖🔸گاهی حالت رو هم میگیره!☺️
⭕️فقط تو حواست باشه که"خدا داره باهات کار میکنه"....
👆🌺✔️
🔰"حضورِ خداوند متعال" در زندگی انسان خیلی فعالانه هست ؛
⭕️ اینطور نیست که ما رو خلق کرده باشه و یه گوشه ای نشسته باشه و دستور بده!
♻️بلکه ۲۴ ساعت داره با ما کار میکنه
"حتی وقت هایی که خواب هستیم"....!!
✅🔶◽️➖🌷💗
پروانه های وصال
☀️ #دختران_آفتاب ☀️ 🔶فصل نهم 🔸قسمت٤٥ - يعني اين كه امروزه هم اون طور كه بايد و شايد به جنبههاي ا
☀️#دختران_آفتاب☀️
دست از شستن ظرفها كشيد و خيره شد به قاب! شيشه اش شكسته بود و مادر آورده بود تا بابا فردا ببرد درستش كند. روي ميز بود. يك عكس دسته جمعي رفته بوديم شمال، من هفت سالم بود. مامان من را به شدت بغل كرده بود و ميبوسيد. همه شاد و خوشحال بوديم.
- نه اينكه همه اش به خاطر تو باشه! چيزهاي ديگه اي هم هست.
صداي بابا من را از عكس جدا كرد. با شك پرسيدم:
- راستش رو بگو! براي چي نمي زارين بره؟!
- به خاطر تو! خودم و خودش.
- من كه راضيم، خودش هم كه راضيه. فقط موندين شما، شما هم كه من غذاتون رو ميپزم و لباسهايتون رو تميز ميكنم. خلا صه به خونه ميرسم!
- همين؟!
- منظورتون چيه؟ مگه چيز ديگه اي هم هست؟
- فكر ميكني من اين همه سال بدون اوميتونستم دوام بيارم؟ بدون اون ميتونستم درزندگيام اينقدر موفق
باشم و پيشرفت كنم؟! تو فكر ميكني راحت بود شش ماه برم خارج و نبينمش؟ فكر ميكني بدون قرص آرام بخش ميتونستم دوري اون رو تحمل كنم. توي هر ماموريت، همه اميدم اين بود كه بعد از تمام شدن ماموريتم، بر ميگردم كنارش.
هيچ وقت فكر نكرده بودم كه بابا و مامان همچنين روزهاي عاشقانه اي داشته باشند، بعد كه بيشتر فكر كردم و ياد گذشتههاي شاد و پرنشاطمان افتادم، بيشتر باورم شد.
- ولي حالا كه بيشتر وقتها با هم دعوا ميكنين؟!
بالاخره نگاه خيره اش را از قاب گرفت و دوباره شروع به جمع كردن ظرفها. انگار ميخواست اين طوري جلوي بروز احساساتش را بگيرد.
- براي همينه كه دل و دماغ كار كردن را ندارم و درجا ميزنم، ولي به جان خودش دوستش دارم.
بشقاب را كمي تو هوا نگه داشت. مثل اينكه يادش رفته بود كه چكار ميكند!
- مثل همون روزهاي اول، روزهاي دانشكده! خواستم سر حرف را بر گردانم.
- راستي قرار بود يه دفعه ماجراي ازدواج تون رو برام تعريف كنين.
بشقابها را گذاشت روي هم و همه را با هم جمع كرد. در حالي كه ميرفت توي آشپز خانه جواب داد:
- حالا كه حال و حوصله اش را ندارم. يه وقت كه سر حال بودم بيا تا برات تعريف كنم. داستان جالبي داره!
ظرفها را گذاشت توي آشپز خانه و بر گشت. ظرف سوپ را برداشت. گفتم:
- راستي! گفتين به خاطر خودش هم
هست كه نمي ذارين بره. نگفتين چرا؟
ظرف سوپ را كه برداشته بود، دوباره گذاشت روي ميز.
- چرا؟! معلومه! به خاطر اينكه اين كار داره اون رو از بين ميبره! داره ميكشدش! داره اون از ما ميگيره.
- چرا؟
با حيرت خيره شد توي چشمام:
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
☀️#دختران_آفتاب☀️ دست از شستن ظرفها كشيد و خيره شد به قاب! شيشه اش شكسته بود و مادر آورده بود تا
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت٤٦
- فكر ميكني كار آسونيه؟! اون كار داره اعصابش رو از بين ميبره. داره مثل موريانه از داخل ميخوردش، دار توي اين كار غرق ميشه! فكر وذكرش شده نقش بازي كردن، حتي توي زندگي واقعيش! حتي براي من!
