پروانه های وصال
#بســـــم_ربِّ_العشـــــــــــق رمان #طعم_سیبــ به قلم⇦⇦❣ #مــریم_سرخه_ای ❣ قسمت سی و یکم: #بخش او
#بســـــم_ربِّ_العشـــــــــــق
رمان #طعم_سیبـ
به قلم⇦⇦❣ #مریم_سرخه_ای ❣
قسمت سی و یکم:
#بخش دوم:
طبقه ی چهارم که رسیدیم...
روکردم به علی و گفتم:
-علی!!!!!! اینجا!!!!تو اینجارو ازکجا بلدی؟؟؟چرا منو آوردی اینجا؟؟؟؟
علی_نگو که امروزم یادت رفته تولدتو!!!!
دستمو گذاشتم جلوی دهنم چشمامو گرد کردم واقعا شوکه شده بودم...
من_وااای باورم نمیشه چطور اخه ممکنه!!!
-زهرا!!!؟؟؟؟میتونم بپرسم چرا...نه آخه چرا روزی که به دنیا اومدیو یاد نمیگیری؟؟؟!!!
دوتایی زدیم زیر خنده...
من_اخه مگه حواس میذارن برای آدم پارسال که غم رفتنت بود امسالم خوشحالی اومدنت...
علی خندید و گفت:
-ای وای پس من باعث میشم یادت بره کی به دنیا اومدی!!!
خندیدم چشمامو بستم و گفتم:
-آخه این چه کاریه!!!!
بعد سریع چشمامو باز کردم به علی نگاه کردم و گفتم:
-ببینم اصلا تو اینجارو از کجا بلدی از کجا فهمیدی پارسالم یادم رفته بود؟؟؟؟
-دیگه بماااااند!!!!
دستمو گرفت و رفتیم جلو تر طرف یه میز مثل دفعه ی پیش یه کیک روی میز از قبل آماده بود...
داشتم از خوشحالی میمردم نشستم روی صندلی و با کلی خنده و شوخی قرار شد کیکو فوت کنم...
علی_وایسا وایسا آرزو کن بعد فوت کن...
چشمامو بستم و آرزو کردم...
+خدایا...حالا که به هم رسیدیم...آرزو می کنم که همیشه باهم باشیم...
علی_خب خانمی بسه کیکو ببر...
خندیدم و کیکو بریدم خلاصه بعد از کلی خنده نوبت کادو رسید...
علی_خب؟؟؟حالاااا اصل تولد...
-اصل تولد؟؟؟
یهو یه جعبه از جیبش آورد بیرون و رو به من گفت:
-کادو!!
-علی!!!این چه کاریه...
جعبه رو داد دستم و گفت:
-بازش کن...
-علی آخه این چه کاریه...
بازش کردم یه گردبند خیلی قشنگ که روش با نگین کلی کار شده بود!
-واااای علی این خیلی قشنگه آخه این چه کاریه چرا خودتو به زحمت انداختی!!
-قابلتو نداره خانمم...
یه روز قشنگ و یه خوش گذرونی عالی بعد از مدتی راهی شدیم برگردیم خونه تقریبا شب شده بود و بارون می بارید...
خیلی خسته شده بودم وحسابی سیر بودم...هم کیک خوردیم هم غذا هم کلی هله هوله...
برگشتنی بیشتر بینمون سکوت بود چون هردو خسته بودیم...
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نویسنده:📝
#مریم_سرخه_ای ❣
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#بســـــم_ربِّ_العشـــــــــــق رمان #طعم_سیبـ به قلم⇦⇦❣ #مریم_سرخه_ای ❣ قسمت سی و یکم: #بخش دوم:
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــــــق
رمان #طعم_سیبـ
به قلم⇦⇦❣ #مریم_سرخه_ای ❣
قسمت سی و یکم:
#بخش سوم:
سکوتو شکستم و گفتم:
-علی؟؟؟
-جانم؟؟؟
-میدونی پارسال روز تولدم وقتی کیکو میخواستم فوت کنم چه آرزویی کردم؟؟
-چه آرزویی؟؟؟
-آرزو کردم که مال هم باشیم...
-چه آرزوی قشنگی...
-میدونی امروز چه آرزویی کردم؟؟
-چه آرزویی؟؟
-آرزو کردم که مال هم بمونیم...
علی یکم نگاهم کرد و بعد لبخندی زد ولی از حالت چهره ی من نگران شد...
