🌷قرآن به کسی که نمازراجدی نمیگیره میگه بی عقل:
وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ (٥٨)مائده
🌷به کسی که ازعقل وفهم استفاده نمیکند میگه حیوان وبدترازحیوان:
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَآ أُولَٰٓئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰٓئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (١٧٩)اعراف
🌷به کسی که کتاب خدارامیخواندوبه آن عمل نمیکند میگه حمار(الاغ):
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (٥)جمعه
🌷به حضرت علی میگه (من عنده علم الکتاب) یعنی کل علم قرآن رادارد:
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ (٤٣)رعد
🌷به حضرت علی میگه ( من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله)یعنی جانش رابه خاطرخدامیدهد۲۰۷بقره
🌷به شرک میگه ظلم عظیم:
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (١٣)لقمان
🌷به ربا میگه جنگ باخدا:
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَآ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (٢٧٨)بقره
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ (٢٧٩)
🌷به فرزندخوب میگه نور چشمان:
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا (٧٤)فرقان
🌷به قمار وشراب گفته، رجس (پلیدی) وازعمل شیطان:
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوٓا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (٩٠)مائده
🌷به زنا گفته کارزشت وراه بد:
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَآ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَآءَ سَبِيلًا (٣٢)اسراء
🌷به خوردن ظالمانه مال یتیم گفته خوردن آتش:
إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا (١٠)نساء
🌷به دروغگو میگه بی ایمان:
انمایفتری الکذب الذین لایومنون.۱۰۵ نحل
🌷به غیبت کردن میگه گوشت مرده خوردن
لایغتب بعضکم بعضاایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا.۱۲حجرات
@parvaanehaayevesaal
🌸🌸🌸
چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است
حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است
چه کرده اند که این باغبان با احساس
کنار غنچهی پرپر به فضه رو زده است
@parvaanehaayevesaal
😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم شروعش کنیم💗
چیزکیک خرما
لایه اول👇
250 گرم بیسکویت داجیستیو
100گرم کره ذوب شده
1قاشق غذاخوری شکر(اختیاریه)
لایه دوم👇
۱.خامه صبحانه ۱عددونصفی
۲۰دانه خرما
۱قاشق چایخوری نسکافه در دوقاشق غذاخوری آب
لایه سوم👇🏻
سه چهارم قوطی شیرعسلی
۱عددخامه صبحانه
۸عددپنیرکیبی
۱قاشق قهوه و بادوقاشق آب هم نیازداریم.
⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شدشد نشد بیاباهم تیرامیسوبخوریم😋
تیرامبسو باطعم خاص خوشمزه پسته✨️
عاشق رسپی های پنیریم😋👋
بریم درستش کنیم👌🥰
برای غوطه ور کردن لیدی فینگر👇
یک فنجان آب گرم
یک قاشق غذاخوری قهوه فوری
یک قاشق غذاخوری کره پسته
یک قاشق بزرگ شیرعسلی
برای موادپنیری👇👇👇
250 گرم یا (یک فنجان) خامه همزده (خامه قنادی)
250 گرم پنیر ماسکارپونه
2 قاشق غذاخوری شیر عسلی
2 قاشق غذاخوری کره پسته
برای تزئین
پسته وکره پسته🫡🤷♀️🤩
طبق ویدیو مرحله به مرحله انجام میدین
⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگردنبال یه رسپی متفاوت و خیلی سریع😍
هستین که توی سینی مزتون هم جامیشه پس...
این ویدیوروتااخرببین وسریع دست به کارشو👇
عاشقش میشی پس بریم درستش کنم😍👇
🌸یه بسته خمیریوفکا
🌸دارچین و شکر
🌸پنیر کیبی
🌸نوتلا
🌸همینقدر ساده😍
⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal
29.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پلو کباب قالبی آذری با سس بینظیر 👌🏻
ابتدا برنج و چند ساعت خیس کنید و بعد سس و آماده کنید که از ترکیب گوجه و سیر و فلفل دلمه سبز هستش خوب که میکس شد داخل ماهیتابه رب و تفت بدید خامیش که رفت پوره گوجه رو به همراه کمی نمک اضافه کنید و بزارید بجوشه تا غلیظ بشه حالا گوشت چرخ کرده که ترجیحا خیلی چرب نباشه مثل گوشتی که من استفاده کردم با پیاز و سیر و فلفل سبز و
⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪵 با همان هیزم ...
