eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
22.1هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حرف حساب👌 علی ذکریا حتما ببینید عادی،شدن خوب نیست مهسا_امینی
🌷به اخباری که افرادبی تقوا میدهنداعتمادنکنید اگراعتمادکنید،رفتارجاهلانه میکنید وباعث پشیمانی میشود 🌷يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوٓا إِنْ جَآءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوٓا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ.۶حجرات 🌷آنچه را که بایقین نمیدانید نگوییدوپیروی نکنید. که گوش وچشم ودل مورد سوال قرارمیگیرند: 🌷وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰٓئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (٣٦)اسراء 🍁🍂🍁🍂🍁
💢 پیج شروین از دسترس خارج شده؟؟ بی‌بی‌سی تیتر زده پیج شروین دوباره از دسترس خارج شد، ماجرا این بوده که شروین bbc فارسی رو بلاک کرده!! بی بی سی هم وقتی فهمیده خبر رو پاک کرد
♻️استوری جنجالی دیگری از نیما نکیسا نکیسا که از طرف برخی هنرمندان و ورزشکاران بابت صحبت‌های اخیرش مواخذه شده بود در پیام دیگری نوشت: اینجا سرزمین من است هیچ غریبه‌ای را بر نمیتابم وابسته به هیچ جایی هم نیستم نه صاحب برجهای سر به فلک کشیده هستم و ... خودم هستم و صاحب دومتر خانه ابدی....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سرنوشت ترک وطن به امید دیده شدن ▪️عاقبت چند نفر از بازیگرانی که در سینما و تلویزیون کشور بزرگ شدند و به بهانه دیده شدن بیشتر مهاجرت کردند/فصل بیداری
خودکشی ارمغان اینستاگرام برای نوجوانان آمریکایی 🔹خانواده‌های آمریکایی در ایالات مختلف، با شکایت از متا گفته‌اند این شبکه اجتماعی باعث اعتیاد فرزندان آن‌ها شده و آن‌ها بعد از ابتلا به افسردگی و اضطراب، اقدام به خودکشی کرده‌اند. 🔹اوایل همین سال میلادی تَمی رودریگز، مادر دختر 11 ساله‌ای اینستاگرام و اسنپ‌چت را متهم می‌کند که باعث شده دخترش، سلنا رودریگز را معتاد فضای مجازی کنند و باعث خودکشی او شوند. 🔹چندماه پیش هم پدر ۳ فرزند در آمریکا شکایت کرده که فرزندانش به یوتیوب، فیس‌بوک، اینستاگرام، اسنپ چت و تیک‌تاک معتاد شده‌‎اند. او می‌گوید اعتیاد آن‌ها منجر به مشکلات روانی از جمله افسردگی و تجربه نزدیک به مرگ برای کوچکترین پسرش شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی را باید همانند بخاری های نفتی ساخت... هراز گاهی به آن سر زد زیرنظر داشت که مبادا نفتش تمام شود و سرمای روزگار بند بند وجودش را به لرزه در آورد باید به آن سرزد سر زد تا مبادا جلوی راهش را چیزی گرفته باشد که دوده بزند و دنیایش را را سیاه کند... گاهی باید حواسمان به زندگی باشد تا با بی مهری مردم بخاری های دلمان خاموش نشود گاهی باید حواسمان به آدمهای کنارمان باشد تا جلوی راه را نگیرند زندگیمان را سیاه نکند. "گاهی باید از این مردم ترسید" ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه مهرآباد به همراه دو نفر از دوستانم منتظر پرواز به تبریز بودیم. پسرکی حدود هفت ساله ، با موهای خرمایی ، جثه ای متوسط ، گردنی افراشته ، چشمانی که برق میزد ، صورتی گندم گون و کمی خسته ، لباسهایی نه چندان تمیز و دستانی چرب ، جلو آمد و گفت: واکس میخواهی؟ کفشم واکس نیاز نداشت ، اما حس کرامت و بزرگواری و فرهیختگی مرا وا داشت که بگویم : بله به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. به دقت گردگیری کرد ، قوطی واکسش را با دقت باز کرد ، بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود و آرام آرام شروع کرد کفش را به واکس آغشتن ، آنقدر دقت داشت که گویی روی بوم رنگ روغن می مالد ، کفش که حسابی واکسی شد را کنار گذاشت تا واکس را جذب کند ، حالا موقع پرداخت بود ، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس ، کم کم کفش برق افتاد ، در آخر هم با پارچه حسابی کفش را صیقلی کرد . گفت : مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمی شود در مدتی که کار میکرد با دوستانم فکر می کردیم که این بچه با این سن ، در این ساعت صبح چقدر تلاش می کند! کارش که تمام شد ، کفشها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت ، کفش را پوشیدم ، بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مودب ایستاد گفتم : چقدر تقدیم کنم؟ گفت : امروز تو اولین مشتری من هستی ، هر چه بدهی ، خدا برکت گفتم : بگو چقدر گفت : تا حالا هیچوقت به مشتری اول قیمت نگفتم گفتم : هر چه بدهم قبول است؟ گفت : یاعلی دیشب برای خرید یک آب معدنی کوچک، اسکناس هزار تومانی را به فروشنده داده بودم و او یک پانصد تومانی کهنه و پاره را به من پس داده بود که توی جیب پیراهنم گذاشته بودم با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم ، با آنکه می دانستم حقش خیلی بیشتر است ، از جیبم پانصد تومانی را درآوردم و به او دادم شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درسی خواهم داد که دیگر نگوید هر چه دادی قبول در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانی اش زد و توی جیبش گذاشت ، تشکر کرد ، کیفش را برداشت که برود سریع اسکناسی ده هزار تومانی را از جیب درآوردم که به او بدهم قدش کوتاهتر من بود ، گردن افراشته اش را به سمت بالا برگرداند ، نگاهی به من انداخت و گفت : من گفتم هر چه دادی قبول گفتم : بله می دانم ، می خواستم امتحانت کنم نگاهی بزرگوارانه به من انداخت ، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم گفت : تو !! ، تو میخواهی مرا امتحان کنی؟ واژه "تو" را چنان محکم بکار برد که از درون شکست خوردم تمام بزرگواری و سخاوت و کرامت و فرهیختگی را در وجود من در هم شکست رویش را برگرداند و رفت ، هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد ، بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد ، اما با اکراه رفت وقتی که میرفت از پشت سر شبیه مردی بود ، با قامتی افراشته ، دستانی ورزیده ، شانه هایی فراخ ، گامهایی استوار و اراده ای مستحکم مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل می آموخت جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم ، جلوی آن مرد کوچک ، جلوی خودم ، جلوی خدا شاید باید دوباره بیاموزم آنچه را که به آن دلخوشم! ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا