eitaa logo
پروانه های وصال
8.1هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
23.1هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اشاره رهبر انقلاب به بازداشت پاول دوروف، مالک تلگرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آقا سید علی خامنه‌ایی کیه؟ کیه که تو نیویورک و کالیفرنیا هزاران نفر مقلد داره؟ کدوم رهبری دشمنش مهاجرانی می‌گه تو زندگی‌نامه‌اش نه یک برگ سیاه بلکه یک برگ خاکستری هم وجود نداره؟ کدوم سیاست مداری در دنیا کدوم مرد سیاسی بچه‌هاش اینقدر سالم و پاکن؟ چطور تربیتشون کرده؟ همون که هفته‌ای دوبارخارج فقه و اصول می‌گه رئیس جمهور روسیه می‌گه بیشتر از من به روسیه مسلط بود همون که آیت‌الله جوادی می‌گه وقتی مهمانش بودم اجازه نداد پسرش با ما ناهار بخوره که از بیت الماله همون که استاد ما می‌گفت خانه‌اش موکته فقط یک فرش داره از جهیزیه خانمش کدام مرجع شیعه می‌تونست این همه عالم سنی رامدیریت کند؟ این مرد کیست؟ که امیر کویت می‌گه از نصایحتان منطقه بهره می‌برند!؟ و ما!؟ پسر امیر امارات می‌گه بابام میگه عالم اسلام یک مرد داره آن‌هم سیدعلی کوفی عنان رئیس سابق سازمان ملل می‌گه دیدم در اوج معنویت در اوج سیاست بود باید رئیس سازمان ملل او می بود پوتین: آنچه دیدم منطبق بود بر داستانهایی که از مسیح در انجیل خوانده‌ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرچم امام حسین(ع) بغضِ مهران رجبی را شکست مهران رجبی در ویژه برنامه اربعینی تسنیم: 🔹خیلی سعی می‌کنم خودم را کنترل کنم. واقعاً یادِ آن روایتی که گفتم می‌افتم ناخودآگاه گریه‌ام می‌گیرد و به هم می‌ریزم. 🔹من خدا را شکر می‌کنم امروز لیاقت پیدا کردم این پرچم را ببینم و چشمم به این مسافر کربلا روشن شود. 🔹هر جایی از این تبرک‌ها دیدید ببوسید و ببوئید و ابایی نداشته باشید. لذت ببرید از این معنویت و معرفت خالص.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عااااالی بود عااالی این جوانِ بیچاره... فضای مجازی باید قانون‌مند بشود... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما محصول با کیفیت ایرانی تولید کن، مطمئن باش حتی تا روستایی در سوییس هم میره! فقط کاش روی اینا میزدن با افتخار 🇮🇷 ✍️ احمد قصری 🇮🇷
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت داوود نماینده؛دوبلور معروف از مردمی بودن رهبرانقلاب در زمان ریاست جمهوری و شخصیت کاریزماتیک حضرت آقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقاد رپر آمریکایی از رفتار وحشیانه پلیس آلمان بن هَگِرتی مشهور به مَکلِمور، خواننده رپ آمریکایی علیه وحشیگری و ظلم پلیس آلمان نسبت به مردم معترض به نسل کشی غزه علنا انتقاد کرد.
22.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بازخورد رسانه‌های غربی درباره از زبان حاج نادر طالب زاده🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#قسمت_سیزدهم #روشنا آرش چند پرونده 📂 از قفسه بیرون آورد و روی میز قرار داد و شروع به بررسی آن کردم ،
نگاه خیره کننده ای به مغازه ی های اطراف میکردم،فروشندگان اجناس جدید خود را عرضه کرده بودند . سرم را کمی به سمت ویترین لباس فروشی👗 چرخاندم مانتوهایی که در این فروشگاه به فروش می رسید؛ را دوست نداشتم لباس هایی جلو باز با ظاهری بدن نما از کنار ویترین فاصله گرفتم و به پیاده روی ادامه دادم تا این که دوباره موبایلم📱 زنگ خورد گوشی را از کیف👜 در آوردم قبل از این که به تماس جواب بدهم کلی آه و ناله کردم حتما دوباره بابا هست می خواهد ... که چشمم به شماره ی لیلی خورد خوشحال از این که بهترین دوستم تماس گرفته پاسخ دادم . به به سلام خانم ،خانم سلام جانا چطوری سلام دلبر جانا