پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_بیست_نهم🎬: با پیشنهاد ابلیس، همه مدتی ساکت بودند، بعد از
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_سی
پسران یعقوب خود را به خانه رساندند، آن شب باز هم در خانه یکی از آنها جلسه شور و مشورت به پا بود، همه متفق القول بر این عقیده بودند که یعقوب اجازه نمی دهد تا یوسف همراه آنان به صحرا بیاید چون پیش از این هم چند باری امتحان کرده بودند و پیشنهاد همراه بردن یوسف را داده بودند اما هر بار به طریقی حضرت یعقوب مخالفت کرده بود.
شب کنعان به صبح گره خورد و پسران یعقوب دسته جمعی به نزد او رفتند و در خواست کردند تا یوسف را با خود ببرند و یعقوب اجازه نداد و آن روز برادران یوسف با عصبانیتی شدید به سمت صحرا رفتند و این واقعه چندین بار تکرار شد.
حضرت یعقوب پیامبر خدا بود و کاملا می دانست که نقشه ای در پی این خواسته پسرانش است و از طرفی با نپذیرفتن این پیشنهاد که هر روز مصرانه تکرار می شد، ترس آن را داشت که خانه و زندگی هم برای یوسف ناامن شود و براستی که برادران یوسف وقتی از اینهمه اصرار خسته شده بودند تصمیم گرفتند که در همانجا به ترتیبی یوسف را بکشند که یکی از پسران پیشنهاد داد و گفت: امروز برای آخرین بار از پدر می خواهیم یوسف را به همراه ما بفرستد و اگر او قبول نکرد، از فردا در فرصتی مناسب یوسف را گوشه ای گیر می اندازیم و از بین خواهیم برد.
آن روز باز برادران به نزد یعقوب رفتند و از طرفی به خود یوسف هم گفتند که از پدر بخواهد اجازه دهد همراه آنان شود و از خوشی های صحرا و بازیهای هیجان انگیز در صحرا آنقدر برای یوسف گفتند که یوسف هم مایل شد تا به همراه آنان رود.
یعقوب به ناچار قبول کرد اما قبل از اینکه پسرانش راهی شبانی شوند به آنان گفت: مراقب باشید یوسف را گرگ نخورد، یعقوب از زدن این حرف هدفی داشت، او خوب می دانست که برادران یوسف برای او نقشه کشیده اند و اینچنین گفت تا جلوی پرده دری را بگیرد و اگر آنها بلایی سر یوسف آوردند به گردن گرگ بیابان بیاندازند و قبح این عمل زشتشان شکسته نشود.
یوسف راهی صحرا شد، یعقوب با چشمانی اشکبار پیراهنی را که جبه ولایت می نامید و از پدرش حضرت اسحاق به او ارث رسیده بود از زیر لباس اصلی، بر تن یوسف نمود و با چشمانی اشکبار و قلبی غمگین او را راهی بیابان نمود.
پسران یعقوب حالا که موفق شده بودند و به خواسته شان رسیده بودند در پوست خود نمی گنجیدند و تا زمانی که در دید یعقوب و کنعانیان بودند رفتاری بسیار مهربان با یوسف داشتند اما همین که چند فرسخی از خانه و زندگی شان فاصله گرفتند، در حین رفتن شلاق هایی که در زیر لباسشان پنهان کرده بودند را بیرون کشیدند و بر تن و بدن یوسف می زدند و در حین زدن فریاد می کشیدند: بدووو، تند تر حرکت کن تا کمتر کتک بخوری...
یوسف که از این تغییر حال برادران متعجب شده بود در بیابان با شتاب می دوید تا تازیانه کمتری بخورد.
بالاخره به جایی که همیشه گله را می بردند رسیدند، یوسف که سر و بدنش کبود و غرق خون شده بود، در جای خود ایستاد، یهودا به سمتش حمله ور شد، لاوی که این وضع را دید خود را بین یوسف و یهودا انداخت و گفت: بس است دیگر، یوسف را کشتید.