و اين را با چنان حالتي از نا باوري و آهسته گفت كه من شك كردم كه چه شنيد ه ام.
- نمي دونم كِي خودشه و كِي نقشش؟
از كنار ميز رفت وسط اتاق، به طرف پاكت سيگار.
- اين هم از اعصاب و اخلاقش. از موقعي كه نقشهاي اول را ميگيره روز به روز بد اخلاقتر شده. سر كوچك ترين بهانه اي دعوا راه مياندازه!
پاكت سيگار را از وسط اتاق برداشت و خيره شد. چنان دقيق كه انگار دفعه اول بود آن رامي ديد:
- اين هم از سيگار كشيدنش! يك نخ سيگار بيرون كشيد:
- روز به روزبيشتر ميشه! بلند شدم ظرف سنگين كريستال سوپ را برداشتم. بابا سيگار رو آتش زد و پك محكمي زد:
- اين سينماي لعنتي داره اونو از ما ميگيره.
دستم لرزيد ظرف سوپ رها شد و
افتاد روي ديس. صداي شكستن ديس چيني، بابا رو از جا پروند. بابا يه نگاهي به ظرف شكسته كرد و نگاهي به من كه گريه ميكردم. در اتاق باز شد مامان از لاي در نگاهي به بابا كرد كه سيگار ميكشيد ونگاهي به من داشتم كه گريه ميكردم ودر را محكم تر از قبل به هم كوبيد.
* * *
ضربه محكمي كه به كمرم خورد، من را از پدر جدا كرد... دوباره ميان بچهها بودم. در يك سالن بزرگ در طبقه دوم حسينه اي در مشهد ضربه هم مال فهيمه بود. از كنارم رد ميشد و ساكش خورده بود به كمرم قبل از اينكه دردش را حس كنم، صداي فهيمه را شنيدم:
- آخ ببخشيد مريم جون! از بس تند مياومدم حواسم نبود. اين ساك سنگين،... چي بگم؟!
دستي به سرم كشيد، لبخند من را كه ديد، خيالش را حت شد. نشست سر جايش. مجله اي از توي ساكش درآورد، صفحه اي را كه ميخواست پيدا كرد:
- آهان! اين همان مقاله اي كه براتون گفتم. بزارين براتون بخونم تا ببينين در غرب چه خبره! از روش ميخونم كه دقيق و مطمئن باشه،
خشونت عليه زنان در جهان، مسئله اي جهاني است و در اغلب كشورهاي دنيا مشاهده ميشود. با تاسف ۷۵ درصد عاملان اين خشونت ها، همسران يا نزديكان آنها هستند! در آلمان چهار ميليون زن، مورد اعمال زور و خشونت همسران خود هستند . ۹۰ درصد دختران ۱۲ تا ۱۶ ساله اي كه در اين كشور صاحب فرزند شده اند مورد سوء استفاده ي جنسي پدر و ناپدري يا يكي از اعضاي خانواده خود قرارگرفته اند. در نروژ ۲۵ درصد زنان مورد سوء استفاده ي نزديكان خود قرار گرفته اند. در آمريكا در هر ۶ دقيقه به يك زن تجاوز ميشود!
فاطمه خواندن فهيمه را قطع كرد:
- نخون فهيمه جون! نخون عزيزم! شنيدن اين فاجعهها فقط دل آدم رو به درد مياره و اعصابش را خورد ميكند.
فهيمه گفت:
- آخرش كه چي! بالاخره اينها هم قسمتي از واقعيت زنها در غربه! گاه ما راجع به اون حرفي بزنيم، بايد راجع به تمام گوشه هايش حرف بزنيم.
عاطفه هم به فاطمه اعتراض كرد:
- بابا جون بزار بخونه ببينين دنيا دست كيه؟ بخون فهيمه جون!
فاطمه در حالي كه سر رسيدش را باز ميكرد گفت:
- پس قبل از اينكه بقيه ش را بخوني، بذارين من هم يك جمله از استادم بخونم. من خودم بارها اين جمله را خوانده بودم ولي حالا كه اين مقاله رو خواندي، منظور استادم را بهتر درك كردم.