به لطف شما خوبم 🌷 چ خبر شرکت رفتی ؟! نفسم را از دورن سینه آن چنان بیرون دادم که احساس کردم قفسه ی سینه ام شکست آره خوب چی شد اوضاع چطور بود؟! وای لیلی بی خیال حتی یک لحظه هم نمی خواهم به آن فکر کنم خب بگذریم تو چه خبر هیچ راستی تا یادم نرفته بچه های دانشگاه قرار گذاشتند آخر هفته بریم شمال🚌 پایه ای دیگر؟! برق از چشمانم پرید این بهترین موقعیت برای فرار از خانواده بود آره خیلی عالیه اما یک مسئله ای ... آره می دونم تو خیلی حساس هستی پسر ها 👀توی گروهمون نیستند 🌱🍀 باش گلی خبرم کن بعد از تماس با لیلی احساس کردم انرژی بدنم چند برابر شده و حسابی شارژ شده بودم خودم را به ایستگاه تاکسی رساندم تا با آن به خانه بروم که مخوجه شدم کیف پولم 👝را نیاورم سوار ماشین شدم و به راننده گفتم من را تا خانه برسان تا کرایه را از خانه برایتان بیاورم نویسنده :تمنا 🍩🎧🎈
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین #دست_تقدیر۶۳ #قسمت_شصت_سوم 🎬: منیژه چشمانش را باز کرد و کش و قوسی به خود داد، کنارش هد
🎬: منیژه اوفی کرد و‌گفت: بلندش کردی یعنی چه عمه خانم؟! این بچه بیچاره را خودمون دنیا آوردیم، البته قبلش مادرش از دنیا رفته بود و تو راه هم که داشتیم به شهر می رسیدیم ، باباش دود شد و رفت به هوا، اینم امانت هست دست من، خانم دکتر داده تا برسونم به مادرش و همسرش البته تا وقتی خودش بیاد که حتما همین روزا میاد. عمه خانم مشکوکانه به منیژه نگاه کرد و گفت: خانم دکتر؟! تو که میگی ننه اش مرده، پس خانم دکتر این وسط چکار میکنه؟! منیژه استکان چای را یک نفس هورت کشید و‌گفت: چقدر سوال میپرسین عمه خانم!! برای شما چه فرقی میکنه که خانم دکتره کدوم دکتره هااا؟! عمه خانم نفسش را محکم بیرون داد و گفت: خوب فرق میکنه، یعنی این خانم دکتره از کس و کار این طفل معصوم بود؟! منیژه نیشخندی زد و گفت: نه بابا! برا رضای خدا خواست بزرگش کنه، حالا هم برو وردار بچه را بیار تا ببرمش تحویلش بدم، خدا را چه دیدی، شاید از دخترشون براشون خبر بردم و یه مشتلق هم سهم ما شد. عمه خانم هراسان وسط حرف منیژه پرید و گفت: نه...نه...این بچه را خدا رسونده برا من...اصلا خدا درو تخته را جور کرده، تا اون خدابیامرز زنده بود بچه ام نشد، خوب البته من سنم کم بود و حسن آقا همسن بابام بود، دیگه خدا نخواست و نداد، اما الان خدا قربونش بشم یه بچه اونم یه پسر کاکل زری انداخت تو بغلم، من این بچه را خودم تر و خشکش میکنم، بزرگش می کنم، میشه بچه خودم، میشه پسر خودم، میشه وارث خودم...و بعد اشاره به خونه اش کرد و گفت: این خونه و اون حجره ای که از حسن آقا بهم رسیده، یه وارث میخواد دیگه... منیژه که اصلا باورش نمیشد این حرفها را عمه خانم میزنه گفت: عمه خانم! حالتون خوبه؟! تا الان که من و این دخترم یه چکه آب بیشتر میریختیم، از دماغمون درش میاوردی، حالا اینقدر بذل و بخشش می کنی اونم به خاطر یه بچه غریبه؟! عمه خانم آه کوتاهی کشید و گفت: غریبه نیست، بچه خودمه، چند روز پیش که هدیه مدام جلو چشمم بود، چقدر اشک ریختم که کاش منم یکی مثل این داشتم، اصلا اگر تو را راه دادم اینجا به خاطر همین هدیه بود، مطمئنم این بچه، نتیجه اون آه و اشک های منه... منیژه که متوجه شده بود عمه خانم خیلی جدی داره حرف میزنه گفت: نه عمه خانم نمیشه، آخه من به اون خانم قول دادم، دو روز دیگه که اومد مشهد، اصلا شاید همین الانم اومده باشه و بعد پرس و جو کنه و بیافته دنبال بچه، من چی بگم؟! عمه خانم با لحن ملتمسانه ای گفت: منیژه تو رو به خدایی میپرستی، این بچه را بزار برا من، اصلا هرچی در ازاش بخوای بهت میدم. منیژه چشمهاش را ریز کرد و گفت: هر چی بخوام میدی؟! ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