یهودا سینه سپر کرد و گفت: خوب هدفمان همین است می خواهیم یوسف را بکشیم حالا چه بهتر که او را زجر کش کنیم و با زدن این حرف فریاد برآورد آن طناب را بیاورید.
یکی دیگر از پسران یعقوب در حالیکه طنابی زمخت در دست داشت پیش آمد و به امر یهودا دست و پاهای یوسف را با طناب بستند و می خواستند دوباره او را کتک بزنند که لاوی مانع شد و گفت...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
❇️ حتی به اندازهی مردم عادی، سهم خودشان و خانواده شان از بیت المال را نمیگرفتند!
❄️ در فصل زمستان، حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را دیدند که لباس کهنهای به تن دارند و از شدت سرما میلرزند.
به ایشان گفتند:
🔹 خدا برای شما و خانواده تان هم سهمی از بیت المال در نظر گرفته است. چرا لباسی نمیخرید؟
▫️ حضرت فرمودند:
📜 «والله ما ازرؤکم شیئا و ما هی الاقطیفتی التی اخرجتها من المدینة »
🔸 من نمی خواهم به شما اندک چیزی تحمیل کنم، این همان لباس کهنه ای است که از مدینه با خود آورده ام.
📚 بحارالأنوار، جلد۱، صفحه۵۷، کامل ابن اثیر، ج ۳، صص ۲۰۱-۲۰۰، طبع بیروت; بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۳۴
🏷 #امام_علی_علیه_السلام
#سبک_زندگی
#سیره_امیرالمومنین علیه السلام
@parvaanehaayevesaal
12.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓ آیا چون حضرت آقا فرمودند تعلل یا شتابزدگی نمیشه، این به معنی عدم مجوز مطالبه مردمی پاسخ به تجاوز دشمن است؟
چرا حضرت آقا فرمودند مشکل بی حجابی جمع خواهد شد؟
💡 صحبتهای بسیار مهم سعیدیسم و پاسخ به یک شبهه پرتکرار
🏷 #مقام_معظم_رهبری #مطالبه_گری #وعده_صادق
@parvaanehaayevesaal
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیههایی در مورد جنگ و تعرض به خاک ایران توسط آیت الله جوادی آملی به آقای پزشکیان و همچنین تذکر به ایشان برای مهره فاسد در دولت.
@parvaanehaayevesaal
Y
هرجای دنیا سیل های وحشتناک هم بیاد، خیلی عادیه ودانشمندا میگن بخاطر تغییرات آب و هواس!
فقط ایرانه که هرگونه بلایای طبیعی یا بخاطر بی کفایتی حکومته یا بخاطر شعار علیه آمریکا و ١سراییل!
دشمن میدونه توان مقابله نظامی نداره برای همین
سالها با تروریسم رسانه روان مردم رو نابود کرده!
✍خانم فردوس
@parvaanehaayevesaal
Y
✨ تشرف ملا احمد مقدس اردبيلى
☑️ سيد مير علام تفرشى، كه از شاگردان فاضل مقدس اردبيلى (ره) است، مى گويد:
🌌 شبى در صحن مقدس اميرالمؤمنين (ع) راه مى رفتم. خيلى از شب گذشته بود. ناگاه شخصى را ديـدم كـه به سمت حرم مطهر مى آيد. من نيز به سمت او رفتم، وقتى نزديك شدم، ديدم استاد ما ملا احمد اردبيلى است. خـود را از او مخفى كردم، تا آن كه نزديك در حرم رسيد و با اين كه در بسته بود، باز شد و مقدس اردبيلى داخل حرم گرديد. ديدم مثل اين كه با كسى صحبت مى كند. بعد از آن بيرون آمد و در حرم هم بسته شد. به دنبال او براه افتادم، به طورى كه مرا نمى ديد. تا آن كه از نجف اشرف بيرون آمد و به سمت كوفه رفت. وارد مسجد جامع كوفه شد و در محرابى كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) شربت شهادت نوشيده اند، قرار گرفت، ديدم راجع به مساله اى با شخصى صحبت مىكند و زمان زيادى هم طول كشيد. بعد از مدتى از مسجد بيرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نيز به دنبالش مى رفتم، تا نـزديك مسجد حنانه رسيديم (مسجدى كه ديوارش خم شده است و علت آن اين است كه وقتى جـنـازه اميرالمؤمنين (ع) را براى دفن در نجف اشرف، ازآن جا عبور مىدادند، ديوار اين مسجد، روى ارادت بـه آن حـضرت خم شد). در آنجا سرفه ام گرفت، به طورى كه نتوانستم خود را نگه دارم. همين كه صداى سرفه مرا شنيد، متوجه من شد و فرمود:
🔸 آيا تو مير علامى؟
▫️ عرض كردم:
🔹 بلى.