☑️ امام باقر علیه السلام:
🔥 هیزمی که آن دو نفر برای آتش زدن علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) جمع کرده بودند، نزد ماست و ما آن هیزم را از یکدیگر به ارث میبریم، (و دست به دست میشود تا برسد به دست قائم علیه السلام). پس او با همان هیزم آن دو نفر را خواهد سوزاند.
📜 ... ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ الَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)؛ وَ ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ،
⬅️ دلائل الامامة ،ص۴۵۵ و حلية الأبرار: ۲/ ص۵۹۸.
🏷 #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها #امام_محمد_باقر_علیه_السلام #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
@parvaanehaayevesaal
حاج محمود کریمی - عشق یعنی انقلاب فاطمه.mp3
14.67M
🏴 عشق یعنی انقلاب فاطمه
🎤 حاج مهدی کریمی
📃 قسمتی از شعر:
عشق یعنی دل سپردن در الست
از می وصل الهی مست مست
عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا
عشق یعنی جلوه ی صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق یعنی صبر در هنگام خشم
عشق یعنی جای سیلی روی چشم
عشق یعنی انقلاب فاطمه
عشق یعنی عشق ناب فاطمه
عشق یعنی صحبت بی واهمه
حیدرِ در بند، پیش فاطمه ...
🏷 #امام_علی_علیه_السلام
#حضرت_فاطمه (س)
#فاطمیه
@parvaanehaayevesaal
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_هشتاد_هفتم🎬: آرسن وارد خانه شد و آن جوان را در اتاقی که مجاور
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_هشتاد_هشتم🎬:
آرسن از شدت خواب، چشمانش روی هم افتاده بود، اما گرمای وجود ابلیس که اینک روی سینه اش خوابیده بود این خواب را از سر او پراند.
وقتی این گرما همراه با ناز و نوازش و بوسه های آتشین ابلیس شد، آرسن از خود بیخود شد، او که مانند باقی مردم شهر سدوم مرزهای فساد و فحشا را در نوردیده بود و مدتها بود که همسر و دخترانش را تحت اختیار دیگر مردها قرار میداد، اینک با وجود ابلیس، لذتی تازه و نو را تجربه می کرد، لذتی که تا به حال به فکر هیچ بنی بشری نرسیده بود، حالا او کمبود و نبود همسرش را با وجود ابلیس و عشوه گری های او، که در قالب مردی جوان و زیبا در کنارش بود بر طرف می کرد.
ابلیس دم به دقیقه حرکات جدیدی انجام میداد و آرسن هم با او همراه می شد، هر حرکتی که ابلیس می کرد، آرسن هم طوطی وار انجام میداد و این کارهای شیطانی شیرین بر مذاقش نشسته بود.
حالا او فراموش کرده بود که این جوان، خطاکاری ست که باید فردا در جلسه ای همگانی محاکمه شود و عجیب مهر این جوان بر دلش نشسته بود، او اینک هم آغوش شیطان شده بود و خود را غرق در وجود او نموده بود.
همراهی آرسن و ابلیس تا سحرگاه ادامه داشت، حالا آرسن لذتی شیطانی و زودگذر تجربه کرده بود، پلک چشمانش سنگین شد و کم کم به خواب رفت.
آرسن که خوابید، ابلیس از جا بلند شد و از خانه آرسن خارج شد و خود را بر تپه ای در مجاورت شهر سدوم رساند و همانطور که اشعه های نور خورشید را نگاه می کرد که در حال طلوع بودند قهقه ای بلند سر داد و گفت: طلوع کن ای خورشید عالم تاب، طلوع کن که امروز روزی سراسر جشن و سرور است برای من! طلوع کن که امروز نقطه عطفی در پرونده ابلیس است، روزی که بنی بشر را در منجلابی عمیق فرو نمودم و عملی را به آنها آموزش دادم که مستقیم آنان را به سمت دوزخ می برد.
ابلیس به خاطر کارش چنان خوشحال بود که با دیگر سردارانش مجلس عیش و نوش برپا کرده بود و البته منتظر بود تا نتیجه عملش را به زودی ببیند و آرسن همچنان در خوابی شیطانی فرو رفته بود.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_هشتاد_هشتم🎬: آرسن از شدت خواب، چشمانش روی هم افتاده بود، اما
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_هشتاد_نهم🎬:
ساعتی از روز گذشته بود، مردم یکی یکی پیداشان میشد و جلوی درب خانه آرسن اجتماع کرده بودند، کم کم تمام مردم سدوم همانها که در همه کارها با هم شریک بودند و طلایه داران فحشا در روی زمین بودند، جلوی خانه آرسن اجتماع کردند، اما خبری از آرسن نبود.