فهيمه پرسيد:
- مگه چي گفتند؟ بذارين من هم مثل فهيمه از روي مطلبي كه يادداشت كردم بخونم تا دقيق تر با شه. ميفرمايند:
تمدن غرب از يك سو زن را مانند بيشتر ادوار تاريخي طرف ضعيف و مغلوب در مجموعه ي خانواده و جامعه دانسته و نگه داشته و از سوي ديگر با تحميل برهنگي دست تطاول جنس مرد را به شخصيت وي گشوده و با كمال تاسف او را در موارد زيادي در حد يك وسيله ي التذاذ تنزل داده و بزرگترين اهانت را به وي روا داشته است.
فهيمه دوباره مجله اش را باز كرد،
- داستان جالبي هم در مورد ادغام زن و مرد در ارتش آمريكا گفته كه از مجله ي لار پوبليكاي ايتاليايي نقل كرده.
بعد نگاهي به بچهها كرد تا ببيند آنها موافق هستند يا نه. تقريبا همه موافق بودند بجز فاطمه كه انگار هنوز هم به حرفهاي استادش فكر ميكرد...
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
☀️ #دختران_آفتاب ☀️ 🔸قسمت٤٦ - فكر ميكني كار آسونيه؟! اون كار داره اعصابش رو از بين ميبره. داره م
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت٤٧
فهيمه موافقت بچهها را كه ديد خواندش را ادامه داد:
از پايان ماه اكتبر سي نفر از سربازان وظيفه زن در گروهان صد وچهل وسوم تو پخانه ي ارتش آمريكا سوگند نظامي خود را شكستند و عليه سوء استفادههاي وحشيانه جنسي، روابط نا مشروع، خشونت وتجاوزاتي كه عليه آنان و دوستان مونثشان كه از سوي مربيان و مقامات ارشد صورت ميگرفت. شكايت كردند، باشكوه ترين ارتش دنيا به ميدان جنگي نزول پيدا كرد كه هيچ دستور العملي سنتي نظامي در مقام مواجهه با آن نيست و اين ميدان همان مسائل ارتباطات دو جنس است.
مثل اين كه ثريا حوصله اش سر رفته بود. چون به فاطمه اشاره كرد و كتاب جلوي راحله را نشان داد. فاطمه از راحله اجازه گرفت و كتاب را سُراند طرف ثريا. فهيمه بدون اينكه اعتنايي به اين مسئله بكند، همچنان مقاله را ميخواند
«ديويد ميل ؛ ژنرال باز نشسته اي كه كه دستور اعزام نيروهاي آمريكايي را به هائيتي صادر كرد، اعتراف ميكند: به خيال خودمان مشكل ادغام زنان و مردان را در نيروهاي مسلح حل كرده بوديم، ولي امروز بايد بپذيريم كه تنها آنرا سرپوش گذاشته بوديم. تزوير پنهاني كه سالها كار همه را راحت كرده بود. چه براي زنان فيمينيسم نظريه پرداز طرفدار ادغام نظاميان زن و مرد كه از ارتش تك جنسي به عنوان آزمايشگاه بزرگ وآزادي و برابري جنسي بهرهها ميبردند و چه براي آقاياني كه به آن سربازان زن خجالت زده به چشم حرمسراي ستاره دار نگريسته بودند، اينك در اثر فرياد نه هزار زني كه در طول هفته با مراكز حمايتي جديد التاسيس تماس تلفني ميگيرند و تابه حال تعداد اين تماسها به رقم بيش از چهل هزار مورد رسيده است، آشكار شده است. اكنون رفتارهايي از نوع رفتار گروهبان مرد پايگاه تگزاس كه سربازان تحت امرش چاره اي جز سكوت در برابر رفتارهاي جنايت كارانه اش ندارند عادي است.
گروهباني كه شاگردان دختر تحت امر خود را به بهانههاي كنترل بهداشتي مجبور به عريان شدن و پس از اعمال و رفتارهاي تحقير آميز و بازرسي بدني، دخترها را گلچين ميكند. »
عاطفه نفسش را بيرون داد. پر صدا و پر هوا «پوف! » سرش را به نشانه ي تاسف تكان داد:
- بيچاره ناصر الدين شاه!
نگاههاي حيرت زده بچه هادوره اش كرد. شانه اش رابه نشانه ناچاري تكان داد:
- منظورم اينه كه اون بيچاره اگه ميدونست كه روزي روزگاري، سيصد سال بعد، يه گروهبان ساده ميتونه
به همين راحتي اين طوري اين همه دختر را گلچين كنه اون قدر زحمت حرمسراداري با اون همه خرج و مخارج را نميداد و بريز و بپاش رو به خودش نمي داد.