▫️ فـرمود:
🔸 ايـن جا چه كار دارى؟
▫️ گفتم:
🔹 از وقتى كه داخل حرم مطهر شدهايد، تا الان با شما بودم، شـما را به حق صاحب اين قبر (اميرالمؤمنين (ع)) قسم مىدهم، اتفاقى را كه امشب پيش آمد، از اول تا آخر به من بگوييد.
▫️ فرمود:
🔸 مىگويم، به شرط آن كه تا زنده ام آن را به كسى نگويى.
▫️ من هم قبول كردم و با ايشان عهد و ميثاق نمودم. وقـتى مطمئن شد، فرمود:
🔸 «بعضى از مسائل بر من مشكل شد و در آنها متحير ماندم و در فكر بودم كـه نـاگاه به دلم افتاد به خدمت اميرالمؤمنين (ع) بروم و آنها را ازحضرتش بپرسم. وقتى كه به حـرم مطهر آن حضرت رسيدم، همان طورى كه مشاهده كردى، در به روى من گشوده و داخل شـدم.
در آن جـا بـه درگـاه الهى تضرع نمودم، تا آن حضرت جواب سؤالاتم را بدهند. در آن حال صـدايـى از قبر مطهر شنيدم كه فرمود:
🔶 به مسجد كوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس، زيرا او امام زمـان تو است.
▫️ به نزد محراب مسجد كوفه آمده و آنها را از حضرت حجت (ع) سؤال نمودم، ايشان جواب عنايت كردند و الان هم برمى گردم.»
⬅ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #تشرفات
@parvaanehaayevesaal
تکرار ترور دانشمندان و متخصصان جهان اسلام توسط موساد
ترور شادیا حبال از دانشمندان برجسته فیزیک فضایی در منزلش در دمشق، یادآور ترور دانشمندان عراقی پس از سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکاست.
تلاش جبهه مقاومت برای حراست از سرمایه انسانی جهان اسلام یک ضرورت مهم در شرایط خاص پس از سقوط دولت بشار اسد است. #سوریه #وعده_صادق #انقلابیون
✍دکتر رضا قریبی
@parvaanehaayevesaal
مدارس تهران غیرحضوری شد، ادارهها و دانشگاهها تعطیل
🔹معاون عمرانی استاندار تهران اعلام کرد با توجه به تداوم برودت هوا، فردا آموزش مدارس در تمام مقاطع تحصیلی بهصورت غیرحضوری اعلام میشود و دانشگاهها و ادارههای استان تهران تعطیل هستند.
🔹بانکها هم فردا تعطیل هستند
#اطلاعیه_فوری #خبر_فوری #جارچی
@parvaanehaayevesaal
جدیدترین نقشه #سوریه و گروههایی که توش ادعای حکومت دارن.
بیبیسی قسمتی که نزدیک جولان توسط اسرائیل اشغال شده رو سانسور کرده.
مناطق سفید مرکزی هم اکثرا بی جمعیته و روستاهای کوچیکی داره که هنوز معلوم نیست کی بهشون حکومت میکنه. لب ساحل هم دست تحریره
سوریه فعلا چیزیه شبیه به لیبی!
#خبر_فوری #اطلاعیه_فوری
@parvaanehaayevesaal