دقایق به کندی می گذشت و هر کسی چیزی می گفت که عاقبت حوصله جمع سر آمد و یکی از مردها با سنگی در دست شروع به کوفتن درب خانه آرسن کرد.
بعد از گذشت دقایقی همسر آرسن با موهایی پریشان و تنی نیمه برهنه درب را گشود و همانطور که جمع پیش رو را نگاه می کرد گفت: چه شده؟! چرا اینچنین بر در می کوبید؟!
یکی به نمایندگی از بقیه جلو رفت وگفت: دیشب ما کسی را که به مزارعمان آسیب رسانده بود دستگیر کردیم و...
همسر آرسن به میان حرف او دوید و گفت: خوب می دانم و شاهد بودم تا بعد از نیمه شب آن جوان دیوانه، خواب را از چشمانمان برد و اینک هم او و آرسن در اتاقی خوابیده اند.
ان مرد گفت: قرار بود جلسه ای در خانه شما تشکیل دهیم و با مشورت یکدیگر حکمی برای آن جوان متجاوز بدهیم و خسارت محصولاتمان را از او بستانیم.
همسر آرسن با بی حالی از جلوی در کنار رفت و گفت: بروید داخل تالار اصلی خانه بنشینید و من هم به نزد آرسن می روم تا بیدارش کنم.
مردم دسته دسته وارد خانه آرسن شدند و ان زن هم به طرف اتاقی رفت که آرسن در آن می خوابید، آخر از زمانی که مردم شهر سدوم افسار گسیخته شده بودند، اتاق خواب زن و شوهر از هم جدا شده بود و دیگر هیچ زوجی برای همسرش اهمیتی قائل نمی شد.
زن در اتاق را کوبید و دوباره و چندباره زد که بالاخره صدای کشدار آرسن بلند شد: کیست؟! چه شده؟! چرا نمی گذاری بخوابم..
زن از پشت در فریاد زد، قفلی را که از داخل بر در زدی باز کن، مردم همه در تالار جمع شده اند تا برای آن جوانک بی عقل حکم تعیین کنند و مجازاتش نمایند.
آرسن با شنیدن این حرف تازه یاد صحنه های دیشب افتاده بود، چون فنر از جا برخاست، داخل بسترش را نگاه کرد، تنها بود و هیچ خبری از آن جوان نبود، آرسن به سمت پستوی اتاق رفت، اما کسی نبود، او با حالتی بهت زده قفل در را باز کرد و قامت بلند و لاغر همسرش را دید وگفت: این...این جوان کجا رفت؟!
زنش با تعجب شانه ای بالا انداخت و گفت: من چمیدانم! از من میپرسی؟! تو شب را با او گذراندی، درب اتاق هم قفل بود و کلیدش هم در جیب تو، پس تو بهتر باید بدانی آن جوان کجاست!
آرسن همانطور که داخل اتاق را نشان میداد گفت: نیست...نیست که نیست، این اتاق روزنه و پنجره ای به بیرون ندارد، درب اتاق هم قفل بود و باز نشده است و الان من باز کردم، اما انگار فرار کرده...
همسر آرسن که این حرف را باور نکرده بود وارد اتاق شد و گوشه گوشه اتاق را گشت، حالا هر دو مطمئن بودند که آن جوان به نحوی مرموزانه فرار کرده، اما چگونه می توانست؟! اتاق راه دررویی نداشت...
هردو به ناچار به سمت تالار رفتند و وارد آنجا شدند.
مردم که مشغول صحبت بودند با ورود آرسن ساکت شدند، آنها به آرسن نگاهی انداختند و بعد پشت سر او را نگاه کردند، کسی جز زن آرسن به دنبالش نبود، پس یکی از میان جمع فریاد زد: ببخش آرسن از خواب ناز بیدارت کردیم، دستور بده آن جوان خطاکار را بیاورند تا زودتر مجازاتش کنیم و زحمت را کم نماییم.
آرسن دو دستش را از هم باز کرد و همانطور که هنوز گیج بود گفت: نیست...انگار فرار کرده...اصلا نمی دانم چگونه فرار کرده، گویی مانند قطره آبی شده که به زمین فرو رفته آخر قفل درب دست نخورده بود، در اصلا باز نشده بود ولی خبری هم از آن جوان نیست...
مردی با عصبانیت فریاد زد: یعنی چه نیست؟! مگر آدمیزاد آب هم میشود به زمین فرو رود، اگر این از معجزات خانه آرسن باشد
آرسن راه خروج از تالار را نشان داد وگفت: اگر به من اعتماد ندارید خودتان برخیزید و خانه ام را بگردید.
فریاد اعتراض از جمع بلند شد، آرسن دستش را بلند کرد و گفت: بگذارید کمی تمرکز بگیرم تا وقایع دیشب را مرور کنم، شاید بتوانم حدس بزنم چگونه فرار کرده...
جمع ساکت شد و آرسن به یاد صحنه هایی افتاد که با ابلیس خلق کرده بود.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_هشتاد_نهم🎬: ساعتی از روز گذشته بود، مردم یکی یکی پیداشان میش
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نود🎬:
همه چشم به دهان آرسن داشتند و صدایی از کسی در نمی آمد، ناگهان آرسن همانطور که لبخندی گل گشاد بر چهره داشت رو به مردم گفت: آاااه، چقدر من احمق هستم، چیزی را فراموش کرده بودم که با شنیدنش زندگی تان را زیر و رو می شود.
مردی از جا برخاست و گفت: نکند آن جوان تمام خسارت را داده و از اینجا رفته و تو اینک به خاطر آوردی؟!
آرسن خنده ریزی کرد و گفت: نه او خسارتی جبران نکرد و من واقعا نمی دانم اینک کجاست و چطور فرار کرده، اما ناخواسته کاری به من آموزش داد که قول میدهم اگر برایتان بگویم چندین برابر خسارت محصولات از بین رفته شما، ارزش دارد.
مردم فاسد شهر سدوم که می دیدند آرسن چنین تعریف می کند آب از لب و لوچه شان راه افتاد و می دانستند آرسن کاری را که سود و لذت در آن است بر میگزیند و از او سوال کردند چه چیزی به تو آموزش داد که آن خسارت هنگفت را در چشم تو بر باد داد؟! و حتی از فرار کردن او ناراحت نیستی؟
آرسن تمام اتفاقات شب قبل را نکته به نکته برای آنان گفت، مردم سدوم که اینک گرفتار فحشا شده بودند و قبح هر کار زشتی در بینشان ریخته بود و از طرفی با در اختیار گذاشتن زنان و دخترانشان در بین کاروانیان به نوعی خود از لحاظ جنسی در مضیقه بودند و آنقدر طماع شده بودند که حتی در لذت بردن هم طمع زیادی داشتند و می خواستند هر لذتی را به هر قیمتی تجربه کنند، حرفها و تعاریف آرسن بر جانشان نشست و در همان جلسه هر کسی برای خود جفتی از جنس خود برگزید، یعنی اصلا نگذاشتند لحظه ای از تعاریف آرسن بگذرد و همان موقع دست به کار شدند.
همسر آرسن که در فحشا وگناه، دست کمی از شوهرش نداشت، شاهد این بحث و تعاریف بود و نمی خواست از قافله مردها عقب بیافتد، او نیز جلسه ای با زنان شهر گذاشت و شنیده هایش را با آب و تاب فراوان به گوش دیگر زنان رساند و زنان شهر بدتر از مردان به این امر روی آوردند.
هنوز یک ماه از حیله ابلیس نگذشته بود که کلا چهره شهر دگرگون شده بود، دیگر هیچ میل و علاقه ای بین دو جنس مخالف نبود، اینک مردان با مردها و زنان با زنها خلوت می کردند.
کلا شهر سدوم شده بود جایگاه آمد و شد ابلیسک ها، حضرت لوط و تعداد انگشت شماری از مردم که هنوز پاک مانده بودند، این وضعیت را می دیدند و خون دل می خوردند.
این مردم در گناه های بزرگ آنقدر گستاخ شده بودند که کارشان به همین جا ختم نشد و نقشه ها و حیله های جدیدی طرح کردند، نقشه هایی که سدوم را در کل زمین خاکی در آن زمان، برای همه بنی بشر شناخته شده نمود و آوازه آنها به همه جای زمین رسید
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
❇️ #نکات_تربیتی_خانواده 110 💢و بدترین و وحشتناک ترین اثری که این طرز زندگی داره اینه که از خدا دو
🏝 #نکات_تربیتی_خانواده 111
"همیشه با برنامه"
✅ یه انسان مومنی که میخواد خانواده تشکیل بده، کاملا حواسش هست که چطور زندگی کنه تا "خیلی لذت" ببره.👌
💢 اینطور نیست که هی بگه من خوشم میاد فلان کار رو بکنیم!