بچهها به لبخندي اكتفا كردند. سميه هم تاييد كرد:
- واقعا هم اگه قديم الايام يه مرد به خاطر داشتن قدرت و پول ميتونست صدها زن رو تصاحب كنه و حرمسرا تشكيل بده و اين طوري به زنها ظلم ميكرد. امروزه با كمك سوغاتيهاي تمدن غرب، يه مرد فقط با داشتن ماشين و مقداري پول ميتونه هر طور استفاده اي از زن ببره. چيزهايي كه فتحعلي شاه و ناصر الدين شاه و هارون الرشيد با تمام دربارشون، حتي خوابش رو هم نمي تونستن ببنين.
راحله حرفي نمي زد. فقط خود كارش را به طور متناوب ميكوبيد كف دست چپش. فاطمه درآمد كه:
- بچهها در طول تاريخ به زن خيلي ظلم شده. ولي ظلمي كه تمدن غرب هم به زن ميكنه رو دست كم نگيرن.
راحله اعتراضي كرد:
- آخه چه ظلمي؟! چرا اين قدر شلوغش ميكنين. اين فسادها توي تمام دنيا هست. مختص غرب هم كه نيست.
- فقط فسادها رو نمي گم. ولي آخه اين ظلم نيست كه زن رو به عنوان وسيله لذت جوي مردها در آوردند؟! اين كه به خاطر اشباع يكي از پست ترين خصلتها و غرايز مادي بشر به زن مقام داده بشه وبه زن احترام بذارن، بزرگترين توهين وتحقير اون نيست؟! ميدونين چند وقت پيش فرديناند دريفوس، يكي از
نمايندههاي مجلس ملي فرانسه گفته بود: «الان ديگه حرفه ي فاحشگي، عملي شخصي به حساب نمي آد. بلكه به شكل تجارت و حرفه اي منظم در آمده كه نمايندهها و دست اندر كاران اون سود كلاني به دست ميآرن. امروزه اين كار وكلايي داره كه دخترها و دوشيزهها را فراهم كنند تا به چنين مراكزي بفروشن. اين حرفه بازارهاي منظمي داره كه دخترها و نوجوانها به شكل كالاي تجارتي در اونها وارد و از اون جا صادر ميشن و بيشترين تقاضاي اين بازارها براي دخترهاي كمتر از ده ساله. »
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
☀️ #دختران_آفتاب ☀️ 🔸قسمت٤٧ فهيمه موافقت بچهها را كه ديد خواندش را ادامه داد: از پايان ماه اكتبر
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت٤٨
اينها حرفهاي دريفوس بود، ولي من بهش اضافه ميكنم كه اين يعني «فاجعه»، يعني «وقاحت»، يعني «جنايت» يعني كه غرب يه سيستم «برده داري نوين» راه انداخته كه انسانها رو در اون معامله ميكنند و اين انسانها ديگه هيچي از خودشون ندارن! اون چيزي كه در غرب اسمش رو گذ اشتن آزادي، در حقيقت آزادي مردهاي هرزه از زنها ميباشد.
عاطفه خنديد:
- پس اين همه شعار تساوي زن ومرد يعني كشك!
- اتفاقا ميخوام بگم كه اين تساوي فقط در وظايف و تكليفه! يعني اينكه هر كاري مرد ميكنه زن هم بايد بكنه. همون طور كه مرد عهده دار خرج خانواده است، زن هم بايد باشه. كار سنگين و سبك نداره! اون وقت كه زنها توي ميدون رقابت نابرابر بايد پابه پاي مردها كار كنن و به هر كاري هم تن بدن، حتي خشن ترين كارها. حالا انصاف بگين در اين تساوي مرد بيشتر ضرر ميكنه يا زن؟! به بركت آزادي زن مرد امكان نوع لذت و سوء استفاده جنسي را داره و به اسم تساوي زن ومرد، هيچ وظيفه اي هم نسبت به اون نداره!