علی_مشکلی پیش اومده؟؟؟
-اون روز که جواب تلفن هانیه رو نمیدادم زنگ زد خونمون بعد از اینکه بهش گفتم دور منو خط بکش با لحن تنفر انگیزی گفت من روتو خط میکشم...
یک دفعه ماشین ترمز زد!!!
من_چی شد!!!؟؟
علی رفت یه گوشه پارک کرد و بعد سرشو گذاشت روی فرمون...
من_علی جان چی شد؟؟
تکیه داد به صندلی و منو نگاه کرد دستمو گرفت و گفت:
-هیچ مشکلی پیش نمیاد ذهنتو درگیر نکن...
تکیه دادم به صندلی و گفتم:
-امیدوارم...
نگاهم کرد...
علی_زهرا؟؟؟
-بله؟؟؟
-هرمشکلی پیش اومد...اینو بدون که من تا ابد دوست دارم...
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
-قلبم داره از شدت ترس میترکه...هانیه چند وقته پیداش نیست من میترسم...
دستمو گرفت و گفت:
-توکل به خدا...
بعد هم راه افتادیم به طرف خونه...
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نویسنده:📝
#مریم_سرخه_ای
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــــــق رمان #طعم_سیبـ به قلم⇦⇦❣ #مریم_سرخه_ای ❣ قسمت سی و یکم: #بخش س
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــق
رمــــــــــان #طعم_سیبـ
به قلم⇦⇦ ❣ #مریم_سرخه_ای ❣
قسمتـ ســــــــــی و دوم:
#بخش اول:
صبح حدود ساعت شش از خواب پا شدم گوشیم رو برداشتم یک تماس بی پاسخ باز هم شماره ی ناشناس بود...
+باید خطمو عوض کنم!
دستو صورتمو شستم مامان خواب بود باباهم رفته بود سرکار...ظرف داخل آشپز خونه نشون میداد که تازه از خونه رفته بیرون...
صبحانه آماده کردم و بعد از میل کردن سریع آماده شدم و بدون اینکه مامان رو از خواب بلند کنم از خونه رفتم بیرون...
علی هم این موقع ها تقریبا میره سرکار پس بیداره...
گوشیمو از جیبم آوردم بیرون و شماره ی علی رو گرفتم:
بوق اول بوق دوم بوق سوم...
علی_سلام خانم سحر خیز.
من_سلام عزیزم خوبی؟
-ممنونم.
-سرکار نرفتی؟
-تو راهم دارم میرم...داری میری دانشگاه؟؟
-آره تازه از خونه اومدم بیرون.
-مواظب خودت باش.
-چشم فعلا کاری نداری؟
-نه برو خدا پشت و پناهت.
-خداحافظ.
گوشیو قطع کردم و رفتم توی ایستگاه حدود ده دقیقه بعد اتوبوس اومد...
چهار پنج روزی هست که هانیه رو ندیدم ولی امروز مطمئنم که میبینمش...
امیدوارم که به خیر بگذره...
چیزی نگذشت که رسیدم جلوی دانشگاه...
کیفمو محکم گرفتم دستم چادرمو کشیدم جلو تر و سریع رفتم داخل...
داخل سالن که رسیدم زنگ زدم به نیلوفر تا ببینم که رسیده دانشگاه یانه که خداروشکر رسیده بود...
قدم هامو می شمردم تا رسیدم جلوی کلاس نفس عمیقی کشیدم و رفتم داخل...
لبخندی زدم و به بچه ها سلام کردم محدثه...نیلوفر...سپیده...اما هانیه کنارشون نبود...
سرمو بلند کردم و دور تا دور کلاس رو نگاه کردم دیدم یه گوشه ی کلاس هانیه نشسته و سرش به کار خودشه...
جوری که انگار حواس خودشو پرت کرده بود که مثلا متوجه اومدن من نشده...
نیلوفر نگاهی به من کرد و گفت:
-چیزی شده؟
-نه.
-هانیه!!!
-نه بیخیال نیلو...امیدوارم مشکلی پیش نیاد...
بعد از دقایقی استاد اومد سرکلاس...
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نویسنده:📝
#مریم_سرخه_ای ❣
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍دو غلام در رکاب سلطان برای شکار به دامن صحرا رفتند. سلطان چون شکار کرد تیر و کمان به غلام داد تا آنان هم شکاری کنند.
یکی از غلامها وقتی تیر و کمان به دست گرفت، به ناگاه بالای درخت متوجه شد کلاغی که در لانه خود نیست جوجهاش در لبه لانه آویزان شده و صدایش بلند است.
غلام تیر و کمان بر زمین نهاد و بالای درخت رفت و جوجه کلاغ را در لانهاش نهاد. آن غلام دیگر به او میگفت: فرصت شکار از دست مده که شاه اکنون آهنگ رفتن کند.
غلام چون از درخت پایین آمد، سلطان فرمان رفتن داد و غلام را فرصت شکار نشد. در راه غلام دیگر که آهویی شکار کرده بود به غلام نخست گفت: فرصت شکار، حیف از دست دادی!!!
غلام گفت: من به حال تو افسوس میخورم که فرصت شکار از دست دادی و کار خیری را فرصت سوزاندی، شکار آهو همیشه هست، ولی شکار جوجه کلاغی که نیاز به کمک دارد و احسان است، شاید همیشه نباشد.
🍂🍁❤️🍁🍂
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
🖤در نوافل شب؛ به مقام شامخ حضرت زهرا(سلام الله علیها) توجه کنید و بدانید که استمداد گرفتن از آن حضرت؛ موجب ترقی و قرب معنوی می شود و خدا شناسی انسان را زیاد می کند.
همچنین قبل از اذان صبح؛ صلوات حضرت زهرا بفرستید.
#آیت الله شاه آبادی
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ
🍁🍂❤️🍂🍁
نذر نمازشب به مدت ۱۸ شب به عشق حضرت زهرا سلاماللهعلیها💔🖤
سعی کنید از امشب ۱۸روز نذر کنید نماز شب رو بخونید و ثواب شو هدیه کنید به حضرت فاطمه سلام الله علیها....
چه شب های که حضرت مادر برا بچه شیعه هاست دعا میکردند💔❤️
ولو فقط سه رکعت اخر نمازشب رو بخون ...
نماز شفع و نماز وتر رو....
خیلی التماس دعا💔
#فاطمیه
.🍁🍂..🖤🕊.🍁🍂
☆°•°★°•°﷽°•°★💛★°•°﷽°•°★°•°☆
💥آثار #نمازشب در برزخ💥
⚛خروج از #قبر به صورت نورانی
✍🏻امیر المومنین(ع) فرمود:
✨(هر کس یک هفتم #شب را نماز بخواند ، از #قبر خود با چهره ای نورانی چون ماه شب چهارده محشور می شود ، تا از #صراط با جماعتی که در آنند عبور گند)✨
⚛نجات از #وحشت قبر:
همین نماز ها در #عالم_برزخ به داد انسان خواهد رسید و عامل نجات است.
✍🏻امام باقر ( ع) می فرماید:
✨ (صَل رَكعَتَینِ فِی سَوَادِ اللیلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُورِ :
برای نجات از #وحشت_قبر ،دو رکعت #نماز در سیاهی #شب به جا آور)✨
⚛گلستانی از #بهشت:
✍🏻خداوند به موسی (ع) می فرماید:
✨(قَم فیِ ظَلمُهُ #الِّیلِ اُجعُلَ قُبرُکُ رُوضُه مِن رِیاضِ الجِنانِ:
در ظلمات #شب بلند شو ،قبرت رت باغی از باغ های #بهشت می سازم.✨
🖇 #نمازشب نوری رادر قبر ما می تاباند که از ظلمات و تاریکی نجات پیدا می کنیم🌸🍃
••❥⚜︎-----------
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙پـــرودگـــارا
✨امشب از تو میخواهم
🌙دلهایمان راچون آب روشن
✨زندگیمان را چون
🌙گرمای آتش دلچسب
✨وجودمان را چون
🌙ماه آسمان آرام و روزگارمان را
✨چون نگاهت زیبا کن
🌙شبتون پر از نگاه خـدا ✨
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🌼آخرین پنجشنبه آذرماهتون
🍁🌼معطر به عطر خوش صلوات
🍁🌼بر حضرت محمد و خاندان
🍁🌼پاک و مطهرش
🍁🌼اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍁🌼وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🍁🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍁🍂
☕ســـ😊ــلام✋
☕به آخرین پنجشنبه 🍁
☕آذر ماه خوش آمدید ☕ 😊 🍁
☕آخرین پنجشنبہ🍁
☕آذر ماهتون🍁
☕پر از عشق و محبت♥
☕پر از موفقيت وسرافرازی🍁
☕پر از صلح وسازش🍁
☕پر از دوستی ومهربانی🍁
☕پر از دلخوشى🍁
☕و پراز خبرهای خوب🍁
☕پنجشنبه تون بی نظیر🍁👌
☕دلتون گرم به عشق به خــــدا🍁
@akse_nab 🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌺🍃
🌺خـــدایا🙏
💫 عاقبت دوستانم را
🌺به خوشبختی ختم کن
💫و زندگیشان را قرین سلامت بدار
🌺ای صاحب فضل و
💫کمال و عزّت و عظمت
🌺امـروز را روز خوب و آرامی
💫 برای خودم، عزیزانم و
🌺دوستان همیشه همراهم قرار بده
💫آمیـــن
🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آروم آروم زمستان ﺩﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ☃️
████████████▒96/4%
🌹الهی اونقدر بخندید که صدای خنده هاتون
🌼بشه زیباترین موسیقی کائنات
🌹الهی از شادی اونقدر پر بشید که
🌼سرریزش همه ی مردم دنیا رو سیراب کنه.
🌹الهی روزیتون اونقدر زیاد بشه که
🌼امیدی باشید برای رسوندن روزی خیلیا
🌹الهی همیشه بهترین افکار به سراغتون بیان
🌼و درست ترین تصمیمات رو بگیرید
🌹الهی اونقدر غرق خوشبختی بشید که
🌼تا عمق بی انتهای رضایت برسید
🌹الهی همیشه تنتون سالم باشه و
🌼عاقبت به خیر بشید
🌹الهی که همیشه بهترین حال ممکن رو داشته باشید
🌼و الهی که خدا همیشه هواتونو داشته باشه
❄️🌨☃️این دعای زیبــا تقدیمتان☃️🌨❄️
☃️🌨❄️پیشاپیش زمستان مبارک❄️🌨☃️
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤پنجشنبه است🥀
💜با فرستادن صلوات و حمد و سوره و دعای خیر🥀
🖤یادی کنیم از عزیزانمون🥀
💜خدایا عزیزان ما را🥀
🖤قرین رحمت خود قرار ده🥀
💜روحشون شـاد و قرین رحمت الهی🥀
🖤الـهــی آمین🙏
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 درود بر شما به پنجشنبه خوش آمدید
🌹 صبحبخیر
🌼به نام خدای مهربان
🌸چونکه صبح آمد وچشمم باز شد
🌼خلقـتم با خالقم هم راز شد
🌸غرق رحمت میشود آنروز که
🌼صبحش با نام تو آغاز شد
🌸 #آخرین روزهای #پاییزیتون
🌼سرشار از خیر و برکت
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫واژه #یلدا به معنای
🍉ولادت است
💫منظور ولادت خورشید
🍉مهر میترا است
💫ایرانیان باستان
🍉باور داشتند كه فرداى
💫شب یلدا روزها
🍉بلندتر میشوند
💫و جشن میگرفتند
🍉پيشاپيش یلداتون مبارک🍉
🌷🍃
⛔️شیطان چه زمانی جشن می گیرد؟
🌺امام صادق(ع) در گفتاری نیکو به سه ویژگی ادمی اشاره می کند که اگر در کسی پدیدار شد روز جشن و آسودگی خاطر شیطان است.
✍ایشان می فرمایند : #شیطان که لعنت خدا بر او باد به لشکریانش گفت اگر بر آدمی زاده در سه جا مسلط شوید دیگر باکی ندارم که هر عملی که می خواهد انجام دهد زیرا آن عمل مقبول (درگاه خداوند)نیست:
1⃣ هنگامی که کار خیرش را بزرگ شمارد
2⃣ گناهش را فراموش کند
3⃣ عجب و خود پسندی در او راه یابد
🔴منبع:
📙روضة الواعظین ج ۲ ص ۳۸۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میدانستید تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها، چنین معنای قشنگی دارد؟!
مادری از عرش ۱.mp3
13.21M
#مادری_از_عرش ۱( ادامه دارد )
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
✦ چرا فاطمه سلاماللهعلیها را "مـــادر" میخوانیم ؟
✦ چرا جایگاه ایشان را به "عرش" نسبت میدهیم؟
✦ عرش کجاست ؟ مگر میشود یک "انسان" از "عرش" به زمین بیاید؟