خوشم نمیاد فلان جور باشی!
😒
🌹 میدونه برای اینکه از خانومش خوشش بیاد، باید یه سری فعالیت ها رو انجام بده تا به اون محبت بالا برسه و از زندگیش لذت ببره.
🔷 کلا آدم باید با حساب و کتاب و برنامه زندگی کنه....
❤️ ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حکایت کشاورزی که به محضر امام زمان (عج) رسید و خانه ی امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) را به او نشان دادند.
🎙حجت الاسلام مسعود عالی
🏷 #امام_علی_علیه_السلام #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
@parvaanehaayevesaal
💎 رازی که در وجود حضرت زهرا سلام الله علیها به امانت گذاشته شده
❓سؤال:
🔹 « (در صلوات حضرت فاطمه (س))، السرّ المستودع فیها؛ و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی» یعنی چه؟
❇️ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 شاید سرّ، همین قیام وَلَدش (=فرزندش) باشد که به امانت گذاشتهاند تا به وقت معین ظهور بکند. خدا میداند چه مصائبی میرسد.
📜 «صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا / صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَاً »(١)؛
📃 (بر من مصائبى فرود آمد كه اگر آنها بر روزها آمده بود، شب مىشدند.)
➡️ https://bahjat.ir/fa/content/12775
۱. یکی از ابیات شعری که حضرت زهرا سلاماللهعلیها، بعد از خاکسپاری حضرت محمد (ص) خواندند.
🏷 #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #آیت_الله_بهجت_ره
@parvaanehaayevesaal
📷 تصویری از ورود رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی(ره) برای شرکت در مراسم عزاداری شب شهادت حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها. ۱۴۰۳/۹/۱۴
#ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا #فاطمیه🏴
@parvaanehaayevesaal
🔰ایروانی: حمایت ایران از سوریه تا نابودی کامل تروریسم ادامه خواهد داشت
🔸امیرسعید ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل در نشست شورای امنیت گفت که حمایت خارجی از تروریسم، موجب طولانی شدن بحران در سوریه شده است.
🔸او تأکید کرد که آمریکا در پیشاهنگ کشورهایی است که از گروههای مسلح در سوریه پشتیبانی میکنند، غرب و به خصوص آمریکا از تروریسم به عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاستهای خود در منطقه استفاده میکنند.
🔸ایروانی همچنین گفت که حمله گروههای تروریستی به حلب، تجاوزی آشکار به حاکمیت سوریه است.
🔸او تأکید کرد که حمایت #ایران از #سوریه تا نابودی کامل تروریسم ادامه خواهد داشت. #وعده_صادق
@parvaanehaayevesaal
💢 جزئیاتی از بیانیه ارتش سوریه در خصوص ورود تروریستها به شهر #حماه
ارتش #سوریه در بیانیه خود نوشت:
🔸ظرف روزهای گذشته نیروهای مسلح کشورمان نبردهای شدیدی را برای دفع و خنثی کردن حملات شدید و پی در پی گروه های تروریستی انجام دادند که از محورهای مختلف و به تعداد زیاد با استفاده از تمامی ابزارها و تجهیزات نظامی و با کمک گروههای انتحاری به شهر حماه حمله کردند.
🔸طی ساعات گذشته و با تشدید درگیریها بین نظامیان ما و گروههای تروریستی و افزایش شهدا در صفوف نیروهای ما، گروههای تروریستی با وجود متحمل شدن تلفات سنگین توانستند، به چندین محور در شهر حماه نفوذ کنند و وارد آن شوند.
🔸برای حفظ جان غیرنظامیان شهر حماه و عدم درگیر کردن آنها در نبردهای داخل شهرها، واحدهای نظامی مستقر در آن جا، اقدام به آرایش نظامی و استقرار در خارج از شهر کردند.
🔸فرماندهی کل ارتش و نیروهای مسلح تأکید میکند که به وظیفه ملی خود در بازگرداندن مناطقی که گروههای تروریستی وارد آن شدهاند، ادامه خواهد داد.
@parvaanehaayevesaal