راحله كلافه به نظر ميرسيد. اين سوالش به آخرين دست وپا زدنهاي يك غريق شبيه بود:
_ ولي شماها كدوم متفكر غربي رو سراغ دارين كه معتقد باشه زن از لحاظ ارزشهاي انساني كمتر از مَرده؟
_ هيچ متفكر و سياستمداري چنين چيزي رو نمي گه. چون اگه چنين حرفي رو بزنه، مورد اعتراض تمام دنيا قرار ميگيرن و كسي هم ديگه به حرفشون گوش نمي ده. ولي چيزي كه در عمل داره اتفاق ميافته، همينه! غربيها نه فقط در زمينه كار و فعاليتهاي صنعتي، بلكه در زمينه ادبيات هم به زن ظلم كردند. شما امروز در آثار هنري، داستا نها، رمان ها، نقاشيها و انواع كارهاي هنري نگاه كنين ببين چطوري به زنها نگاه ميكنن! آيا جنبههاي مثبت، ارزشهاي والا مثل روحيات مادرانه مورد توجه اند، يا جنبههاي منفي؟ عواطف رقيق و اخلاق مهر آميزي كه خداي متعال در وجود زن قرار داده مورد توجه اند يا جنبههاي شهواني و عشقي؟
راحله ديگر داشت در ميماند، اين از نحوه ي سوال كردنش هم پيدا بود:
- همه اين حرفها درست! من هم قبول دارم. ولي مي گم كه غلط عمل كردن يه گروهبا ن ارتش آمريكا، يا حتي تمام سياست مدارهاي كشورهاي غربي نمي تونه به لحاظ تئوري، ارزشهاي نهضت فيمينيسم رو رد كنه. ما هم كاري نداريم كه اونها خودشون چي كار كردن، ولي در تئوري كه ميتونيم از نظرهاي اونها استفاده كنيم وزن امروزمون رو از این وضع خارج کنیم.
فصل دهم
فهيمه با نگاهي مشكوك پرسيد:
-منظورت چه نوع فمينيسته؟
راحله با بهت و حيرت خيره شده بود به فهميمه. انگار سوال فهميمه را نشنيده بود. يا اين كه كسي بديهي ترين سوال عالم را از او پرسيده بود. فهميه سعي كرد بيشتر توضيح دهد:
- منظورم اينكه كه كدوم فمينيسم؟ فمينيسم راديكال؟ فمينيسم فرامدرن؟ سوسيال فمينيسم؟ فمينيسم ليبرال؟
راحله كم كم داشت از گيجي بيرون ميآمد:
- حالا چه فرقي دارن؟ ميدوني كه بالاخره همه شون طرفدار آزادي زن و احياي حقوق اون هستن ديگه!
- نه! قضيه اين قدرها هم كه فكر
مي كني ساده نيست. عمده فمينيستها معتقدند كه تفاوتي بين زن و مرد وجود نداره يا اگه هم تفاوتيه صرفا نوعي تفاوتهاي فيزيكي است كه منشا تفاوتهاي روحي و روان شناسي نمي شه.
-درسته ديگه
- من نمي دونم. ولي فميميسم راديكال معتقده كه استعداد زن براي علم و تدريس و سايركارها نسبت به مرد بيشتره.
- اين هم درسته!
فاطمه مچ راحله و فمينيستها رو يكجا گرفت...
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرخنده جشن مسلمین،
بادا مبارک🌼🎉🌷
میلاد ختم المرسلین،
بادا مبارک🌼🎉🌷
آمد بدنیا، آن نور سرمد،
ذکر دو عالَم، شد یا محمدﷺ
جان جهان آن مصحف ناطق
خوش آمد🌼🎉🌷
فرزند زهرا ، حضرت صادق
خوشآمد🌼🎉🌷
میلاد با سعادت پیامبر مهربانیﷺ💚
و امـام جعفر صـادق علیه السلام💚
بر همه مسلمانان مبارک باد🎉 🎊 🎉
#میلاد_پیامبر_اکرم
#میلاد_امام_جعفر_صادق
. 🌸🍃
مادربزرگـــــم همیشه میگفت :
قلبت که بی نظم زد ،
بدون که عاشقی …
اشکت که بی اختیار سرازیر شد ،
بدون که دلتنگی …
شبت که بی خواب گذشت ،
بدون که نگرانی …
روزت که بی شوق آغاز شد ،
بدون که ناامیدی …
سینت که بی جا آه کشید ،
بدون که پُرحسرتی …
دلت که بی دلیل گرفت ،
بدون که تنهائــــــی …
امروز تو نیستی مادربزرگ ،
امّا …
اما من به همهٔ اون حرفات رسیدم
🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا