همسرش میگفت:
موقع خداحافظی بهش گفتم
ان شاءالله با #شهادت برگردی
رفت و شهید شد اما #برنگشت
یادم اومد همیشه به شوخی میگفت:
زحمت تشییع #جنازه م رو به کسی نخواهم داد
#شهید_محمد_مالامیری
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
-----------------------------
💕🧡💕
⚫️ یک دقیقه #تفکر
💥 وقتی #میمیریم، ما را به #اسم صدا نمیکنند.
و درباره ما میگویند: #جسد کجاست؟
💥 و بعد از #غسل دادن میگویند: #جنازه کجاست؟
💥و بعد از #خاکسپاری میگویند: #قبر میت کجاست؟
🔰 همه #لقبها و #پستهایی که در #دنیا داشتیم بعد از #مرگ فراموش ميشه.
مدير ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس...
🔰 پس #فروتن و #متواضع باشیم...نه #مغرور و #متكبر...
پس به چی مینازید؟؟؟؟؟!!!!!!!
👈عارفی گفت: آنچه ازسر گذشت؛ شد سرگذشت!!! حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!!! تا که خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!!!!!!! بر در خانه نوشتند؛ #درگذشت..😔😔
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💕💙💕💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها جایی که #پرچم_ایران پایین میاد ...
روی #جنازه ها مون ه ...
کم #خون ندادیم برای بالا موندنش ...
#پرچم_ایران_بالاست 🇮🇷✌
📚سه وصیت جوان معصیت کار
نجيب الدين نقل فرموده است: يك شب در #قبرستان بودم، ديدم چهار نفر مى آيند و يك #جنازه روى دوش دارند. من جلو رفتم و به آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم به نظر مى رسد كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد تا كسى از اسرارتان سر در نياورد.
گفتند: آى، گمان بد نكن زيرا مادرش با ماست. ديدم پيرزنى جلو آمد، گفتم اى مادر، چرا نيمه شب جوانت را به قبرستان آورده اى؟
گفت: چون جوان من معصيت كار بود و خودش چند وصيت كرده است.
اول: چون من از دنيا رفتم طنابى به گردنم بى انداز و مرا در خانه بكش و بگو: خدايا اين همان #بنده گريز پا و گناهكارى است كه به دست سلطان #اجل گرفتار شده او را بسته نزد تو آورده ام به او #رحم كن.
دوم: جنازه ام را شبانه دفن كن تا كسى بدن مرا نبيند واز جنايات من ياد نكند تا #عذاب شوم.
سوم: اين كه بدنم را خودت دفن كن و در لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و به من عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من #توبه كرده ام واز كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيتهاى مرا انجام بده.
وقتى كه جوانم از دنيا رفت، ريسمانى به گردنش بستم و او را كشيدم. ناگهان صدايى بلند شد و گفت: الا ان #اولياء_الله هم الفائزون، با بنده گنه كار ما اين طور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم.
خوشحال شدم كه توبه اش پذيرفته شده و او را به طرف قبرستان آوردم. من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در #قبر گذاشتيم همين كه خواستم #لحد را بچينم، آيه اى را شنيدم كه: (الا ان اولياء الله هم الفائزون )
از اين جريان نتيجه گرفتم كه توبه جوان گناهكار مورد قبول واقع شده است و خداوند دوست ندارد بنده گناهكارش كه توبه كرده، مورد #اهانت قرار گيرد.
📚منبع : قصص التوابين، ص 110
🍁🍂🍁🍂